جام جم آنلاین گزارش میدهد
به هر حال داشتم تعریف میکردم. یک شب ساعت 21 طبق معمول هر شب کارم در باشگاه تمام شد و بعد از نظافت و کارهای آخر قصد رفتن به خانه را داشتم. کارم در یک باشگاه بانوان است که البته چند کار را با هم انجام میدهم. بجز نظافت باید بلیت مشتریها را هم کنترل و قسمت بدنسازی را هم آماده کنم و قسمت استخر را سروسامان بدهم.
آن شب مسئول بدنسازی و استخر نیامده بود. در غیاب او من مسئول بودم که وجه نقد و بلیت آمادهفروش را درگاوصندوق بگذارم و بعد بروم خانه. آن شب هر چه تلاش کردم، نتوانستم قفل گاوصندوق را باز کنم. رمز آن را داشتم ولی نمیدانم چرا در گاوصندوق باز نمیشد. تلفنی با رئیس صحبت کردم که در گاوصندوق باز نمیشود و مبلغ 500 هزار تومان وجه نقد و حدود یک میلیون تومان بلیت چاپ شده آماده در اختیارم است و نمیدانم چکار کنم. خانم مسئول گفت اشکال ندارد با خودت ببر خانه و فردا بیاور.
آن شب هم همسرم به دنبالم نیامد. گفت چون در محل کارش گرفتار شده و همکارش نیامده شیفت را تحویل بگیرد، مجبور است شب در شرکت بماند. خلاصه حدود ساعت 9 شب بود که وسایلم را جمع کردم و از بخش سالن خانمها زدم بیرون، در باشگاه را قفل کردم و کلید را تحویل نگهبانی دادم و به طرف خانه حرکت کردم. در آن ساعت شب خیابانها آنقدر خلوت نبود که ترسناک باشد. بیخیال اطراف داشتم از خیابان فرعی که باشگاه در آن است به سمت خیابان اصلی میرفتم که یک آن سوزش شدیدی مثل تزریق آمپول در دست چپم که کیفم را گرفته بودم، احساس کردم. نمیدانم، چرا دستم بیحس شد و در آن حالت صدای موتورسیکلت را بغل گوشم شنیدم و دستی مردانه که با تیزبر بند کیف را برید و به سرعت دور شد.
تا آمدم فریاد بزنم آی دزد را بگیرید، دیدم از مچ دست چپم خون جاری است. با دست دیگرم مچ خونآلود را گرفتم و بر سرعت پاهایم افزودم. به خیابان اصلی که رسیدم، در آن هیاهوی بوق و سروصدای خودروها هیچ اثری از دو نفر سارق موتورسیکلت سوار ندیدم. با گریه به سمت درمانگاهی که در آن خیابان بود، رفتم و مچ دستم را بخیه زدم. هیچ پولی هم نداشتم که پرداخت کنم. قرار شد چون آشنا هستم فردا پول درمان دستم را بدهم.
خلاصه فردا با شرمندگی سرکار رفتم و ماجرا را برای خانم رئیس تعریف کردم. اولش باور نمیکرد. ولی وقتی دست زخمیام را دید، باورکرد و قرار شد اخراجم نکند و تاوان سرقت پولها را با نصف کردن حقوقم بدهم. نمیدانم سارقان را نفرین کنم یا از خدا بخواهم به راه راست هدایتشان کند. اما این درست نبود که از آدم کارگری مثل من سرقت کنند. سارقان نمیدانند با سرقت کیفم چه ضربهای به زندگی من زدند.
بتول محمدی ـ تهران
جام جم آنلاین گزارش میدهد
جام جم آنلاین گزارش میدهد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک فعال سیاسی:
یک نماینده مجلس:
در گفتوگوی «جامجم» با استاد حوزه و مبلغ بینالملل بررسی شد
گفتوگو با موسی اکبری،درخصوص تشکیل کمپین«سرزمین من»وساخت و مرمت۵۰خانه در منطقه زنده جان