حساسیت هایی که در مقاطع مختلف پیرامون فعالیت های فرهنگی در کشور ما نشو و نما پیدا می کند، بیشتر زاییده تحولات سیاسی است. در مرحله بعد، رو کم کنی های صنفی و گروهی و برخی موارد هم، انگشت گذاشتن روی عواطف مذهبی که اکثرا مبتنی بر اساس سلایق شخصی است، مباحثی را درباره یک فیلم مطرح می کنند که برای هنرمند مشکل ساز می شود. حساسیت هایی که بجای نقد مناسبات و گفت و گوی بالنده اغلب به حذف هنرمند و اثر هنری او ختم می شود. چون اغلب سیاستمداران و مدیران فرهنگی برای حفظ صندلی خود، دیواری کوتاه تر از هنرمند دم دست خود ندارند. نمونه بارز چنین رخدادی، اخیراً توسط مدیریت صدا و سیما در باب حاشیه های سریال «دوران کهن» کمال تبریزی رقم خورد و همه کاسه ها سر هنرمند بینوا و گروه سازنده شکسته شد.
تبریزی صبور
این روزها «طبقه حساس» واپسین ساخته سینمایی کمال تبریزی بر پرده سینماها است. این فیلمساز آذری زبان یکی از هنرمندانی است که آثارش بیشترین حساسیت ها را رقم زده و برچسب توقیف هر چند وقت یک بار بر پیشانی فیلمش الصاق می شود. تبریزی با نخستین فیلمش «عبور» در سال 67 طعم گَس حساسیت های مدیران را در حوزه جَنگ مزه مزه کرد. این فیلم برای اکران با چالش هایی مواجه شد. به همین دلیل وی برای دومین فیلم خود سراغ کودکان رفت و از زاویه آنها جنگ را رصد کرد. در «پایان کودکی» نگاه واقع بین تبریزی به رخدادهای جنگ مشهود و ملموس بود. با فیلم «لیلی با من است» در سال 74 تبریزی نخستین خط قرمز آن مقطع زمانی را رد کرد. شوخی با رزمندگان و جنگ که تا آن زمان تابو بحساب می آمد، توسط وی و رضا مقصودی فیلم نامه نویس این فیلم صورت گرفت و این حساسیت ها کنار زده شد و مخاطب ایرانی تصویر تازه و قابل باورتری از جنگ را مشاهده کرد.
نگاه جدیدتر تبریزی به مناسبات پس از جنگ در «گاهی به آسمان نگاه کن» شکل گرفت. او در این فیلم که برداشتی آزاد از رمانی روسی بود، رخدادهای آسایشگاه جانبازان را در مسیری فانتزی و شوخ سر و شکل داد. این فیلم در آن مقطع شاخک های برخی از مدیران را تیز کرد و آنها را به واکنش وا داشت. اما اکران فیلم به هر روی بدون برچسب معروف - توقیف - ختم بخیر شد.
سال 82 تبریزی در دستپخت تازه خود با محور قرار دادن دزدی که لباس یک روحانی را به تن می کند، حساسیت، استقبال و توقیف را همزمان رصد کرد. فیلمسازی که زیرکانه با خط قرمزهای ساختگی و سلیقه ای کُشتی می گرفت در فیلم «مارمولک» ضربه فنی شد. فیلم بعد از توقیف سی دی های آن در خانه ها دست بدست می چرخید!
تبریزی در این سال ها نشان داد که در ساخت فیلم های کمدی موفق است و در تصویر کردن موقعیت های که در ظاهر جدی هستند ولی در اجرا بار کمیک آن دو چندان می شود تبحر پیدا کرده است. او بعد از «مارمولک» چند فیلم معمولی ساخت که هیچ گاه به توفیق و محبوبیت آن نزدیک شد. سال 87 «پاداش» با برچسب توقیف رنگ پرده بخود ندید. تعویض مدیران و دولتمردان در چند سال اخیر هم نتوانست «پاداش» را از چنبره حساسیت ها نجات دهد.
برچسب توقیف «خیابان های آرام» را نیز از برکاتش بی نصیب نکرد. فیلم درجشنواره فجر نمایش داده شد و سپس در اوضاع به تعبیر رضا عطاران «شمق در عقرب» سینمای ایران در دولت فخیمه پیشین گرفتار ماند.
تجربه های تلویزیونی تبریزی هم دست کمی از آثار سینمایی اش در بالا بردن تنور حساسیت نداشت. زیر ذره بین بردن زندگی دختران فراری در سریال تحسین شده «دوران سرکشی» با جرح و تعدیل های سلیقه ای مدیران بصورت نیم بند و نصف و نیمه نمایشش در تلویزیون ختم بخیر شد. به همین خاطر تبریزی در سریال «شهریار» عصا به دست و خیلی اتو کشیده زندگی شاعر نام آشنای ولایتش را تصویر کرد. البته خیلی ها به نگاه تبریزی به شهریار ایراد گرفتند و با سریال ارتباط آنچنانی برقرار نکردند. ساختار ضعیف و کشدار سریال کنار حساسیت های ایجاد شده نیز مزید علت شده بود.
«قصه های رودخانه سیاکیا» دیگر تجربه سریال سازی تبریزی است که در مالزی و اصفهان ساخته شد شد و هیچگاه از جعبه جادو سر درنیاورد. او در سکوت خبری و بی سرو صدا این مجموعه را ساخت و در سکوت هم پرونده این مجموعه بسته ماند و هیچگاه حساسیت های آن رمزگشایی نشد.
«سرزمین کهن» واپسین تجربه تلویزیونی تبریزی است که هنوز شروع نشده با شیطنت عده ای با استفاده از عواطف قومی و قبیله ای در نطفه خفه شد. به هر روی کُشتی با این خط قرمزهای سلیقه ای و مدیریتی دیگر جز لاینفک مسیر فیلمسازی تبریزی شده و وی را از آن گریزی ندارد.
مردن به وقت تدبیر
خدا را شکر این روزها بخت با تبریزی یار و یاور شده و «طبقه حساس» در اکران نوروزی دارد خوب می فروشد. این فیلم با نام اولیه «قبر 2 طبقه» بعد از کلی فراز و نشیب پروانه ساخت گرفت. مدیران سینمایی دوره قبل از تبریزی و قاسم خانی نویسنده کار، برای تبعات اکران در بدو امر تعهد کتبی اخذ کردند.
ایده مرکزی «طبقه حساس» ظرفیت های فراوانی برای شوخی های متنی و فرامتنی دارد. اما این ایده با لکنت و دست انداز فراوان در سازمان روایی فیلم سر و شکل گرفته است. حاج آقا کمالی (عطاران) مرد متدین و ناموس پرست زمانی که در رویا و فانتزی سیر می کند، احوالاتش باعث مسرت خاطر مخاطب می شود ولی هنگامی که با آدم های دور و اطرافش مواجه می شود بیشتر به دلقک بازی روی می آورد. متاسفانه تبریزی نتوانسته در موقعیت های جدی که 2 خانواده متوفی در حال چانه زنی هستند گلیم خود را از بستر درام بیرون بکشد. سکانس نبش قبر هم به جای جاذبه بیشتر با دافعه همراه است. موقعیت این سکانس یک موقعیت ساکن و ایستا است. چانه زنی کمالی با جسد در همان حد دیالوگ متوقف می شود. به هر روی در این دیار شوخی با اموات هم تبعات خاص خود را دارد که فیلمساز را مجبور می کند گاه چراغ خاموش پیش برود.
بخش هایی که حاج آقا کمالی، زنش را در بهشت کنار مرد غریبه می بیند، هر چند مسرت بخش به نظر می رسد ولی بازخوردهای این رویا در زندگی واقعی کمالی در حد مجادله لفظی با خانواده مرد متوفی باقی می ماند. زحمتی که برای جلوهای ویژه رایانه ای فیلم در قسمت فانتزی اثر کشیده شده بخوبی محسوس است، اما موقعیت های کمیک در بخش عالم واقع و زمان حال قصه در حد کمدی های معمولی تلویزیون متوقف مانده و توقع ما را به عنوان مخاطب بر آورده نمی کند. دست به عصا راه رفتن فیلمساز در زمینه شوخی سازی به شدت محسوس است. به هر روی خط قرمزهای سلیقه ای، تبریزی را به سوی خودسانسوری و پرهیز از بلایای توقیف سوق داده است.
«طبقه حساس» همین که در وانفسای بحران های اقتصادی و سختی های معیشت مردم اوقات خوشی را می خواهد برای مخاطب خسته با اهرم درام و فانتزی فراهم کند، در رسالتش در گریز از توقیف با توفیق هم در جلب مخاطب همراه شده است!
خبرگزاری آنا
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد