در این میان، معرفی کتاب همیشه بهعنوان یکی از ابزارهایی یاد شده که میتوان به وسیله آن مخاطبان را به خواندن یار مهربان ترغیب کرد. این معرفی وقتی در حوزه رسانههای سراسری مثل رادیو و تلویزیون باشد، اهمیت دوچندان به خود میگیرد. این روزها که سر بچرخانیم، با انبوهی برنامه در پلتفرمهای مختلف روبهرو میشویم که تنها بخش ناچیزی از آنها به کتاب و کتابخوانی میپردازند.بااینحال، حتی همین برنامههای معدود نیز آنگونه که باید، حق مطلب را ادا نکردهاند و برخیشان به اذعان کارشناسان، تبدیل به تریبونی برای معرفی سفارشی کتابهای نشرهای خاص شدهاند.«هفته کتاب و کتابخوانی»بهانهای شدتابا دونفر ازاهالی رسانه ملی به گفتوگوبنشینیم و ازسیاستگذاریهای درست معرفی کتاب بشنویم.
اول کتابخواندن را نهادینه کنیم
ایوب آقاخانی سالهاست که برنامه «زورق خیال» را در رادیو در دست دارد و در هفته کتاب و کتابخوانی نیز برنامه «دیدینو» را روی آنتن برده است. او تاکنون آثار متعددی در قالب نمایشنامه، داستان و پژوهش منتشر کرده است. آقاخانی درباره سیاستهای درست رسانهای برای معرفی کتاب، به جامجم میگوید: به نظر من مهمترین نکتهای که باید در این مسأله مورد توجه قرار گیرد، ترویج و توسعه فرهنگ کتابخوانی است. یعنی پیش از آنکه به این فکر کنیم مخاطبان ما ــ یا جمعیتی که دوست داریم از آنان کتابخوان بسازیم ــ چه کتابهایی بخوانند، بهتر است بر این تمرکز کنیم که اصل کتابخواندن در آنان نهادینه شود. من نیز شخصا در همین راستا عمل میکنم. در هر برنامهای که طی این سالها در رسانههای مختلف تولید یا تهیه کردهام یا مشاوره داده، یا خودم اجرای آن را برعهده داشتهام، همواره سیاستم این بوده که کتاب در معنای عام آن خوانده شود؛ زیرا خواندن کتاب، در هر شکل و موضوع، بهتر و ارزشمندتر از این است که صرفا کتاب خاصی توسط مخاطبان ما مطالعه شود.
وی ادامه میدهد: نکته ظریفی که در این میان وجود دارد این است که رسانهها عموما درگیر هدایت سلیقه در امر کتابخوانی میشوند و این در حقیقت نوعی نقض غرض است. میخواهم بگویم بسیاری از مواقع، حتی در همین برنامههایی که من تلاش میکنم در رسانه تولید کنم، بههرحال مسیرهایی از پیش تعریف میشود که ما باید حتما در همانها حرکت کنیم و این خودبهخود بخشی از مخاطبان را از ابتدا نشانه میگیرد و هدفگذاری میکند. به گمان من، در موقعیتی که اکنون در آن قرار داریم ــ یعنی زمانی که بیش از هر چیز میخواهیم جامعه آماری کتابخوانان و سرانه مطالعه را در ایران افزایش دهیم ــ این رویکرد، درست در خلاف جهت هدفی است که به دنبالش هستیم.
آقاخانی تاکید میکند: ما باید امروز تلاش کنیم تا مردم را متوجه جادوی کتاب کنیم؛ یعنی ابتدا بگوییم کتاب بخوانند و در مرحله بعد درباره خوب یا بد بودن آنها سخن بگوییم. تقسیمبندی کتابها در این مرحله کاری نادرست است، زیرا اکنون در موقعیتی نیستیم که بتوانیم چنین تفکیکی را مقدم بر اصل کتابخوانی قرار دهیم. در شرایط کنونی، نسبت به کشورهای پیشرفته جهان، سرانه مطالعه پایینتری داریم و حق نداریم خودمان را در مرحلهای ببینیم که بخواهیم جهتدهی محتوایی به مطالعه انجام دهیم. درواقع ابتدا باید مطالعه را پدید آوریم و سپس درباره جهتدهی آن سخن بگوییم. به نظر من، رسانه در فضای عمومی باید رویکردش را در جای درست خود قرار دهد. شاید گاهی دچار خطا در محاسبه جامعه شویم و تصور کنیم با جامعهای کتابخوان روبهرو هستیم که باید به آن جهت بدهیم؛ درحالیکه من معتقدم ابتدا باید جامعه را به سمت کتاب کشاند و کتابخوان کرد و سپس در مرحله بعدی، به آن جهت داد.
این بازیگر و نویسنده ادامه میدهد: من در تمام برنامههایی که کوشیدهام تقدیم مخاطبان کنم - از دیدینو تا مشخصا زورق خیال که اکنون نزدیک به ۱۰ سال است هرروز در رادیونمایش به مخاطبان ارائه میشود و به مقوله آشنایی با ادبیات ایران و جهان میپردازد -تلاش کردهام این محدودیتها و خطوط از پیش تعیینشده را بشکنم تا برنامهها در همانمسیری حرکت کنند که توضیحش را دادم؛ برای نمونه، برنامه برگ اول را میتوان مثال زد که یکی از موفقترین برنامههای حوزه کتاب بود که تاکنون بارها از شبکه آیفیلم بازپخش شده است. من معتقدم اگر کسانی که سیاستگذاری توسعه رسانهای در این حوزه را برعهده دارند، جایگاه واقعی «ما» را درک کنند، حتما درستتر عمل خواهند کرد. ما با این توهم که با جامعهای کتابخوان مواجه هستیم، مسیر را اشتباه میرویم و درواقع وارد کوچه اشتباهی میشویم، درحالیکه باید دو کوچه آنطرفتر برویم؛ مقصد واقعی ما آنجاست. مسیری که اکنون طی میکنیم، ما را به نتیجه نخواهد رساند.
چندصدایی رعایت شود
مهدی محمدیان، استاد دانشگاه و نویسنده نیز در این خصوص تاکید میکند که باید چندصدایی را در سیاستگذاری معرفی کتاب لحاظ کرد. وی به جامجم میگوید: اولین شرط لازم برای معرفی کتاب در رسانه، این است که چندصدایی رعایت شود. رسانه باید بیاندیشد که قرار است برآیند همه صداهای جامعه باشد؛ تازمانیکه این توجه به صدای دیگری و اصل چندصدایی در سیاستگذاری حوزه کتاب در رسانه لحاظ نشود، با حجم انبوهی از نام کتابها، ناشران و نویسندگانی روبهرو خواهیم بود که شمارگان آثارشان به اعداد عجیب میرسد، اما این اعداد لزوما مبتنی بر میزان واقعی خواندهشدن نیست. به بیان دیگر، ممکن است کتابی با شمارگان پنجهزار نسخه منتشر شود، اما حتی صد نفر آن را نخوانند. پس چگونه چنین تولیدی ممکن است؟ بسیاری از این کتابها تبدیل به هدیههای نهادی میشوند. این مساله نتیجه نبود نگاه درست و سامانیافته در سیاستگذاری فرهنگی این حوزه است.
محمدیان ادامه میدهد: البته این وضعیت در میان گروههای مختلف، شبکههای گوناگون و سیاستگذاران فرهنگی متفاوت است. من میگویم اگر قرار باشد رسانه برآیند صداهای جامعه باشد، صدای کتاب در رسانه نیز باید چنینویژگیای داشته باشد؛ حال اینکه تاچهاندازه چنین است، میتوان دربارهاش بحث کرد. متاسفانه تکثر، گزینه اصلی در بسیاری از این نگاهها نیست و بخش قابل توجهی از این رویکردها، رویکردهایی قشری هستند. وضعیت کتابخوانی ما در شرایط فعلی، معلول مجموعهای از مسائل است؛ مسائلی پیچیده و وابسته به دلایل و رفتارهای گوناگون. عوامل مختلفی در این وضعیت دخیلاند؛ از جمله اینکه ما بهصورت تاریخی، جامعهای شفاهی بودهایم. در فرهنگ ما، مردم عموما اهل کتابت نبودهاند و این مساله ارتباطی با سیاستگذاران امروز ندارد، بلکه ریشه در یک انگاره دیرینه دارد. نقالان ما، که بخش مهمی از فرهنگ روایتگری را شکل میدادند، برای مردم میخواندند و ما پای نقل آنها مینشستیم؛ نقال هم بهنوبه خود چیزی به متن اصلی میافزود یاکم میکرد و هنر او دقیقا در همین بود.
این نویسنده و استاد دانشگاه میافزاید: نکته دیگر این است که ورود ما به جهان مدرن، ورودی منطقی و مرحلهبهمرحله نبود. ما با تلفن همراه که یک نماد مدرن است، رفتار مدرنی نداریم. وارد این دنیا شدیم، اما درکش نکردیم؛ مثلا نمیدانیم استفاده درست از این ابزار چه میتواند باشد. بههمین دلیل به پدیدهای مبتلا شدهایم بهنام نوموفوبیا: یعنی ترس از دستدادن تلفن همراه. گرایش ما به این تکنولوژی، مسیر طبیعی خود را طی نکرده و ناگهان با آن مواجه شدهایم. همین مساله مطالعه را کمرنگ کرده، نابسامانیهای اخلاقی ایجاد کرده و فضای رسانهای ما را در معرض هجوم خبرهای جعلی و نادرست قرار داده است. طبیعتا مطالعه نیز از این فضا آسیب میبیند. میخواهم بگویم وضع مطالعه در کشور، آنگونه که امروز میبینیم، معلول یک علت نیست؛ بلکه حاصل مجموعهای پیچیده از رفتارها در گذشته و اکنون است.