نگاهی ساده به زندگی و زیبایی‌هایش در من از سپیده صبح بیزارم

من عاشق سپیده صبحم

تصور ما از فیلم معمولا محدود است. این به دلیل این است که شکل‌های تکراری و همیشگی سینما در بین ما بیشتر رواج داشته و کمتر با پدیده‌های متفاوت و دگرگون روبه‌رو می‌شویم. فیلم‌ها در خیلی از موارد خود را در بین هیجاناتی شبیه به شهر بازی، بازی‌های کامپیوتری و تفریح از این دست تعریف کرده‌اند و کمتر به این فکر کرده‌ایم که بشود به شکلی متفاوت با فیلم‌هایی آرام‌تر و ساده‌تر تفریح کرد.
کد خبر: ۷۶۵۰۲۱

این باور در حالی شکل گرفته که اتفاقا تفریح با فیلم‌های نرم و آرام بسیار ماندگارتر است و کمتر از ذهن ما بیرون می‌رود. فیلم‌هایی که دارای بینش‌ها و حکمت‌هایی هستند که با زندگی تلاقی می‌کنند و تصور ما را از زندگی به سادگی و راحتی تغییر می‌دهند. فیلم‌های بزرگی در تاریخ سینمای ایران چنین کارکرد و اثری داشته‌اند؛ بچه‌های آسمان، رنگ خدا، دونده، خانه دوست کجاست؟ طعم گیلاس، تولد یک پروانه و... مانند این گونه فیلم‌ها در سینمای خارج از ایران هم رواج دارند در آثار بزرگانی چون مایک لی، کن لوچ، ترنس مالیک، نوری بیگله جیلان و... اما شاید این از معدود گونه‌ها و شکل‌های سینما و فیلمسازی است که در ایران رواج زیادی یافت و اثر زیادی بر جریان فیلمسازی جهان گذاشت، به نوعی که بسیاری از کارگردانان تلاش کرده‌اند با نسخه‌برداری از فیلمسازان بزرگ ایرانی، این سبک از سینما را گسترش دهند. فیلم‌هایی که زندگی را ساده می‌کنند و به دور از هیجانات خیالی، داستانی لطیف و عمیق را نمایش می‌دهند که بسیار مماس و هم عرض سینماست. فیلم‌هایی که شکل و شیوه دیگری از زندگی را به دور از هیاهوهای شهرهای مدرن و زندگی روزمره و عادات انسان معاصر نشان می‌دهند. در این آثار دنیای دور مانده از چشم همگان تصویر می‌شود. دنیای آدم‌های ساده و ندیدنی، روستایی و پیر که با باوری دیگر زندگی را معنا می‌کنند و به جای پوچی دنیا، معنای طبیعت و زیبایی‌هایش را به ما نشان می‌دهند.

من از سپیده صبح بیزارم اولین ساخته علی کریم از این گونه آثار است. فیلمی آرام و لطیف که شاید به شیوه مرسوم داستانی ندارد و به واقعیت بیشتر از فیلم‌ها شبیه است، اما بینش‌ها و حکمت‌هایی که در آن نهفته است تصور از زندگی را دگرگون و معنای تازه‌ای از آن را در ذهن تماشاگر ایجاد می‌کند. فیلم داستان امیر پسر جوانی است که دستیار کارگردان است، او بعد از بی‌خوابی شبانه برای رفتن به صحنه فیلمبرداری با بابک سپهری (که شاید یک یادآوری و اشاره باشد به سهراب سپهری شاعر بزرگ معاصر ایران که الهام‌بخش این نوع سینما بوده است) کارگردان سینما که درباره تنهایی پسر و دختری که سندرم دان دارند، فیلم می‌سازد، همراه می‌شود. در طول مسیر رسیدن به لوکیشن فیلمبرداری کارگردان دلیل بی‌حالی و پریشانی دستیارش را جویا می‌شود و دستیار از طرحی برای ساختن فیلم صحبت می‌کند که تا صبح خواب او را ربوده است، اما این طرح در واقع اتفاقی است که برای خود امیر افتاده و او این اتفاق را از روی خجالت به عنوان طرح یک فیلمنامه تعریف می‌کند. این طرح سبب می‌شود که امیر نکات تازه‌ای هم درباره مشکل خود و هم درباره کل زندگی و سینما از بابک یاد بگیرد. این همه ماجرا نیست بابک در طول ساختن فیلم خود هم با نکات ظریفی مواجه می‌شود که همه از معنا و بینشی دلنشین درباب زندگی پرده‌برداری می‌کنند.

فیلم کریم به مانند این گونه سینمایی که پیشتر در باره آن توضیحاتی داده شد، چشم را به دیدن طبیعت می‌گشاید، از مسیر شهر به یک فضای سبز زیبا می‌رسد و در میان پیرمردها و مبتلایان به سندرم دان، معنا را به ظرافت به بیننده‌اش منتقل می‌کند. در طول اثر ما گمان نمی‌بریم که مشغول دیدن فیلم هستیم، بلکه تصور می‌کنیم این یک واقعیت است که با جزئیات برای ما تصویر می‌شود. بابک کریمی که ازجمله بازیگرانی است که همواره روان و طبیعی یک نقش را بازی می‌کند، در نقش بابک سپهری بسیار دیدنی می‌درخشد و سهم زیادی در باورپذیری و قابل هضم شدن جملات حکمت‌آمیزی که می‌گوید و در فیلم از سوی دیگران گفته می‌شود، دارد. نام فیلم من از سپیده صبح بیزارم کنایه وارونه‌ای است به زیبایی‌های سپیده صبح و واقعیت در برابر جهان مجازی، از فیلم گرفته تا شبکه‌های اجتماعی.

دیدن من از سپیده صبح بیزارم با کمی حوصله به لذتی می‌ماند که ذهن را باز می‌کند، آرام حرکت می‌کند و پنجره‌ای جدید به جهان می‌گشاید، پنجره‌ای که اغلب از حضورش و قدرت تأثیرش توسط هنر سینما بی‌خبریم.

علیرضا نراقی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها