در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بلافاصله با راننده عازم بیمارستانی در جنوب تهران شدم و تلفنی از کارآگاهان و عوامل تشخیص هویت هم خواستم در محل حادثه حاضر شوند. وقتی به محل حادثه رسیدم، مامور پلیس گفت مقتول پسری شانزده ساله به نام بهروز است که شامگاه گذشته در یک نزاع خونین دستهجمعی در خیابان هاشمآباد خاوران از ناحیه پشت مجروح شده و پس از انتقال به بیمارستان جان باخته است. در نخستین گام دستور دادم تمام کسانی که در نزاع شرکت داشتند، دستگیر شوند. ماموران پلیس در کوتاهترین زمان، حاضران در این درگیری را جز یک نفر به نام پرویز شناسایی و دستگیر کردند. با آغاز تحقیق از طرفین نزاع مشخص شد مقتول (بهروز) همراه دو برادرش به نامهای بهنام و بامداد به در خانه پسر جوانی به نام رحیم رفته و قصد درگیری با او را داشتند که با دخالت پدر و برادر رحیم، این درگیری به نزاع دستهجمعی تبدیل شد. از بهنام ـ برادر مقتول که در درگیری حضور داشت ـ بازجویی کردم. او گفت: بهروز در یک کارگاه صحافی در خیابان هاشمآباد کار میکرد. شب حادثه منتظر بودیم تا از محل کارش به خانه برگردد، اما دیر کرد. تلفن همراهش هم جواب نداد. به همین دلیل به سمت کارگاه صحافی حرکت کردم. در خیابان هاشمآباد رحیم را که کنار خیابان ایستاده بود، دیدم. وقتی از کنارش عبور کردم، چشم در چشم شدیم و همین موضوع باعث درگیری میان ما شد. وقتی به خانه برگشتم، دیدم بهروز هم رسیده است. خیلی ناراحت بودم و بهروز علت ناراحتیام را پرسید. وقتی موضوع درگیری خودم را با رحیم برای او و بامداد تعریف کردم، سه نفری به در خانه رحیم رفتیم. ما قصد داشتیم با رحیم صحبت کنیم، اما برادر و پدرش هم دخالت کردند و درگیری دستهجمعی روی داد.»
این جوان ادامه داد: «در حالی که ما یکدیگر را کتک میزدیم، پسر جوانی ناگهان وارد نزاع شد و با چاقو ضربهای به بهروز زد و فرار کرد. بعد درگیری پایان یافت و ما برادرم را به بیمارستان رساندیم، اما بهروز بر اثر خونریزی شدید جان باخت.»
پس از تحقیق از بهنام و دیگر افراد شرکتکننده در این درگیری برایم کاملا معلوم شد پرویز ـ فرد فراری ـ عامل اصلی قتل است. همچنین دریافتم متهم فراری یکی از همسایههای رحیم است که با مشاهده درگیری، به طرفداری از رحیم و برادر او با چاقو به مقتول حملهور شده و سپس از محل گریخته است. به این ترتیب با شناسایی محل سکونت متهم فراری به تحقیق از اعضای خانواده وی پرداختم. پدر پرویز ابتدا ادعا کرد چند روزی است از پسرش اطلاعی ندارد، اما وقتی لباسهای خونی او را در خانه پیدا کردیم، بناچار اعتراف کرد پسرش را به مکان نامعلومی فراری داده است. سپس پدر پرویز را به اتهام فراری دادن قاتل بازداشت کردم تا اینکه متهم خودش را به پلیس معرفی کرد.
پرویز بعد از دستگیری به قتل پسر جوان اعتراف کرد. او در حالیکه گریه میکرد، با اظهار پشیمانی گفت: شب حادثه در خانهمان خواب بودم که با سر و صدای زیاد از خواب پریدم. وقتی از پنجره به کوچه نگاه کردم، متوجه شدم سه نفر با یکی از همسایهها و پسرانش درگیر شدهاند. از آنجا که من با برادر رحیم دوست صمیمی هستم، تصمیم گرفتم به هواخواهی از دوستم وارد دعوا شوم. چاقویی از خانه برداشتم و به کوچه رفتم. کوچه شلوغ بود و همه باهم درگیر بودند. در این میان فردی با مشت ضربهای به قفسه سینهام زد. من هم به سمت دیگری دویدم که به مقتول برخورد کردم. من قصد ترساندن او را داشتم و با چاقو ضربهای به پشتش زدم و او غرق در خون روی زمین افتاد. من از محل گریختم و به خانهمان رفتم. قفسه سینهام بشدت درد میکرد، پدرم مرا به بیمارستان برد و پس از معاینه مرخص شدم و پدرم از من خواست از تهران فرار کنم.»
متهم به قتل ادامه داد: «چند روزی در خانه یکی از بستگانم مخفی شدم و سپس از ترس به شمال رفتم تا اینکه متوجه شدم پدرم به اتهام فراری دادن من دستگیر شده است و مجبور شدم خودم را به پلیس معرفی کنم.»
این جوان بعد از اعتراف به قتل گفت: «کاش آن شب در خانه نبودم تا این اتفاق تلخ گریبانگیرم نمیشد یا تصمیم عاقلانهای میگرفتم و میانجیگری میکردم.»
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: