با شخصیت ‌های پایتخت 4 آشنا شوید؛

«ارسطو» پدر می‌شود؛ «بابا پنجعلی» داماد

با «خشایار الوند»، فیلمنامه‌نویس مجموعه‌های شب‌های برره، مرد هزارچهره و ...

حفظ قهرمانی سریال «پایتخت» سخت است

خشایار الوند برای آنان که طنز را می‌شناسند، اسم آشنایی است. نویسنده معروف سینما و البته بیشتر تلویزیون که مجموعه‌های «شب‌های برره»، «پایتخت 1»، «پایتخت 3»، «مرد هزارچهره»، «مرد دوهزار چهره»، «کمربندها را ببندیم» و فیلم‌های «مزاحم»، «برگ برنده»، «اعتراف»، «شاهد» و... را نوشته است. وی متولد ۱۳۴۶ و فیلمنامه‌نویس است و فعالیت هنری خود را در سینما از سال ۱۳۶۳ به عنوان منشی صحنه با فیلم آوار ساخته سیروس الوند شروع کرده است.
کد خبر: ۷۸۹۱۱۹
حفظ قهرمانی سریال «پایتخت» سخت است

این روزها هم مشغول نگارش سری جدید سریال پایتخت است و بخش‌هایی از فیلمنامه سریال «در حاشیه» هم به قلم این نویسنده به رشته تحریر درآمده است. با این حال وقتی او را نویسنده‌ای موفق خطاب می‌کنیم در کمال تواضع می‌گوید تنها ده سال از 30 سال فعالیتش مفید است.

مهم‌ترین روز زندگی شما چه زمانی است؟

روز به دنیا آمدن فرزندانم.

چند فرزند دارید؟

یک پسر 9 ساله به نام دیاکو و یک دختر دو ساله به نام دردانه.

دیاکو به چه معناست؟

او اولین پادشاه مادها بوده و از آنجا که در خانواده ما تقریبا از همه اسم‌های هخامنشی و ایران باستان استفاده شده است، برای پسرم نیز این اسم را انتخاب کردیم.(با خنده)

چه نام‌هایی؟

برادر بزرگ‌ترم داریوش. برادر دیگرم سیروس که معرب کوروش است و من هم که خشایار.

مهم‌ترین آدم زندگی‌تان چه کسی است؟

بدون شک همسرم.

چرا؟

فکر می‌کنم این انتخاب همه آدم‌های متاهل باشد. گرچه ممکن است قبل از ازدواج افرادی مثل مادر و پدر را تاثیرگذارترین فرد بدانند.

ازدواج کردن چه تاثیری بر شخصیت شما داشت؟

پسر به اصطلاح شر و شیطانی بودم. بعد از ازدواج آرام‌تر شدم. وقتی ازدواج کردم دستیار کارگردان فیلم «دست‌های آلوده» و فقط یک فیلمنامه نوشته بودم. گرچه هدفم فیلمساز شدن بود، اما تشویق‌های همسرم باعث پیشرفت من شد.

چرا فیلمساز نشدید؟

شرایط نویسنده شدن بیشتر فراهم بود و به این مسیر کشیده شدم.

اگر نویسنده نمی‌شدید چه شغلی را انتخاب می‌کردید؟

مدرک تحصیلی من پروتز دندان از دانشگاه شهید بهشتی است. دو سال هم در این زمینه فعالیت کردم. دوستان پزشک و دندانپزشک زیادی هم دارم. فکر کنم همین کار را دنبال می‌کردم.

شما که از هجده سالگی فعالیت جدی هنری را شروع کردید، چرا سراغ تحصیل در رشته‌ای هنری نرفتید؟

بیشتر افراد خانواده و نزدیکانم در عرصه هنر فعال بودند. به دلیل شرایط خانوادگی از کودکی با هنرمندان نشست و برخاست داشتم. خانواده‌ام هم دوست داشتند پزشک شوم و می‌گفتند همین که سیروس رفته سراغ کار هنری بس است!

حالا بعد از 30 سال تجربه، نویسندگی را به دیاکو هم پیشنهاد می‌کنید؟

پسرم علاقه زیادی به فوتبال و البته هنر دارد. اما من به او گفته‌ام چه بهتر که اگر شغلی را انتخاب می‌کنی فقط کسب درآمد مطرح نباشد، بلکه از آن لذت هم ببری و تحصیلاتش را داشته باشی. بنابراین از هر رشته‌ای لذت ببرد مجاز به انتخاب است.

بهترین فیلمنامه‌ای که نوشته‌اید؟

هنوز ننوشته‌ام.

چرا؟

به قول مهراب قاسمخانی ما تا حالا هر آنچه دیگران خواسته‌اند نوشته‌ایم.

فکر می‌کنید چند سال عمر کنید؟

عمر دست خداست. طول عمر مهم نیست، عرض آن مهم‌تر است.

عرض زندگی‌تان تا اینجا چقدر است؟

30 سال از اولین باری که درسال 63 و هجده سالگی منشی صحنه آوار بودم می‌گذرد. قاعدتا باید همین روزها بازنشسته شوم. اما خروجی و عرض به نظرم ده سال بیشتر نیست.

دوست دارید چند سال عمر کنید؟

راستش حوصله پیری و بیماری را ندارم. امیدوارم تا وقتی سرپا و سرحال هستم زنده باشم. 72 سال خوب است.

یک نویسنده طناز خنداندن را کار سخت‌تری می‌داند یا گریاندن؟

خنداندن بخصوص در ایران خیلی سخت‌تر است.

علت چیست؟

ما ملتی هستیم که اشکمان دم مشکمان است. اما به هر چیزی نمی‌خندیم. چیزهایی که مثلا اروپایی‌ها به آن می‌خندند همان جوک‌های لوس و دم دستی ماست.

چه تجربه‌هایی شما را به این نتیجه رسانده است؟

یادم هست وقتی فیلم «شیار 143» را در سینما می‌دیدم آن‌قدر گریه کرده بودم که نمی‌توانستم از سالن بیرون بیایم یا وقتی مداحی، واقعه عاشورا را که همه بارها شنیده‌ایم روایت می‌کند، صرف‌نظر از بزرگی آن، بسیار مستعد گریه هستیم.

خنده‌دارترین فیلمنامه‌ای که نوشته‌اید؟

نوشته روی کاغذ خیلی ملاک نیست. فیلمنامه‌ای شیرین بوده و مردم برایش قهقهه زدند یا برعکس.

سوال را تغییر می‌دهم. کدام فیلمنامه‌تان فراتر از حد تصور خنده‌دار به تصویر کشیده شده است؟

وقتی محسن تنابنده از من خواست در نوشتن پایتخت1 کمک کنم، اصلا پیش بینی این میزان استقبال را نداشتم.

آیا تا به حال آرزو کرده‌اید جای فرد دیگری باشید؟

بله

چه کسی؟

جوان‌تر که بودم و فوتبال بازی می‌کردم، به حسن روشن و مجید نامجو مطلق فکر می‌کردم.

چرا؟

آن وقت‌ها درآمد چندانی در فوتبال نبود. بیشتر حس تشویق شدن از سوی تماشاچی و غرور بعد از گل را دوست داشتم.

حالا هم چنین آرزویی دارید؟

این آرزو دیگر از سن و سال من گذشته است. اما می‌توانم آرزو کنم مربی تیم ملی باشم(با خنده)!

در حوزه کاری‌تان چطور؟

وقتی می‌خواستم فیلمساز شوم می‌خواستم مثل مسعود کیمیایی باشم یا حتی سیروس خودمان. اما بعدها به خودم گفتم همینی هم که هستی از سرت زیاد است.

بهترین بازیگران از نگاه شما؟

بازی محسن تنابنده، فرهاد اصلانی، بعضی بازی‌های پرویز پرستویی، امین حیایی، از میان خانم‌ها هدیه تهرانی را می‌پسندم. بازی مرحوم خسرو شکیبایی در مزاحم هم بسیار خوب است.

بازیگری در ایران چه سطحی دارد؟

به نظرم بازی خوب و بد نداریم بلکه نقش خوب و بد داریم. زیرا هر وقت کارگردان‌ها نقش خوبی را برای بازیگران در نظر گرفتند بازی‌های استانداردی دیده‌ام. نسل جدید بازیگری هم واقعا خوب است.

از اجرای خوب کدام متن‌تان شگفت‌زده شدید؟

«شب‌های برره». همه بازیگران و عوامل با فانتزی‌های دور از ذهنی اجرایش کردند. مخصوصا سیامک انصاری که درک درستی از نقشش داشت و یک تنه بار عظیم طنز را به دوش کشید. پایتختی‌ها هم خیلی خوب بودند.

فیلمنامه‌نویسی را تدریس هم می‌کنید؟

نه.

آیا اساسا می‌توان نوشتن را آموزش داد؟

کارهای خلاقانه مثل بازیگری و نوشتن بیشتر نیازمند استعداد است. البته می‌توان اصول اولیه‌ای را یاد داد و درک و مطالعه هم بعد از آن تاثیر زیادی دارد.

نویسندگان خوب معمولا شگردها و تکنیک‌هایی دارند. یکی از آنها را رو می‌کنید؟

یک نویسنده موفق به اطرافش خوب نگاه می‌کند. فضا و واکنش دیگران را می‌بیند و وقتی در جریان زندگی حضور دارد، می‌تواند بقیه را هم به آن دعوت کند.

تا به حال کاراکتری نوشته اید که نزدیک به خودتان باشد؟

نه.

چرا؟

آدم جذابی برای نمایش نیستم.

اطرافیان چطور؟

تا دلتان بخواهد از آنها وام گرفته‌ام.

سینما را بیشتر دوست دارید یا تلویزیون را؟

از همان اول سینما کار کردم و علاقه اصلی‌ام سینماست.

اما اکثر فعالیت‌تان معطوف به تلویزیون است!

بله از بد حادثه در تلویزیون گیر کردم. به هر حال با نوشتن فیلمنامه سالی یکی دو فیلم سینمایی هم چرخ زندگی نمی‌چرخد.

آیا مردم شما را به چهره می‌شناسند؟

تا کمی قبل‌تر نه. اما حالا تا حدودی.

چطور شد مشهور شدید؟

چند باری به برنامه‌های تلویزیونی دعوت شدم و همین باعث شد بعضی‌ها من را به چهره در خیابان تشخیص دهند.

این شناخته شدن کار هم دستتان داده است؟

بله، قبلا راحت‌تر بودم. مثلا یک‌بار با کسی دعوایم شد و در دعوا هم که حلوا خیرات نمی‌کنند و حرف‌های نامربوطی رد و بدل می‌شود. ناگهان آقایی جلو آمد و گفت آقای الوند از شما انتظار چنین برخوردی نداریم! خوشبختانه کار به یقه گیری نرسید. (با خنده)

«پایتخت 4» کلید می‌خورد. نویسندگی آن را همچنان به‌عهده دارید؟

بله مشغول نگارش آن هستیم.

سری جدید چه ویژگی‌هایی دارد؟

حفظ کیفیت سری‌های بعدی یک اثر، کار خیلی سختی است. مثل جمله معروف ورزشکاران که می‌گویند قهرمان شدن آسان است اما حفظ قهرمانی سخت است. البته تا اینجا در شکل روایت داستان کارهایی کرده‌ایم که فکر می‌کنم جدید است.

نظرتان را درباره واژه‌ها و عبارات زیر مختصر بیان کنید.

توافق هسته‌ای...

هیاهو بر سر هیچ.

کله پاچه...

عاشقش هستم.

دهه 60...

بهترین سال‌های زندگی ما.

وصله ناجور به چی میگن؟

یک عده‌ای واقعا هستند روی دست مانده‌اند.

فضای مجازی...

به آن علاقه‌ای ندارم. من حتی نمی‌توانم رایانه را روشن کنم!

این‌طور زندگی سخت نمی‌گذرد؟

نه اصلا فقط یک آیفون دارم که بلدم با آن شماره بگیرم. بقیه امکاناتش را پسرم استفاده می‌کند.

رکسانا قهقرایی / قاب کوچک (ضمیمه شنبه روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها