چندی پیش مجموعه پرطرفدار «هوش سیاه 2» پایان یافت. در جلسه نقد و بررسی این سریال در فرهنگسرای فردوس آرش قادری، نویسنده این مجموعه حرف جالبی درباره نویسندگی متن سریال‌های تلویزیونی زد و به نکته‌ای اشاره کرد که بد نیست آن را واکاوی کنیم و به دیگر مجموعه‌های سیما نیز تعمیم دهیم. نویسنده فیلمنامه این مجموعه تلویزیونی در آن جلسه اذعان کرد برای این کار سیناپسی از قبل ننوشته و اجازه داده بود در حین نگارش، خود شخصیت‌ها قصه را جلو ببرند و حوادث را رقم بزنند.
کد خبر: ۵۷۸۹۶۹

همان طور که می‌دانید یکی از نکات قوت مجموعه هوش سیاه 2 در کنار برخورداری از ساختار خوب و قوی، فیلمنامه‌اش بود و آنچه قادری به آن اشاره کرده شاید بظاهر ساده باشد، اما فکر می‌کنم این سخن خود می‌تواند به عنوان حلقه مفقوده فیلمنامه‌های تلویزیونی مطرح شود.

شاید خیلی‌ها ندانند در تلویزیون وقتی متن سریالی به تصویب می‌رسد، نویسنده موظف است فیلمنامه را به شکل سیناپس (یعنی خلاصه هر سکانس به شکل موجز و بدون دیالوگ) بنویسد و آن را تحویل شبکه بدهد تا بر مبنای آن تصمیم گرفته شود، اصلاحات انجام پذیرد و بعد کار وارد مرحله تولید شود. در خیلی از موارد، هنوز چند سکانس از روی همان سیناپس به نگارش در نیامده که استارت تولید و حتی فیلمبرداری زده می‌شود و نویسنده همزمان با تصویربرداری از روی سیناپس‌ها می‌نویسد و فضاسازی می‌کند. شیوه‌ای که باعث می‌شود عمل نویسندگی که سرشار از حس و برخورداری از روح و زندگی نویسنده با شخصیت‌هاست، به کاری مکانیکی و مهندسی شده تبدیل بشود.

این یک واقعیت است که نویسنده نباید توجه خود را به یک جریان از قبل نوشته‌شده معطوف کند. این یک اصل ابتدایی است که تا شخصیت حرکت نکند، دیالوگ نگوید و شروع به مکالمه و اکت نکند، به طور کامل خلق نمی‌شود و جان نمی‌گیرد. نویسنده باید اجازه داشته باشد افسار خیلی از اتفاقات را به دست خود شخصیت بدهد و او را در مواجهه با دیگر کاراکترها پیش ببرد، اما وقتی بحث سیناپس مطرح است، چنین چیزی عملا صورت نمی‌گیرد و تنها به شکل آسفالت جاده‌ای عمل می‌کند که قبلا آن را ساخته‌اند.

اگر به مجموعه‌های پرمخاطب و طولانی‌مدت دنیا نگاهی بیندازیم، می‌بینیم گاه تیم نویسندگان اگر تعدادشان از گروه تولید بیشتر نباشد، کمتر هم نیست. در ضمن زمان زیادی هم صرف تحقیق می‌شود؛ یعنی همان مرحله‌ای که عملا ما آن را به باد فراموشی سپرده‌ایم. همان‌طور که نگارش، پیش‌تولید، تولید و پس‌تولید هر کدام مراحلی مجزاست که انجام آنها نیازمند بودجه است، تحقیق نیز بودجه می‌خواهد و به زمان نیاز دارد. ما در عمل این مرحله را حذف کرده‌ایم و بدون تحقیق و شناخت از شخصیت‌هایی که قرار است به آنها جان داده شود، یک سیناپس می‌نویسیم و شخصیتی را ناقص خلق می‌کنیم و بعد با دیالوگ‌هایی که باید در راستای همان فضای مبهم باشد، شروع به رنگ و لعاب‌ دادن به آنها می‌کنیم. اینچنین است که نه شخصیت‌ها واقعی و ملموس هستند و نه روح در کار شکل می‌گیرد.

راستی، مگر نه این است که ماندگارترین کارهای تلویزیون آثاری است که نویسنده با خلق در لحظه حرکت شخصیت‌ها به آنها روح داده است؟ پاسخ این سوال یک تحقیق ساده است!

محمدرضا لطفی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها