طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند. حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۶۵۰۰۷۹
انتغاد از آقای رییص جمحور

کیهان: مجلس ختم(گفت و شنود)

گفت: آقای یونسی دستیار ویژه رئیس جمهور در جلسه معارفه آقای صالحی امیری برای ریاست کتابخانه ملی گفته است؛ قبلاً این مسئولیت به بنده حقیر پیشنهاد شده بود ولی من نپذیرفتم!
گفتم: چرا؟!

گفت: ایشان نگفته است چرا، شاید منظورش این بوده که ریاست کتابخانه ملی را پائین‌تر از حد و اندازه خود می‌دانسته است!
گفتم: ولی رسم این است که در جلسه معارفه یک مسئول به شایستگی او برای مسئولیت مربوطه اشاره می‌کنند، نه اینکه توی سر آن مسئولیت بزنند و از خودشان تعریف کنند.

گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: شخصی در مجلس ختم به جای اشاره به خوبی‌های متوفی به بهانه‌های مختلف از خودش تعریف می‌کرد. یکی از حاضران بلند شد و گفت؛ آقا بالاخره ما متوجه نشدیم، شما فوت کرده‌اید یا این آقایی که برایش مجلس ختم گرفته‌اند؟!

سیاست روز: انتغاد از آقای رییص جمحور

جمشید دلپیچه زاده از خیابان جردن:

گاهی آدم در خیابان صحنه هایی می بیند که واقعا دلش به درد می آید. من همین امروز در خیابان جردن یک اتومبیل بوگاتی دیدم که واقعا دلم را به درد آورد.نمی دانم چه کسی مسئول این اتفاقات است.

لااقل در هر صد متر یک داروخانه دایر کنند که اگر کسی دلش به درد آمد بتواند قرص دل درد خریداری کند. در پایان از تمامی عواملی که با ساختن فیلم های مورددار و سخیف دل ما را به درد می آورند ابراز انزجار می کنم.

اسفند یار قلی هفت ساله از رامسر:

می خواسطم به این وصیله از آقای رییص جمحور انتغاد کنم که برای چی تمام مدیران مملکت را عوض کرده ولی مدیر مدرسه ما همچنان به زلم و ستم خود ادامه می‌دهد؟ اگر ممکن است پیام من را به گوش رییس جمحور برسانید تا در اثرع وقت این کار را انجام بدهد تا تدبیر و امید را به جهانیان ثابت کند. در پایان می‌خواسطم از ساخته شدن فیلم های صینمایی مبتزل و ناجور به شدت ابراض انضجار کنم.

آرمان: معاونت طنز

چرا قرص‌ها مدتی است اثر نمی‌کنند؟ (شما گزینه مورد نظرتان را به شماره روزنامه پیامک کنید!) حالا تا قرص‌ها اثر کنند من به این فکر می‌کنم که از قدیم اساسا شعاری مدنظر مردم قرار داشت که می‌گفتند «مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد» یا حالا یک چیزی در همین مایه‌ها... در طول تاریخ اگر فرد یا گروهی قصد انجام کاری را داشتند، آن را شروع کرده و به اتمام می‌رساندند اما امروزه با پیشرفت تکنولوژی و فناوری شاهد تغییر در این پدیده هستیم و می‌بینیم که در همه چیز تغییر به‌وجود آمده و این شعار هم به این صورت خوانده می‌شود «مزد آن گرفت جان برادر که کار را شروع کرد و هی کش داد!».

برای اینکه طبق معمول مثالی را خدمت شما عزیزان ارائه کنیم، می‌توانیم به پروژه اتوبان تهران-شمال اشاره کنیم، این پروژه که ایده اولیه آن توسط لطفعلی خان زند جهت احداث جاده مالرو جدی گرفته شد، سپس توسط صمصام السلطنه جهت تردد راحت‌تر درشکه جدی‌تر گرفته شد، بعد توسط مستوفی الممالک جهت عبور کالسکه کمی جدی‌تر گرفته شد، همینطور برای مدت‌ها جدی‌تر گرفته نشد، تا سال‌ها بعد که گذشت مسئولین وقت کمی فکر کردند و دیدند بد نیست دیگر این پروژه شوخی گرفته نشود وهمین شد که این پروژه مجددا جدی گرفته شد و الان عن قریب بیست سال است که جدی گرفته شده است و ظاهرا قرار است تا مدت نامعلومی در آینده هم جدی گرفته شود تا جایی که احتمالا برای تردد سفینه و ماشین‌های زمین به هوا آماده شود.

یعنی اگر ما قبل از انجام کار عمرانی محبت کنیم و سر راه یک کمی هم فکر کنیم، به کجای چی بر می‌خوره؟ خب عزیزان من کاری را شروع کنید که می‌توانید تمام کنید، انگار بنده همینطوری لباس ورزشی بپوشم و بروم داخل زمین و یکه و تنها مقابل تیم ملی فوتبال آرژانتین در جام جهانی بازی کنم (هرچند خیلی هم فرقی نمی‌کند) نه، شما بگویید؟ این کار درسته؟ حالا چند صباحی است که تعدادی سرمایه‌گذار فنلاندی از سرزمین لی‌لی پوت آمده‌اند تا این پروژه را تکمیل کنند.

باور کنید آدم کل سرمایه‌اش را دسته هاونگ، اگزوز خاور بخرد و ببرد توی بازار محلی غنا و نیجریه بفروشد کار نیکوتری انجام داده است. این موضوعی که می‌گوییم قبل از اجرای پروژه‌های عمرانی و شهرسازی بد نیست کمی فکر کنید دلیلش این است که در هیچ کجای دنیا شما سیستم مترویی را سراغ ندارید که خط پنج داشته باشد اما هنوز خط سه آن آماده نشده باشد، یا مثلا در اصفهان تونل‌های مترو آماده می‌شود اما واگن‌های خریداری شده برای تونل‌ها بزرگ باشد، بد نیست در شهرداری‌ها و وزارت راه بخش معاونت را هم دایر کنیم.

قدس: مش غضنفر و مصوبه باطل الیت

پَریروزا واز تا ماشینِ خوسُرُم رِ چِفتِ خیابون نِگَر داشتُمُ آمَدُم بُرُم تو دُکونِ بَقّالی یَک چیزی بیگیرُم، ...

ناسَن او یَرِگه که جِلِزقه یِ سبز بَرِشِ دُوید آمَد جایِ ماشینُ نُمره پلاک رِ زَد تو او دَسگایِ که تو دستِش بودُ بعدَم بِزِم گفتِگ یَره یَک ده هزار تومَنی بِدِهی دِری. بیا بِزِم یَک پولی بِده تا بِرَت شارج کُنُم. گفتُم اگِر شارج نکَُنُم چیکار مِره؟ گفتِگ پولیس میه جِریمَت مُکُنه.

گفتُم مَگِر الیت که غیرقانونی دِره فعالیت مُکُنه رِ پولیس جِریمه کِرده که مو رِ جِریمه کُنه؟ هَمی شهردِریُ شورای شهر یَک پُنزَده شُنزدَه باری بِزِتا وَخت دِدَنُ واز تمدیدِش کِردنُ آخِر سَرَم دِگه از هشت ماه پیشا مصوبَتا باطِل رِفتِ یَنی الان هَمّه یِ ای چَنماه رِ الیت دِره بُدون مجوز کار مُکُنه یُ از مردم پول سیوا مُکُنه بعد تو مِگی که پولیس میه مو رِ جِریمه مُکُنه؟ گفتِگ ها که مُگُم، بِرِیکه پوشتِ تو هیچکه نیستِگ که اَزِت حمایت کُنه ولی پوشتِ الیت شهردِریُ شورایِ شهر هستَنُ هواش رِ دِرَن!

حالا مو یِ مَش غضنفر موندُم چیجوریه که خودِ الیت یَک هَفت هَشت مایِ بُدونِ مجوز با یَک مصوبه باطل دِره تو مِشَد فعالیت مُکُنه یُ هیچکودوم از دسگاهایِ نظارتی کاریش نِدِرَن بعد اووَخت اگِر یَک ماشین که شارجِ الیتِش تِموم رِفته پَندِقه چِفتِ خیابون نِگَر دِره جینگی پولیس میه جِریمَش مُکُنه!

تهران امروز: سبد کالا یا بنزین؟ مسئله اصلا این نیست

دو پیرمرد لق لقو زیر کرسی سر صف تحویل سبد کالا نشسته‌اند.

پیرمرد اول: میگن اینجا سبدای خوبی میدن. خارجین.

پیرمرد دوم: آره دست بافم هستن.

پیرمرد اول: ولی من دست هیچکس سبد ندیدم. نکنه اشتباه صف وایسادیم.

پیرمرد دوم: نه. صفش که همینه. شاید سبدشون تموم شده، یا بی وجدانا سبدا رو کش رفتن.

پیرمرد اول: من یه کش دارم.حالا که هر کی هر کیه بیا ما هم کش بریم. می خوای امتحان کنی؟

پیرمرد دوم: نه. من امتحان نمی دم. من از امتحان می ترسم. هیچی نخوندم. یه بار کنکور دادم، خیلی گرون تموم شد. واسه یه کیک و ساندیس کلی پول گرفتن. اگه راست می گی خودت اول امتحان بده.

پیرمرد اول: اِ. زرنگی. میخوای از روی دست من تقلب کنی؟ به خاطر امثال شماست که ما به اینجا رسیدیم.

پیرمرد دوم : به کجا رسیدیم؟

پیرمرد اول: الان تهرونیم. چند ساعت دیگه می رسیم کرج.

پیرمرد دوم: اون قدیما که این جوری نبود. یادته با بچه محلا صبح پیاده راه می افتادیم. شب می رسیدیم کرج، همش با چقدر، ده شاهی. چلوکباب و دیزی ام می خوردیم.

پیرمرد اول تکان تکان می خورد به حالت رعشه می افتد.

پیرمرد دوم: چِت شد. دوباره یاد قدیم افتادیم تو سکته زدی؟

پیرمرد اول: نه بابا. گوشیم رو ویبره است.

به زور گوشی اش را از چیبش بیرون می آورد و تلفن را جواب می دهد.

پیرمرد اول: سلام. چی؟؟ گوشت بگیرم؟ نه خانم این کارا مال دوره جوونی بود. من دیگه توانش رو ندارم. گوشت گوسفند خریدن و این جلف بازیا به ما نمی یاد. باشه همون دوکیلو بادمجون رو می گیرم.

پیرمرد اول: چه انتظارایی از آدم دارن. می بینی؟

پیرمرد دوم: آره. ولی خوب نمی بینم. چشمام آب مروارید آوردن. پول عملشو ندارم. خیلی گرونه. یه آمپول بهت می‌زنن، کلی درد داره، کلی پولم باید بدی. تازه از کجا معلوم تقلبی نباشه؟! ای متقلبا!

پیرمرد اول:من یه بار قلبم ایست کرد. پول نداشتم برم بیمارستان. هلش دادم راه افتاد.

پیرمرد دوم: راه افتاد کجا رفت؟

پیرمرد اول: چه می دونم. دله دیگه. هر جا دوست داشته باشه میره.

پیرمرد دوم: آره راست میگی. من الان نمی دونم خودم کجا رفتم. چه برسه به دلم.

پیرمرد اول:راستی ما الان کجاییم؟

پیرمرد دوم: همینجا زیر کرسی.

پیرمرد اول: هوا سرده؟ استخونات درد می کنه؟

پیرمرد دوم: نه. همه چی آرومه. من چقدر شل مغزم.

پیرمرد اول: پس چرا از زیر کرسی نمی آییم بیرون؟

پیرمرد دوم: الان اونایی که بیرون کرسی ان میخوان بیان زیر کرسی، ما کجا بریم بهتر از اینجا.

مامور شهرداری به پیرمردها نزدیک می شود.

مامور شهرداری: آقایون چرا اینجا سدمعبر کردین؟

پیرمردها: ما تو صف سبدکالا نشستیم.

مامور شهرداری: ولی این که صف سبد کالا نیست. صف پمپ بنزینه.

پیرمردها: مگه قراره بنزینم گرون بشه؟

مامور شهرداری: فکر کنم.

پیرمردها: پس همینجا جامون خوبه. سبدو ولش کن.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۲
مخاطب
Iran, Islamic Republic of
۰۹:۴۴ - ۱۳۹۲/۱۲/۰۷
۰
۰
شما را به خدا اینجوری با غلط املایی متن ننویسید .من نمی دونم چرا جدیدا مد شده برای جذاب شدن و جلب توجه یه مطلب اینجوری می نویسند .
سعید455
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۱۹ - ۱۳۹۲/۱۲/۰۷
۰
۰
اتفاقا من به اون متن دارای غلط املایی بیشترازهمه خندیدم.چون اون كلمه های دارای غلط املایی رونویسنده میتونه معانی دیگه ای روهم توش بگنجونه.

نیازمندی ها