شکی وجود ندارد یکی از عوامل موثر در پیشگیری از ارتکاب جرم، داشتن عزت نفس است.
کد خبر: ۵۵۲۶۲۷

عزت نفس از جمله واژه‌هایی است که درخصوص آن زیاد صحبت می‌شود، اما باید دید چگونه شکل می‌گیرد. اگر بخواهیم عوامل تاثیرگذار بر عزت نفس را بررسی کنیم باید به سه عامل فرهنگ، روش‌های فرزندپروری و انتساب‌های پیشرفتی اشاره کنیم.

عزت نفس از اواسط کودکی با رفتارهای روزانه رابطه نیرومندی پیدا می‌کند، مثلا پیشرفت تحصیلی در مدرسه، عزت نفس تحصیلی را بالا می‌برد و متقابلا عزت نفس، پیشرفت تحصیلی را ارتقا می‌دهد.

فرهنگ، تاثیر عمیقی در عزت نفس ما ایفا می‌کند. فرهنگ‌هایی مانند فرهنگ‌های شرقی ـ آسیایی کمتر به مقایسه اجتماعی می‌پردازند و فروتنی، همرنگ جماعت بودن و هماهنگی با اکثریت و هنجار‌ها را بیشتر می‌پسندد و تشویق می‌کند و افراد این جامعه از این‌که خود را مثبت ببینند خودداری می‌کنند، در‌باره تحسین خودشان شرمنده می‌شوند و دیگران را بشدت تحسین می‌کنند و نادیده گرفتن خوبی‌های خود را جزو کمالات می‌دانند. برخلاف کشورهای شرقی، در غرب افراد از کودکی آموزش می‌بینند، خود را با همه محسنات وضعف‌هایشان بشناسند و قبول کنند و به امتیاز‌های خود ببالند و آشکارا به آن افتخار کنند. کودکانی که والدین‌شان در فرزندپروری شیوه مقتدرانه دارند، احساس خوشایندی نسبت به خود دارند. رابطه صمیمانه و مثبت به آنها امکان می‌دهد، بدانند به‌عنوان فردی ارزشمند و شایسته مورد قبول هستند و انتظارات جدی و مقبول والدین از آنها این پیام را می‌دهد که فردی مورد اعتماد، توانا و مورد اطمینان والدین هستند و این فضا به کودکان امکان می‌دهد رفتارهای خود را در برابر معیارهای معقول، ارزیابی کنند و از همان کودکی روش‌های زندگی سالم و دوری از آسیب‌های اجتماعی و رفتارهای بزهکارانه را بیاموزند.

انتساب‌های پیشرفتی

انتساب‌ها به معنی توجیه رایج و روزمره برای علت‌های رفتار است، مانند علت کاری که من انجام دادم چه بود؟ دیگری چرا چنین کاری کرد؟ رشد شناختی به کودکان در مقطع دبستان این امکان را می‌دهد علل موفقیت و شکست‌های خود را توجیه کنند. کودکانی که عزت نفس بالایی دارند انتساب‌های تسلط‌گرا دارند، یعنی معتقدند موفقیت‌هایشان به دلیل توانایی خودشان بوده است و این توانایی را می‌توان تقویت کرد و علل شکست‌هایشان را به عواملی نسبت می‌‌دهند که می‌توان آنها را تغییر داد یا کنترل کرد، بنابراین در آینده وقتی مثلا در تنگنای مالی قرار می‌گیرند، دزدی نمی‌کنند. در واقع این افراد چه شکست بخورند وچه موفق شوند در یادگیری سختکوش و مقاوم خواهند بود، اما کودکانی که عملکرد خود را مایوسانه توجیه می‌کنند و شکست‌ها و پیروزی‌های خود را به عوامل خارجی مانند شانس نسبت می‌دهند، برخلاف همسن و سالان خود معتقدند توانایی‌شان حد ثابتی دارد که نمی‌توانند با تلاش جدی تغییرشان داد. به همین علت در مقابل تکالیف دشوار احساس درماندگی و حقارت می‌کنند و نمی‌توانند بین تلاش و موفقیت رابطه برقرار کنند، بنابراین مهارت‌های شناختی و خودتنظیمی را پرورش نمی‌دهند و نبود راهبردهای یادگیری نتیجه‌بخش، کاهش استقامت و احساس کنترل شدن و عاجز بودن در برابر نیروهای بیرونی، فرد را در دور باطل نگه می‌دارد و چنین افرادی وقتی در شرایط سخت قرار می‌گیرند، بنا به دلایلی که گفته شد، احتمال دارد دچار لغزش شوند و دست به جرم بزنند.

رابعه موحد / روان‌شناس

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها