نگاهی به فیلم آزادی مشروط ساخته حسین مهکام

وقتی آسمان آبی نیست

کارنامه کارگردان «آزادی مشروط» در زمینه فیلمنامه‌نویسی کمی تا قسمتی قابل دفاع است. فیلم «هیچ» یکی از بهترین آثار اوست.
کد خبر: ۸۸۵۰۴۲
وقتی آسمان آبی نیست

به گزارش جام جم سیما، با این همه حسین مهکام در اولین تجربه فیلمسا‌زی‌اش در ژانر درام اجتماعی فیلمی ساخته که پراکندگی داستان در آن موج می‌زند.

روایت در آزادی مشروط که پیش از این «من سعید هستم» نام داشت؛ نمایشی است از سه روز از زندگی یک خانواده و مشکلات خاصی که باید با آنها دست و پنجه نرم کنند.

پیش از این حسین مهکام به صراحت گفته بود فیلمش اگرچه قرار است شرایط یک نوجوان بزهکار را نشان دهد، اما او هیچ‌گونه تلاشی نکرده تا کانون اصلاح و تربیت را در این فیلم نشان دهد.

به‌زعم مهکام، او در واقع عامدانه به بچه‌های کانون نزدیک نشده، زیرا احساس می‌کرده نشان دادن تشکل خانواده‌ای که در آن کودک مجبور به خطا می‌شود، اهمیت بیشتری داشته است.

ضمن این‌که همیشه در آمارهای کانون اصلاح و تربیت، حضور قشر فقیر جامعه آمده است، اما بخش مرفه جامعه به‌دلیل تمکن اقتصادی که دارد، می‌تواند حوزه خصوصی برای خود داشته و این بزهکاری‌ها را در خود نگه دارد و در زمره آمار رسمی قرار نگیرد.

با این همه مهکام اشاره نمی‌کند چرا داستانک‌هایی را برای روایت سینمایی‌اش انتخاب کرده که با رمل و اسطرلاب نیز به دل تماشاگر نمی‌نشیند. این داستانک‌ها ابتدا با دو خط سیر اصلی آغاز می‌شود.

یکی درباره کودکی بزهکار به نام سعید و دایی روان‌شناس او، خسرو (با بازی رامبد جوان) و دیگری مادر سعید (هنگامه قاضیانی) و عشق پنهان وی به وکیل فرزندش (با بازی علیرضا آقاخانی).

اولین تجربه حسین مهکام متاسفانه سرشار از شلختگی در روایت است. داستانک‌های بی‌توجیه و بی‌ و سر و ته راه پیشروی داستان اصلی یعنی رونمایی از کودک بزهکار را می‌بندد و هر چه می‌بینیم جلوه‌گری بزرگسال‌هایی است که بیش از کودک خود در مخاطره قرار دارند.

در حالی‌ که در طول فیلم همه مدام از سعید و مشکل او حرف می‌زنند آخر سر اصلا معلوم نمی‌شود که این سعید بخت برگشته چرا و چگونه در چنین بحرانی گرفتار شده است.

کارگردان سعی دارد چند داستانک را به دو داستان گره بزند و در نهایت هم موفق به این کار نمی‌شود و تماشاگر را با انبوهی سوال بی‌پاسخ تنها می‌گذارد. و در این میان کاراکتر اصلی یعنی سعید ناشناخته‌تر از بقیه باقی می‌ماند.

در کنار سعید، اما مادرش نیز دارای خودخواهی است. آیا او واقعا عاشق وکیل فرزندش شده و در راه رسیدن به آرامش است؟ خسرو، دایی سعید چه جایگاهی در داستان اصلی دارد؟

ظاهرا او از همه بیشتر بحران‌ ذهنی و روحی دارد و اصلا حضور او به عنوان دکتر خسرو احتشامیان چه کمکی به سعید می‌کند؟

وجود منشی وکیل که دست آخر وی را ناغافل می‌کشد، چه کارکردی دارد؟ اینها چه ربطی به سعید می‌تواند داشته باشد؟

بازی‌ها در آزادی مشروط خشک و مصنوعی و بدون کشش است. هنگامه قاضیانی یک نقش حساس را با سردی هر چه تمام‌تر بازی کرده و رامبد جوان نیز بار دیگر ثابت کرده در ژانر غیرکمدی شانس کمی برای درخشش دارد.

مهکام برای ساختن آزادی مشروط البته بی‌گدار به آب نزده، او به گفته خودش یکسری فضاهای به شکل روان‌شناسی کلاسیک و با مفهوم فرویدی را مطالعه کرده و به آنها معتقد شده، اما مشخص است او تجربه میدانی اندکی از کودکان بزهکار داشته و پژوهش معتبری در این راستا انجام نداده است.

مهکام به تعبیری فیلم شاید شهر زیبا ساخته فرهادی را مبنا و الگو قرار داده و از آن‌ور بام فرو افتاده است.

در آزادی مشروط آسمان آبی نیست. نه برای کودک بزهکار و نه برای بزرگسالان. اما هیچ راه‌حلی برای آبی‌شدن آسمان این آدم‌های بخت برگشته و البته تقریبا مرفه از نظر اجتماعی نیز ارائه نمی‌شود.

ضمیمه قاب کوچک

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها