زمانی که سریال «آقا و خانم سنگی» پخش می‌شد هر خبرنگاری که به من زنگ می‌زد اظهار می‌کرد چون شما عروس آقای ارجمند هستید، باید نقش اول سریال را بازی می‌کردید. همین‌طور پیام‌هایی که از مردم داشتم این‌گونه بود، اما در واقعیت این‌طور نیست.
کد خبر: ۸۸۴۳۶۹

من حدود ده سال است با نقش‌های کوچک‌تر کار خود را شروع کردم. تله فیلم، سریال و فیلم سینمایی کار کردم، اما چون با سریال آقا و خانم سنگی دیده شدم، همه فکر می‌کردند این کار اول من است و به دلیل این‌که عروس آقای ارجمند هستم، در این سریال بازی کردم.

آقای ارجمند زمانی که در دانشگاه سوره می‌رفتم، استاد من بود و بابت این موضوع افتخار می‌کنم. همیشه به من کمک کردند و این‌که چقدر موفق بودم را خودم نمی‌توانم بگویم، بلکه مردم باید قضاوت کنند، اما هیچ‌وقت من را به پروژه‌ای معرفی نکرد.

همسرم امیریل ارجمند هم مانند من با معرفی پدرش در سریالی حضور نداشته است، بلکه هر کاری که انجام داده به خاطر توانایی خودش بوده است. آقای ارجمند همیشه اعتقاد دارد که اگر می‌خواهید کار کنید خودتان برای این حضور تلاش کنید، اما مردم در این خصوص قضاوت ناعادلانه دارند. در این مدت پیشنهاداتی داشتم که به دلیل نقش‌های تکراری و فیلمنامه‌های مشابه باعث شد قبول نکنم.

گلوریا هاردی: ژانر کمدی را خیلی دوست دارم

بعد از ازدواج با ساعد سهیلی به ایران آمدم. مدت کوتاهی در کلاس بازیگری آزیتا حاجیان حضور داشتم و چیزهای زیادی آموختم. خانم حاجیان می‌دانست که برای این سریال دنبال یک بازیگر خارجی بودند و من تست دادم و پذیرفته شدم تا در فاز سوم مجموعه «کیمیا» نقش رها را بازی کنم.

تا قبل از این‌که به ایران بیایم از انقلاب و جنگ چیزهایی شنیده بودم، اما مثل همه خارجی‌هایی بودم که فقط از طریق اخبار اطلاعاتی را به دست می‌آورند. وقتی به ایران آمدم و درگیر این نقش شدم ناخودآگاه با کسانی روبه‌رو شدم که برای من از آن سال‌ها گفتند. بعضی از آدم‌ها یک نفر از اعضای خانواده یا دوستان شان را از دست داده بودند و آنها برای من تعریف می‌کردند که چطور آن روزها را با ناراحتی سپری کردند. هرچه بیشتر از روزهای بازی‌ام در این سریال می‌گذشت، اطلاعاتم بیشتر می‌شد. برای ایفای نقشم همه تمرکزم را گذاشتم تا آن را درست اجرا کنم، ولی بعد از کارم که هر شب کیمیا را می‌دیدم بیشتر متوجه می‌شدم چه اتفاق‌هایی زمان جنگ رخ داده و خانواده‌های ایرانی چه سختی‌هایی کشیده‌اند. قبل از این تجربه هم در فرانسه دنبال بازیگری نبودم و موسیقی را دنبال می‌کردم. ساز اصلی من گیتار است، اما از وقتی به ایران آمدم موسیقی را ادامه ندادم. اخیرا دو فیلم در جشنواره فجر دیدم که همسرم در آنها حضور داشت. هر دو فیلم «پل خواب» و «مالاریا» را خیلی دوست داشتم. ولی به نظرم مالاریا بهتر بود، چون نقش‌ها خیلی طبیعی بودند و من که سینمای رئال را بیشتر دوست دارم احساس می‌کردم در جمع شخصیت‌های مالاریا حضور دارم. ژانر کمدی را خیلی دوست دارم و دلم می‌خواهد وقتی سینما می‌روم بخندم. شوخی در فیلم‌های ایرانی با وجود ممیزی زیاد، اما خنده‌دار است. در ایران خیلی از شوخی‌ها را نمی‌گویند که در فرانسه حرف‌های عادی محسوب می‌شود و این به دلیل تفاوت فرهنگ‌هاست و همه جای دنیا وجود دارد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها