در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
این شبکه در ایام نوروز مجموعه «فوقسری» را به کارگردانی مهدی فخیمزاده روی آنتن برد. مجموعهای پلیسی با رگههایی از کمدی که قصه آشنای شباهت یکی با دیگری و ماجراهای پیش آمده بهواسطه این شباهت را دستمایه اصلی خود قرار داده و داستان را پیش میبرد. در اینجا سرهنگ نصرالهی پلیس وظیفهشناسی است که سارق سابقهداری به نام ناصر پاپتی با پوشیدن لباس نیروی انتظامی و شباهت فوقالعادهاش به او دست به اعمال خلاف میزند. حال سرهنگ پس از دستگیری ناصر باید در قالب او رفته و به عنوان نفوذی وارد باند خطرناکی شود تا در نهایت موجبات دستگیریشان را فراهم کند.
فوقسری با وجود تم پلیسیاش به واسطه بازی طنازانه فخیمزاده در دو نقش و نیز رگههایی از کمدی در ایام نوروز مخاطبان زیادی پیدا کرد و یکی از موفقترین مجموعه لقب گرفت. بلافاصله پس از پایان تعطیلات نوروزی، میکائیل ساخته سیروس مقدم روی آنتن این شبکه رفت. مجموعه پلیسی خوش ریتمی که داستان آن در شهری ساحلی با نام «شصت کیلومتر» که وجود خارجی ندارد، میگذرد و در آن پلیسی به نام میکائیل به دنبال ریشهکن کردن خلافکارهای شهر است و در این مسیر با مردی مسن به نام آقا خان بیشترین درگیری را دارد.
مقدم و سعید نعمتالله در مقام کارگردان و نویسنده فیلمنامه، تلاش زیادی برای خلق قهرمانی به نام میکائیل به خرج داده و قصه خود را بر پایه آن پیش بردهاند. ریسک بزرگی که میتوانست به ناکامماندن کار منتهی شود، اما با هوشیاری نعمتالله و مقدم این اتفاق رخ نداده است. از طرف دیگر این مجموعه نیاز به یک ضدقهرمان قدرتمند داشته تا به تقابل خیر و شر جلوه بیشتری ببخشد که آقاخان تا حدود زیادی دارای این خصوصیت است.
در این میان تنها اغراقهای صورت گرفته در این شخصیت بیش از اندازه لازم بوده و مخاطب را به تعجب وا میدارد! کامبیز دیرباز برای ایفای نقش میکائیل انتخاب هوشمندانهای بوده که نقش را بخوبی از کار درآورده است. وی در عین حال از وجوه درونی نقش هم غافل نشده و روی لایههای پنهانتر نقش هم کار کرده است. ماه مبارک رمضان همیشه یکی از پربینندهترین مجموعههای تلویزیونی را در خود جای داده که سال 94 هم از این قاعده مستثنی نبوده است. شبکه ملی ایران در این ماه سری چهارم مجموعه محبوب و پرمخاطب «پایتخت» ساخته سیروس مقدم را روی آنتن برد که بشدت هم مورد توجه قرار گرفت.
ارسطو پس از ازدواج با چوچانگ، همسرش را در یک سانحه هوایی از دست داده و در حالی که هنوز عزادار اوست در کنار نقی و خانوادهاش زندگی میکند. آمدن برادران همسر ارسطو و قضیه پیچیده پرداخت دیه چوچانگ در کنار حضور هما در شورای شهر و ساخت خانه بهبود در زمین مشکلدار، کل داستان پایتخت 4 را تشکیل میدهد که همچون سریهای قبلی از ریتم تند و تیزی برخوردار است. بازیهای درخشان و یکدست گروه بازیگران این مجموعه همچنان بزرگترین نقطه قوت آن به حساب میآید که از آن میان محسن تنابنده و احمد مهرانفر درخشش بیشتری دارند. «نفس گرم» ساخته محمد مهدی عسگرپور دیگر سریال شاخص شبکه یک سیماست که قهرمان آن زنی به نام ملیحه است که همسرش را در یک سانحه رانندگی تعمدی از دست داده و حال با واقعیتی مواجه میشود که زندگیاش را تحت تاثیر قرار داده و ایمانش را به چالش فرا میخواند.
نگین معتضدی که همراه با محمد مهدی عسگرپور فیلمنامه نفس گرم را به نگارش درآورده، پس از مقدمهای کوتاه نقطه عطف اول را رقم زده و مخاطب را با قصه و شخصیتهایش درگیر میسازد. در عین حال با مخفی کردن مقصد سفر توسط حاج مرتضی، گرهافکنی به درستی صورت گرفته و او را در هالهای از ابهام قرار میدهد که به مرور از طریق دیگر شخصیتها به مخاطب شناسانده میشود. در کنار این قصه مرکزی با داستانکهای متعددی هم روبهروییم که نقطه قوت فیلمنامه نفس گرم به حساب میآید. برای مثال میتوان به رابطه پر از کدورت اسماعیل با عمه اش اشاره کرد که مرگ دخترش در سانحه رانندگی را از چشم اسماعیل به عنوان دامادش میبیند که از آن تصادف جان سالم به در برده است.
بزرگترین ریسک عسگرپور در نفس گرم سپردن نقش ملیحه نداف به مرجانه گلچین بوده که در سالهای اخیر تماما در مجموعههای کمدی ایفای نقش کرده است، اما این ریسک به بهترین شکل جواب داده و بازی بشدت متفاوت گلچین به مهمترین نقطه قوت کار تبدیل شده است. وی در اجرای این نقش سراغ خانمهای سخنران مذهبی رفته و از شیوه گفتار و بیان آنها گرتهبرداری کرده است.
در سالهای اخیر نیروی انتظامی در هفته پلیس مبادرت به تولید و پخش مینی سریالهایی با محوریت پلیس میکند که «آمین» ساخته بهرنگ توفیقی ازجمله آنهاست. مجموعهای جذاب و پرهیجان با قصهای که خوب نوشته شده و در ساخت نیز از ریتم خوبی برخوردار شده است. زامیاد سعدوندیان که فیلمنامه آمین را نوشته، تلاش کرده پلیسی با فاکتورهای بومی خلق کند که برای به دام انداختن تبهکاری زیرک نیاز به هوش بالایی دارد.
کاری که سرهنگ سلیم آمین بخوبی انجام داده و مخاطب را به همذاتپنداری با خویش وامیدارد که قتل هولناک برادر سرهنگ به دست همایون تمدن میزان آن را بالاتر هم برده است. در دو سه قسمت پایانی تعلیق فوقالعادهای بر کار حاکم شده که کمتر در سریالهای ایرانی به چشم میخورد و در نهایت هم گرهگشایی نیز بدرستی صورت میگیرد. حضور داریوش فرهنگ در نقش قهرمان داستان را میتوان نقطه قوت آن به حساب آورد که در کنار کاظم بلوچی به نبرد ازلی خیر و شر کیفیت خاصی بخشیده است. تعبیر وارونه یک رویا ساخته فریدون جیرانی هم از آثار موفق و تماشایی این شبکه به حساب میآید که در گونه پلیسی-جاسوسی قرار گرفته و قصه پرپیچ و خمی هم دارد.
ترور دانشمندان هستهای ایران زیربنای فیلمنامه آن است که بخوبی پرورش یافته و قطب خیر داستان هم قدرتمند خلق شده که در نهایت شر را از پا
در میآورد. بخشهای اولیه کار که در ایروان میگذرد نیز یکی دیگر از بخشهای موفق سریال که وجه کارگردانی آن بر دیگر وجوهش قویتر است. جیرانی با توجه به قواعد گونه جاسوسی از فضای سرد و یخزده این شهر بهترین استفاده را کرده و به مخاطبان خود کدهای آشنایی را در این رابطه داده و آنها را به نمونههای درخشان پیشین ارجاع میدهد. جیرانی در نمایش کنشها و رفتار بیرونی و درونی ماموران امنیتی نیز موفق نشان داده و آن را از دیگر نمونههای مشابه متمایز ساخته است که نمونه شاخص آن را در دو شخصیت ناصر و مصطفی و رابطه این دو شاهد بودهایم. همچنین باید به شخصیت پیچیده و چند لایه محسن روانبخش هم اشاره کرد که به عنوان یک جاسوس کهنه کار از باورپذیری مناسبی سود میبرد.
معمای شاه ساخته محمدرضا ورزی مجموعهای 80 قسمتی است که در زمره سریالهای فاخر تلویزیون قرار میگیرد، تاریخ 40 ساله ایران از سال ۱۳۱۷ تا ۱۳۵۷ را روایت میکند. دورهای که در آن اواخر سلطنت رضا شاه و کل دوران سلطنت محمدرضاشاه را در بر گرفته و سرشار از حوادث مختلف تاریخی است. برای نمونه میتوان به ملیشدن نفت، کودتای ننگین 28 مرداد ۱۳۳۲، قیام 15 خرداد ۱۳۴۲ و تبعید امام خمینی(ره) به عراق و در نهایت سقوط حکومت شاهنشاهی و در نهایت پیروزی انقلاب اشاره کرد. ورزی برای روایت این سالهای سراسر حادثه از دکتری میانسال به نام دکتر وزیری بهره گرفته او و خانوادهاش را در متن و گاه حاشیه این حوادث قرار داده است. وزیری که دل خوشی هم از حکومت پهلوی ندارد در حقیقت وجدان بیدار جامعه محسوب میشود که کنشمند بوده و هیچ گاه خنثی عمل نمیکند.
معمای شاه در بیش از 10 قسمت پخش شده تا به حال موفق عمل کرده و توانسته قصه خود را با ریتمی مناسب پیش ببرد. پس از آن به «پشتبام تهران» ساخته بهرنگ توفیقی میرسیم که پخش آن بتازگی به پایان رسیده و در شمارههای اخیر مفصل به آن پرداخته شده است. این مجموعه بیش از آن که امضای کارگردانش را داشته باشد، امضای سعید نعمتالله را به عنوان نویسنده فیلمنامه بر پیشانی دارد. فیلمنامهای سرشار از شخصیتهایی با خصوصیات متفاوت و ماجراهایی که گاه سرنوشت چند نفر از آنها را به یکدیگر گره میزند. بازی خوب کامبیز دیرباز در کنار آزاده صمدی در نقشهای غیاث و اختر از نقاط قوت پشتبام تهران به حساب میآیند که حضور کوتاه، اما بشدت درخشان و تاثیرگذار بهزاد فراهانی و ثریا قاسمیان را کامل کرده است.
«شیوع» ساخته محمود معظمی آخرین مجموعه تلویزیونی شبکه یک سیما در سال 94 است که در قسمتهای پخش شده بخوبی توانسته مخاطبان را به خود جذب کرده و به تماشای ادامه آن ترغیب کند که بخش مهمی از آن به قصه آن در تلویزیون کشورمان بازمیگردد.
این شبکه هم در ایام نوروز به سیاق سالهای اخیر، کلاه قرمزی را روی آنتن برده و میلیونها مخاطب را پای گیرندهها نشاند. سازندگان کلاه قرمزی با شناخت درست مخاطب و مقتضیات زمانه برای پیشگیری از افت کیفی برنامه به این تغییرات کلی دست زده و شخصیتهای جذاب خود را با یک برنامهریزی دقیق وارد داستان کردند. شخصیتهایی که هرکدام از یک پرداخت حرفهای سود جسته و شناسنامه پروپیمانی هم برایشان تدارک دیده شده است. در عین حال نباید از انتخاب هوشمندانه مهمانها هم بسادگی عبور کرد که نمونه آن را در قسمت حامد بهداد شاهد بودهایم. «شهر من شیراز» ساخته محمد بنایی دیگر مجموعه تلویزیونی این شبکه است که تمام آن در شهر زیبا و تاریخی شیراز تصویربرداری شده و در آن بخوبی از جذابیتهای بصری این شهر استفاده شده است. شهر من شیراز قصه چهار دوست قدیمی است که زندگی یکی از آنها (نرگس) دچار بحران شده و بقیه دوستان برای کمک به وی میشتابند. محلوجیان در شهر من شیراز یک ملودرام زنانه ساده و روان را خلق کرده که مخاطب برای برقراری ارتباط با آن مشکلی نداشته و بخوبی با شخصیتهایش همراه میشود.
در میان داستانکهای خلق شده، داستانک فرزانه که هیچ گاه مادر ایتالیایی تبارش را ندیده بیش از بقیه جذابیت دارد و مخاطب را نسبت به فرجام آن در بیم و امید نگه میدارد. در کنار آن باید به «گاهی به پشت سر نگاه کن» ساخته مازیار میری هم اشاره کرد که در ماه مبارک رمضان روی آنتن رفت. مجموعهای شسته رفته و جذاب که یکی از بهترین فیلمنامهها را در میان سریالهای سال 94 دارد. نقطه قوت اصلی این مجموعه، شخصیتهای خاکستری آن است که سرنوشتشان در گذر زمان به یکدیگر پیوند خورده است بیآن که اغراق شده و مصنوعی به نظر برسد. بازی خوب امین تارخ، محمد متوسلانی و سعید چنگیزیان از دیگر نقاط قوت این مجموعه به حساب میآید که به واسطه رقیبی قدرتمند به نام پایتخت آنچنان که باید دیده نشده است.
«کیمیا» نخستین مجموعه تلویزیونی 110قسمتی تاریخ تلویزیون ایران را میتوان پربینندهترین سریال این شبکه در سال 94 به حساب آورد که بخش مهمی از آن به قصه پر فراز و نشیبش بازمیگردد که شخصیتهایش را در سه دوره تاریخی دنبال میکند. در عین حال مخاطب از خلال این داستان جذاب به تماشای تاریخ معاصر کشور نشسته و به مرور آن میپردازد؛ از پیروزی انقلاب گرفته تا آغاز جنگ تحمیلی، سقوط خرمشهر و فتح آن و... که همگی آنها از دریچه نگاه خانواده استوار فرخ پارسا و دخترش(کیمیا) روایت میشوند.
مینی سریال «مهر طوبی» به کارگردانی سیدجواد موسویان مجموعه نوروزی شبکه فوق به حساب میآید که از چند داستان موازی تشکیل شده که محور همه آنها مادر است. محسن، پسر عادل کیایی برای رسیدن به ارث بهجا مانده از پدر موظف است که پولی را به زنی نیکوکار به نام طوبی رسانده و رضایتنامهای از او بگیرد. محسن در طول اجرای خواسته پدرش به درک جدیدی از زندگی و خود رسیده و تبدیل به آدم دیگری میشود. مهر طوبی با وجود کوتاه بودن مدت پخشش تنها به واسطه داستان پروپیمان خود و نیز بازیهای روان بازیگرانش مورد توجه مخاطبان زیادی قرار گرفت.
در حاشیه 1 و 2 به کارگردانی مهران مدیری از دیگر کارهای مطرح شبکه سه سیما به حساب میآیند که البته قسمت اول آن همچون نام این مجموعه با حواشی زیادی مواجه شد. فانتزی قصه در حاشیه چه در سری نخست و چه در سری دوم آنچنان که باید از کار درنیامده و در این میان تلاش فراوان مدیری و گروه بازیگرانش همچون جواد رضویان، مهران غفوریان و... تا حدودی جواب داده و برخی ضعفهای موجود در فیلمنامه آن را پوشانده است. در سری دوم وضع بهتر شده و فضای زندان روی روند پیشرفت داستان تاثیر زیادی گذاشته است. مهران غفوریان بدون شک ستاره این بخش است که لحظات درخشانی را خلق کرده و در خنداندن مخاطبان موفقتر از بقیه ظاهر شده است. شمعدانی ساخته سروش صحت هم به مانند کارهای قبلی وی تلفیقی از کمدی موقعیت و کلامی بوده و شخصیتهایش هم تیپهایی تا حدودی متفاوت به نظر میرسند. برای نمونه میتوان به عطا، هوشنگ و شیرین اشاره کرد که هر کدام به تنهایی گوشهای از بار کمدی کار را به دوش میکشند.
صحت در ساخت یک زوج کمدی هم موفق عمل کرده و عطا و هوشنگ نقشی کلیدی در کیفیت کار داشتهاند. سپردن نقشهای اصلی به بازیگرانی باسابقه درخشان در تئاتر ایده هوشمندانهای بوده که در شمعدانی به بار نشسته و بازیگران یاد شده نظیر:محمد نادری، رویا علمی و حسن معجونی نقش مهمی در شکلگیری شوخیهای درخشان کار داشتهاند. آقا و خانم سنگی به کارگردانی شاهد احمدلو و تنهایی لیلا از دیگر مجموعههای شبکه سه سیما به حساب میآید که اولی یک کمدی نسبتا جذاب با محوریت یک خانواده است که به خاطر یک کلاهبرداری به مشکل خورده و به دردسر میافتند، اما تنهایی لیلا ساخته محمدحسین لطیفی ملودرامی عاشقانه با درونمایه مذهبی است که کشش دراماتیک خوبی داشته و تا به آخر مخاطب را با خود همراه میکند. بازی خوب مینا ساداتی در کنار حسن پورشیرازی و اکبر زنجانپور از دیگر نقاط قوت تنهایی لیلا بوده که فرم روایی سرراستی هم دارد.
این شبکه هم در نوروز امسال «سر به راه» ساخته سعید سلطانی را روی آنتن فرستاد. یک مجموعه ملودرام با ته مایهای از کمدی که پیام اخلاقی واضحی در خود داشته و در انتقال آن به مخاطبان هم موفق عمل کرده است. پسر جوانی به نام شهاب که در خانوادهای خوشنام بزرگ شده طی یک اتفاق به جرم کیفقاپی دستگیر و بواسطه سابقهدار نبودنش برای گذراندن محکومیت خود به یک آسایشگاه کودکان بیسرپرست فرستاده میشود.
این داستان نهچندان پر پیچ و خم بخوبی توسط نویسندگان کار پرداخت شده و مخاطبان را با او و دیگر شخصیتهای اصلی اش همراه میسازد. بازیهای خوب الناز حبیبی و مسعود کرامتی در کنار امیرفضلی از دیگر نقاط قوت کار به حساب میآیند که نقش مهمی هم در جذب مخاطبان بیشتر داشتهاند. «یادداشتهای یک زن خانهدار» ساخته مسعود کرامتی و «تا آخرین نفسهایم» ساخته سامان سالور از دیگر مجموعههای این شبکه در سال 94 است که اولی مایههای کمدی داشته و درباره زن جوان خانهداری است که تنهاییهایش را با وبلاگنویسی پر کرده و در هر قسمت با ماجراهایی مواجه میشود. لحن شوخ این مجموعه در کنار بازیهای یکدست و خوب آن، یادداشتهای یک زن خانهدار را به مجموعهای مفرح تبدیل کرده که کوتاهی زمان هم به کمک آن آمده است. اما دومی با نگاهی به شهدای غواص ایران در زمان جنگ تحمیلی ساخته شده و درباره یکی از غواصان زبده یک گردان است که به دلیل آسیبهای شیمیایی در صورت تماس بدنش با آب تاولهای دردناکی زده و به حال کما میرود. بدون شک بازی درخشان پرویز فلاحیپور در نقش اول این مجموعه از نقاط قوت آن به حساب میآید که به بهترین شکل مخاطب را به همذاتپنداری با خویش وامیدارد.
«آسمان من» ساخته محمدرضا آهنج نخستین مجموعه تلویزیونی تولید شده در این شبکه است که چند ماه بعد نیز روی آنتن شبکه سه سیما رفت. مجموعهای با محوریت گارد امنیت پرواز که در هر قسمت با ماجراهایی روبهرو شده و در راه حفظ امنیت هواپیما از جانشان هم میگذرند. رابطه میان شخصیتهای اصلی امنیت پرواز که به سه تفنگدار شهرت پیدا کردهاند، خوب و باورپذیر از کار درآمد و مخاطب براحتی به آنها نزدیک میشود. آهنج در آسمان من قصهگوی خوبی است که که عمده تمرکز خود را روی آن گذشته و در انتخاب بازیگران نقشهای اصلی و مکمل نیز موفق عمل کرده است. برای نمونه میتوان به حسن پورشیرازی اشاره کرد که به بهترین شکل سختیهای این شغل را به تصویر کشیده و بیش از بقیه مخاطب را به همذاتپنداری با خود وامیدارد.
محمد جلیلوند
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: