گفت‌وگو با ولی‌الله مومنی با 5 دهه فعالیت هنری‌

نجابت زیاد بازیگر را بدبخت می‌کند

اشاره: گویا با نقش‌های تاریخی پیوند خورده و عجین شده. ولی‌الله مومنی‌زاده شهر اردبیل است به سال 1322 شمسی. از سال 47 وارد عرصه هنر شده است؛ اول دوبله، بعد هم سینما و تئاتر و تلویزیون. یکی دو سال پیش «شرحبیل بن ذی کلاع» سردار سپاه عبیدالله بن زیاد بود در «مختارنامه» و حالا امیر بخارا شده در سریال «جلال الدین»؛ اثری که با محوریت زندگی مولانا، شاعر پرآوازه ایرانی ساخته شده است. مومنی در این سریال نقش امیر بخارا را بازی می‌کند که اتفاقا در برابر حمله مغول مقاومت نشان داده و جانفشانی‌ها می‌کند.
کد خبر: ۷۶۷۲۴۶

امیر بخارا در سریال جلال‌الدین و باز یک نقش تاریخی برای شما؟

عرق ملی این شخصیت را دوست داشتم. فداکاری و ازخود گذشتگی می‌کرد برای میهنش. شخصیت جالبی بود. آدم مبارزی که هرگز تن به خواری و ذلت نداد و تا توان داشت با مغول‌ها جنگید. بعد هم که با کودکی در بیابان برمی‌خورد و او را به خانه‌اش می‌برد و مداوایش می‌کند. کودکی که همان جلال‌الدین است و به عبارت بهتر، مولانا.

خصوصیات این نقش چقدر شباهت داشت با ویژگی‌های شخصی خودتان؟

خیلی شبیه بود. من هم به ملت و کشورم تعصب دارم. باور کنید تظاهر هم نمی‌کنم. واقعا درونی است. شخصیت امیر بخارا هم درونی بود.

شما در فاز یک این سریال حضور داشتید که آرش معیریان کارگردانش بود؟

بله، معیریان واقعا در کارش حاذق است. سکانس‌های زیبایی را در این سریال کارگردانی کرده، بخصوص در فومن و نطنز. درگیری‌های میان ایرانیان و مغول‌ها فوق‌العاده درآمده است. با وجودی که این سریال اولین کار تاریخی معیریان بود، اما همه تلاشش را کرد. یک سکانس را آن قدر تکرار می‌کرد تا به دلش بنشیند و کار دلخواهش شود. به هر حال هر اثر برای کارگردانش یک شناسنامه است. باید نهایت سعی‌اش را بکند تا چیزی ارائه دهد که به دل مردم هم بنشیند و مقبول‌شان باشد.

گریم‌تان در این سریال شبیه به نقش شرحبیل بن ذی کلاع در مختارنامه نیست؟

نه، خیلی فرق می‌کند. البته وقتی مجروح می‌شود و صورتش زخم و جراحت برمی دارد شباهت‌هایی به هم پیدا می‌کنند، اما حالت چشم‌ها کاملا متفاوت است. گریم سریال مختار سه بعدی بود. مثلا دو بینی را روی هم کار می‌گذاشتند.

سریال جلال‌الدین دوبله شده و شما خودتان روی نقش امیر بخارا صحبت کرده‌اید. این موضوع چقدر در انتقال حس به صدای شخصیت کمک کرد؟

به طور مسلم یک بازیگر حس خودش را بهتر از دیگران درک می‌کند و اگر کار دوبله هم کرده باشد در انتقال و پیاده‌سازی این حس روی شخصیت موفق‌تر خواهد بود.

عمده نقش‌های ماندگار شما در عرصه بازیگری به حضور در کارهای تاریخی- مذهبی باز می‌گردد. نقش‌آفرینی شما در مختارنامه، میرزاکوچک خان جنگلی، پهلوانان نمی‌میرند، ولایت عشق و... به یاد ماندنی است. این حضور مستمر و چشمگیر در آثار این چنینی از سر تصادف بوده یا انتخاب‌های هوشمندانه؟

شخصا به تاریخ خیلی علاقه دارم، شاید بیش از حد. حتی گاهی احساس می‌کنم که خودم هم متعلق به آن زمان هستم. بعضی از کارگردانان می‌گویند که چهره‌ام اسطوره‌ای است.

از شروع کارتان در سال 1347 بگویید.

با دوبله آغاز کردم، اما بعد به سینما هم راه پیدا کردم. در همان سال 47 در فیلم «سرداران استقلال» نقش یعقوب لیث را بازی کردم. بعد هم شدم پهلوان حیدر، برادر پهلوان نایب در فیلمی به همین نام. برای بازی در فیلم «پهلوان نایب» یک ساعت نفیس و 800 تومان پول که آن زمان مبلغ قابل توجهی بود جایزه گرفتم. بعد هم «غارتگران» را با محمد متوسلانی کار کردم.

کار تئاتر چطور؟

در تئاتر هم بوده‌ام. آخرین حضورم روی صحنه به سه، چهار سال پیش و تئاتر «زخم مدینه» به کارگردانی سیدجواد هاشمی بازمی‌گردد. در این نمایش ایفاگر نقش یک سید بودم. موضوع زخم مدینه خیلی تلخ بود.

پس از نقش میرزا کوچک خان در «سردار جنگل» انتظار می‌رفت سال‌ها یکی از بازیگران اصلی و پر کار سینما و تلویزیون باشید، اما این اتفاق نیفتاد. چرا؟

پس از میرزا کوچک خان مرحوم امیر قویدل توصیه کرد هر نقشی را نپذیرم. اتفاقا پنج پیشنهاد داشتم و همه هم پلیسی. حتی گفتند از آنجا که کونگ فو کار هستی نقش رئیس پلیس را بازی کن، اما همه را رد کردم. آرام آرام از سینما دور شدم و دیگر کسی به من توجهی نکرد. کار به جایی رسید که 11،10 سال هیچ پیشنهادی نداشتم. بناچار مصاحبه‌ای کردم و گفتم حاضرم در یک سکانس هم بازی کنم به شرط آن که کارم دیده شود. این‌گونه شد که دوباره به سینما بازگشتم. می‌دانید، خودم باعث دوری‌ام از سینما شدم. بازیگر باید مرتب به دفاتر فیلمسازی رفت و آمد داشته باشد، اما من اهل این کارها نیستم. حتی برای یک دوره طولانی به کار دوبله هم دعوت نشدم، اما نرفتم تلویزیون. گفتم اگر خودشان مرا بخواهند تماس می‌گیرند. متاسفانه پس از هر کار ارتباطم با تهیه کنندگان و کارگردانان و بازیگران قطع می‌شود. دوست ندارم فکر کنند که منت کشی می‌کنم. معتقدم خدایی هست که کمکم می‌ کند.

به حق خودتان در بازیگری رسیده‌اید؟

نه، هر بازیگری یک دهه دارد که اگر در آن موفق بود که هیچ، و گرنه با مشکلات زیادی مواجه می‌شود و باید نقش‌های تکراری را بازی کند. همان 11،10 سالی که بازی نکردم دهه من بود.

یعنی دهه 60؟

بله، دقیقا. کار نکردم تا بعد از آن مصاحبه در فیلم «ضربه آخر» به کارگردانی داوود موثقی بازی کردم، آن هم در نقش رئیس یک پاسگاه پلیس.

همیشه گلایه‌مند هستید از وضعیت بازیگران؟

گله‌مند هستم، چون خیلی‌ها به حق خودشان نمی‌رسند. کار می‌کنیم اما به پول‌مان نمی‌رسیم. مثلا دریافت دستمزد بازیگری‌ام در یک فیلم نزدیک به سه، چهار سال طول کشید، آن هم با گرفتن وکیل. مجبور شدم نصف پولم را هم بابت حق‌الوکاله بدهم. راستش من زیادی خجالتی و کمرو هستم. نقش حضرت امام(ره) را در یک کار پیشنهاد داده بودند. گریمم هم خوب جواب داد. تهیه کننده خواست پول بدهد اما قبول نکردم. گفتم عجله‌ای نیست اما بعد که کار به هم خورد دستمزدم را هم ندادند.

آخرین حضورتان در یک اثر سینمایی به چه فیلمی بازمی گردد؟

فکر می‌کنم «جهنم سبز» اسماعیل براری بود، نزدیک به 20 سال پیش. دوستان کم لطف شده‌ و فراموشم کرده‌اند. مظلوم که باشی عقب می‌مانی. نجابت بیش از حد باعث بدبختی است!!

ماندگارترین شخصیت‌هایی که روی صدای آنها حرف زده‌اید؟

تیپ‌های مختلف را گفته‌ام. مثلا در سریال «جنگجویان کوهستان» جای تینیو حرف می‌زدم که بازیگرش قهرمان جودوی ژاپن بود. در «لبه تاریکی» هم نقش رئیس پلیس را می‌گفتم.

کارتون و انیمیشن چطور؟

خیلی زیاد. در «دور دنیا در 80 روز» به جای گرگی که همیشه در تعقیب شخصیت‌های اصلی بود حرف زدم. در انیمیشن «زورو» هم گروهبان گارسیا بودم. در سری دوم کارتون لوک خوش شانس هم جای اسب او صحبت می‌کردم. در «جزیره کروکودیل ها» هم به جای یکی از نقش‌های اصلی حرف زدم.

این روزها مشغول چه کاری هستید؟

پیشنهاد بازی که ندارم، فعلا فقط کار دوبله انجام می‌دهم.

و صحبت پایانی؟

از مسئولان می‌خواهم به هنرمندان برسند. هنرمند نباید محتاج نان شب باشد. مثلا کار دوبله اصلا یک دوبلور را تامین نمی‌کند. دستمزدش مقطعی است. هر مدیر دوبلاژی هم گروه مخصوص به خودش را دارد و من هم عضو هیچ گروهی نیستم. هنرمند هم باید قدر خودش را بداند. باید بخل و حسد را از خود دور کند. هنرمندی که هنرش را به ناپاکی آلوده کند دیگر انسان پاکی نیست. هنر، مقدس است.

هنرمندی که به حقش نرسیده است

«سازندگان فیلم به دنبال کسی بودند که از نظر ظاهری شبیه میرزا باشد. زمانی که مرا برای ایفای این نقش در نظر گرفتند پیشنهاد کردند مو و ریش‌هایم را بلند کنم. پس از مدتی مرا نزد مرحوم ابراهیم فخرایی، نویسنده کتاب سردار جنگل بردند. مرحوم فخرایی تا مرا دید، جا خورد. گریه کرد و گفت: کپی میرزا کوچک خان شده‌ای.»

بازیگر نقش میرزا کوچک خان کوچک ماند و پرو بال نگرفت آن چنان که انتظار می‌رفت و پیش بینی می‌ شد. مبالغه نیست این ادعا که نقش رهبر نهضت جنگل برای بازیگرانش آمد نداشته است؛ علیرضا مجلل که نقش میرزا کوچک خان را در سریال «کوچک جنگلی» بهروز افخمی بازی می‌کرد، دل از بازیگری کند به طور کل و مهاجرت کرد و ولی‌الله مومنی که به صورت متوالی در سال‌های 61 و 62 میرزای دو ساخته مرحوم امیر قویدل شد در «میرزا کوچک خان» و «سردار جنگل» هم آنی نشد که خود و دیگران انتظارش را داشتند.

خودش می‌گوید سختگیری‌ها و وسواسش در انتخاب نقش‌های پیشنهادی او را از بازیگری تا سال‌های سال دور کرد. چهره و صدای این بازیگر و دوبلور پیشکسوت جان می‌دهد برای نقش‌های تاریخی. عمده کارنامه هنری‌اش را هم بازی در چنین آثاری تشکیل می‌دهد؛ ولایت عشق، بشارت منجی، پهلوانان نمی‌میرند، سال‌های مشروطه، تبریز در مه، مختارنامه و این آخری، جلال‌الدین. مومنی در آثاری با حال و هوای دیگر همچون عروس حلبچه، جهنم سبز، دل و دشنه، افعی، عصیانگران و... هم ایفای نقش کرده است اما مردم همچنان او را بیشتر با نقش‌های تاریخی‌اش به یاد می‌آورند.

نمودار حضور او بویژه در فیلم‌های سینمایی سیری نزولی را پیموده است، بخصوص در سال‌های اخیر، حتی شاید یک سقوط آزاد. در دهه 60 و تا نیمه‌های دهه 70 دست‌کم در سالی یک فیلم حضور داشت، در نیمه دوم دهه 70 و دهه‌های 80 و 90 اما می‌توان گفت به طور کل از سینما حذف شده است. نقش‌آفرینی‌هایش در سریال‌ها و مجموعه‌های تلویزیونی هم بیشتر به آثاری با تم و موضوع تاریخی و مذهبی محدود شده است. در عرصه دوبله اما همچنان فعال است، بیش و کم، با آن صدای پرهیبت و خاطره‌انگیز. او از سال 1347 تا به امروز، نزدیک به پنج دهه، روی شخصیت‌های ایرانی و خارجی متعددی حرف زده است. از جمله کارهای ماندگار مومنی، گویندگی اش در فیلم‌های «ای ایران» ناصر تقوایی و «مادر» علی حاتمی به جای بلند قامت ترین بازیگر سینمای ایران، شادروان محمود لطفی را می‌توان مثال آورد. این دوبلور پیشکسوت به شخصیت‌های محبوب کارتونی همچون گروهبان گارسیای «زورو»، اسب «لوک خوش شانس» و گرگ بدمن «دور دنیا در هشتاد روز» جان بخشیده است.

ولی‌الله مومنی، دوبلور و بازیگر پیشکسوت، حالا در روزگاری که هفتاد سالگی را هم رد کرده، می‌گوید که به آنچه حقش بوده، نرسیده است. نجابت بیش از حد را مانع پیشرفتش می‌داند. مومنی در عالم واقع هم بسیار محجوب و دوست داشتنی است و درک این مهربانی و حجب نهفته در صدا در یک مصاحبه حتی تلفنی هم کار سختی نیست.

محسن محمدی / جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها