مروری بر آخرین حوادث مرگبار جاده‌های ایران

مرگ، آواره گرسنه جاده‌های ما

مرگ، آواره گرسنه جاده‌هاست و در کشور ما، بیشتر ما به دست‌کردن مکرر در یک سوراخ، به تکرار نوش‌جان‌کردن نیش‌های جان، در همه جا، حتی در جاده‌ها، عادتی دیرینه داریم! آخر، عادت کرده‌ایم که عادتا بگوییم: مرگ حق است.
کد خبر: ۵۱۱۷۵۴

دو دستی به زندگی چسبیده‌ایم، اما الزامات زندگی را نیاموخته، قانون‌های آن را ندانسته، ملزومات ‌ آن را رعایت نکرده، تنبلی‌ها، بی‌مسئولیتی‌ها، بی‌تدبیری‌ها، بی‌دقتی‌ها و هزار و یک سهل‌انگاری و خودخواهی خود را به پای دیگران، به پای قضا و قدر، به پای هر دستاویزی انداخته‌ایم که دم‌دستمان آمده و هیچ‌گاه نخواسته‌ایم عملا راهی پیش گیریم که ببینیم از این دو روز زندگی که می‌گوییم، حقمان از زندگی چقدر است و حق زندگی خودمان، نزدیکانمان، حتی دیگران در دستان سهل‌انگارمان چقدر تلف شده و چه کسی پاسخگوی آن خواهد بود.

ما به خودمان هم پاسخگو نیستیم! عیب دیگران را می‌بینیم، از بی‌احتیاطی، از بی‌مسئولیتی، از هزار و یک ایراد دیگران سخن می‌گوییم، اما عیب خود را نمی‌بینیم، بی‌احتیاطی، بی‌مسئولیتی و هزار و یک ایراد خود را مدام تکرار می‌کنیم و تکرار می‌کنیم و تکرار می‌کنیم... تا در تکرار مکررات جان دهیم.

از سال 1305 که در خیابان سپه تهران، نخستین سانحه رانندگی ایران با برخورد اتومبیل مظفرالدین‌شاه و درشکه درویش‌خان نوازنده شکل گرفت تا همین لحظه، همین آن، سوانح رانندگی یکی از تکرارهای نفسگیر ما بوده است و برخورد وسایل نقلیه در حال تکرار و تکرار و تکرار. شاید درویش‌خان و مظفرالدین‌شاه تنها کسانی بوده‌اند که از برخورد پیش‌آمده درس گرفته بودند؛ شاید هم نه! چون ما، بسیاری از ما، به تکرار نوش‌جان‌کردن نیش‌های جان عادتی دیرینه داریم!

(فاصله زمانی محتویات چند کادر پی‌آمده، عمدا نزدیک به هم است: همین چند سال اخیر؛ مشتی نمونه خروار از خروارها حادثه مشابه! از سرعت گذر خود بکاهید و با احتیاط بیشتری بخوانید! زیرا متأسفانه هر چه به انتها نزدیک شوید جاده باریک‌تر می‌شود)

1- به پیچ مرگ نزدیک می‌شوید!

طبق برخی گزارش‌ها، هر سال بیش از 20 هزار نفر در حوادث و سوانح رانندگی جان خود را از کف می‌دهند. غیر استاندارد بودن پیچ‌وخم‌ها و پستی‌وبلندی‌ها، کیفیت مصالح راه، عرض و دید جاده‌ها، نقص فنی خودروها، خستگی و خواب‌آلودگی، ناتوانی در مهار خودرو، عدم رعایت فاصله مناسب یا حق‌تقدم و بی‌احتیاطی‌های خطرآفرین از سوی رانندگان بخصوص در میان برخی از رانندگان وسایل نقلیه عمومی در شمار عمده‌ترین دلایلی ذکر شده که مسبب ایجاد حوادث خونبار در کشور می‌شود. اگرچه با تصویب و اجرایی شدن برخی قوانین رانندگی، تغییر و اصلاح برخی بخش‌های راه، توجه بیشتر برخی رانندگان و... تصادفات رانندگی در سال‌های اخیر تا حدودی کاهش یافته و تصادفات منجر به فوت کمتر شده است، خسارات ناشی از حوادث رانندگی چند هزار میلیارد تومان هزینه روی دست مردمی می‌گذارد که بخشی از مالیاتشان بی‌هیچ نتیجه‌ای در راه افزایش رفاه و آسایش و بهتر شدن زندگی آنها هدر می‌رود.

بخواهیم خاک از روی برخی پرونده‌های این حوادث بزداییم به آماری هم برمی‌خوریم که با 310 میلیارد خسارت سالانه، نزدیک به 150 هزار کشته، بیش از 12 میلیون مصدوم و حدود 500 هزار معلول مادام‌العمر از ابتدای 1377 تا انتهای 1383 خودنمایی می‌کند.

در یک اظهار نظر، اعلام شده که حدود 26 هزار کشته و کمابیش 260 هزار مجروح، به اضافه خسارات ناشی از تصادف‌های جاده‌ای، مستقیم یا غیر مستقیم بیش از 7 درصد تولید ناخالص ملی ایران را به خود اختصاص داده است! دو سال پیش خودروهای سواری با 7‌/‌35 درصد، موتورسیکلت 5‌/‌26 درصد، وانت 8‌/‌6 درصد، کامیون، کامیونت، تریلی 4‌/‌4 درصد، اتوبوس و مینی‌بوس 7‌/‌1 درصد انسان‌هایی را به کام مرگ برده‌اند.

وقتی تصادف میان دو یا چند خودرو را کنار بگذاریم و به آمار دیگری نظر بیندازیم که می‌گوید فقط در طول یک فصل، یعنی بهار امسال، 1103 عابر پیاده در برخو رد با وسایل نقلیه جان خود را از دست داده‌اند، کاش آمار دقیقی از جایگاه خودمان در میان کشورهای جهان داشتیم . هرچه هست امروز مرگ، آواره گرسنه جاده‌هاست و در کشور ما، بیشتر ما به دست‌کردن مکرر در یک سوراخ، به تکرار نوش جان‌کردن نیش‌های جان، در همه جا، حتی در جاده‌ها، عادتی دیرینه داریم!

2- محور قم ـ جعفریه: 4 کشته، 14 مجروح

خرداد 1387: عصر سه‌شنبه، ساعت 17، یک کامیون خاور، هیکل سنگین خود را روی تن خاکستری جاده می‌اندازد و تُند و بی‌محابا به سمت جعفریه می‌دود. مینی‌بوسی با چند مسافر از راه می‌رسد، خاور که سرمست از سرعت، سمت چپ راه را اشغال کرده، انگار هول کرده باشد، تا به خود آید و صدای بوق خودروی مقابل را به گوش راننده برساند، مینی‌بوس را زیر پاهای مدور خود له کرده است. جاده مسدود و ترافیک سنگین می‌شود. دو نفر مرده‌اند، 16 نفر زخمی شده‌اند. آمبولانس‌های اورژانس از راه می‌رسند، اما در راه انتقال به بیمارستان‌های قم، دو نفر دیگر به سبب شدت جراحت از دایره زخمی‌شدگان جدا می‌شوند و به جمع کشتگان می‌پیوندند.

مرگ، آواره گرسنه جاده‌هاست؛ در این کشور، بسیارند کسانی که به تکرار نوش جان‌کردن نیش‌های جان عادتی دیرینه دارند!

3- جاده کرمانشاه به ایلام : 31 کشته، 7 مجروح

اردیبهشت 1388: یک اتوبوس که زائران ایرانی را به عراق می‌بَرد در حوالی شهرستان چوار دچار نقص فنی می‌شود و با از دست رفتن ترمزها و ناممکن شدن مهار خودرو، کوهی از آهن به یک باب واحد مسکونی خوابزده در کنار جاده کرمانشاه به ایلام برخورد می‌کند. 31 نفر در آهن و آجر پرس می‌شوند، خانواده‌هایی داغدار از دست رفتن عزیزانشان می‌شوند، هفت مجروح به جای می‌ماند و خانواده‌هایی دیگر درگیر هزینه‌های درمان و آثار و عواقب ناشی از جراحت بر جا می‌مانند.

مجروحان خونین و خاک‌آلود، دردمند و نالان می‌گویند قصد داشتند به مرز خسروی در نزدیکی عراق بروند، اما به سبب بسته‌بودن خروجی این مرز، مسیر ورود به عراق را تغییر می‌دهند و تصمیم می‌گیرند از کرمانشاه به سوی مهران و سپس از طریق مرز شلمچه به عراق بروند؛ دنگ! تنها صداست که می‌ماند! صدای برخورد آهن و آجر؛ صدای ضجه چشم‌های تازه باز شده از خواب... از آنها که برای همیشه خوابیده‌اند صدایی به گوش نمی‌رسد.

31 کشته سانحه، حالا به مقصد خاک عزیمت کرده‌اند و معلوم نیست که راننده هم در میان آنهاست یا نه؟ خواب بوده یا بیدار؟ شاید او هم اکنون مثل مسافران دیگرش، ساکت و بی‌صدا، چشم و زبان از جهان فرو بسته، هر چند شغل و مهارت و تخصص و تجربه‌اش، گویا رانندگی بوده است!مرگ، این آواره گرسنه جاده‌های کشور ما همچنان جان می‌گیرد و بسیاری از ما، به تکرار نوش جان‌کردن نیش‌های جان از دیرباز عادت کرده‌ایم!

4- مسیر شیراز و مرودشت: 3 کشته، 21 مجروح

مهر 1388: دست نوازش اولین پرتوهای خورشید تازه دارد سر و روی زمین را نوازش می‌کند که روبه‌روی پادگان چشمه‌بیدی در محور شیراز ـ مرودشت، اتوبوس شهاب همچون شهابی گیج و خسته اما پرسرعت از کرج به سوی شیراز حرکت می‌کند، از راه راست خارج می‌شود، هنگام گذر از پیچ جاده به لاین دوم می‌رود، به چپ منحرف می‌شود و شروع حادثه‌ای خونبار را رقم می‌زند. گاردریلی که تازه از خواب صبحگاهی بیدار شده با دستان فلزی خود پیکرش را در آغوش می‌گیرد مگر جان مسافرانش را نجات دهد... چین و چروک به پیشانی اتوبوس می‌افتد و صورتش در هم می‌رود. دست‌های گارد توان از کف می‌دهند، اتوبوس کمر محافظ جاده را خم می‌کند و پس از گذر از روی آن در مسیر مقابل با اتوبوسی دیگر هم‌آغوش می‌شود: دانشجویانی از دانشگاه علوم و تحقیقات درودزن، راحت و آرام در اتوبوس دوم چرت می‌زنند... مرگ... یک لحظه... در دم... جان سه نفر: پَر! 13 نفر با خراش‌های چنگال تیز اتوبوس آسیب می‌بینند، اما همان‌جا سرپایی مداوا می‌شوند و هشت نفر دیگر راهی نزدیک‌ترین بیمارستان منطقه. راننده اتوبوس دوم که تمام طول راه را چشم به جاده داشته، در میان کشته‌شدگان است.یادتان باشد که مرگ، آواره گرسنه جاده‌های ماست؛ و در کشور ما، بسیاری از ما، به تکرار نوش جان‌کردن نیش‌های جان عادتی دیرینه داریم!

5- بزرگراه کرج ـ قزوین: 14 کشته، 31 مجروح

مهر 1389: دم‌دمای بامداد در هوای خنک صبحگاهی، خورشید آرام و خُمار تازه از پشت کوه‌ها سربرآورده که اتوبوس مسافربری به محل عوارضی قدیم کرج می‌رسد. راننده از سرعت خودرو می‌کاهد تا از گذرگاه عوارض در باند جنوبی بزرگراه عبور کند، ناگهان تریلری که بر خلاف راننده خواب‌آلودش چابک، قبراق و خشمگین پیش می‌تازد، از راه می‌رسد و بشدت و باسرعت از پشت به اتوبوس می‌کوبد و آن را واژگون می‌کند. 9 نفر همان‌جا جان بر زمین می‌نهند و روز به پایان نرسیده، 14 کشته و 31 مجروح حاصل نهایی حادثه مذکور اعلام می‌شود.در خاطرتان ماند؟ مرگ، آواره گرسنه جاده‌های ماست؛ و بسیاری از ما، به تکرار نوش جان‌کردن نیش‌های جان عادتی دیرینه داشتیم!

6- جاده جیرفت: 10 کشته، 38 مجروح

فروردین 1390: دختران دانشجوی دانشگاه پیام‌نور شهرستان کهنوج در کاروان راهیان نور شکم شب را می‌شکافند و پیش می‌روند، اما در 50 کیلومتری جیرفت از شهرستان‌های استان کرمان، سیاهی شب ناگهان دهان باز می‌کند و قاصدک‌های جوان را در هوا می‌بلعد. ده دختر دانشجو پرپر می‌شوند، شاخ و برگ 38 نفر دیگر به رنگ خون آغشته می‌شود، دلیل؟ باز هم خطا و سرعت بیش از حد راننده اعلام می‌شود. برای همه این دانشجویان که در مقطع کارشناسی تحصیل می‌کرده‌اند، سال‌های سال هزینه صرف شده بود تا شاید روزی بار دهند و برای خود، برای خانواده، برای کشورشان درآمد و افتخار و ثمراتی عالی کسب کنند، اما افسوس... این مرگی را که آواره و گرسنه در جاده‌ها پرسه می‌زند، نمی‌بینیم و علاقه و عادت دیرینه‌مان تکرار نوش جان‌کردن نیش‌هایی بر جانمان است!

7- گردنه اسدآباد همدان: 10 کشته، 13 مجروح

دی 1390: یک دستگاه اتوبوس که از تنکابن به کرمانشاه در حال حرکت و انتقال مسافر است، در گردنه اسدآباد همدان دچار سانحه می‌شود، دهان باز درّه همچون لقمه‌ای اتوبوس را می‌جَوَد، ده کشته را به حلق گور می‌فرستد و 13 مجروح را بر جا می‌گذارد. این لقمه غذای آهن مخلوط با گوشت و خون بارها و بارهاست که به دهان سیری‌ناپذیر دره اسدآباد سرازیر می‌شود.پیش از آن، در فروردین 1388 هم اتوبوسی دیگر مسیر گوارش مرگ را در میدان ورودی شهر طی می‌کند تا شیرینی نوروز را از خانواده‌های 18 کشته و زخمی حادثه بگیرد. این تاریخ و این محل، همان تاریخ و محلی است که تصادم یک پراید و اتوبوس، هشت کشته و 21 مجروح داشته است و همان است که...

گردنه اسدآباد همدان، هم به لحاظ خطرساز بودن گردنه، هم به سبب خطاهای انسانی، در یادکرد مردم بومی آنقدر حادثه‌آفرین تصور می‌شود که برخی بر اساس روحیاتشان دو نام متفاوت دیگر نیز به آن عطا کرده‌اند: در ذهن برخی که نگاهی غم‌آلود به حوادث دارند «گردنه مرگ» و در زبان دیگرانی که اندکی مزاح را برای توجه دادن مسئولان به رفع عیوب گردنه در بیانشان آمیخته‌اند «جاذبه توریستی همدان» یا «گردنه جذب مسافر» نام دارد! چنان‌که یکی از شهروندان با چاشنی طنز می‌گوید: جدیدترین جاذبه توریستی کشف شده در اسدآباد همین دره است که بعضی از راننده‌ها از هولشان با 200 کیلومتر سرعت می‌روند به دره!عجب مرگ آواره سیری‌ناپذیری! چرا بسیاری از ما، به تکرار نوش جان‌کردن نیش‌های جان عادتی دیرینه پیدا کرده‌ایم؟!

8- مسیر دامغان به شاهرود: 4 کشته، 40 مجروح

تیر 1391: دو اتوبوس مسافربری که در تاریکی شب مسیر دامغان ـ شاهرود را طی می‌کنند، نزدیک پمپ بنزین «جاوید» در حوالی دامغان با یکدیگر برخورد کرده، بستگان چهار کشته ناشی از تصادم را عزادار و 40 مجروح این سانحه و خانواده‌های آنها را دردمند می‌کنند.

مسافران اتوبوس اسکانیا از اردبیل راهی مشهد هستند که در کیلومتر 45 این محور، دستان راننده فرمان را برای خروج از پمپ بنزین به سمت چپ می‌گرداند. ناگهان اتوبوس بنزی که از تهران عازم مشهد است، همچون تیری در تاریکی به قلب فلز می‌زند و شیشه‌های خُرد شده و تیزی ورق‌های آهنین، پوست و گوشت مسافران را می‌درد.

گزارش‌های اولیه حاکی از مرگ و جراحت 65 نفر است. بزودی معلوم می‌شود سه نفر در دم جان باخته‌اند و تعدادی دیگر جان سالم به در برده‌اند.

مرگ، آواره گرسنه جاده‌هاست؛ در کشور ما، بسیاری به تکرار نوش جان‌کردن نیش‌های جان عادتی دیرینه دارند!

9- محور ایذه به لردگان: 26 کشته، 23 مجروح

مهر 1391: اتوبوس حامل دانش‌آموزان بروجنی تحت عنوان کاروان راهیان نور با از دست رفتن توانایی راننده در مهار خودرویی که روی جاده خیس و لغزنده حرکت می‌کند، 26 نفر را راهی گور و 23 نفر را راهی درمانگاه‌های استان می‌کند.

مسافران اتوبوس همگی دختران دانش‌آموز مقطع دوم یکی از دبیرستان‌های شهرستان بروجن و در مسیر بازگشت از اردوی یادشده‌اند و راننده، مدیر و معاون مدرسه با آنها همراهند، اما در کیلومتر 185 محور ایذه ـ لردگان ناگهان پای اتوبوس سُر می‌خورد، پیچ‌وتابی روی سطح تازه باران‌خورده به تن خود می‌دهد، از جاده منحرف می‌شود، رنگ قرمز خون روی صورت سیاه شب می‌پاشد و دستهای مرگ و زندگی سبدهایشان را از گُل پر می‌کنند.اردوهای تحصیلی مفیدند به شرطی که امنیت شرکت‌کنندگان تضمین شده باشد.

حال آن‌که این سانحه چندمین حادثه مشابه تحت همین عنوان به شمار می‌رود و همچون موارد مشابه پیشین بعید نیست که با فروکش‌کردن احساسات، دوباره به فراموشی سپرده شود و جای درس گرفتن و رفع منطقی و اساسی اشکالات خطرساز، بار دیگر به شکلی دیگر و در جایی دیگر خبرساز شود و زندگی فرزندان دیگری را تنها عکسی کند در قاب‌های روی تاقچه.

پیشتر، در فروردین سال 1388، اتوبوس حامل کاروان راهیان نور شهرستان محمودآباد هم هنگام گذر از نزدیکی‌های پل سفید از توابع شهرستان توره، پس از واژگونی، 35 مجروح و ده کشته در حافظه مردم بر جا گذاشته. سال گذشته با این کاروان سه دانش‌آموز مشهدی در گردنه زالیان بروجرد به کام مرگ رفته‌اند، 23 نفر زخمی شده‌اند، برخی با مداوای سرپایی بهبود یافته‌اند و برخی با جراحاتی شدیدتر راهی بیمارستان شده‌اند.

10- باز هم تکرار نوش جان‌کردن نیش‌های جان! باز هم...

روز حادثه به پایان نرسیده، خبر می‌رسد که اتوبوس دانشجویان دختر دانشگاه ملایر نیز در محور اسلام‌آباد غرب دچار حادثه شده... زمان که گذشت 24 ساعت را اعلام می‌کند 30 کشته و 85 زخمی حاصل سوانح پدید آمده برای 5 اتوبوس می‌شود و...

از این روست که برخی خانواده‌ها چه عزادار این حادثه، چه دردمند از تکرار حادثه، زبان به شکوه می‌گشایند: اگرچه رضایت والدین برای گذراندن اردویی گرفته شده اما از آنجا که از سوی مسئولان هم تدبیرهای مناسب برای حمل و نقل ایمن دانش‌آموزان صورت نگرفته، فشار مضاعفی از همان ابتدای سفر تا انتها بر دوش فرزندان و والدینشان سنگینی می‌کند.

وقتی وضع مرگ و میر در جاده‌ها این‌قدر وخیم است، چرا تدبیرهایی تضمین‌شده‌تر اندیشیده و به کار برده نمی‌شود؟آه... ببخشید... یک آن خاطرمان سرگردان شد... فراموش کردیم آوارگی و گرسنگی مرگ را! ما هم که اغلب به دست‌کردن مکرر در یک سوراخ و به تکرار نیش به جای نوش بر جانمان عادت داریم! کی قرار است به خود آییم؟

فرشید حسامی ‌/‌ جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها