جام جم سرا: غروب چهارشنبه 13 شهریورماه سال جاری چند گروه جوان سوار بر چهار خودروی سواری قصد سفر به کویر را در سر داشتند و چهار همدانشگاهی بیشتر از دیگران شوق سفر داشتند و با تب و تاب بسیاری در حال تدارک دیدن برای ماجراجویی در کویر بودند.
در ساعات حرکت وقتی بچهمحلها پا پس کشیدند و با بیمیلی گفتند نمیخواهند به کویر مرنجاب بروند، این چهار دوست که «مازیار حنیفی»، «رامین بخشی»، «دانیال اسدی» و «سامان حیدرزاده» 22 تا 23 ساله بودند بار سفر بستند؛ غافل از اینکه پای در سفری تلخ گذاشتهاند.
سفر بیبازگشت
حدود ساعت شش بعداز ظهر این چهار جوان سوار بر خودروی پرادویشان از رودهن به سمت «آرانوبیدگل» کاشان حرکت کردند و تنها یک اشتباه کافی بود تا پای در مسیری مرگبار بگذارند و در تاریکی وارد صحرایی برهوت و خشک شوند. انگار تابلوی مسیر درست از نگاه چشمان آنها پنهان مانده بود و هیچکدام نتوانسته بودند تابلوی راهنمایی کاروانسرای «شاهعباس» که رنگ و رو پریده بود را ببینند. آنها پیش میرفتند تا به کاروانسرا برسند، هیچ صدایی جز صدای حرکت چرخهای لاستیک خودروی شاسیبلند روی ریگها و سنگهای شکسته شنیده نمیشد و اضطراب و دلنگرانی زیادی به جان چهار جوان نشسته بود اما هنوز امیدوار بودند شب را در کاروانسرا استراحت کنند و فردایش راهی سرزمین خشک شوند تا سفری ماجراجویانه در خاطرات زندگیشان رقم بخورد.
آخرین تماس
وقتی رامین با پدرش در ابتدای ورودی «آرانوبیدگل» تماسگرفت، گفت نگران نباشید، ما رسیدهایم و شب را در کاروانسرا خواهیم بود و فردا یک سفر یک روزه بهکویر خواهیم داشت. وی خواست بهخاطر آنتن ندادن تلفنهمراهش در کویر نگران نباشند و وعده بازگشت روز شنبه را داد و این آخرین تماس کویرنوردان جوان بود.
عملیات جستوجو
خیلی زود جمعه شب فرا رسید. خانوادهها منتظر تماس چهار جوان بودند اما خبری نبود. هرچه تماس گرفته شد دسترسی به تلفن چهار جوان امکانپذیر نبود. اضطراب بر دل خانوادهها نشسته بود. شنبه شب هم رسید باز اثری از پسران نبود. هیچکس نمیدانست چه اتفاقی رخ داده است.
گفتوگو با پدر مازیار
«مسلم حنیفی» پدر مازیار گفت: پسرم مازیار، آخرین ترم رشته معماری را گذرانده بود و بهدنبال کارهای پایاننامه دانشگاهش بود. آنها یکباره تصمیم گرفتند که به سفر کویر بروند. این نخستین باری بود که آنها چنین قصدی داشتند. بهنظرم آنها به دلیل تبلیغاتی که برای جوانان ایجاد شده بود تصمیم به سفر گرفتند اما نمیدانم قسمت چهبود. آنها چند اکیپ و خودرو بودند که قرار بود به این سفر بروند و سرانجام تنها چهارنفر با یک خودرو راهی سفر شدند. تا روز شنبه خواب و استراحت نداشتیم و دلشوره به جانمان افتاده بود. روز یکشنبه ساعت دو بعدازظهر از کلانتری آرانوبیدگل تماس گرفتند، ما بلافاصله از تهران به آرانوبیدگل رفتیم و در آنجا تنها «دانیال» و «سامان» را با سر و وضع به همریخته، سوخته و بیحال دیدیم. نمیخواستیم باور کنیم بچههایمان را دیگر نخواهیم دید.
وی ادامه داد: از دوستان پسرم شنیدم آنها شب چهارشنبه به «آرانوبیدگل» رسیدهاند و در یک دوراهی آنها تصمیم گرفتهاند در جاده سمت چپ حرکت کنند. پس از ساعتی حرکت روی سنگلاخها و ریگهای بیابانی خودروی آنها در شورهزار و باتلاق گیر کرده است و هرچه تلاش کردند نتوانستهاند خودرو را بیرون بکشند. با این حال دست از تلاش برنداشتهاند و تا ساعت 12 شب امیدوار بودند خودرو را رها کرده و خودشان را نجات دهند.
این پدر سیاهپوش گفت: مازیار و رامین تصمیم میگیرند برای کمک به سمت نوری که تصور میکردند یک آبادی است حرکت کنند و به دانیال و سامان میگویند کنار خودرو بمانند و از خودرو مراقبت کنند. آنها دقیقاً ساعت دو بامداد روز جمعه از هم جدا میشوند. بهگفته دانیال همگی دو روز کنار خودرو مانده بودند و تشنگی آنها را هلاک کرده بود. آب هم نداشتند وقتی دانیال و سامان را دیدیم شنیدیم که خبری از مازیار و رامین ندارند.
پدر مازیار گفت: سامان و دانیال که کنار خودرو بودند از تشنگی زیاد مجبور شده بودند آب شیشهشور خودرو را بخورند. سامان خیلی زود از حال رفته و دانیال مجبور شده بود روز یکشنبه برای کمک خودرو را ترک کند. دانیال وقتی حدود پنج کیلومتر دور شده بود در نزدیکی یک معدن نمک یک لودر را دیده و با حرکت دادن دست و لباسهایش راننده لودر را متوجه خود میکند و همان لحظه از هوش میرود. راننده لودر پس از بههوش آمدن دانیال متوجه سرنوشت آنها میشود و بههمراه دیگران راهی میشوند و سامان را در کنار خودرو پیدا میکنند و سرانجام دانیال و سامان نجات پیدا میکنند اما باز خبری از مازیار و رامین نبود!
سایه شوم در کویر
مسلم حنیفی آهی کشید و گفت: روز اول که به کلانتری رسیدیم میتوانستیم جست وجو کنیم و شاید میتوانستیم مازیار و رامین را پیدا کنیم چون پایان وقت اداری بود جستوجو به روز بعد موکول شد! با این حال فرماندار، رئیس هلال احمر، نیروهای انتظامی و موتوری روز دوشنبه تلاش مضاعف و بیشائبهای را داشتند. حتی ساعت 10 صبح روز دوشنبه 17 شهریورماه یک بالگرد در نوبت صبح و عصر ساعاتی به گشت و جستوجو پرداخت اما متأسفانه خبری از بچهها نبود.
وی افزود: «یزدان شیر محمد» به نمایندگی از اعضای شورای رودهن، پیگیر ماجرا بود و سرانجام شب دوشنبه با حضور فرماندار، رئیس هلالاحمر، پلیس و مسئولان جلسه شورای تأمین و حوادث بحرانی را تشکیل دادند و روز بعد با اکیپ مجهزتر از هوا و زمین به جستوجو پرداختند و تا شب این جستوجوها ادامه داشت. ساعت هشت شب سهشنبه به ما خبر رسید اجساد مازیار و رامین را در 45 کیلومتری خودرو در حوزه استحفاظی قم پیدا کردهاند و صبح روز چهارشنبه جسد بیجان پسرم مازیار و دوستش رامین به آرانوبیدگل انتقال یافت. آنها تنها یک بطری خالی از آب 5/1 لیتری در کنارشان پیدا کرده بودند و غذاها دست نخورده در کنارش مانده بود. همه میگفتند آن نوری را که پسرم و دوستش دیدهاند متعلق به پالایشگاه بود و همان باعث اشتباهشان شده است چرا که پالایشگاه با آنجا فاصله زیادی داشت و در آن مسیر هیچ آبادی نزدیکی نبود.
«محمد بخشی» پدر رامین نیز در این خصوص گفت: رامین، پسری دوست داشتنی و همواره درکنار من بود. من تنها دو فرزند دارم که رامین از ما جدا شد. اگر جستوجوها زود شروع میشد شاید مازیار و رامین زنده میماندند، با اینحال همه تلاش کردند و از همه کسانی که در جستوجوها نقش داشتند تشکر میکنیم.
وی خاطرنشان کرد: در این روزها باید راهنمایی وجود داشته باشد و اگر تابلوها و علائم بهوضوح نصب شده بود و مسیرها در این بیابان خطرناک به درستی هشدارهای لازم را میداد امروز ما عزادار نبودیم.
«محسن همتی» یکی از اقوام رامین و مازیار گفت: واقعاً تجهیزات نبود. مجبور شدیم از رودهن سه موتور تریل با خودرو به کویر ببریم اما باز هم جوابگو نبود. فرماندار آرانوبیدگل کاشان هم تلاشش را انجام داد تا بلکه بچهها سالم پیدا شوند. به یاد دارم روزی که رفتیم فرمانداری، دو موتور چهار چرخ که با زنجیر و قفل در کنار کاروانسرای، شاهعباس بسته شده بودند که با تصمیم شجاعانه فرماندار قفل و زنجیرها را شکستیم و با همین موتورها بود که اجساد مازیار و رامین پیدا شد. با این حال حادثه غمانگیز و تلخی بود که نباید فراموش شود. باید مسیرها و تجهیزات کافی برای اینچنین سفرهایی مهیا شود و این سفرها باید دارای راهنما باشد. (داوود آجورلو/ایران)
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
منطقه نمائید؟ مسلما مرگ جانسوز و غریبانه این پرستوهای سبكبال برای صنعت توریسم ایران هولناك خواهد بود .
چقد سخته
مثلا رفته بودن كویر رو ببینن
واقعا هیشكی نمیدونه چی به سرش میاد
دوستان ما در كرمان كویر لوت را داریم كویری خشك و سوزان.. افرادی كه قصد سفر به كویرلوت مركزی را میكنند كه بسیارخطر ناك است.. امكان نداره كه بدون تجهیزات و بلد و راهنما پا به این كویر بگذراند..اما هنوز جایی ندیدم كه 4جوان بدون بلد راه ..پا به این جور جاها گذاشته باشند..این سفرها معمولا تعداد بیشتری را میطلبد كه با همفكری هم سفری خوش داشته باشند ..
امیدوارم پر كشیدن این 2تا جوان عزیز درسی باشد برای دیگر جوانان ...
و بدونند كه كویر جایی بسیاربسیار دیدنی و بسیار هم خطرناك میباشد..