سریال مختار نامه در هفته‌های گذشته فضای متشنج کوفه و چند دستگی جامعه شیعی این شهر را به تصویر کشیده بود.
کد خبر: ۳۷۰۲۳۹

بینندگان دیدند که چگونه «شور و اشتیاق» اولیه دوستداران علی (ع) در پی دسیسه‌چینی جناح اموی که از زر و زور و تزویر به خوبی بهره گرفت، به «تردید» رسید.

جمعی که با خواهش و اصرار، پسر فاطمه (س) را به کوفه دعوت کردند در برابر فرستاده ویژه او، مردمانی خوش‌ استقبال و بد‌بدرقه بودند.

از صحنه‌های تأثیرگذار سریال که تأمل‌برانگیز بود، راویت درنگ‌های فرصت‌سوز برخی خواص از جمله سلیمان بن صرد خزاعی بود که در این مقطع حساس از تاریخ اسلام باعث تضعیف جبهه شیعی شد. اما سلیمان بن صرد که بود؟

سلیمان بن صرد بن الجون بن أبى الجون بن منقذ بن ربیعة بن أصرم الخزاعی (1) از یاران نزدیک امام علی(ع) بود. وی در زمان جاهلیت «یسار» نام داشت که بعد از اظهار اسلام، رسول اکرم نام «سلیمان» را برای او انتخاب کرد. او را با کنیه ابومطرف می‌شناختند.(2)  فضل و دانش معتبری داشت و از جمله کسانی بود که حدیث روایت می‌کرد.(3) 

شکاکیت و درنگ بسیار در کارها از جمله خصوصیات و ویژگی‌های او بود.(4) به همین خاطر در برخی از مواقع میان یاری رساندن به خاندان اهل بیت و سکوت در مقابل جریان‌های سیاسی دچار تردید و دودلی می‌شد و گاه با اقدامات خود موجبات رنجش‌ امام علی (ع) و امام حسن (ع) را فراهم می‌آورد.

او از جمله اولین کسانی بود که بعد از تاسیس شهر کوفه در آن اقامت گزید و در محله خزاعه خانه‌اى ساخت.(5)  وی از جمله یاران امام علی ‌(ع) بود اما در جنگ جمل دچار تردید‌هایی شد و از یاری امام شانه خالی کرد.

بعد از جنگ، سلیمان برای رفع کدورت خدمت امام رسید. امام به محض ملاقات با سلیمان به انتقاد از اقدام او پرداخت و ضمن یادآوری سابقه دوستی علت سکوت سلیمان را جویا شد. سلیمان نیز ضمن عذرخواهی از کار خود به امام قول داد که از این پس از یاری ایشان عقب ننشیند.(6) 

در جنگ صفین، سلیمان فرماندهی پیادگان سمت راست لشکر حضرت علی را به عهده داشت.(7) در این نبرد، معاویه برخی از دلاوران شام از جمله حوشب ذو ظلیم را به همراه خود آ‌ورد.

حوشب در حالی که پرچم شامی‌ها را در دست داشت اقدام به پیشروی کرد و برخی از نیروهای عراقی را کشت یا زخمی کرد. هماورد او در این نبرد، سلیمان بن صرد بود که از شجاع‌ترین یاران امام علی (ع) به شمار می‌رفت. سلیمان به مبارزه با پهلوان شامی رفت و او را کشت.

در این نبرد،‌ سلیمان از تبار عراقی خود گفت و حوشب نیز به گذشته یمانی خود تفاخر کرد و هردو هم‌پیمانان خود را به یاری طلبیدند.(8) بعد از مرگ حوشب، معاویه از عاقبت کار شامیان ترسید و لشکریان را به خاطر شکست در مقابل دلاوران عراقی شماتت کرد.(9)

جنگاوری یاران علی (ع) باعث تزلزل در سپاه معاویه و انسجام عراقی‌ها پیرامون سلیمان شد و سپاهیان امام علی (ع) پیشروی خود را به قلب نیروهای معاویه آغاز کردند.(10)

بعد از ماجرای قبول حکمیت و تعیین داوران، سلیمان در حالی که زخم شمشیری بر چهره‌ داشت نزد امام آمد و گفت: ای امیر مومنان کاش یاورانی می‌داشتی و داوری را قبول نمی‌کردی.(11) 

همچنین بعد از صلح امام حسن، سلیمان بن صرد خدمت ایشان رسید و در حالی که از سرانجام این قرارداد نگران بود با لحن پرگلایه، امام را به خاطر صلح با معاویه مورد خطاب قرار داد و گفت: سلام بر کسى که مؤمنان را خوار کرد. (یا مذل المومنین)

وی در ادامه سخنان خود گفت: برخلاف گمان بزرگان قوم، شروطى را پذیرفتى که خواسته‏هاى دشمنان را بر آورده ساخت و در این راه خواستى که آتش جنگ را خاموش کنى و با این فتنه کنار آمده‏اى. عهد و پیمانى را که با معاویه پذیرفته‏اى، زیر پاى خود خواهیم نهاد و از تو مى‏خواهیم که این عهد و پیمان را بشکنى و آماده جنگ شوى. به من اجازه بده عده‏اى را از کوفه براى جنگ بیاورم و عامل معاویه را از کوفه بیرون ‏کنم. همه کسانى که در جلسه حضور داشتند با سلیمان هم‌عقیده بودند و از امام خواستند که سپاهی به فرماندهی سلیمان به کوفه بفرستد تا عامل معاویه را از این شهر اخراج کند. این پیشنهاد مورد پذیرش امام قرار نگرفت.(12) 

معاویه از اعتبار و جایگاه سلیمان بن صرد در عراق آگاهی داشت، به همین خاطر به مغیره عامل خود در کوفه سفارش کرد که سلیمان و برخی دیگر از بزرگان شهر موقع اقامه نمازهای جماعت در مسجد حاضر شوند.(13) 

بعد از مرگ معاویه برخی از شیعیان کوفه در خانه سلیمان جمع شدند و به این جمع‌بندی رسیدند که خدمت امام حسین (ع) نامه‌ای بنویسند و از ایشان بخواهند که به کوفه حرکت کند. آنان در پی آن بودند که با بیرون راندن نعمان بن بشیر، اداره کوفه را به دست گیرند.(14) 

بعد از ورود مسلم بن عقیل موج حرکت شیعه خوش و خروشی پیدا کرد اما در نهایت با وعده و وعید جناح اموی کوفه و در رأس آن عبیدالله بن زیاد که با حیله و نیرنگ وارد کوفه شده بود، آتش اشتیاق یاری امام حسین (ع) فرونشست و شیعیان این شهر پشت فرستاده امام حسین (ع) را خالی کردند.

بعد از دستگیری و شهادت مسلم نیز سکوت مصلحت‌اندیشانه و محتاطانه شیعیان کوفه تا شهادت امام حسین (ع) و یارانش در کربلا ادامه پیدا کرد. بعد از حادثه خونین عاشورا، برخی از یاران امام حسین (ع) که در یاری اهل بیت درنگ و تردید کرده بودند از خطای بزرگ خود دچار عذاب وجدان شدند و برای اینکه جبران مافات کنند درصدد برآمدند که مسببان حادثه کربلا را به مجازات برسانند.

به همین خاطر نزد سران پنجگانه شیعی مقیم کوفه یعنی سلیمان بن صرد الخزاعى، مسیب بن نجبه الفزارى، عبد الله بن سعد بن نفیل الازدى، عبد الله بن وال التیمى و رفاعة بن شداد البجلى آمدند و عزم خود را برای انتقام خون حسین (ع) جزم کردند.

در این نشست همه بر سالاری سلیمان بن صرد اتفاق نظر کردند.(15) آغاز فعالیت آنان سال 61 بود و تا سه سال پنهانی در پی جمع‌آوری نیرو و سلاح بودند و بعد از هلاکت پسر معاویه در سال 64 عده‌ای نزد سلیمان آمدند و پشنهاد دادند که علیه عمرو بن حریث حاکم کوفه شورش کنند.

سلیمان آنان را از این اقدام بازداشت و به آنان یادآور شد که قاتلان امام حسین(ع) عمدتا جزو سران قبایل هستند و اقدام علیه آنان ممکن است که باعث شورش طوایف شود و بهتر است که با احتیاط در این زمینه حرکت کنند و همچنان به فکر افزایش نیرو و سلاح باشند.

سلیمان حتی برای سعد بن حذیفه یمانی که از شیعیان امام علی در مدائن بود نامه نوشت و از او یاری طلبید.(16) 

وی در نامه‌ دیگری که برای سلیمان بن مثنى بن مخربه عبدى در بصره فرستاد همان خواسته را تکرار کرد و البته هر دو نفر به دعوت او پاسخ مثبت دادند.(17) 

کوفه نیز در آن زمان فضای متشنجی داشت. عمرو حریث که حاکم کوفه بود به هواداری عبدالله بن زبیر برخاسته بود اما مردم او را تحمل نکردند و بر او شوریدند.

از طرف دیگر، مروان، عبدالله بن یزید را به عنوان عامل خود به کوفه فرستاد. عبدالله از جمله افراد زیرک و باهوشی بود که به محض ورود سعی کرد تا جو سیاسی کوفه را به نفع خود تغییر دهد. به همین خاطر ضمن پراهمیت تشخیص دادن حرکت توابین، ابتدا سعی کرد با آنان از در دوستی درآید به همین خاطر نامه‌نگاری‌ها و ملاقات‌هایی بین او و سلیمان صورت گرفت که البته بی‌نتیجه ماند.

به موازات قیام توابین،‌حرکت اعتراضی مختار شروع شد. وی دورادور اقدامات سلیمان و یارانش را تحت نظر داشت و ضمن این که در جلسات علنی از اظهارنظری مویدانه یا منتقدانه در مورد قیام توابین خودداری می‌کرد، در نهان به برخی از خواص که خواهان اتحاد این دو چهره سرشناس شیعی بودند اعلام می‌کرد که اقدامات سلیمان راه به جایی نخواهد برد و او، خود و یارانش را به کشتن خواهد داد. (18)

سلیمان و یارانش در نهایت بعد از دیدن اوضاع نابسامان خلافت اموی حرکت خود را در سال 65 آغاز کردند. قیام‌کنندگان در ابتدای حرکت خود قبر امام حسین‌ (ع) را زیارت کردند و کنار مرقد ایشان گریستند و بواسطه عدم همراهی حضرت در کربلا شرمندگی خود را ابراز کردند. آنان در اقدام بعدی در کوفه شعار یالثارات الحسین سردادند و از بنی‌امیه به هر کسی که دسترستی داشتند، او را کشتند.(19) 

این عده که نام توابین بر خود نهاده بودند در نخیله اردو زدند. آنان امید داشتند که سپاهی 20 هزار نفری را فراهم کنند اما از آن تعداد تنها 4 هزار نفر دعوت توابین را اجابت کردند.(20) 

توابین با همین عده به سمت قرقیسیا حرکت کردند. قرقیسیا تحت اداره زفر بن الحارث الکلابی بود که از عاملین عبدالله بن زبیر به شمار می‌رفت. او ضمن برخورد محتاطانه با توابین به جهت وجود دشمنی مشترک با خاندان اموی، اسبان بسیاری را در اختیار یاران سلیمان قرار داد.(21) 

حاکمیت  آشفته اموی در این زمان با روی کارآمدن مروان بن حکم منسجم شد و مروان، عبیدالله بن زیاد را مامور برخورد با جریان توابین کرد. مروان که مرد، عبیدالله در مورد برخورد با سلیمان و یارانش مردد شد اما در پی دستور عبدالملک بن مروان خلیفه بعدی اموی، عزم را برای سرکوب توابین جزم کرد.(22)  عین‌الورده در نزدیکی قرقیسیا محل برخورد دو سپاه اموی و توابین بود.(23) 

در ابتدا پیروزی با توابین بود و قیام کنندگان با سرداری مسیب بن نخبه سپاه شام را فراری دادند. خبر این هزیمت که به گوش عبیدالله بن زیاد رسید 12هزار نفر را به فرماندهی حصین بن نمیر برای مقابله با گروه توابین فرستاد.

دو سپاه در اواخر جمادالاولی 65 هجری با هم رویارویی کردند و گروه توابین به علت کمی تعداد نتوانست در مقابل سپاه اموی مقاومت کند و سلیمان بن صرد، مسیب بن نجبه، عبدالله بن سعد به ترتیب کشته شدند و باقیمانده گروه توابین که تحت فرماندهی رفاعة بن شداد قرار داشتند با استفاده از تاریکی شب عقب‌نشینی کردند و خود را به کوفه رساندند.(24) سلیمان هنگام شهادت 93 سال داشت.(25)

1- الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ابن عبدالبر، ج‏2 ، ص 649
2-أسدالغابه فی معرفه الصحابه، ابن اثیر جزری،  ج‏2، ص297
3- الاصابه فی تمییز ‌الصحابه، ابن حجر العسقلانی، ج‏1، ص 570
4- التنبیه‏والإشراف، مسعودی، ص289
5- طبقات‌الکبری، ابن سعد،  ج 5، ص 121
6- الفتوح،ابن اعثم،  ص 445
7- تاریخ خلیفه بن خیاط، ص 116
8 نبرد صفین، نصر بن مزاحم، ص 547
9- الفتوح، ص 602
10- اخبارالطوال، احمد بن داود دینوری، ص 228
11- اخبارالطوال، ص241
12- امامت و سیاست، ابن قتیبه دینوری،  ص 188
13- تاریخ‏ابن‏خلدون، ج‏2، ص 6
14- اخبارالطوال،ص 277
15- تاریخ طبری، ج7، ص3182
16- تاریخ طبری، ج 7، ص 3188
17- الکامل، ابن اثیر، ج 11، ص 316
18- تاریخ طبری، جلد 7، ص 3191
19- تاریخ گزیده، حمدالله مستوفی، ص 267
20- تاریخ ابن‌خلدون، ج2، ص 42
21- تاریخ ابن‌خلدون، ج2، ص 42
22- تاریخ‌نامه طبری، بلعمی، جلد 4، ص 729
23- آفرینش‏وتاریخ، مقدسی، ج‏2 ، ص910
24- التنبیه‏والإشراف، ص 289
25- طبقات الکبری، ج4، ص 266

نویسنده: فتاح غلامی
منبع: هفته نامه سروش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها