هر بار که مسأله فقر و خط فقر مطرح میشود، بحث آمار و میزان درآمد به میان میآید. درآمدی که بهگفته اقتصاددانان نباید برایش میزان واحدی را در نظر گرفت و برای هر شهری میتوان عدد متفاوتی داد.
سال گذشته آخرین میزان خط فقر تعیین شده از سوی اقتصاددانان برای یک خانواده ۵ نفره در کلانشهری مانند تهران زیر ٢میلیون و ۶٠٠هزار تومان بود. در حالی که در همین سال معاونان وزیر اقتصاد اعلام کرده بودند خط فقر برای یک خانواده ۴ نفره یکمیلیون و ٢۵٠هزار تومان است. تعریف فقر در چنین شرایطی سخت است و شاید آن چیزی که بهتر بتواند میزان فقر را مشخص کند، توصیف مردم است.
فقر از نظر مردم چیست؟ آیا آنها خودشان را فقیر میدانند؟
«سید دلالت»، مردی ۵٠ ساله است و لباس فرم کار پوشیده. هر روز از شهرک بهارستان در جاده ساوه به غرب تهران میآید و آنجا کار میکند. کاری که میگوید تازه سهسال است آن را برای خودش دستوپا کرده.
او میگوید فقیر کسی است که نتواند پسانداز کند: «کسی که زندگیاش نچرخد، یعنی نتواند پساندازی داشته باشد. خانه اجارهای داشته باشد، آخر ماه پولی اضافه نیاورد و پایین شهر زندگی کند.»
بعد وقتی درباره خودش میپرسم، میگوید: «حقیقتش قبلا فقیر بودم، الان سه سال است که سر کار آمدهام و میتوانم کمی پسانداز کنم، به دست کسی نگاه نمیکنم. دو تا دختر داشتم که شوهر کردند، پسرم هم مجرد است و با ما زندگی میکند. یکی از دامادهایم معلم قراردادی است و آن یکی لباسفروش است. آنها وضعشان زیاد خوب نیست، دو، سه سال است زندگیشان را شروع کردهاند. اگر مردم را سه قسمت کنیم، فقط یک قسمتشان فقیر نیستند. بقیه بخورونمیر زندگی میکنند. در ماه نمیتوانند ۵٠هزار تومان هم پسانداز کنند. با یکمیلیون تومان زندگی نمیچرخد.»
او از بیکاری هم میگوید و شرایطی که خودش به سختی توانسته کار پیدا کند. قبلا یک بقالی کوچک را طبقه پایین محل زندگیاش اداره میکرده: «این کاری هم که پیدا کردهام چون جانباز بودم، توانستم. کار پیدا نمیشود. تا به حال از امور ایثارگران هیچ چیزی نگرفته بودم فقط گفتم یک نامه به من بدهید که بتوانم کار کنم.»
صحبتهایش که تمام میشود میگوید: انشاءالله که خیر است و با لبخند بدرقهام میکند. بعد از او از زنی میانسال درباره فقر میپرسم، روی صندلی مترو کنار دخترش که موبایل به دست دارد، نشسته است و با دقت به حرفهایم گوش میدهد اما به جای جواب، لبخند میزند. صحبت دختر با تلفن تمام میشود و مادر از او میخواهد که به جایش جواب بدهد.
«مریم» دیپلم دارد و ٣٠ ساله است و در تعریف فقر میگوید: «کسانی که رفاه و آسایش، لباس و غذای کافی نداشته باشند، فقیر هستند. کسی که دو دست لباس خوب نداشته باشد یا در حساب پساندازش آن قدری پول ندارد که اگر خدای نکرده مریض شد، بتواند هزینه درمان را بدهد، فقیر است. بیشتر مردم ایران متوسط رو به پایین هستند، ما هم همینطور. در خانههای ٧٠-۶٠ متری با چند تا بچه زندگی میکنند. بچههایشان اتاق خواب کافی ندارند و شاید در سال یکبار هم نتوانند به سفر بروند. پس آنها فقیر هستند.»
پیرمردی در ایستگاه مترو به دیوار تکیه داده و چشمهایش را بسته است. چرت میزند. لباسهایش را که نگاه میکنم، توصیف مریم از فقیر را به یاد میآورم. همینطور دختر جوان دیگری که به من میگوید آنهایی را که پشت ویترینها فقط اجناس را نگاه میکنند، فقیر میداند.
فهیمه ٢۶ساله است. هدفون توی گوشش دارد. موسیقی گوش میدهد که سراغش میروم. لیسانس دارد و در تعریف فقیر میگوید: «آنهایی که همیشه پشت ویترینها میایستند و نگاه میکنند یا جلوی میوهفروشی میایستند و فقط قیمت میکنند فقیرند. کم میخرند، ظاهر خوبی ندارند یعنی لباسهایشان ارزان و کهنه است، مثلا کفشهایشان پاره است. به آنها میگویم فقیر. من از طبقه متوسط هستم. بیشتر کسانی هم که میبینم و میشناسم متوسط هستند اما فقر خیلی پنهان است و کمکم رو میشود. خیلیها محل زندگی ندارند، همینطور که آدمها را در خیابان ببینی نمیتوانی بفهمی، معلوم نیست محل کارش و جای خوابش کجاست. فکر کنم ٣٠درصد مردم مرفه باشند، بقیه فقیرند.»
«احمد» مرد میانسال دیگری است که از دور ما را نگاه میکند. بعد از فهیمه به طرفش میروم و سوال را از او میپرسم، حرفش را با این جمله شروع میکند که یک نفر زندگی میکند و یک نفر زنده است. اینها با هم فرق دارند. بعد هم به خصوصیت ایرانیها اشاره میکند که فقرشان را بروز نمیدهند: «نمیتوان فهمید فقر کجا هست و کجا نیست، چون مردم به هم نمیگویند و بروز نمیدهند. پس مسئولان چطور میتوانند بفهمند که مردم فقیرند؟ باید اولویتبندی شود و اولویت را به برداشتن فقر بدهند. خیلیها دارند به سختی زندگی میکنند. من خودم متوسط رو به پایین هستم اما خیلیها را میشناسم که همسایهام هستند و دخلوخرجشان با هم جور نیست.»
متوسط رو به پایین، اصطلاحی است که از چند نفر دیگر هم میشنوم. میتوان آن را کنار این خصوصیت گذاشت که ما نداری را پنهان میکنیم اما بعضیها نداری را وقتی دارند در مترو چیزی میفروشند بلند میگویند، آنهایی که به گفته خودشان مریض دارند، پیرزنهایی که با کمرهای خمیده آدامس میفروشند یا پیرمردهایی که روی پارچه کوچکی قیچی، تیغ و شانه پلاستیکی بساط کردهاند. آنهایی که مجبور به کار کردن تحت هر شرایطی هستند و ما میبینیم.
به یکی از فروشندههای مترو نگاه میکنم که روی صندلی نشسته و منتظر قطار است. سوالم را که میپرسم، زن دیگری با مانتو و مقنعه اداری کنارش خوب گوش میدهد.
فروشنده میگوید: یعنی چه؟ فقر؟ خب پول ندارند دیگر. زن کنارش انگار حرفهایم را برایش توضیح میدهد و میگوید تو خوب متوجه نشدی. قطار که میآید فروشنده به زن میگوید تو جوابش را بده و خودش میرود.
فرشته ٣۵ ساله است. میان صحبتهایش مثال میزند از همسایهها و فامیلها که شاید یکی دو کوچه آن طرفتر زندگی میکنند اما آدم از زندگیشان خبر ندارد: «اگر فقیر هم نباشیم، ثروتمند نیستیم. بیشتر افراد زیر خط فقرند، متوسط یا زیر متوسطند اما خیلیها حفظ ظاهر میکنند، درحالیکه وضعشان خوب نیست. برای اینکه فقرشان پوشیده شود. کسی را میشناسم که میگفت با درآمدمان و پول یارانهای که میگیریم، اگر قبضها را بتوانیم بدهیم و یک نان خالی بخوریم جای شکر دارد. محله خودمان خیلیها هستند که به این شکل زندگی میکنند و ما اطلاعی نداریم. ما و امثال ما طعم فقر را نچشیدهایم چون هیچوقت نبوده که گرسنه بخوابیم.»
صحبتهایش که تمام میشود، از قطار پیاده میشوم و بعد از او به زن دیگری میرسم که تند تند وسایلش را جمع میکند که ایستگاه را ترک کند.
تارا میگوید عجله دارد اما وقتی سوالم را میشنود، در یک جمله خلاصه میکند: «کسی که دخل و خرجش با هم نخواند، فقیر است.»
تارا ٣٢ ساله است. از نظر او هم پسانداز خیلی مهم است و «کسی که درآمد ماهیانهاش صرف خرج هم نمیشود، چه برسد به اینکه بتواند پسانداز کند. حتی مایحتاج اولیه زندگیاش را هم مثل خوراک و پوشاک نمیتواند تهیه کند. الان ٧٠درصد مردم فقیرند. من خودم وضع اسفباری ندارم اما در رفاه هم نیستم. البته جامعه دو قطبی شده، طبقه متوسط نداریم یا فقیرند که بیشتر مردم جزو این دستهاند یا مرفهند.»
بیرون مترو به جای خالی پیرزنی فکر میکنم که امروز با کمر خمیده برای فروش آدامس نایستاده است. لابد یک روز به خودش استراحت داده است. متوسطهای رو به پایین، آنها که فقیر نیستند اما سخت زندگی میکنند، ظاهرشان را حفظ میکنند و از کنار هم میگذرند. آنها فقر را چطور تعریف میکنند و چقدر خودشان را فقیر میدانند؟ (شادی خوشکار/شهروند)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
طبق
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
درگفتوگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کردهایم