در گفت‌وگو با سعیدخراط‌ها، آسیب‌شناس اجتماعی بررسی شد

دست پنهان اقتصاد در جرم

همیشه و در همه جرم‌ها پای پول در میان است. هرگاه از جرم و جنایت سخن به میان می‌آید، بسیاری از کارشناسان ابتدا به‌دنبال انگیزه‌های مالی و ریشه‌های اقتصادی جرم می‌روند؛ اما آیا واقعا در دنیای بزه و جرم همه چیز از اقتصاد نشأت می‌گیرد؟ یا همه جرم‌ها به اقتصاد ختم می‌شود؟ سعیدخراط‌ها، آسیب‌شناس اجتماعی و استاد دانشگاه که سال‌ها در زمینه علل و عوامل وقوع جرم تحقیق و بررسی داشته است در گفت‌وگو با تپش به سوالات ما درباره نقش اقتصاد در جرم پاسخ داده است.
کد خبر: ۵۸۸۱۴۰

همیشه وقتی از علل جرم صحبت می‌شود، پای اقتصاد هم به میان می‌آید.سهم شرایط اقتصادی افراد در ارتکاب بزه چه میزان است؟

یکی از مهم‌ترین دلایل بروز جرم است.می‌توان گفت شرایط و عوامل اقتصادی شاخص‌هایی است که مستقیما در بروز جرم اثر می‌گذارد.

چه نوع جرایمی را می‌توان با شرایط اقتصادی در رابطه دانست؟

جرایمی وجود دارد که به طور مستقیم با شاخصه‌ها و شرایط اقتصادی در ارتباط است از جمله جرایم مالی و مادی مثل کلاهبرداری، سرقت، تکدیگری و حتی معضل زنان خیابانی. در این نوع جرایم مستقیما عوامل اقتصادی نقش دارد. جرایم دیگری هم هست که شرایط اقتصادی به صورت غیر مستقیم در آن ایفای نقش می‌کند. بعلاوه ما مثلا در برخی قتل‌ها می‌بینیم که قتل به دنبال سرقت انجام می‌گیرد. مورد دیگر خودکشی است. در این موضوع نیز عوامل اقتصادی دخیل است. رکود اقتصادی، بیکاری، فقر، نداشتن مسکن و... می‌تواند موجب بروز خودکشی هم بشود. باز جرایم دیگری مانند زورگیری‌، کیف قاپی‌ و خفت‌گیری‌ از مواردی است که می‌توان آنها را ناشی از شرایط اقتصادی دانست. همچنین شرایط اقتصادی می‌تواند فشارهای روحی - روانی را به افراد وارد و اختلافات خانوادگی و درگیری ایجاد کند یا زمینه‌ساز فرار از خانه و ترک منزل شود.

اما خیلی از افرادی که با مشکل مالی دست به گریبان هستند، دست به جرم نمی‌زنند. این را چطور می‌توان توجیه کرد؟

درست است که شرایط اقتصادی با فقر وجرم رابطه مستقیم دارد ولی دلیل نمی‌شود هرکس که فقیر است، مجرم شود. خیلی افراد به خاطر شرافت خود و خانواده‌شان جرمی مرتکب نمی‌شوند اما فشارهای روحی - روانی و فشارهای اجتماعی و خانوادگی حتما آنها را آزار می‌دهد و حتما با بیماری‌هایی دست به گریبان هستند و به دلیل ناتوانی در رسیدگی به اموراتشان از جمله امور مربوط به بیماری‌ها، دارو و درمان و بهداشت و مسکن حتما تحت فشارهای زیادی قرار می‌گیرند. به هر حال فشارهای‌ اقتصادی می‌تواند زمینه‌ساز گرایش افراد به جرم شود اما بعضی‌ها همان‌طور که گفتم شرایطی از جمله بیماری‌ها را تحمل می‌کنند. در واقع آنهایی که گرایش به جرم پیدا نمی‌کنند از سرمایه‌های اجتماعی و شبکه‌های اجتماعی و دوستان برخوردارند و به نحوی حمایت می‌شوند و این می‌تواند باعث شود مرتکب جرم نشوند. بنابراین اگر بتوانیم کسانی را که دچار مشکلات اقتصادی هستند به نحوی مورد حمایت‌های اجتماعی قرار دهیم، مثلا پوشش اجتماعی داشته باشند یا بتوانیم شبکه‌هایی را ایجاد کنیم و مثلا وام‌های اقتصادی محلی و حمایت‌های اینچنینی داشته باشیم، می‌توانیم کمکشان کنیم.

بنا به آنچه گفتید می‌توان این طور برداشت کرد که افراد جامعه باید کمبودهای مالی را به شیوه‌های دیگری جبران کنند، مثلا حمایتی که در خانواده و محله دریافت می‌کنند و ارتباط صمیمانه‌ای که در اعضای خانواده وجود دارد، آستانه تحمل‌شان را در برابر سختی‌های اجتماعی و اقتصادی بالا می‌برد و باعث می‌شود مرتکب جرم نشوند. ولی افرادی که در شرایط مشابه اقتصادی مرتکب جرم‌ می‌شوند علاوه بر مسائل اقتصادی باید مسائلی دیگری مانند نبود حمایت‌های خانوادگی و روابط سرد خانوادگی را هم جستجو کرد.

منظورم از روابط، همبستگی است چون افراد جامعه همبستگی‌هایی دارند. افراد خانواده و اقوام با هم پیوسته هستند و از حمایت روانی برخوردارند که در بسیاری موارد این حمایت روانی، حمایت مالی را هم به همراه دارد. در شرایط فقر کامل که در مورد آن صحبت می‌کنیم، فقط سرمایه‌های اجتماعی و منابع و پشتوانه‌های فرهنگی است که می‌تواند جرم را به تعویق بیندازد یا مانع وقوع آن شود و در واقع به شکل یک چاره برای این افراد در مقابله با نداری‌های اقتصادی نقش ‌آفرینی کند. قطعا در جوامع ایرانی هم چنین چیزهایی دیده‌‌ می‌شود و افراد همدیگر را پوشش می‌دهند، یکی که بیکار است برای او کار درست می‌کنند، یکی که بی‌پول است برای او پول جمع می‌کنند و... اینها همه شبکه‌های اجتماعی هستند و همبستگی‌های اجتماعی دارند اما مثلا یک مهاجر تک افتاده‌ که کسی را ندارد و کاری ‌نمی‌تواند بکند، واقعا امکان گرایشش به جرم بالا می‌رود. به بیان دیگر می‌توان گفت این‌طور نیست که فقرهای ممتد، بیکار‌ی و نداری‌ حتما به جرم منتهی شود اما بعضی‌ها با تفاوت‌های فرهنگی و منابع اجتماعی و فرهنگی که دارند، مجبور می‌شوند رفتار پرخطری از خودشان نشان دهند.

توضیح دادید که چرا با وجود نقش اقتصاد در جرم،فقر الزاما بزه به همراه نمی‌آورد اما هنوز یک ابهام دیگر باقی است. بسیاری از افراد با این‌که از نظر مالی شرایط خوبی دارند، جرایم متعددی را مرتکب می‌شوند. دلیل این رفتار چیست؟

غیر از اقتصاد عوامل دیگری مانند شرایط اجتماعی نقش مهمی در گرایش افراد به جرم دارد البته بخش قابل توجهی از شرایط اجتماعی گاهی متاثر از شرایط اقتصادی است.به هم ریختن شرایط اجتماعی، نابسامانی‌های اجتماعی، یاس، ناامیدی، ‌آینده مبهم و... به عنوان عواملی است که بر گرایش افراد و خانواده‌ها به جرایم تاثیر می‌گذارد.

به نظر شما این‌که گفته می‌شود در شرایط بد مالی، جرایمی هم که به طور مستقیم با اقتصاد ارتباط ندارد مانند جرایم جنسی افزایش پیدا می‌کندتا چه حد صحیح است و دلیل آن چیست؟

وقتی جرایم جنسی را بررسی می‌کنیم در درون آن علل و زمینه‌های اقتصادی هم دیده ‌می‌شود و همین‌طور در بروز برخی از این جرایم، بیماری‌های روانی هم نقش دارد اما بیماری‌ها یا اختلالات روانی این‌طور نیستند که همیشه منشأ روانی داشته باشند. برخی بیماری‌های روانی منشأ اقتصادی و اجتماعی دارند. اختلال روانی و گرایش افراد به سمت بعضی جرایم حتی با توجه به این‌که علل تامه اقتصادی در آنها وجود ندارد و علل روانی و اجتماعی دارد یا کمبودها و محرومیت‌های اجتماعی دلیل آن هستند اما زمینه‌ساز و منشأ آنها می‌تواند علل اقتصادی باشد که در روان فرد اثر گذاشته است. بنابراین در اینجا اقتصاد به طور غیرمستقیم نقش دارد، یعنی شرایط اقتصادی می‌تواند بر ویژگی‌ها و اختلالات روانی افراد، اجتماع و نابسامانی‌های اجتماعی اثرگذار باشد و بر بروز جرم و آسیب‌های اجتماعی تاثیر بگذارد.

بسیاری از صاحب نظران درحوزه جرم‌شناسی معتقدند با کار فرهنگی می‌توان جلوی وقوع جرم را گرفت. آیا در جرایمی که از آن صحبت کردید و به طور مستقیم با اقتصاد در ارتباط است هم می‌توان این‌طور گفت یا اول باید ریشه اقتصادی جرم را از بین برد و بعد به فکر کار فرهنگی بود؟

وقتی بخواهیم کار فرهنگی انجام بدهیم باید ابتدا وضع اقتصادی را ساماندهی و بعد وضع اجتماعی را از رکود و بحران‌ خارج کنیم تا بتوان روی موضوع کار کرد. تحولات اقتصادی، زود بازده هستند و می‌توان انتظار داشت با رونق کسب و کار و افزایش اشتغال بخشی از جرایم کاهش یابد اما تغییرات و برنامه‌های اجتماعی میان مدت هستند و کمی زمان لازم است تا انتظار داشته باشیم برنامه‌های اجتماعی بر میزان جرم تاثیر بگذارند.در این بین برنامه‌های فرهنگی هم طولانی مدت و دیربازده هستند و نمی‌توان انتظار داشت الان کار فرهنگی را شروع کنیم و سال آینده یا دو یا حتی پنج سال آینده جرایمی که زمینه فرهنگی دارند، کاهش پیدا کنند. چون این نوع رویکردها دیر بازده‌تر هستند و حداقل باید ده سال زمان گذاشت و بعد انتظار تغییر داشت.بنابراین کار فرهنگی را نباید فراموش کرد اما مهم‌تر این است که به زمینه‌های اقتصادی، عدالت اجتماعی و فاصله طبقاتی توجه و چاره‌اندیشی شود و بعد وارد مسائل فرهنگی شد. در بسیاری از موارد هم تا زمانی که شرایط اقتصادی و نابسامانی، بیکاری، فقر، نداری و مشکلات مسکن و بیماری‌های این گونه وجود دارد، مجال این‌که بتوان اصلاح فرهنگی انجام داد به وجود نمی‌آید.

چه راهکاری به نظرتان می‌رسد؟

پوشش بیمه همگانی(خدمات اجتماعی و درمانی)، حمایت از زنان سرپرست خانوار، سالمندان، معلولان و گروه‌های آسیب دیده،گسترش مددکاری اجتماعی به جای دستگیری و مجازات، گسترش نهادهای مردم‌مدار و جلب توجه آنها به نیازمندان تحت خطر از جمله راهکارهای اجتماعی است که در تعدیل وضع آسیب‌های اجتماعی ناشی از بحران اقتصادی می‌تواند اثربخش باشد. البته رونق کسب و کار، مهار تورم، افزایش شغل و درآمد، مبارزه با فساد اداری و اقتصاد رانتی برای حل مسائل اقتصادی ضروری‌تر است.

شاهد حلاج نیشابوری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها