«بچه دزدی»؛ بازخوانی یک نمونه!

پدیدۀ تجارت کودکان یا «بچه‌دزدی»، یکی از ترسهای غیر قابل تصور هر پدر و مادری است؛ این که روزی بشنوند فرزند و جگرگوشه‌شان گم شده و به رغم مراجعاتشان به هر جا و ناجایی، اثری از او نبینند، بماند؛ اما این وسط بر سر فرزند یا کودک دزدیده شده چه آمده؟ یک نمونه آن را در ادامه بخوانید: مطلبی از میان یادداشتهای بینندگان «الف» دربارۀ همین پدیده، آسیب، اشکال یا مسئله‌ای اجتماعی و... در یک کلام: «بچه‌دزدی». البته، انتشار این نوشتار الزاماً به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست.
کد خبر: ۶۲۱۹۹۳

در برنامه ماه عسل امسال عکس محمد طاها را احسان علیخانی نشان داد و او پیدا شد. چندی قبل هم در برنامه ویتامین ث علی ضیاء عکس ۴ کودک گم شده در سال ۸۸ در جاده چالوس را نشان داد. واقعا این کودکان چه شدند؟ بعد از گذشت سال ها چرا پیدا نشدند؟ الان کجایند؟ وای بر حال پدرها و مادرهایشان.
شاید این اتفاق برای خیلی ها افتاده باشد که لحظه ای در خیابان و سایر جاهای عمومی لحظه ای به دلایل مختلف دست کودکشان از دستشان جدا شده باشد و حس گم شدن کودکشان را هر چند لحظه ای اندک درک کرده باشند. خدا می داند گم شدن فرزند برای پدر و مادر چقدر دردناک است.
اتفاقی که سایت ها بازگو کردند شاید یک جوابی باشد بر اینکه چه بر سر کودکان می آید:
بازگشت دختر ربوده شده پس از ۹ سال! تاریخ انتشار: ۲۹ آبان ۱۳۹۲: به گزارش خراسان، آبان سال گذشته، مردی با تسلیم شکوائیه ای به دادسرای عمومی و انقلاب قوچان گفت: سال ۱۳۸۲ در حالی که دخترم تنها ۴ سال سن داشت و مقابل منزلم بازی می کرد توسط سرنشینان یک خودرو ربوده شد از آن روز تاکنون که ۹ سال از ماجرا می گذرد ما به همه جا سر زدیم تا این که او را در یکی از مدارس چناران شناسایی کردم. در پی این اظهارات و با دستورات قضایی، ماموران انتظامی به همراه مسئولان حراست آموزش و پرورش به مدرسه این دختر رفتند و ابتدا با عکسی که از دختر مذکور موجود بود او را شناسایی کردند و سپس زن و مردی که از این دختر نگهداری می کردند دستگیر شدند. زن که «م» نام دارد در بازجویی های اولیه گفت: چند سال قبل به مرکز بهزیستی رفتیم تا کودکی را برای نگهداری تحویل بگیریم اما مدیران بهزیستی گفتند که باید برای قبول سرپرستی یک کودک از دادگاه نامه بیاوریم. اما وقتی از دادگاه سوال کردیم گفتند ابتدا باید آزمایش بدهید به همین خاطر دیگر دنبال این کار نرفتیم تا این که مدتی بعد شوهرم دختر بچه ای را به منزل آورد و گفت: این دختر دست یک خانم معتاد بود و می گفت که توانایی نگهداری او را ندارد من هم دلم به حالش سوخت و با دادن مقداری پول، بچه را تحویل گرفتم. علیرضا متهم اصلی این پرونده نیز گفت: مادرم یک روز با دختری آمد و گفت: برای شما بچه ای را به خاطر فقر مالی پدر و مادرش به مبلغ ۷۰۰ هزار ریال خریده ام اما خانواده این دختر به خاطر گرفتن کوپن، شناسنامه او را تحویل ندادند! در پرونده مذکور متهم علیرضا به لحاظ ارتکاب آدم ربایی کودک ۴ ساله و گرفتن شناسنامه جدید برای کودک ربوده شده به تحمل ۵ سال حبس با رعایت مواد قانونی تخفیف مجازات محکوم شده که با اعتراض شاکی در نهایت در دادگاه تجدید نظر مجازات حبس متهم «علیرضا» به ۱۵ سال زندان تعزیری تعیین و اعلام می گردد.
ابعاد واقعه دردناک است. از طرفی دختر بچه ای که نه سال از محبت پدر و مادر حقیقی خود محروم بوده از طرف دیگر پدر و مادر دردمندی که سال های وحشتناکی را با درد و رنج سپری کردند. و از طرف دیگر جرم سنگینی که در حققت یک خانواده مرتکب آن شده اند اما نقظه زشت و تاسف بار ماجرا اینجاست که خانم متهم اظهار کرد: بعد از این ماجرا از طریق یک آشنایی که پیدا کردیم با گرفتن یک نامه از پاسگاه محل به ثبت اسناد مراجعه کردیم و شناسنامه ای با نام لیلا برای او گرفتیم.
۱- چرا پس از ۹ سال پدر خانواده با تلاش خود دخترش را پیدا کرده و نیروی انتظامی چگونه ماجرا را پیگیری کرده است؟ صاحب بچه (بدون دخالت پلیس) انقدر گشته تا بچه را پیدا کرده !
۲- این وسط نقش پاسگاهی که نامه برای گرفتن شناسنامه داده چه می شود؟ یعنی نیروی انتظامی بدون تحقیق و اثبات فرزندی یک کودک معصوم, آدم ربا را برای گرفتن شناسنامه فرستاده؟ اگر در همان زمان نیروی انتظامی به وظیفه اش درست عمل می کرد ۹ سال زمان برای این خانواده سپری نمی شد. مگر گم شدن این کودک اطلاع داده نشده بود؟ مگر اطلاعیه گم شدن کودک همراه با عکس به پاسگاه های سراسر کشور داده نمی شود؟ آیا نیروی انتظامی ضعیف عمل کرده؟ آیا بعد از بچه دزدی بچه دزدها بچه را به عنوان فرزند خود ببرند به کلانتری به آنها مجوز داده می شود که شناسنامه بگیرند. یعنی کلانتری شهرستان مذکور استعلام نگرفته تا ببیند بچه کسی گم نشده باشه یا ندزدیده باشنش! یعنی پلیس بچه دزدها رو بصورت رسمی برای سرپرستی بچه به ثبت احوال معرفی کرده!
۳- کلیه دستگاههای که در این زمینه سهل انگاری کرده اند تا شناسنامه برای کودک ربوده شده صادر شود مورد بازجویی و مجازات قرار گیرند. خود خانواده هم به شکرانه یافتن کودکشان باید این موضوع را پیگیری کند تا جلوی اتفاقات بعدی گرفته شود آیا نیروی محترم انتظامی منطقه بواسطه یک آشنا اقدام به صدور نامه می کند و اداره ثبت احوال هم شناسنامه صادر می کند! آیا دادگاه باید این راحتی از جرم این دو سازمان مسئول بگذرد؟ اگر این اتفاق در هرکدام از کشورهای اروپایی و یا امریکا رخ میداد صدا و سیمای ایران چه غوغایی براه می انداخت؟
۴- برای جلوگیری از رخ دادن موارد مشابه ضعف و اشکالات پیدا و جلوگیری شود و بررسی شود تا هم میزان کودک دزدی کم شود و هم بتوان کودک رباها را پیدا کرد. تا از این به بعد اگر کودکی را دزدیدند، لااقل نتوانند به راحتی برایش شناسنامه بگیرند. البته ثبت احوال بدون مستندات شناسنامه نمی دهد مبادیی که مستندات از جمله شهود و مدارک انتظامی که به اظهار شهود وشورای محل تنظیم می شود باید زیر ذره بین برد. چرا شهود و استشاد وقتی می شود ازمایش گرفت؟ اگر صاحب بچه دزدیده شده در محلی اشنا باشد استشهادم جمع می کند. استشاد و نامه برای معرفی به ثبت احوال و صدور شناسنامه کافی است؟

*نظرتان چیست؟ آن را با ما و دیگران در میان بگذارید*
*با کلیک روی نماد RSS  و ذخیرۀ آن، جدیدترین مطالب ما را آسانتر دنبال کنید*

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها