اتفاقات و حوادث، چه بزرگ و چه کوچک، ممکن است در زندگی بسیاری از افراد کره زمین رخ دهند؛ برخی در این حوادث کمر خم می‌کنند و گوشه‌گیر می‌شوند، بعضی آستین‌ها را بالا می‌زنند و کمر راست می‌کنند تا تلخی‌ها و سختی‌های روزگار از دایره زندگی خارجشان نکند. خانم فاطمه طریقت منفرد یکی از همین افراد گروه اخیر است.
کد خبر: ۸۴۹۰۰۰

قفل کار او با عنوان «بانوی کارآفرین و موفق» با کلیدی متفاوت باز شد: سه‌دهه پیش شعله‌های آتش هر آنچه را در کارخانه چمدان‌سازی خاندان وی بود سوزاند و منبع درآمد قطع شد. خانم طریقت که پیش از آن خانه‌داری می‌کرد به فکر افتاد به کسب و کار خانواده پدری‌اش روی آورد و با به کار گرفتن دانش و هنر خانگی خود، از آشپزی برای اعضای خانواده به آشپزی برای مردم روی آورد.

پدر او رستوران‌دار بود، اما مثل بسیاری از پدران قدیم تفکرات متعصبانه خاص خود را داشت. خاندان سنتی ـ مذهبی وی نه تنها کار کردن را برای زن‌ها ناپسند و نادرست می‌پنداشتند، بلکه از درس خواندن دخترانشان فراتر از یاد گرفتن سوادی در حد خواندن و نوشتن ابتدایی جلوگیری می‌کردند. بر همین اساس، یک روز که خانم کارآفرین کنونی و دختر خردسال مقطع چهارم ابتدایی آن زمان دچار سردرد شده بود، پس از معاینه پزشک و تجویز چند روز استراحت، پدرش بهانه‌ای یافت که نگذارد تحصیلات او ادامه یابد و چنین شد که مهر ترک تحصیل در سال چهارم دبستان بر پرونده تحصیلی وی نشست.

ازدواج او هم به مانند رسم ‌و رسوم قدیم و همچون اغلب دختران بزرگ ‌شده در چنین خانواده‌هایی بود؛ پدر کسی را در نظر می‌گرفت و به دخترش می‌گفت قرار است به عقد وی درآید. خانم منفرد شانس آورد که تا زمان ازدواج، نگاه مردان به تحصیل زنان اندکی متفاوت شده بود. از این‌رو او توانست تحصیلاتش را تا پایان دبیرستان پیش ببرد، ولی با این حال وی در 15 سالگی با مردی ازدواج کرد که با او 17 سال اختلاف سنی داشت و چند دقیقه بیشتر هم اجازه آشنایی با همسر آینده‌اش را به او نداده بودند.

همه اینها اگرچه از یک سو باعث شد زندگی وی در نیمه راه و با وجود پنج فرزند به جدایی انجامد، اما از سوی دیگر زمینه‌ساز ورود او به کسب و کار در بیرون از خانه و سپس کسب عنوان کارآفرینی موفق شد.

او زنی نبود که تعریف از زندگی و کار با تفکر استراحت در پر قو، نشستن در گوشه‌ای راحت و دستور دادن به این و آن به‌عنوان مدیر یا رئیس همخوان شود. بنابراین، وقتی همراه با همسرش در سال 1359 اقدام به راه‌اندازی رستورانی برای کاهش تبعات حادثه آتش‌سوزی و ورشکستگی همسر کرد، نه او نه همسرش هیچ‌یک گمان نمی‌کردند روزی در همان رستوران بیش از 100 نفر کارگر مشغول به کار شوند؛ رستورانی به نام «هانی» که اکنون این بانوی کارآفرین توانسته با راه‌اندازی و کار در آن زندگی خود را از میان خاکسترهای آتش آن سال‌های دور دوباره آجر به آجر بسازد و اراده و توانایی خود را بر سر زبان‌ها اندازد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها