در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سرقت را قبول ندارم اما قتلها را میپذیرم، با این حال عمدی نبود، ضمن اینکه من چیزی ندزدیدم و با اینکه میدانستم چند میلیون تومان پول در حساب یکی از مقتولان (کیوان) وجود دارد، به آن دست نزدم.
اگر قتل عمدی نبود، پس چطور دو نفر را کشتی؟ مگر میشود دو نفر را غیرعمدی کشت؟
من نمیخواستم آنها را بکشم و قصدم فرار از دست آنها بود؛ چون دو نفر بودند مجبور شدم خشونت بیشتری نشان بدهم.
دو مقتول را از کجا میشناختی؟
کیوان صاحبکارم بود. من در مغازه او کار میکردم اما سینا (مقتول دوم)را نمیشناختم و تازه با او آشنا شده بودم.
با کیوان از قبل مشکلی داشتی؟
مدتی بود با من مشکل پیدا کردهبود اما برادرش واسطه شده و به او گفته بود کاری به کار من نداشته باشد. البته قرار بود من فقط مدت کوتاهی با آنها کار کنم.
چرا کیوان با تو بد بود؟
چون من متوجه شده بودم او قیمت اجناس را تغییر میدهد و قیمت غیرواقعی روی آن میزند.
شغل کیوان چه بود؟
او و برادرش سوپرمارکت داشتند و بیشتر اوقات کیوان آنجا بود. من هم به عنوان کارگر استخدام شده بودم. وقتی متوجه شدم قیمت اجناس را با روش خاصی پاک میکند و بعد روی آنها قیمت جدید میزند، به این کار اعتراض کردم و گفتم دیگر در مغازه نمیمانم. اما کیوان گفت این موضوع به تو ربطی ندارد و وقتی موضوع را با برادرش در میان گذاشتم، قول داد این مشکل را حل کند و از من خواست بمانم. دلم نمیخواست پول حرام در زندگیام باشد.
از آن به بعد بود که شما مشکل پیدا کردید؟
چون دست کیوان روشده بود، میخواست از من انتقام بگیرد. میگفت حالت را میگیرم. چندبار هم کارهایی کرد که من خیلی ناراحت شدم.
چهکار کرد؟
به بدنم دست میزد و این کار ناراحتم میکرد.
تو که بچه نبودی، میتوانستی از آنجا بیرون بیایی. چرا این کار را نکردی؟
قرار بود من یکماه با کیوان و برادرش کار کنم. او مدارک شناسایی مرا هم گرفته بود و گفته بودم اگر مدارکم را بدهد، میروم اما کیوان مقاومت میکرد.
چه دلیلی داشت مانع رفتن تو شود؟
نمیدانم، شاید از ترس برادرش، چون به برادرش گفته بودم کیوان مرا اذیت میکند و او دوباره تذکر داده بود. کیوان میگفت تو کارگر من هستی و من حق دارم هر رفتاری دوست دارم با تو داشته باشم. من هم زیر بار نمیرفتم. به همین دلیل با من بد رفتاری میکرد.
چرا میخواستی فقط یک ماه در مغازه باشی؟
در جایی کار میکردم که درآمدم خوب بود. به دلیل شغلم آمادگی جسمانی خوبی داشتم و از اینرو همیشه ورزش میکردم و بدنم را آماده نگه میداشتم اما بهدلیل مشکلات خانوادگی، مجبور شدم شغلم را رها کنم. اول از رئیسم خواستم مرا به جای دیگری منتقل کند اما آنها مخالفت کردند و من هم مجبور شدم استعفا کنم و به همین دلیل در حالت تعلیق قرار داشتم تا استعفایم بررسی شود. یک ماه مرخصی گرفته بودم و قرار بود در این مدت درباره استعفای من نظر بدهند و اگر موافقت نمیکردند، دوباره باید سر کارم برمیگشتم. البته من به رئیسم گفته بودم مصمم هستم دیگر در این شغل نمانم. پیش خودم گفتم این یک ماه وقتم را تلف نکنم و برای خودم کمی پسانداز کنم. به همین دلیل در سوپرمارکت کیوان و برادرش حسابرس شدم.
چطور با کیوان آشنا شدی؟
آنها آگهی استخدام داده بودند. من در روزنامه این آگهی را دیدم و تماس گرفتم و استخدام شدم.
قتل چطور اتفاق افتاد؟
آنها به من جای خواب هم داده بودند و شب حادثه وقتی وارد آنجام شدم، دیدم کیوان و سینا هرکدام یک طرف اتاق دراز کشیدهاند. سینا خواب بود اما کیوان با تلفن همراهش بازی میکرد. پس از دقایقی کیوان فیلمی را از گوشیاش به من نشان داد،وقتی صحنه اول را دیدم، گوشی را پس دادم و گفتم من اهل این کارها نیستم و دیگر با من کاری نداشته باش اما او دستبردار نبود. با عصبانیت بلند شدم تا از اتاق بیرون بروم که سینا از صدای ما بیدار شد.
بین تو و کیوان درگیری اتفاق افتاد؟
بله، ما با هم درگیر شدیم و من توانستم خودم را از دست او خلاص کنم اما این بار سینا آمد و مرا گرفت. وقتی سینا دستهایم را گرفت، کیوان قصد آزار مرا داشت.
چطور فرار کردی؟
چون من رزمیکار بودم، توانستم در یک لحظه سینا را غافلگیر کنم. دستهایم را رها کردم. بعد هم کیوان را هل دادم و او زمین افتاد. سینا دوباره جلو آمد که او را هم هل دادم و زمین خورد.
چرا فرار نکردی و آنها را کشتی؟
میخواستم فرار کنم اما آنها باز هم به من حمله کردند. سینا اینبار سیمی دور گردنم انداخت تا مرا خفه کند. سیم را گرفتم و دور گردن خودش پیچیدم. یادم نیست فشار دادم یا نه اما او شل شد و زمین افتاد. بعد کیوان بلند شد تا مرا بزند که او را هل دادم و سرش به دیوار خورد و من بسرعت فرار کردم.
چرا از کسی کمک نخواستی، مگر نمیگویی جایی که بودید مسکونی بود؟
ترسیدم از کسی کمک بخواهم. آن موقع خیلی وحشت زده بودم.
چرا سینا و کیوان را به بیمارستان نرساندی؟
وقتی از خانه فرار کردم، به مغازه رفتم و مدارک شناساییام را برداشتم و همان لحظه تصمیم گرفتم به خانه برگردم و به آنها کمک کنم. وقتی به خانه برگشتم، با شنیدن صدای خرخر از دهان کیوان، ترسیدم و دوباره آنجا را ترک کردم.
بعد از فرار کجا رفتی؟
به شهری رفتم که در آنجا درس میخواندم. من دانشجو بودم. دوماهی کلاسهایم را رفتم و بعد هم در دانشگاه پلیس مرا بازداشت کرد.
آنطور که در پرونده آمده، تو چند کارت بانکی و تلفن همراه کیوان را سرقت کردی، اگر انگیزه تو از این قتلها فقط دفاع بود، چرا این کار را کردی؟
درباره کارتها باید بگویم من اصلا خبر نداشتم در کیفی که برمیدارم، کارت بانک هست چون کیوان مدارک شناسایی مرا در آن کیف گذاشته بود، آن را برداشتم و بعد هم متوجه شدم چند کارت بانک و یک کپی شناسنامه کیوان در آن هست. من از کارتها فقط 2000 تومان برداشتم در حالی که میلیونها تومان در آنها پول بود و اگر میخواستم سرقت کنم، آن پولها را برمیداشتم اما این کار را نکردم. درباره گوشی هم چون کیوان در آن فیلمی از من داشت، آن را سرقت کردم.
این فیلم از کجا آمده بود؟
مخفیانه از من فیلم گرفته بود و تهدید میکرد اگر به خواستهاش تن ندهم، این فیلم را بلوتوث میکند.
با کپی شناسنامه مقتول چه کردی؟
چون نیاز به کد سیمکارت داشتم تا بتوانم همه فیلمها را پاک کنم، با استفاده از آن به مرکز تلفن همراه رفتم و کد را گرفتم و بعد هم که فیلم را پاک کردم، گوشی را دور انداختم.
اولیایدم درخواست قصاص کردهاند. فکر میکنی بتوانی از هر دو خانواده رضایت بگیری؟
نمیدانم. واقعا نمیدانم چه سرنوشتی در انتظار من است. با اینکه از قتل دو نفر بشدت ناراحت هستم اما باید بگویم من فقط از خودم دفاع کردم./ ضمیمه تپش
مریم عفتی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: