ایده امید یک سرویس راهنمای شهری آنلاین است که برای عملی کردنش راه پر پیچ و خمی را از سر گذرانده است.
امید متولد نیشابور است و بیشتر سالهای جوانیاش را در این شهر گذرانده، گرچه کارش را از مشهد شروع کرده و فنون کسب و کار را در این شهر مقدس یاد گرفته است.
حین گفتوگوی نزدیک به یک ساعت و نیممان با وجود اینکه بیشتر از شش ساعت نخوابیده، اما ذرهای از انرژی، شور و حرارتش برای بازگویی داستان زندگی پر فراز و نشیبش کاسته نمیشود و اصرار دارد چیزی از صحبتهایش از قلم نیفتد.
آغاز تلاش
از سال 81 و در دوران نوجوانی سر کار میرود و از شاگردی در یک دفتر تبلیغات شهری شروع میکند: «چون خوب صحبت میکردم و سر زبان داشتم دوستان صاحبکارم که برای اولین بار مرا میدیدند از من خوششان میآمد و به او میگفتند اجازه بده هفتهای یکی دو روز هم پیش ما بیاید.»
سال 88 است، هنوز از استارتآپ و کارآفرینی خبری نیست و رویای پول درآوردن از اینترنت خندهدار است.
امید که تخصصی در علوم رایانه ندارد تصمیم میگیرد فروشگاه اینترنتی راه بیندازد و از این به بعد از این راه پول در بیاورد.
برای راهاندازی فروشگاه با یکی از دوستانش، سراغ یک برنامهنویس میروند و با او صحبت میکنند تا پولی از آنها نگیرد، اما در عوض شریک شدن در سود فروشگاه، بخش فنی کار را به عهده بگیرد.
برنامهنویس نمیپذیرد و آنها بناچار با قرض گرفتن مبلغی، پول را جور میکنند و پروژه کلید میخورد. حدود یک ماه بعد سایت آماده است و در این مدت تصمیم به فروش محصولات دیگران بهصورت واسطهای و دریافت پورسانت از صاحب محصول میگیرند، چون شرایط خرید و انبار کردن محصول را ندارند.
شکست
در روزهایی که کمتر کسی چنین کاری انجام میداد سایتشان درآمدزا میشود، اما مشکلاتی که اکنون امید افسوسش را میخورد باعث میشود کارشان شکست بخورد و همه چیز را جمع کنند.
طبق قراری که با هم گذاشته بودند کار را با شراکت شروع میکنند، اما دیری نمیگذرد که هر کدام خود را رئیس میخواند و دیگری را برنمیتابد.
امید که دیگر حوصله شریکش را ندارد، ناگهان کنار میکشد و شریکش هم که بیشتر فنی است تا بازاریاب، دست خالی میماند و به فاصله اندکی شانه خالی میکند.
سایت تعطیل میشود و دو رفیق قدیمی دشمن. «اگر همان فروشگاه را نگه داشته بودیم الان ما هم سایتی مثل دیجیکالا داشتیم، چون آن موقع رقیب قدری نبود و خوب میتوانستیم مشتری جمع کنیم.
الان تعداد فروشگاهها خیلی زیاد شده و همهشان هم پول درمیآورند.» این جملات را امید با خنده میگوید و در ادامه تعریف میکند که همچنان با شریکش در ارتباط است و وقتی همدیگر را میبینند به آن دعواهاشان میخندند و حسرت آن روزها را میخورند که اگر مدیریت و کار تیمی بلد بودند میتوانستند موفق بوده و درآمد خوبی داشته باشند.
ناکامی در کسب و کار آیتی این بار امید را از شهرش خسته میکند و با اولین پیشنهاد کاری از تهران تصمیم میگیرد خانه را ترک کند و کارمند یک شرکت شود، اگرچه کار کردن برای دیگران را دوست ندارد.
امید خسته از دو تجربه قبلی با شور و اشتیاق وسایلش را جمع و در تهران خانه اجاره میکند تا زندگی جدیدی را شروع کند، به خانوادهاش هم میگوید درآمدش خوب است و از زندگی تازهاش راضی.
تا پیش از استخدام قرار بود کارمندی باشد که پشت میز مینشیند و کارهایش را با رایانه انجام میدهد، اما وقتی بهصورت رسمی کارش را شروع میکند به او میگویند گوشی تلفن را بردارد و بازاریابی کند.
امید که از کار بازاریابی فرار کرده، دوباره خود را در شرایطی مییابد که برایش تداعیکننده گذشته است.
کارش را درست انجام نمیدهد، عذرش را میخواهند و سه روز بعد بیکار در خانه اجارهایاش نشسته است و به این فکر میکند که با چه رویی دوباره به خانه برگردد.
پس از داستان فروشگاه اینترنتی، جرقههایی از ساخت یک وبسایت برای معرفی خدمات و محصولات کسب و کارها در ذهنش میخورد، اما دقیقا نمیداند چطور باید آن را اجرا کند که با استارتآپها و مراسم کارآفرینی آشنا میشود که یکی از همین دوستهایی که اینترنتی با هم آشنا شدهاند پیشنهاد میدهد برایت سایتی راه میاندازم و تو از مغازهها پول بگیر تا جنسهایشان را اینترنتی بفروشی و حداقل اجاره خانهات را فراهم کنی.
امید از صبح تا شب با پای پیاده در خیابانهای شهر سرگردان میگردد و با مغازهدارها چک و چانه میزند تا اینکه تصمیم میگیرد در پایتخت نماند.
به خانه برمیگردد و تصمیم میگیرد دیگر دور این کارها را خط بکشد و منتظر بماند تا یک شغل بیدردسر و آرام با درآمدی تضمین شده برایش پیدا شود که احساس میکند رسالتی بر دوشش است: «شبها راحت خوابم نمیبرد، فکر میکردم اگر کسب و کار خودم را راه نیندازم به خودم و آیندهام خیانت کردهام.
به خودم میگفتم اگر این بار هم شکست بخورم عیبی ندارد، زیرا حداقل خیالم راحت است که تلاشم را کردهام.»
تلاش دوباره
با وجود مخالفت خانواده وسایلش را جمع میکند و دوباره به تهران برمیگردد: «هنگامی که به تهران برگشتم فقط یک ساک همراهم بود.» در خانه عمویش ساکن میشود و تلاش میکند این بار هر طور شده ایدهای را که او را هزار کیلومتر از خانه دور کرده عملی کند.
این بار به ساخت یک وبسایت برای معرفی خدمات و محصولات کسب و کارها نزدیکتر میشود و فعالان حوزه مد مثل طراحان لباس، کیف، کفش و جواهرات را نشانه میگیرد.
از قالبی که برای فروشگاه اینترنتی ساخته شده بود اما بیاستفاده مانده بود، استفاده میکند و با ایجاد تغییراتی آن را به یک نمایشگاه آنلاین پوشاک و جواهرات تبدیل میکند که امکان خرید آنلاین نیز دارد.
با بازاریابی تلفنی و اینترنتی در عرض یک ماه، 22 برند مطرح در حوزه طراحی مد را به وبسایت دعوت و در ازای دریافت مبالغی، محصولات و خدماتشان را روی وبسایت معرفی میکند. «آن روزها خیلی خبری از اینستاگرام نبود.
فیسبوک هم امکانات تجاری محدودی به صاحبان کسب و کار میداد. اما این وبسایت در چهار ماه مرا به درآمد خوبی رساند، طوری که فکر میکردم دیگر به موفقیتی که منتظرش بودم، نزدیک شدهام.»
امید در ادامه میگوید: «پس از شش ماه اتفاقی افتاد که باید خیلی سریع به مشهد میرفتم. فکر میکردم کارم یک هفته زمان میبرد، اما دیگر فرصتی برای بازگشت نشد.
همچنین درگیر مسائلی مثل اتمام درس و مشخص کردن تکلیف سربازیام هم بودم. حتی خواستم در مشهد کار را ادامه دهم، اما چون بخش مهم کار تلفنی بود نتوانستم به قدرت تهران کار کنم با اینکه یک اتاق 12 متری هم اجاره کرده و دوباره بازاریابی تلفنی را شروع کردم، اما دیگر سرد شده بودم و مشتریها در تهران خیلی به تماسهایی که از شهرستان میشد روی خوشی نشان نمیدادند.»
زمان گذشت و ایده هر روز در ذهنم کاملتر میشد. اواخر سال 93 بود که تصمیم جدیام را گرفتم و احساس کردم شناخت کافی از ایده و آمادگی اجرایش را دارم.
جرقهای که از سال 89 ذهنم را درگیر خودش کرده دیگر باید پیادهسازی میشد. طرح را کمکم تکمیل کردم و منتظر یک فرصت شدم.
اواسط عید 94 به تهران آمدم. روزها دنبال جایی برای اجاره میگشتم و شبها در خوابگاهی حوالی میدان ولیعصر تهران ساکن بودم. پس از مدتی جایی پیدا کردم و تقریبا بدون هیچ وسایلی در آنجا ساکن شدم.
تولد ایده
این بار هر طور شده تصمیم میگیرد ایده جدیدش را عملی کند؛ ایده این است، یک سایت راه بیندازد که اطلاعات کسب و کارها و مشاغل مختلف را در هر نقطه از شهر داشته باشد، چیزی شبیه 118 آنلاین.
با اطلاعاتی که جسته گریخته از کارها و تجربههای قبلیاش کسب کرده تقریبا ابزار کار آماده است، بنابراین نیاز به دو چیز دارد، پول و برنامهنویس. برای جذب سرمایه سراغ هر کسی که فکرش را میکند میرود، اما سرمایهگذارهایی که میشناسد سنتی هستند و به حرفهایش با تردید گوش میکنند و خودش هم چندان راغب نیست به مراکز شتابدهی مراجعه کند.
«اینجور مراکز با شخصیت من جور درنمیآید، آنها میخواهند با آدم شریک شوند و درصدی از سهام شرکت تازه تاسیس را هم مالک شوند. من تجربه خوبی از شراکت نداشتم و از این مدل کار کردن هم خوشم نمیآید.»
امید با روحیه کاسبی که دارد و تجربهای که در خانه و در کنار پدر و مادرش از ترشی درست کردن بهدست آورده تصمیم میگیرد ترشی درست کند و بفروشد تا پول کار را فراهم کند.
«شاید باورتان نشود، اما درآمد من از فروش ترشی خیلی سود دارد و خرجم را درتهران درمیآورد!» در همین حین یک برنامهنویس هم پیدا میکند که حاضر میشود کار اجرایی پروژه را انجام دهد.
امید، تجربههایش را از طریق پیج اینستاگرام با فالوئرهایش به اشتراک میگذارد و تعداد زیادی داوطلب پیدا میکند که حاضرند رایگان برای او کارهای ایدهاش را انجام دهند.
اکنون نسخه اولیه سایت آماده شده و بزودی قرار است اپلیکیشن آن نیز منتشر شود. امید تاکنون 17 میلیون تومان خرج بلندپروازیهایش برای راه انداختن کسب و کار شخصی کرده و معتقد است بازار آیتی برخلاف تصور ظرفیت بشدت زیادی برای بزرگ شدن دارد.
به قول او بچهها الان با گوشی و تبلت کار میکنند و وقتشان را در اینترنت میگذرانند که این فرصت خوبی برای کار بیشتر در این حوزه و کسب درآمد است.
او از استخدام شدن به مثابه بردگی یاد میکند و میگوید کار خودتان را راه بیندازید تا اینکه با درآمدی اندک راضی شوید.
نام ایده: اتاق
سایت: otaagh.com
امید آهنگرانی، موسس ایده «اتاق»
امید 28 سال دارد و دانشجوی رشته مهندسی صنایع است. او متولد نیشابور است و علاقه زیادی به امتحان کردن انواع مختلف قهوه و نگهداری حیوانات دارد.
ایده چیست؟
اتاق یک سرویس دایرکتوری مشاغل و خدمات جامعه است که در دو قالب سایت و اپلیکیشن موبایل عرضه میشود. برای مثال با این سرویس میتوانید به صورت آنلاین و در کوتاهترین زمان، رستوران، کافه، مطب دکتر، پارک، سینما و هر مکان دیگری را بیابید.
فهرست مشاغل اتاق با تحقیقات میدانی و اینترنتی گردآوری شده و برای مکانیابی از سرویس نقشههای گوگل استفاده میشود.
قرار است اتاق در تمام شهرهای ایران کار کند و اطلاعات داشته باشد و بسیار مناسب مسافرانی است که هیچ اطلاعاتی از شهر مقصد ندارند هرچند تا تکمیل شدن این سرویس در شهرهای دیگر راه درازی در پیش است.
رامین فتوت - کلیک
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
اکبرپور: آزادی استقلال را به جمع ۸ تیم نهایی نخبگان میبرد
در گفتوگوی اختصاصی «جام جم» با رئیس کانون سردفتران و دفتریاران قوه قضاییه عنوان شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی بیپرده با محمد سیانکی گزارشگر و مربی فوتبال پایه