در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سیدمحمود سجادی، شاعر پیشکسوت خوزستانی، مجموعه شعر «فلاشبک بانوی بیقراری» خود را به پیروی از طبیعتگرایی نیما، موزون و سپید، گرد آورده و نشان داده که هنوز به وزن و قافیه و شیوه نیمایی وفادار مانده است: «یک روز بامداد/ در آخرین تنفس مرداد/ با آخرین ستاره/ به خاک/ ا/ ف/ ت/ ا/ د» یا در شعری با عنوان «جان شعر» پس از توصیفی عاشقانه این گونه سروده است: «میخوانیام/ میدانیام/ به دالان تودرتوی زمان میکشانیام/ بر دامان چین در چین زمین مینشانیام.» سجادی در شعرهایش همه عناصر طبیعی را با رهبری ذهنیت خود به میدان آورده و از گیاه و پرنده و حیوان و آب و درخت و خاک زیستگاه خود، متناسب با موضوع و مضمون شعرهایش یاد کرده است: «کنار، بابونه، بلوط، بادام و... گلهای بنفشه و قرنفل و شیپوری و...» و توی باغچه/ گلهای پوک شیپوری/ غروب را دیدند.» یا این بند که آب و هوای بومی شاعر را بخوبی آشکار میکند: «و من/ شعری ناتمام را رج میزدم/ گرسنه و خسته/ در سایهسار خنک کنار».
پرندهها هم در شعر سجادی، جای ویژهای دارند؛ پرندههایی که غم و اندوه ساده و بیریای شاعر را نشان میدهند: «در هیبت تفنگ غریوافکنم ببین/ قرقاول/ چه گونه/ به خون/ بال میکشد/ و کبکهای ابله ترسو/ پرهای سوخته را.../ بیچاره کفتران ـ همه غمگین و سادهدل ـ .
یا این بند زیبا از شعر «میکائیل و گاو آهن مغموم» که نماینده طبیعتگرایی شاعر و دلبستگی او به جنوب و جلوههای طبیعی زیبای آن است: «... از حجم ظالم آفتاب/ تا اضطراب ناپایدار گنجشکها.../ «سبز قبا»/ بر شاخهای از تخیل غبارآلود «آکاسیا»/ منقار میزند/ اندوهناک.» حیوانات نیز در کنار دیگر اجزای مختلف منظر شاعر حیات دارند: «جنبش خرگوشهای زیرک/ الفت محزون آهوان/ ـ همه عاشق ـ خنده کبکان زود باور ساده.../ زینت قلب تو باد و ایمن از آن خصم/ خصم فلزی/ سرب گرهخورده در هجوم تفنگت.» «عشق، زندگی، مرگ اندوه و شادی کمرنگ سایه مانند، درونمایه اصلی شعرهای این شاعر خوب خوزستانی است.
اشیاء و انسانها، همه جا با شاعر محاکات دارند و او اندوه جنوبی هزارههای خاک و خاطره را همواره در شعرهایش، تصویر کرده است: «اهواز/ اهواز سالهای گذشته/ اهواز روزهای خسته و خاموش/ افتاده بر سفیدی اندوهگین ملحفهها.../ اهواز سرخ شرجی و شهریور/ شاعر با آگاهی کامل از دیدار خود با واقعیت، به صراحت، درد و دریغهای بومی و ملال خانگیاش را در هر غروب سروده است و بر پایه دانشنوین و استوار خود که در برخورد با تجربههای سالیان به دست آورده، بیتکلف، احساس واقعی خود را این گونه بازگو کرده است: «آه، ای عزیزترینم/ آن شب که مهربانی مویت سپید شد/ آن شب که انهدام/ بار ستاره داشت/ و در سراسر جانت/ اندیشههای وحشی نمرود/ پیغامهای شعله فرستاد/ من در کدام در به دری بودم؟».
شور و شوق عاشقانه شاعر در برخورد با رویدادهای زندگانیاش آنقدر صمیمانه است که خواننده شعرش را خیلی زود در فضای نوستالژیک و اندوهگین طبیعت واقعی اقلیمش قرار میدهد و او را وادار میکند تا ملال شاعرانه و خانگیاش را در شعرها بیشتر حس کند: «هجوم گریه مرا میکشت/ و ریشههای تنم/ از زمین جدا میشد/ به چشم میدیدم/ تمامی خورشید/ به روی شانه ما بود و سوی شب میرفت/ و ما گروه عزاداران/ که رودخانه محزون و خستهای/ گریان/ به سوی مرگترین نقطه/ واژگون بودیم.» شعرهای این مجموعه در حقیقت، سرگذشت واقعی شاعری است که زمانی با دغدغهها و ناهمتاییهای زندگانی و اجتماعی درگیر بوده و دلتنگی و خستگی خود را به مدد واژهها و تصویرها و استعارهها به رشته تحریر درآورده است.
شعر فلاشبک بانوی بیقراری، نمونه خوبی از این دریافت است: «چند قرن گذشته است/ از آن غروب بیتاب/ که روییده بودی/ چونان گلی نورس/ در کانون عاطفه و آفتاب/ رنگین کمان خیسی را نشانم دادی/ و من به چشمهایت سلام دادم/ ـ آرامش و انگبین ـ /
سجادی در 18 شعری که در این مجموعه گردآورده، نشان داده شاعری پیشگام و پیشکسوت است؛ شاعری است که نیما و شاگردانش را بخوبی شناخته و خود یکی از نیماییسرایان روزگار ماست. شعر سجادی از احساس و تفکر انسانی خالی نیست و هر شعر او حاصل یک تجربه خاص و احساس و اندیشهای واقعی است که نیاز عاطفی شاعر را در وزن و آهنگی سزاوار برآورده کرده است: برای او سلامتی و شادمانی شاعرانه آرزو میکنیم.
عبدالحسین موحد / پژوهشگر ادبی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: