در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
شهروندی اصطلاحی است که از رابطه میان فرد و دولت حکایت میکند. رابطهای که قرنها در قالب تکلیف فرد در برابر دولت جریان داشت، اما در پی تحولات عصر اخیر دورهای با تکیه بر حق داشتن شهروندان پیگیری شد و امروزه بر مبنای حق و تکلیف توامان و دو سویه بررسی میشود. چگونگی تبیین این رابطه در اندیشه اسلامی پرسشی است که این نوشته میکوشد از منظری تاریخی به آن پاسخ گوید.
در تاریخ زمامدارانی چون حجاج بن یوسف ثقفی را میتوان یافت که به صراحت هیچ حقی برای مردمان نمیشناسد و رسما به صرف گمان افراد را مجازات میکند و بیگناهان را به گناه دیگران دربند میکشد.
اما گفتار و سیره امیرمومنان منطقی کاملا متفاوت را ارائه میدهد. منطقی که در آن نه بیگناهان مسوول قلمداد میشوند و نه به صرف گمان کسی مجازات میشود(الغارات، ج 1، ص 371). در اندیشه امام رابطه مردم و دولت رابطهای دوسویه و حق و تکلیفی است اما علاوه بر آن حاکم را نیز به رفتاری اخلاقی در برابر مردم توصیه میکند.
موضعگیریهای حضرت در مساله خلافت، نگاه ایشان به نقش مردم در حاکمیت، فرامین حکومتی از مهمترین بسترهایی هستند که اندیشه امام را در این حوزه نمودار میسازند. در این میان وقایع دوران حکومت ایشان نمونهای آشکار از تعامل این حقوق و تکالیف است.
امام در خطبهای که در صفین ایراد میکند (خطبه216) در تاکید بر حق متقابل و متناسب مردم و حکومت میفرماید: «خداوند به موجب ولایت امرتان برای من حقی بر شما قرار داده است و همانند آن برای شما حقی بر من و حق در مقام توصیف گستردهترین چیز است، اما در مقام عمل ضیقترین».
در همین خطبه حق میان این دو، بزرگترین فریضه الهی در بین حقوق نامیده شده است که «تأمین آن موجب الفت و اعتماد متقابل مردم و حاکمیت و نیز عزت دین در جامعه خواهد شد». در اندیشه امام« مردم جز با صلاح حاکمیت اصلاح نمیشوند و حاکمیت نیز جز با مستقیم و متعادل بودن مردم اصلاح نمیشود. پس اگر مردم و حاکمیت حق یکدیگر را متقابلا تأمین و ادا نمودند، حق غالب و ارزشمند خواهد شد و پایههای دین استوار و راههای آن هموار و شاخصههای عدالت در جامعه برقرار و ارزشها و سنتهای دینی فراموش شده احیا میگردد. در چنین شرایطی است که روزگار خوبی برای مردم و امید به دوام و بقای حاکمیت و قطع طمع دشمنان را به دنبال خواهد داشت». در بیانات دیگر حضرت ابعاد گوناگون این حقوق متقابل را میتوان شناسایی کرد.
الف) حق مردم بر حکومت
امام در نامهای که به مالک اشتر مینویسد(نامه53) و به موجب آن وی را پس از کشتهشدن محمد بن ابیبکر به فرمانداری مصر میگمارد، او را توصیه میکند که «باید محبوبترین کارها در نزد تو، کارهایی باشد که با میانهروی سازگارتر است و با عدالت دمسازتر و خشنودی رعیت را در پی داشته باشد.»
1. حق آزادی
زمانی که سرنوشت جنگ صفین به شورش جمعی از لشکریان امام رسید، امام در نکوهش این جماعت سخنانی بیان داشت(خطبه 208) که در بخشی از آن فرمودند: «شما زنده ماندن را دوست دارید و من حق ندارم چیزی را به شما تحمیل کنم که از آن اکراه دارید.»
2. حق مشورت در امور
در نامهای که امام به برخی از امیران سپاه خود مینویسد(نامه 50) حق ایشان میداند که جز احکام الهی کاری را بدون مشورتشان پیش نبرد و این را حجتی برای اطاعت از فرمان خود میداند.
3. حق دسترسی به اطلاعات
در نامه پیش گفته، امام آگاهی از امور جز در مورد اسرار نظامی را حق یاران خویش میداند (نامه 50)
4. حق دسترسی به حاکم
از جمله توصیههای امام به مالک این است که: برای کسانی که به تو نیاز دارند، زمانی معین کن که در آن فارغ از هر کاری به آنان بپردازی. برای دیدار با ایشان به مجلس عام بنشین، مجلسی که همگان بتوانند در آن حاضر شوند و برای خدایی که آفریدگار توست، در برابرشان فروتنی کن و امر کن که سپاهیان و یاران و نگهبانان و پاسپانان به یک سو شوند، تا سخنگویشان بیهراس و بیلکنت زبان سخن خویش بگوید که من از رسولالله(صلیالله علیه و آله) بارها شنیدم که میگفت: پاک و آراسته نیست امتی که در آن امت، زیردست نتواند بدونلکنت زبان حق خود را از قوی دستبستاند. (نامه 53)
در همین نامه روی پوشیدن از مردم را موجب تباهی در حکومت میداند و میفرماید: «روی پوشیدنت از مردم به درازا نکشد، زیرا روی پوشیدن والیان از رعیت خود، گونهای نامهربانی است به آنها و سبب میشود که از امور ملک آگاهی اندکی داشته باشند. اگر والی از مردم رخ بپوشد، چگونه میتواند از رنجهای آنان آگاه شود. آن وقت، چه بسیار مسائل بزرگی، که در نظر مردم خرد آید و بسا امر خردی که بزرگ جلوه کند، زیبا، زشت و زشت، زیبا نماید و حق و باطل به هم بیامیزند. زیرا والی انسان است و نمیتواند به کارهای مردم که از نظر او پنهان مانده، آگاه گردد.» (نامه 53)
5. حق دسترسی به دادگاه عادل
قاضی «باید، از هر کس دیگر موارد شبهه را بهتر بشناسد و بیش از همه بهدلیل متکی باشد و از مراجعه صاحبان دعوا کمتر از دیگران ملول شود و درکشف حقیقت، شکیباتر از همه باشد و چون حکم آشکار شد، قاطع رای دهد.» «چربزبانی و ستایش به خودپسندیاش نکشاند. از تشویق و ترغیب دیگران به یکیاز دو طرف دعوا متمایل نشود.» (نامه 53) شناسایی و به کار گماردن چنین اشخاصی به این امر خطیر بیشک ناشی از حق مردمان در برخورداری از چنین قضاتی است؛ از همین روست که امام ابوالاسود دؤلی را با این استدلال که: «دیدم کلام تو بر کلام متهم برتری و تسلط دارد» (مستدرک الوسائل، کتاب القضاء، باب 11 از ابواب آداب القاضی، حدیث 6) از منصب قضاوت عزل فرمودند.
امام در عهد خود به مالک نوشتهاند: کرارا از پیامبر شنیدم که میفرمودند: «ملتی که اقشار ضعیف نتوانند حق خود را از قدرتمندان بدون ترس و لکنت زبان بگیرند، هرگز به فلاح و سعادت نخواهند رسید.» در همین سند است که «شرافت خانوادگی و موقعیت اجتماعی کسی موجب آن نشود که تو گرفتاری کوچک او را بزرگ شماری و برعکس موقعیت پایین و ضعیف کسی موجب نشود که تو گرفتاری بزرگ او را کوچک شماری.» (نامه 53)
6. حق تامین اجتماعی
پیرمردی نصرانی در میان مردم گدایی میکرد، حضرت فرمودند: «تا جوان و توانمند بود از او کار کشیدید و اکنون که پیر و عاجز شده است او را به حال خود رها کردهاید؟» و دستور دادند هزینه زندگیاش از بیت المال تأمین شود.(وسائل الشیعه، کتاب الجهاد، باب 19 از ابواب جهاد العدو و ما یناسبه، حدیث 1)
7. حق انتقاد و اظهار نظر
امام در میان حاضران در صفین فرمودند:«گمان نکنید که تذکار حق بر من تلخ باشد و خود را بزرگتر از آن بدانم که حقی به من تذکر داده شود، همانا کسی که شنیدن حقی یا عرضه عدالت بر او سنگین باشد، عمل به عدالت برای او سنگینتر خواهد بود. پس مبادا از گفتار و تذکری حق یا ارائه مشورت عادلانهای بر من دریغ کنید.» (خطبه 216)
8. حق مساوات در منابع عمومی
شیوه عمل امام در تقسیم بیتالمال که میفرمودند: حق شما بر من این است که... بیتالمال شما را بهصورت کامل به مصرف شما برسانم(خطبه 34) و بر این باور بود که «حق شما بر من این است که... همه شما در پیشگاه من مساوی باشید» مورد اعتراض اعراب سرشناس قرار گرفت. امام در پاسخ به معترضان فرمودند: «آیا از من میخواهید که به وسیله ظلم و جور در پی پیروزی باشم، به خدا قسم هرگز چنین نخواهم کرد...» (خطبه126)
در روایتی آمده است که آن حضرت فرمودند: ای مردم، فرزندان آدم هرگز غلام و کنیززاده نشدهاند، همه افراد مردم آزاد میباشند... آگاه باشید که مقداری مال جمع شده است و ما آن را به طور مساوی بین سیاه و سرخ تقسیم میکنیم. مروان به طلحه و زبیر گفت: مقصود و منظور علی کسی غیر از شما نیست، حضرت به هرکدام از آنها 3 دینار عطا کرد، به مردی انصاری نیز 3 دینار دادند، آنگاه غلام سیاهی آمد و به او نیز 3 دینار عطا نمود، مرد انصاری به حضرت اعتراض کرد و گفت: ای امیرمؤمنان، این مرد غلامی است که دیروز آزادش کردم، سهم او را با من مساوی قرار میدهید؟! حضرت فرمودند: من در کتاب خدا نظر کردم، فضیلت و برتری برای اولاد اسماعیل نسبت به اولاد اسحاق نیافتم. (کافی،کتاب الروضه، ج 8، ص 69، حدیث 26)
حضرت در خطبه 224 خود ماجرای سهم خواهی برادرش عقیل را بازگو میکند و پاسخ سخت خود به وی را بیان میکند.
12. حق دادرسی منصفانه
انصاف در رفتار با مردم بویژه در حوزه قضا امری مهم در سیره و گفتار امام است از این رو به صراحت میفرمایند: من کسی را با اتهام و ظن و گمان بازداشت و مؤاخذه نمیکنم. (الغارات، ج 1، ص 371)
13. خیرخواهی
خیرخواهی حاکم برای مردم حقی است که امام آن را در برابر مردم بر عهده خود میداند و میفرماید: حق شما بر من این است که خیرخواه و نصیحتگر شما باشم. (خطبه 34)
14. رعایت منافع مردم
حق دیگری که حضرت بر دوش خود میبیند آن است که همواره اموال و سرمایههای مردم را بیشتر کرده و در جهت منافع ایشان هدایت کند. (خطبه 34)
15. حق تعلیم و تعلم
یکی از مهمترین حقوقی که از منظر امام بر عهده حاکم است که باید به آن عمل کند اینگونه بیان میدارد: «حق شما بر من این است که راه نیکی را به شما بنمایانم و... شما را آموزش دهم تا نادان نمانید و تربیتتان کنم تا فراگیرید.( خطبه 34)
ب) حق حکومت بر مردم
امام حقوق مردم و دولت را متقابل میداند و میگوید: آنگاه که این وظایف را انجام دادم، نعمت خداوند بر شما مسلم و حق اطاعت من بر شما لازم گردد و این که از فرمان من سرپیچی و در کارهایی که انجام آنها به صلاح و مصلحت است کوتاهی نکنید. و در دریاهای شدائد به خاطر حق فرو روید. اگر این وظایف را نسبت به من انجام ندهید آن کس که راه کج برود از همه نزد من خوارتر است، او را به سختی کیفر میکنم و هیچ راه فراری نزد من نخواهد داشت. این فرمان را از امرای خود بپذیرید و آمادگی خود را در راه اصلاح امورتان در اختیارشان بگذارید. (نامه 50)
به این ترتیب حق دولت خود را این گونه به مردم گوشزد میکند که: «حق من بر شما این است که به بیعت خویش وفا کنید و در حضور و غیاب نظرهای خیرخواهانه خویش را ابراز دارید و هنگامی که شما را فرا میخوانم اجابت کنید و چون دستوری به شما میدهم فرمان ببرید.» (خطبه 34)
ج) رفتار حاکم با مردم
علاوه بر توصیه به حقوق مردم، امام هم خود منشی اخلاقی را در مواجهه با مردم برمیگزیند و هم فرمانداران و امیران خود را به این شیوه میخواند که: «به انصاف رفتار کنید، به مردم درباره خودتان حق بدهید، در برآوردن حاجات مردم کم حوصلگی نکنید، که شما خزانه داران رعیت و نمایندگان ملت و سفیران پیشوایان میباشید، و هیچ کس را از حاجتش محروم نکنید». (نامه51)
حضرت به مالک میفرمایند: «مردم در کارهای تو به همان چشم مینگرند که تو درکارهای والیان پیش از خود مینگری و درباره تو همان گویند که تو درباره آنها میگویی».(نامه 53)
1. مهربانی با مردم
توصیه امام به مالک این است که: مهربانی به رعیت و دوست داشتن آنها و لطف در حق ایشان را شعار دل خود ساز. چونان حیوانی درنده مباش که خوردنشان را غنیمتشماری، زیرا آنان 2گروهند یا همکیشان تو هستند یا همانندان تو در آفرینش. (نامه 53)
در فراز دیگری از عهدنامه آمده است: بدان ای مالک! هیچ وسیلهای برای جلب اعتماد والی به رعیت بهتر از نیکوکاری به مردم و تخفیف مالیات و عدم اجبار مردم به کاری که دوست ندارند، نیست، پس در این راه آنقدر بکوش تا به وفاداری رعیت خوشبین شوی که این خوشبینی بار سنگین رنجآور مشکلات را از تو برمیدارد، پس به آنان که بیشتر احساس کردی بیشتر خوشبین باش و به آنان که بدرفتاری نمودی بدگمانتر باش. (نامه 53)
2. پوشاندن عیبهای مردم
عیبپوشی خصلت دیگری است که امام هم بدان پایبند است و دیگران را به آن توصیه میکند و در عهد خود با مالک امام میفرماید: از رعیت، آنان که عیبجوترند از خود دور کن، زیرا مردم عیوبی دارند که والی در پنهانداشتن آن از همه سزاوارتر است، پس مبادا آنچه بر تو پنهان است، آشکار گردانی و آنچه که هویداست بپوشانی که داوری در آنچه از تو پنهان است با خدای جهان است، پس چندان که میتوانی زشتیها را بپوشان تا آن را که دوست داری بر رعیت پوشیده ماند خدا بر تو بپوشاند. (نامه 53)
در تبیین همین مساله اما به شرح وظایف حاکم و تفکیک آن از کشف عیوب مردمان میپردازند و به مالک گوشزد میکنند: «در مردم عیبهایی است و والی از هر کس دیگر به پوشیدن آنها سزاوارتر است. از عیبهای مردم آنچه از نظرت پنهان است، مخواه که آشکار شود، زیرا آنچه به عهده توست، پاکیزه کردن چیزهایی است که بر تو آشکار است و خداست که بر آنچه از نظرت پوشیده است، داوری کند. تا توانیعیبهای دیگران را بپوشان تا خداوند عیبهای تو را که خواهی از رعیت مستور بماند، بپوشاند». (نامه 53)
3. بخشش خطاها
چشمپوشی از تخلفات نیز راهکاری است که در اندیشه امام در مواجهه حاکم با مردم باید به کار بسته شود. حضرت به مالک اشتر را اینگونه به این مسیر میخواند که: از آنها خطاها سر خواهد زد و علتهایی عارضشان خواهد شد و به عمد یا خطا، لغزشهایی کنند پس، از عفو و بخشایش خویش نصیبشان ده، همانگونه که دوست داری خداوند نیز از عفو و بخشایش خود تو را نصیب دهد. (نامه 53)
4. رفع شبهات مردم
یکی از پایههای حکومت استوار اسلامی اعتماد مردم به حاکم است، از این رو امام بر حفظ این مساله از طرق اخلاقمدار اصرار میورزد و کارگزاران خود را به این امر توصیه میکند از جمله به مالک میفرماید: «اگر رعیتبر تو به ستمگری گمان برد، عذر خود را به آشکارا با آنان در میانه، نه و با این کار از بدگمانیشان بکاه، که چون چنین کنی، خود را به عدالت پروردهای و بارعیت مدارا نمودهای. عذری که میآوری سبب میشود که تو به مقصود خود رسیو آنان نیز به حق راه یابند.» (نامه 53)
دکتر قاسم محمدی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین: