به یاد سرلشکر شهید مهدی ربانی، معاونت عملیات ستاد کل نیروهای مسلح که در نبرد ۱۲روزه جاودان شد

شهیدی که لرزه بر تل‌آویو انداخت

چه فرقی می‌کند چه روزی از سال به دنیا آمده باشد. همین که مادری داشت از جنس زنان اصفهانی کافی است. مادر دانه سرمه را در سوزن باریک سرمه‌دوزی فرو داد. سوزن را به تن ترمه زخم زد و تابلوی گل لاله‌عباسی ترمه‌دوزی را تکمیل کرد. از هر انگشتش هنر می‌بارید.
چه فرقی می‌کند چه روزی از سال به دنیا آمده باشد. همین که مادری داشت از جنس زنان اصفهانی کافی است. مادر دانه سرمه را در سوزن باریک سرمه‌دوزی فرو داد. سوزن را به تن ترمه زخم زد و تابلوی گل لاله‌عباسی ترمه‌دوزی را تکمیل کرد. از هر انگشتش هنر می‌بارید.
کد خبر: ۱۵۲۸۸۴۱
نویسنده زهرا شکراللهی - گروه دفاع مقدس
 
مادر در یکی از روزهای سال۱۳۴۱ مهدی را به دنیا آورد. پدری زحمتکش که نان حلال سرسفره‌ می‌آورد. اذان‌گفتن را به سید محله سپرد. سید باطن‌دار زیر گوش نوزاد اذان خواند و اورامهدی نامید. مهدی ربانی،سومین پسر خانواده اصفهانی شد. مادر با یک دست گهواره مهدی را تکان می‌داد و با دست دیگر برنج شله‌زرد نذری را دانه‌شماری می‌کرد و زیر لب ذکر «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم» می‌گفت.
   
کودکی مهدی در گهواره انقلاب
در همین دوران شیرخوارگی مهدی بودکه سیدروح‌الله خمینی دستگیروتبعیدشد.اولین جرقه‌های اعتصاب انقلاب در سرزمین میانه ایران، اصفهان رقم‌خورد. علمای اصفهانی مجلس درس و وعظ را تعطیل و بازاریان درمغازه‌های خودراتخته کردند. سروصدای مردم از قلب ایران تا دورترین نقاط بلند شد. اخبار دهان به دهان می‌گشت.حوادث، آتش زیر خاکستر بود.
   
رشد در سایه بزرگان اصفهان
مهدی در کوچه پس‌کوچه‌های منتهی به زاینده‌رود قد کشید. یک شب با پدر به مسجد لنبان و شب دیگر به مسجد کمر زرین می‌رفت. دو ماه محرم و صفر را پای منبر وعاظ بزرگ، از سیدحسین خادمی تا آیت‌الله دکتر بهشتی می‌نشست. زمزمه‌های آیت‌الله طاهری و مبارزان انقلاب میان در و همسایه همیشه در گردش بود و  به گوش مهدی می‌رسید.
   
اولین شور انقلابی
درخت‌های بید چنار خیابان هاتف اصفهانی منتهی به سبزه‌میدان قطور شدند. سال ۵۶ بود و جرقه‌های انقلاب آتش زیر خاکستر را شعله‌ور کرد. مردم اصفهان در اقدامی انقلابی، از خیابان هاتف به سوی سبزه‌میدان سرازیر شدند. جمعیت وارد میدان که شد، تریلی‌ها و سیم‌بکسل‌ها از راه رسیدند. حرکت سخت شده بود. مهدی ۱۵ساله هم میان جمعیت بود. دو نفر با اره آهن‌بر پایه‌های مجسمه شاه را بریدند. همین که گره طناب سیم‌بکسل به پایه مجسمه بسته شد همراه هیاهو و فریاد جمعیت، مجسمه شاه بر زمین افتاد و سقوط کرد.
   
پیوستن به قافله چمران و شکار تانک‌ها
مهدی، دوران دبیرستانش تمام نشده بود که نقل غائله کردستان و جنگ‌های نامنظم دکتر‌چمران سینه به سینه به اصفهان رسید. نفس مردم از انقلاب جان نگرفته بود. شهریور سال ۵۹ صدام به کشور حمله کرد. مهدی با تعجیل به گروه دکتر چمران پیوست. آموزش فشرده رزم، دویدن، عرق‌ریختن و تاب‌آوری برای مهدی ربانی پسر اصفهانی آنچنان هم سخت نبود. در پادگان لشکر ۹۲ لباس سربازی پوشید. تن لاغر مهدی در لباس گم شد. همان شب اول به شکار تانک عراقی رفتند. گروه چریکی دکتر چمران راه را بر عملیات‌های پی‌در‌پی رژیم بعث سخت کرده بود.
   
از فتح خرمشهر تا شهادت همرزمان
مهدی از پشت نخل جهید داخل چاله حاصل از انفجار. کنار نخل نیمه‌سوخته ایستاد. میان تاریکی روشنایی هوای دم‌کرده آبادان، قبضه آرپی‌جی را روی انحنای شانه‌اش گذاشت. با چکاندن ماشه و لگدزدن، قبضه سبک شد. چند‌ثانیه بعد، ۱۰متر آن‌طرف‌تر پناه‌گرفت تا سوت خمپاره ۶۰ به گوشش نرسد. درازکش بین خاک‌های نرم و رمل آبادان تانک‌های صیدشده‌اش را نگاه‌ کرد. روزگار جنگ، نابغه چریکی دکتر چمران را به لحظه شهادت رساند. پای سربازهای دکتر چمران به فتح خرمشهر باز شد. دو ماه شبانه‌روز تلاش کردند و ۴۲ساعت از این خاکریز به آن خاکریز دویدند. چک‌کردن اطلاعات و بالاخره خواندن نماز شکر در مسجدجامع خرمشهر برای جوان سبزپوش سپاهی مهدی ربانی خوش‌روزی بود.
   
سال‌ها تلاش برای امنیت 
جنگ، دو برادرش را به فیض شهادت رساند. مهدی در قامت سرباز نظامی و قائم‌مقام لشکر ۲۵ کربلا تا آخرین روزهای جنگ در مرز ماند. از سال ۱۳۷۰ تا سال ۱۳۸۰ فرمانده قرارگاه نجف و نصر بود. سال‌های زیادی در معاونت ستاد کل نیروهای مسلح در کنار سردار حاجی‌زاده و سردار باقری برای امنیت ایران تلاش می‌کرد.
   
دیپلماسی دفاعی 
در تیرماه سال ۱۴۰۰، مهدی ربانی، معاون عملیاتی ستادکل نیروهای مسلح، به همراه کاظم جلالی، سفیر ایران در روسیه، در اجلاس بین‌المللی «امنیت» شرکت کرد. او در جمع مقامات بلندپایه دفاعی جهان، خروج قدرت‌های فرامنطقه‌ای را تنها راه بازگشت امنیت و صلح دانست و تأکید کرد: «وضعیت کشورهایی مانند افغانستان نشان می‌دهد حضور آمریکایی‌ها نه‌تنها امنیت را به این کشور بازنگردانده، بلکه بر دامنه ناامنی‌ها نیز افزوده‌است.»
ربانی در ادامه افزوده بود: «امنیت جمعی تنها از طریق مشارکت فعال کشورهای هر منطقه از جهان تحقق می‌یابد و دخالت قدرت‌های فرامنطقه‌ای در امور سایر مناطق، نه تنها راهکاری برای ایجاد ثبات نیست، بلکه بر پیچیدگی و ناامنی‌ها می‌افزاید.» مخاطب اجلاس، سران اسرائیل و آمریکا بودند.
   
انتقام سخت؛ لرزش اورشلیم

اسرائیل هر از چند گاهی پایش را ازگلیمش درازتر می‌کرد. وعده صادق۱ او راسر جایش ننشاند. درحمله وعده صادق ۲، ۲۰۰ موشک و پهپاد ایرانی، آسمان سرزمین اشغالی را شکافت. صدای مهیب انفجار زمین را لرزاند. اسرائیل با هر دستی داده بود پس‌می‌گرفت.

شهادت در آغوش خانواده
عید قربان ۱۴۰۴ رسم ابراهیم و اسماعیل، آیین قربانی‌، خواب‌دیدن سرلشکر مهدی ربانی را به آستانه در خانه مادرش رساند. مادر وفرزند راهی تکیه شهدای اصفهان شدند.مهدی دبه آب راریخت روی سنگ‌مزارحاج‌حسین خرازی، همرزمش در لشکر امام‌حسین(ع). انگشت اشاره‌اش را کشید روی کلمه شهید. با لهجه گرم و شیرین اصفهانی رو به صورت مهتابی مادرش گفت: «دلتنگم، دلگیرم ...».
شامگاه بیست‌وسومین شب خرداد۱۴۰۰سرلشکر مهدی ربانی درکنارخانواده همسرش و پسری که تازه از مشهد رسیده بود؛ قرار بود لباس دامادی به تن کند. نیمه‌شب را به سپیدی صبح نرساند.موشک اسرائیل سقف خانه‌اش را درید.سرلشکر همراه خانواده دسته‌جمعی به شهادت لبیک گفتند.اما یاران حاج‌حسین خرازی غروب اولین شب حمله اسرائیل از سرزمین موشکی ایران، اصفهان، گردوخاک‌های موشک را بر سر اسرائیل هوار کردند تا ادعای گنبد آهنین را به رخ جهانیان نکشد.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها