گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

اردوگاه خردل خوردگان

روزنامه‌های صبح امرو زایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «اردوگاه خردل خوردگان»،«آماری برای تامل»،«برادرکشی به سبک نتانیاهو!»،«جداسازی نهاد آماری از نهاد اجرایی»،«روزهای سخت سارکوزی»،«ما روی زمین گیر افتاده‌ایم»،«چاوز و اس300روسی»،«آیا ارز دونرخی می‌شود؟»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۳۶۰۴۱۳

کیهان:اردوگاه خردل خوردگان

«اردوگاه خردل خوردگان»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می‌خوانید؛خونسردی و تسلط بر اعصاب و تدبیر، اقتضای جنگ نرم و عملیات روانی است. اما این شرط لازم، مشخصاً طی یک سال اخیر و پس از پیدایش نشانه های شکست پروژه فتنه و آشوب، به گمشده اردوگاه دشمن تبدیل شده است. از باراک اوباما و هیلاری کلینتون و برخی مقامات انگلیسی و فرانسوی و آلمانی بگیرید تا سایت های اینترنتی و شبکه های ماهواره ای وابسته به آنها نظیر صدای آمریکا، رادیو فردا، گویا نیوز، جرس، روز آن لاین، بی بی سی، رادیو زمانه، دویچه وله، کلمه، نوروز و امروز و... که کاملا هماهنگ و از یک ترمینال اطلاعاتی- تبلیغاتی مدیریت می شوند. این شبکه به هم زنجیر شده در بحبوحه عملیات فریب، آکنده از خشم و عصبانیت و ناسزا عمل می کنند.

طبیعی است در این میان این پرسش پیش کشیده شود که چرا آنها آرامش و تسلط و خونسردی لازم برای عملیات روانی و جنگ نرم را ندارند؟ چرا چارواداری حرف می زنند و نفرت می پراکنند و رشته ها را پنبه می کنند؟ چرا هول می کنند و به عنوان مثال با بمباران تبلیغاتی و فحاشی و حاشیه سازی و جعل خبر، پیشاپیش می کوشند سفر رئیس جمهور اسلامی ایران به نیویورک یا بیروت را از ارزش و اهمیت بیندازند، اما به قول فرید زکریا سردبیر نیوزویک در عمل «آب به آسیاب جمهوری اسلامی می ریزند» و پیام جمهوری اسلامی را در اوج هیاهوهای رسانه ای در کانون توجه قرار می دهند؟ چرا خانم کلینتون و آقای اوباما ناسزاهایی را که زیبنده رژیم میلیتاریزه و سرکوبگر و جنایتکار آمریکاست، به جمهوری اسلامی نثار می کنند؟ و فراتر از همه این پرسش ها، چرا اردوگاه بردگان صهیونیسم بین الملل- از اوباما و کلینتون گرفته تا سلطنت طلبان و تروریست های خارج نشین و فتنه گران شبه اصلاح طلب- موظف شده اند به ولایت و رهبری در جمهوری اسلامی هجوم آورند؟ اینها دلالت بر کدام واقعیت دارد و چگونه باید از این معما رمزگشایی کرد؟ چرا در بحبوحه جنگ نرم، بغض و عداوت از دهان مستکبران و منافقان همسو با آنان می بارد و نقض غرض می کنند؟
آیا از اینکه مستکبران و منافقان به نظام جمهوری اسلامی، امام خمینی، حضرت آیت الله خامنه ای و مسئولان خدمتگزار اهانت می کنند یا دروغ می بندند تا ترور شخصیت کنند یا به خیال خود از قدر و اعتبار آنها بکاهند تعجب باید کرد؟ از جماعتی که وارث ژنتیک عمروعاص و پدرخوانده وی- عاص بن وائل- هستند آیا جز انتظار «شناعت» و «شنائت» می رود؟ کمتر کار آنها ناسزا و عقده گشایی است. و باید منتظر بود تا کار عمروعاص های زمانه به کشف عورت هنگام تنگنا و ترس هم بکشد. شما از کسانی چون زینت الوزرای کابینه اصلاحات- با آن سوابق انحطاط و هم آئینی اش با جماعتی چون سارکوزی و برلوسکونی و کلینتون، و سه طلاقه کردن حیا و شرافت انسانی- توقع دارید از سر کرامت و صداقت و حق طلبی سخن بگوید؟

عمروعاص کجا می تواند با علی(ع) و علویان کنار آید؟مگر همو نبود که به همراه شماری از امویان، معاویه را تحریک کردند تا به امام حسن(ع) ناسزا بگویند و امام از جمله در پاسخ عمروعاص فرمود تو همانی که چند تن بر سر پدری تو اختلاف کردند و سرانجام فرومایه ترین آنها- عاص- پدر تو معرفی شد و تو همانی که به هنگام کشته شدن خلیفه سوم گفتی من عمروعاصم، این زخم فتنه را آن قدر با ناخن می خراشم تا به خون بیفتد! ... و معاویه لعنت کرد عاص و همراهانش را به خاطر آن که این صحنه را تدارک کردند و باعث شنیدن حقایقی تلخ و رسواکننده از زبان حسن بن علی(ع) درباره خود و دربار معاویه شدند. دشمنی مستکبران و منافقان و فرومایگان، مدال افتخاری است بر سینه اهل ولایت. امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود اگر با این شمشیرم بر بینی مؤمن زنم تا مرا دشمن بدارد، دشمن ندارد. و اگر تمام ثروت زمین و آسمان را در آغوش منافق بریزم که مرا دوست بدارد، دوست ندارد. چرا که در قضای الهی گذشت و بر زبان پیامبر(ص) جاری گشت که «یا علی! مؤمن تو را دشمن ندارد و منافق تو را دوست نشمارد».

از شناعت بدخواهان زخم خورده از ایمان چه باک اگر با دهان هایی کف آلود علیه خمینی و خامنه ای عقده گشایی کنند؟ روح خدا خمینی(ره) می دانست ضربت کاری را به کجای جبهه استکبارزده که در پاسخ خبرنگار درشت گوی غربی- که می گفت شما از سیاست سر درنمی آورید، چرا وارد حوزه سیاست و حکومت شده اید!- فرمود «ما معادله جهانی و معیارهای اجتماعی و سیاسی را که تا به حال به واسطه آن تمام مسائل جهان سنجیده می شد، شکسته ایم. ما خود چارچوب جدیدی ساخته ایم که در آن عدل را ملاک دفاع و ظلم را ملاک حمله گرفته ایم... آری با ضوابط شما من هیچ نمی دانم و بهتر است که ندانم» و همان فرزند پاک سرشت و نستوه پیامبر(ص) کلید طلایی مبارزه و استقامت را به دست ما داد آنجا که فرمود «ما از هیچ چیز باک نداریم، نه باک داریم که شرق ما را یک وقت اشخاص مثلا غیرآزادی طلب یا دیکتاتور حساب بکنند، نه باک داریم که غرب همچو چیزی بکند. البته منافعشان که در خطر است، باید همه تهمت ها را به ما بزنند و ما همه تهمت ها را قبول می کنیم... برای حضرت امیر(ع) هم هزار چیز گفتند. برای پیغمبر اکرم(ص) هم گفتند، حالا هم دارند می گویند. ما باکی از این نداریم. غربی به پیغمبر بدتر از این می گوید که برای شما و ما می گوید». رضوان خدا بر صاحب چنین بصیرت و باوری. بیخود نیست که در عقده گشایی و نثار کینه، سهم امام(ره) کمتر از خلف شایسته او نیست، همچنان که اهانت و انتقام کشی باند مهدی هاشمی از حاج سید احمد خمینی(ره). مگر در نگاه منافقین کم گناهی است شهادت های بلند بالای حاج احمد آقا برای شایستگی و خبرویّت رهبر معظم انقلاب؟!

این قصه حکایت و روایت دیگری هم دارد؛ روایتی از نگاه جبهه استکبار و منافقین جدید که به اسپند روی آتش- یا موجوداتی که آمدن زلزله بزرگ را حس کرده و به دست و پا افتاده باشند- می مانند. بگذارید این قرائت از ماجرا را مستند کنیم به قصه طنزآلودی که 25 دی ماه 1382، در بحبوحه تحصن افراطیون مجلس ششم، توسط رئیس کمیسیون فرهنگی و عضو فراکسیون مشارکت ]آقای «پ»[ گفته شد. او گفته بود مواظب باشید خردل زیر دممان نمالند و بعد تعریف کرده بود «جنگ جهانی دوم هنگامی که استالین، چرچیل و آیزنهاور در سفارت شوروی در تهران با هم ملاقات کردند، چرچیل از استالین پرسید شما چگونه به گربه ای که از خردل بدش می آید، خردل می خورانید؟ او پاسخ داد: پس گردنش می زنیم و خردل را به زور در دهانش می ریزیم. چرچیل گفت: اما ما این کار را نمی کنیم. خردل را به دم گربه می مالیم تا دمش بسوزد. آن وقت، دمش را می لیسد، خردل را نیز می خورد».

این قصه پاسخ پرسش های آغازین ما و توضیح عدم تسلط اردوگاه استکبار بر خود است. آمریکا و انگلیس و اسرائیل در حالی مدعی جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی هستند که به اعتبار اتفاقات بزرگ در خاورمیانه جدید، عملا خردل زیر دمشان خورده است. تقلاها و هیاهوها و جنب وجوش های بسیار هم که از آنان مشاهده می شود، از سر ابتکار عمل و قدرت و محاسبه نیست. قصه، قصه سوزش، و تشدید و تصاعد اتوماتیک آن است. اکنون سیکل کاملی از چرخه «خردل خوری» برای آمریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه و جهان تدارک شده است. می خواهند سکوت کنند، نمی توانند. می خواهند واکنش نشان دهند، به رنج و مخمصه خود شدت می بخشند و آب به آسیاب قدرت نوظهور اسلامی می ریزند. این رمز و راز رویکرد معماگونه سران جبهه استکبار است. و البته جماعتی که دم خود را به دم دشمن گره زده اند، نصیبشان از جنب وجوش! مستکبران جز لگد خوردن و حرکات پاندولی نیست.

دلایل بسیاری بر وضعیت خردلی جبهه استکبار می توان شمرد. وقتی در نهمین سال جنگ، ژنرال چهار ستاره- استنلی مک کریستال، فرمانده آمریکایی نیروهای ناتو و اشغالگران در افغانستان- تیم اوباما و گیتس را هو کرد که «آنها هیچ از جنگ نمی فهمند و من افسرده و مأیوس شده ام» و اخراج شد، شبکه بی بی سی اعلام کرد «مک کریستال به دروازه خودی گل زد». آنها که از فوتبال سر درمی آورند یا لااقل در تصاویر آن را دیده اند، می دانند «مهاجم» یک تیم چقدر باید تحت فشار بوده و تا پای دروازه خودی عقب نشینی کرده باشد که مجبور شود به دروازه خودی گل بزند! لازم نیست اهل فن سیاست و نظامی گری باشی که بفهمی تبدیل «عروس خاورمیانه» (لبنان) به سمبل مقاومت پیروز درخاورمیانه یعنی چه؟ سال 2006 خانم رایس وزیر خارجه وقت آمریکا هنگام یورش وحشیانه رژیم صهیونیستی به لبنان گفت این درد زایمان خاورمیانه جدید است، یعنی اینکه صهیونیست ها جنگ را با چراغ سبز آمریکا و براساس نقشه «خاورمیانه جدید» شروع کرده اند؟ اما چهارمین ارتش بزرگ دنیا، از «عروس خاورمیانه» و کشوری که خیال می شد شکننده ترین و ضعیف ترین کشور اسلامی منطقه است شکست خورد. و 4 سال بعد رئیس جمهور مسیحی و نخست وزیر 14 مارسی لبنان - به رغم فشارهای علنی آمریکا و دیگران - چنان از نماینده جمهوری اسلامی استقبال کردند که شیعیان جنوب لبنان. و چنان شد که رسانه های آمریکایی نوشتند «آمریکا ضربه ای بزرگ از یکی از کشورهای ضعیف منطقه خورد، کشوری که آمریکا نفوذ سنتی در آن داشت».

عراق که جای خود دارد. اگر روزی کسانی چون رئول مارک گرکت مقام سابق سیا و دانیل پایپز مشاور نومحافظه کار بوش و... از کابوس روی کارآمدن «فرزندان معنوی آیت الله خمینی» در عراق ابراز نگرانی می کردند، امروز آن کابوس فرعونی، صورت واقعیت به خود گرفته است. به اینها علاوه کنید جنگ 22 روزه غزه، قدرت گرفتن اسلامگرایان در ترکیه و جنبش اسلامی روبه فوران در مصر و اردن و یمن و... پیدایش جنبش های ضدامپریالیستی در ونزوئلا و بولیوی. باز هم می پرسید که چرا اوباما و کلینتون از واشنگتن، یا پرز و نتانیاهو از تل آویو، یا جبهه فراریان فراهم شده از منافقین در لندن و پاریس و برلین و آمستردام و بروکسل، علیه جمهوری اسلامی و رهبر انقلاب، و رئیس جمهور و رئیس قوه قضائیه و رئیس مجلس آن ناسزا می گویند یا دروغ می بافند و نامه خیالی استعفا و اعتراض به نام صاحب منصبان جعل می کنند، آن هم به شیوه های نخ نما ولو رفته؟!

این نوشتار مجال شرح و بسط ندارد. کافی است اظهارات ماه های اخیر ورشکستگان گوناگون- نظیر اکبر گنجی و تاج زاده و...- را مرور کنید که علناً می گویند احمدی نژاد در نظرسنجی های انتخاباتی از موسوی جلو بود و تقلب امکان ندارد؛ یعنی اینکه «تقلب» دروغی بزرگ برای به پا کردن بساط فتنه و آشوب بیش نبود. این خبرها که به تواتر منتشر و اندکی از آن در چند ماهه اخیر در کیهان بازتاب داده شده، از یک چیز حکایت می کند و آن اینکه فتنه گران به قول سعید حجاریان «مانند اسب های درشکه به سربالایی رسیده اند». جز در این دستگاه ارزیابی و تحلیل نمی توان فهمید که چرا جناب بهاءالله و تیم وی از لندن پروژه افتضاح «اسب تروا» را برای 22بهمن پیشنهاد کردند و از دل آن، طنز درازگوش تروا بیرون جست.

شما در حل این معما و در فهم جست وخیزها و جنب وجوش های بسیار مستکبران و منافقان، نقش خردلی را که جمهوری اسلامی و ملت های بیدار منطقه در «جنگ نرم دموکراسی» به دشمنان خورانده اند دست کم نگیرید. هنوز باید جنب وجوش ها و تندی های بیشتری را منتظر بود که البته بلافاصله از مصرف دوز بالاتری از «خردل» حکایت خواهد کرد. فراموش نکنید؛ حتی اگر آتش را ندیدید، بدانید که دود، دلالت بر آتش می کند.

... فردا ولی امر مسلمین پای به حرم کریمه اهل بیت(ع) می گذارند. شبکه عنکبوت که بیش از یک ماه است در تار خویش می تند و حباب می پراکند، فردا با امواج خروشان محبت امت و علما و مراجع گرانقدر، پاسخ خود را می گیرد. قل موتوا بغیظکم.

مردم سالاری:آماری برای تامل

«آماری برای تامل»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی مردم یالارس به قلم حمیدرضا شکوهی  است که در آن می‌خوانید؛مرکز آمار ایران روز گذشته اعلا م کرد که متوسط هزینه یک خانوار چهارنفره در سال گذشته، حدود826 هزار تومان درماه بوده است. این آمار در شرایطی اعلا م می شود که حداقل حقوق کارگران و کارمندان در سال گذشته بسیار کمتر از این میزان بوده است. البته اگر این آمار برای سال جاری اعلا م شود، حتی با در نظر گرفتن تورم تک رقمی اعلا م شده توسط بانک مرکزی، بازهم بیش از آن 826 هزار تومان خواهد بود.

متوسط هزینه یک خانوار چهارنفره در سال گذشته در شرایطی اعلا م شده که دولتمردان از اعلا م خط فقر طفره می روند اما به راستی اگر هزینه متوسط یک خانوار در ماه، 826 هزار تومان بوده، خط فقر چه میزان خواهد بود؟

اگر تورم راهم  تک رقمی در نظر بگیریم، افزایش قیمتها را انکار کنیم و بدون توجه به افزایش روزافزون اجاره مسکن، رکود مسکن را به عنوان عاملی برای عدم افزایش قیمت مسکن درحد اجاره در نظر نگیریم، بازهم نمی توانیم چشم خود را روی این آمار ببندیم; آماری که قطعا در سال جاری بیش از سال گذشته خواهد بود.

دولتمردانی که هدف خود را استقرار عدالت درجامعه عنوان کرده اند، تا چه حد به این آمار توجه دارند و برای کاهش شکاف طبقاتی چه کرده اند؟ در سال گذشته میزان درآمد چنددرصد از خانواده های چهار  نفره ایرانی بیش از 826 هزار تومان درماه بوده است تا هزینه های آنها را پوشش دهد؟ البته طبیعتا وقتی یک زوج، به طور مشترک کار می کنند و حداقل یکی از آنها ساعت کاری بیش از 8 ساعت- بخوانید 12 تا14 ساعت- در روز را با دوشیفت کار در روز تجربه می کنند تا زندگی خود و فرزندان خود را تامین کنند و آنگاه هزینه های روزافزون زندگی را پوشش دهند، آیا می توان این مقدار کار روزانه را حتی اگر موجب پوشش دادن آن هزینه ها شود معقول، منطقی و متناسب دانست؟

چنین خانواده ای، فرصت همراه بودن با فرزندان را در طول روز یا هفته، چه میزان خواهد داشت؟ البته پرسشها بیش از این است اما بهتر است دولتمردان به عواملی که موجبات افزایش میانگین هزینه های خانوار را فراهم آورده توجه دقیق تری داشته باشند تا اگر کسی از مشکلا ت زندگی و معیشت مردم سخن گفت، محکوم به سیاه نمایی و شبهه افکنی نشود. میانگین 826 هزار تومان هزینه ماهانه برای هر خانوار چهار نفره ایرانی، آن هم در سال گذشته، آماری نیست که بتوان بابی تفاوتی از کنار آن عبور کرد.
 
رسالت:برادرکشی به سبک نتانیاهو!

«برادرکشی به سبک نتانیاهو!»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم حنیف غفاری است که در آن می‌خوانید؛اخیرا وزارت مسکن رژیم صهیونیستی پروژه ساخت 238 واحد مسکونی جدید در قدس شرقی را به مناقصه گذاشت. بنیامین نتانیاهو و کابینه رژیم صهیونیستی با ساخت این واحدهای مسکونی موافقت نموده و عملا شرط مهم توقف شهرکسازی در سرزمینهای اشغالی را حتی به صورت موقتی قبول نکردند.

بدیهی است که اصلی ترین بازنده این اقدام رژیم صهیونیستی تشکیلات خودگردان می باشد .اما فراتر از این مسئله کج دستی نتانیاهو در معامله پشت پرده با ایالات متحده آمریکاست.بدیهی است که باراک اوباما رئیس جمهور ایالات متحده جهت جبران ضایعات بین المللی واشنگتن در عراق و افغانستان نیاز به مانوری جدید در خاورمیانه داشت.از این حیث حزب دموکرات سرمایه گذاری زیادی بر روی مذاکرات صلح نموده بود.هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه ایالات متحده بارها سعی کرد این مذاکرات را مهم و تعیین کننده جلوه داده و میان آن و کنفرانس آناپولیس حد و مرزی تعیین نماید.

اتحادیه اروپا نیز در این میدان به صورت تمام قد پشت سر مذاکرات ابومازن و نتانیاهو بود و از این گفتگوها حمایت می کرد.بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی به خوبی می دانست که استمرار این مذاکرات می تواند تا حدودی مانع از تمرکز رسانه ها و افکار عمومی بر معضلات داخلی حزب لیکود و رژیم صهیونیستی شود .نتانیاهو در عین اینکه با ایجاد صلح دوجانبه مخالف بوده و اساسا به نیت صلح رودر روی ابومازن خوش خیال ننشسته بود ،می خواست نهایت امتیازات ممکن را از دل این مذاکرات به دست آورد.اما در این خصوص با مانعی به نام آویگدور لیبرمن وزیر امور خارجه خود روبه رو شد.لیبرمن می دانست که اگر به هر دلیلی از کابینه رژیم صهیونیستی بیرون برود نتانیاهو نیز به دلیل فروپاشی دولت ائتلافی ناچار به ترک مسند خود خواهد بود.

از این رو سنگ اندازیهای لیبرمن در برابر اهداف نتانیاهو به گونه ای واضح و آشکار آغاز شد .لیبرمن در حالی که اوباما و نتانیاهو سعی داشتند برای مذاکرات چشم اندازی طولانی مدت ترسیم کنند از ابتدا نسبت به بی ثمر بودن مذاکرات اذعان می نمود .او در جریان سخنرانی خود در سازمان ملل متحد بدون هیچ گونه هماهنگی با نتانیاهو بر بی‌فایده بودن گفتگوها تاکید کرد و انتقاد تند نتانیاهو در این خصوص را نیز با لبخندی موذیانه و معنادار پاسخ داد.

بنابر این لیبرمن در جریان مذاکرات دوجانبه تل آویو و تشکیلات خودگردان به راحتی نخست وزیر کابینه رژیم صهیونیستی را بازی داد.در مقابل ،نتانیاهو چاره ای جز تسلیم در برابر لیبرمن نداشت.

حاصل این تسلیم چیزی جز برادرکشی نتانیاهو نبود!او در  این میدان علاوه بر ابومازن(مهره سوخته غرب)برادر ناتنی سیاسی خود یعنی باراک اوباما را نیز قربانی نمود و در آستانه برگزاری انتخابات میاندوره ای کنگره این برگ برنده خاورمیانه ای حزب دموکرات را از آنها گرفت.

بدیهی است که شکست مذاکرات دوجانبه ضربه سختی به حزب دموکرات در انتخابات وارد خواهد کرد و توان سیاست خارجی دولت اوباما را به چالش می کشد.نتانیاهو با اعلام ساخت منازل مسکونی جدید در مناطق اشغالی کلکسیون شکستهای اوباما را کامل کرد.

هم اکنون اوباما نه تنها در عرصه های اقتصادی و سیاست داخلی بلکه در عرصه  سیاست خارجی نیز سیمای یک شکست خورده مطلق را در نزد رای دهندگان آمریکایی پیدا کرده است . نتانیاهو خود از لیبرمن ضربه خورد و در حالی که داشت نقش زمین می شد ضربه خود را به باراک اوباما زد.این برادرکشی نتانیاهو در نوع خود جالب توجه است.

بدون شک از این پس اوباما از یادگاری نوشتن بر دیوار صهیونیستها خاطره بسیار بدی خواهد داشت.شاید او نیز مانند جیمی کارتر سالها  پس از ناکامی از راهیابی به دور دوم ریاست جمهوری از نفوذ لابی صهیونیسم و نقش منفی از لابی در معادلات سیاسی و اقتصادی واشنگتن سخن بگوید !در این صورت کتاب خاطرات پرزیدنت شکست خورده آمریکا خواندنی خواهد بود !

تهران امروز:جداسازی نهاد آماری از نهاد اجرایی

«جداسازی نهاد آماری از نهاد اجرایی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی تهران امروز به قلم دکتر پدرام سلطانی است که در آن می‌خوانید؛اصولا بحث آمار از زمانی برای دولت‌ها و کشورها اهمیت پیدا کرد که نیاز به تصمیم‌گیری براساس واقعیات در حوزه‌های مختلف اقتصادی، اجتماعی و... احساس شد.

علم آمار براساس داده‌های واقعی از یک جامعه آماری تحلیل و بررسی دقیقی از شرایط کشور در حوزه مورد نظر ارائه می‌دهد. به همین دلیل برای سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری‌های مهم از آمار بهره می‌برند.

اگر اظهار نظر در مورد موضوعی جنبه ادراکی و کیفی داشته باشد افراد با توجه به نگاه و درجه استقلال نسبت به آن موضوع می‌توانند نظرات متفاوتی داشته باشند. در این شرایط اگر قرار باشد مسئولی در مورد حوزه مدیریتی‌اش سخن بگوید قطعا تحت تاثیر مسئولیتش قرار می‌گیرد. اما اگر داده‌های کمی استخراج شوند با فرض اینکه در نمونه‌گیری و تحلیل آمار درست عمل شده باشد، مبنای مستند و قابل اتکایی برای بررسی و مقایسه به دست می‌دهد.

این روش در کشور ما نیز سال‌هاست استفاده می‌شود. مرجع رسمی ارائه آمار در کشور در حوزه‌های عمومی و کلی مرکز آمار ایران و در حوزه‌های خاص اقتصادی، پولی و مالی، بانک مرکزی است که آمارهای این نهادها قابل استناد و اتکا بوده است. از زمانی که قدری در اطلاع‌رسانی آمار و ارائه به موقع آن تعلل به وجود آمد، برخی تعلل در ارائه کامل آمار را یک رویکرد سیاسی برای پوشش ضعف‌های موجود می‌دانستند اما زمانی وخامت بیشتر شد که برداشت عموم و کارشناسان به خصوص در حوزه‌های اقتصادی با آمار منتشر‌شده فاصله پیدا کرد.

جمهوری اسلامی:روزهای سخت سارکوزی

«روزهای سخت سارکوزی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛تظاهرات و اعتصاب‌های سراسری نامحدود مردم فرانسه در اعتراض به سیاستهای اقتصادی دولت سارکوزی این روزها در صدر اخبار اروپا قرار دارد. فرانسه که همواره به عنوان یک کشور پیشرو اروپایی مطرح بود، اکنون آنچنان در چنبره‌ای از مشکلات اقتصادی و اجتماعی گرفتار شده که فریاد اعتراض مردم و اتحادیه‌های صنفی از بی کفایتی دولتمردان این کشور تنها صدایی است که در سراسر کشور و شهرهای بزرگ به گوش می‌رسد.

این روزها موج اعتصاب‌های سراسری در فرانسه وارد فضای بحرانی شده که دیگر خبری از روزهای خوش گذشته در این کشور نیست و سیاستهای ریاضت کشانه اقتصادی تنها وعده‌ای است که دولت سارکوزی به مردم می‌دهد. اخباری که این روزها فرانسه با آن شناخته می‌شود، تظاهرات و اعتصابات میلیونی و تحرکات شدید اتحادیه‌های صنفی و دانشجویی علیه سیاست‌های سارکوزی و ریاضت‌های اقتصادی اوست که چهره‌ای مخدوش از این عروس اروپا به نمایش گذاشته است.

فرانسه هر چند به عنوان پایگاه دمکراسی، با واژه تظاهرات برای بیان آراء و اندیشه‌های مردم بیگانه نیست ولی تبدیل این شیوه از انعکاس افکار عمومی به اعتصاب‌های سراسری و میلیونی و شدت در برگیری آن، و از همه مهم‌تر تبدیل محدودیت زمانی اعتصابات فلج کننده از 24 ساعت به مدت زمان نامحدود تا برآورده شدن خواسته‌های مردم و تسلیم شدن دولت در برابر افکار عمومی، چیزی است که لااقل برای این دولت و این جمهوری مایوس به عنوان یک زنگ خطر جدی مطرح است و می‌تواند زمینه ساز طوفان‌های سیاسی نه تنها در فرانسه بلکه سرایت آن به دیگر کشورهای اروپایی و ایجاد زنجیره‌ای از بحران در اتحادیه اروپا شود. طوفان‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، دولت نیکلا سارکوزی را از هر طرف هدف قرار داده‌اند.

پرونده‌های فساد اخلاقی، فساد مالی، فرار مالیاتی، برنامه‌های ریاضت اقتصادی ملی، بحران مالی و... فهرست بلند بالایی است که پس از قربانی کردن دو وزیر کابینه سارکوزی می‌تواند به بی‌اعتباری و حتی سقوط دولت او منجر شود.

واقعیت اینست که با روی کار آمدن سارکوزی به عنوان رئیس‌جمهور فرانسه، سیاستهای خارجی و داخلی این کشور دچار تنش‌های فراوانی شده که با نوع مدیریتی نیز که تاکنون وی از خود نشان داده، فرانسه به آخرین حد نارضایتی نزدیک شده به طوری که مطبوعات فرانسه دوران سه سال ریاست جمهوری او را لقب "جمهوری مایوس" داده اند، آنگونه که حتی روزنامه آلمانی "زودویچه" در تحلیلی دقیق از عملکرد سارکوزی این سئوال را مطرح کرده که آیا اوضاع فرانسه قابل نجات است؟!"
این روزنامه می‌افزاید: "سارکوزی درحالی سال سوم ریاست جمهوری خود را با انبوهی از مشکلات سپری می‌کند که هیچ امیدی به دوام و بقای او نیست و بحرانهای اخیر این استنباط را در مردم فرانسه ایجاد کرده که نظام فکری و گفتمان سارکوزی به مرحله انحطاط و فروپاشی رسیده است. وی از یک فرد پیش برنده امور در کشور به مانعی برای حرکت تبدیل شده و تا آنجا اعتبار و اقتدار خود را از دست داده و درهم شکسته شده که کنترل امور از قدرت او خارج گردیده است."

مشهودات نیز همین واقعیت را تأیید می‌کند. در شهرهای مختلف فرانسه سیستم حمل و نقل عمومی، ایستگاههای قطار، فرودگاهها، بخشهای تولید انرژی و پایانه‌های توزیع سوخت به تعطیلی کشیده شده و علاوه بر کارگران و کارمندان، دانش آموزان، دانشجویان، اساتید نیز به جمع تظاهر کنندگان پیوسته و رادیو تلویزیونهای خصوصی نیز در صف اعتصابیون قرار گرفته‌اند.

مردم فرانسه از استمرار بحران، بی ثباتی و بی نظمی در این کشور به ستوه آمده و از تزلزل سیاستهای داخلی و خارجی دولت سارکوزی که فهرست بلند بالایی از بحرانهای تاثیرگذار را برای آنها رقم زده به تنگ آمده اند؛ بحرانهایی از قبیل: وضعیت نامطلوب اقتصادی مردم، تغییرات در نظام آموزشی، افزایش سن بازنشستگی، بدهی‌های بالای دولتی، تبعیض در بین حقوق بگیران، رسوائیهای اخلاقی خانوادگی، فساد مالی، استبداد شخصی، افزایش آمار تلفات نظامیان فرانسه در افغانستان، برخوردهای نژادپرستانه با کولی‌های اروپایی، سرکوب رنگین پوستان مهاجر، ممنوعیت استفاده از روبند توسط زنان مسلمان فرانسوی، ایجاد فضای امنیتی و...

تصویر فرانسه تحت حکومت سارکوزی اکنون آنچنان سیاه است که دیگر نه تنها خبری از آوازه‌های مهد دمکراسی به گوش نمی‌رسد بلکه کمیته ضد نژادپرستی سازمان ملل با بررسی مواضع و عملکرد دولت این کشور در قبال فرانسویان خارجی تبار، رفتار این کشور را نژادپرستانه و به شدت خطرناک توصیف کرده است. این نگرانی که به صراحت توسط یک نهاد رسمی و بین‌المللی ابراز شده، دستگاههای امنیتی و قضایی فرانسه را به پرونده سازی علیه خارجی تبارها با هدف زمینه سازی برای سلب ملیت فرانسوی و اخراج آنها متهم کرده که رفتار تبعیض آمیز و سرکوبگرانه پلیس فرانسه با معترضان بر شدت روند حکومتی تبعیض و نژادپرستی می‌افزاید.

به هر حال شواهد موجود نشان می‌دهد که نه تنها مردم فرانسه و رای دهندگان به سارکوزی اکنون به دلیل ناکامی‌ها و ناتوانی‌های وی به سرسخت‌ترین مخالفان او تبدیل شده‌اند بلکه رقبای او نیز برای گرم نگهداشتن تنور اعتراضات عمومی هم پیمان شده‌اند و به این علت کاملاً بعید به نظر می‌رسد از دامنه اعتراضات عمومی، رسانه‌ای و سیاسی کاسته شود. هدف اصلی مخالفان، بیرون راندن سارکوزی، قبل از پایان دوره ریاست جمهوری از الیزه است و اکنون سارکوزی روزهای سختی را پشت سر می‌گذارد اما اینکه آیا چنین هدفی قابل تحقق است یا نه، چیزی است که گذشت زمان آنرا نشان خواهد داد.

ابتکار: ما روی زمین گیر افتاده‌ایم

«ما روی زمین گیر افتاده‌ایم»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار به قلم فضل الله یاری
است که در آن می‌خوانید؛پخش زنده تصاویر عملیات نجات معدنچیان شیلیایی از شبکه‌های مختلف تلویزیونی در سراسر جهان،فرجام خوش واقعه‌ای بود که می‌توانست حادثه‌ای تراژیک در تاریخ یک کشور و جهان باشد .33 معدنچی پس از 70 روز از دل زندانی سنگی و تاریک قدم به روشنایی و آزادی گذاشتند.جهانیان به همراه مردم شیلی نگران سرنوشت 33 انسان بودند. رئیس جمهور عملیات نجات را رهبری می‌کرد .روسای کشورهای دیگر هم بصورت تلفنی یا حضوری به حمایت مردم شیلی در این عملیات برخاسته بودند.

اولین معدنچی که از قعر زمین بالا آمد جهانی هورا کشید .مردم شیلی پای کوبان به خیابان آمده بودند. اتفاقی که از”فاجعه شدن” رسته بود به معجزه همدلی و همراهی تبدیل شد و در گوشه‌ای از تاریخ به انتظار نشسته است تا از آن داستانها بنویسند و فیلم‌ها بسازند.

این همه گفتم تا در این اوضاع و احوال سوزنی به خود بزنیم و هشداری بدهیم که از نظرگاهی می‌توان وضعیت امروز را به وضعیت معدنچیان روزهای گذشته شیلی تشبیه کرد.(نه از آن جهت که سیاه نمایی کرده باشیم از آن رو که بگوییم می‌توان فرجامی خوش برای خود متصور شد).

هشدارهایی که هر روزه در گوشه‌ای از کشور به گوش می‌رسد می‌تواند سوزنی باشد که با دردی اندک، گوشه‌ای از جسم ما را هشیار کند،پیش از آن که جوالدوزی باشد که جای جای جان ما را سوراخ کند.

هنوز چند روزی نگذشته است که هشدار وزیر بهداشت تیتریک مطبوعات کشورشده که “آتش فشانی از ایدز در راه است” . در صفحه‌ای دیگر از همین روزنامه یک مقام انتظامی خبر می‌دهد که پخش و انتشار تصاویر غیر اخلاقی در صدر این گونه جرائم ایستاده است.

دیگر اینکه دیر زمانی نمی‌گذرد که درکشور مسلمان و مردم مدعی اخلاق ما یک فیلم خصوصی از زندگی یک هموطن گردش مالی چهار میلیاردی داشته است. هشدارهای متخصصان مسائل اجتماعی دوباره وضعیت اعتیاد را هم اضافه کنید.

سخن در این حوزه بسیار است و اگر بخواهیم مجموعه هشدارهای اقتصادی،فرهنگی، اجتماعی که در این اوضاع از سوی دلسوزان و متخصصان مسائل اقتصادی، اجتماعی و حتی مذهبی داده می‌شود را محاسبه کنیم لیست بلند بالایی می‌شود .

اگرچه نمی‌توان از خدمات ارائه شده و یا کارهای درحال انجام چشم پوشی کرد، اما نگاهی عمیق تر به لایه‌های مختلف اجتماع نشان می‌دهد در زیر پوست زندگی امروزی رفتارهایی مشاهده می‌شود که بسیار نگران کننده است و آمارهایی ارائه می‌شود که تکان دهنده است.

به داستان معدنچیان برگردیم . در یک شبیه سازی دیگر هنوز می‌توانیم پایان کار خویش را به فرجام خوش معدنچیان شیلی تشبیه کنیم .

بریدن سنگ در ادبیات ما نماد کارهای سخت و دشوار بوده است وقتی مردم شیلی می‌توانند این مهم را به انجام برسانند، ما نیز می‌توانیم – اگر همه ادعاهایمان را کنار هم بگذاریم و عملی کنیم- دشواری‌هایی این چنین را به معجزه امید تبدیل کنیم.
اکنون بر ماست که همه این مسائل هشدار داده شده را به مانند زندانی شدن تعدادی انسان در قعر معدنی ببینیم و این عملیات را راهنمای عمل خود سازیم .

گزاف نیست اگر بگوییم بالاترین مقام اجرایی باید بر سر این پروژه‌ها حاضر شود و مثلا عملیاتی را علیه خاموش کردن آتش فشانی که از ایدز در راه است را رهبری کند.

درخواست زیادی نیست اگر از مسئولین سیاسی،اجتماعی،فرهنگی و مذهبی بخواهیم که پروژه‌ای را برای ریشه کن کردن دروغ و تهمت و افترا -که از رایج ترین انحرافات زمانه ما شده است – آغاز کنند.

هیچ اشکالی ندارد اگر در منظر جهانیان حتی عملیات نجات مردان و زنان دست در گریبان اعتیاد را آغاز کنیم.

اگر عملیات در معادن شیلی برای نجات 33 معدنچی بوده است بدون تردید ما با نجات هزاران تن سرو کار داریم که در زیر انبوهی از معضلات اجتماعی امروز گیر افتاده اند. نه در زیر زمین که روی همین زمین سفت و محکم.

ایران:انقلاب، زنده زنده است

«انقلاب، زنده زنده است»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ایران به قلم مهدی چمران است که در ان می‌خوانید؛لبنان کشور خاصی است که از نزدیک بایستی آن را شناخت، کشور همزیستی ادیان و اقوام مختلف در کنار یکدیگر و زندگی مسالمت‌آمیز و کشور زیبایی‌ها، عشق و محبت و یادآور ابوذر غفاری که پایه‌گذار اسلام راستین و مکتب تشیع در سال‌های آغازین اسلام است. در جبل عامل نزدیک شهر بنت جبیل مسجد زیبا و بسیار دل‌انگیزی است که گفته می‌شود این مسجد را ابوذر غفاری ساخته است که مسجد و محراب به همان صورت قدیمی حفظ شده است.

لبنان سالها تحت نفوذ دولت عثمانی و بعد از آن تحت استعمار فرانسه بوده و هر یک از این دولت‌ها اثراتی در فرهنگ عمومی لبنان گذاشته‌اند. فرهنگ فعلی آنها با عقاید اسلامی و تشیع و سایر ادیان و اقوام همانند مسیحیان مارونی، ارمنی و دروزی‌ها شکل گرفته و مردمی متفاوت از سایر کشورهای عربی و به لحاظ زندگی ظاهری نزدیک به زندگی اروپایی و مسیحی دارد. در این کشور شیعیان زندگی اسلامی و با اطلاعات خوب و آگاهی‌های سیاسی ارتقا یافته دارند.

انقلابیون لبنان قبل از پیروزی انقلاب اسلامی پشتوانه و تکیه‌گاهی نداشته و اکثراً با فلسطینیان مهاجر در هم می‌آمیختند اما با پیروزی انقلاب اسلامی امید به یک انقلاب واقعی در دل آنان زنده شد و ایران اسلامی را عمق استراتژیک و بهترین پشتوانه و پشتیبان خود یافتند. این شوق و ذوق و شادی و شعف مردمی در لبنان را که در دیدار رئیس‌جمهور احمدی‌نژاد در لبنان دیدیم یادآور انفجار شادی و خوشحالی مردم این کشور بویژه مسلمین و شیعیان پس از پیروزی انقلاب اسلامی است که با زبان کلام و نوشته‌های شهید دکتر چمران به زیبا‌ترین حالات وصف شده است و این استقبال پرشور از احمدی‌نژاد که گویای زنده بودن انقلاب اسلامی پس از 31 سال است، دوباره خود را می‌نمایاند.

شاید این موضوع کمتر یادآوری شده که نه تنها انقلاب زنده است بلکه هر روز شاداب‌تر به جلو می‌رود و از همه مهم‌تر آن که برخلاف میل رژیم اشغالگر قدس و امریکا در کنار سرزمین‌های اشغالی چنین حادثه‌ای اتفاق می‌افتد.

این موضوع برای اسرائیل غیر قابل تصور بود که شاه وابسته به امریکا از ایران بگریزد، انقلاب اسلامی در ایران رخ دهد، زلزله‌ای در جهان رخ دهد و پس از 31 سال رئیس‌جمهور این انقلاب در زمانی که دولت غیرقانونی و تروریست اسرائیل هر جنبنده، رزمنده و هر فرماندهی را به طرق مختلف به شهادت می‌رساند و همه رفت و آمدها و حرکت‌ها را با آخرین تکنولوژی روز زیر نظر دارد، با چهره‌ای خندان و روی باز و خودروی روباز به میان مردم و مستقبلین پرشور و هیجان بیاید و سرودهای انقلابی فارسی و عربی به سبک روزهای آغاز انقلاب اسلامی فضای زیبای لبنان را جلا دهد؟ از بیروت گرفته تا جبل عامل و جنوب لبنان، شهر قدیمی و شیعه‌نشین صور، بنت جبیل که در خط مقدم جنگ با اسرائیل است و در جنگ 33 روزه ویران شد و شهر قانا که پناهگاه مردمی در جنگ 33 روزه بود و بمباران شد و ده‌ها نفر از سالخوردگان و زنان و کودکان آن به شهادت رسیدند.

فریادهای شادی‌بخش «خوش‌آمدی» به زبان فارسی آنچنان طنین‌انداز بود که اشک شوق در چشم هر ایرانی حلقه می‌زد. چه کسی فکر می‌کرد یا بهتر است بگویم کدام فرمانده و سیاستمدار و مسئول بی‌احساس یا خونریز اسرائیلی که رؤیای از نیل تا فرات را در سرمی‌پروراند و غرور پیروزی های نظامی وحشیگری‌ها در روستاهای فلسطینی و لبنان او را سرمست کرده بود فکر می‌کرد که رئیس‌جمهور ایران اسلامی، احمدی‌نژادی که مبنای تفکر حکومتی او مهر و محبت و عدالت محوری است در کنار مرزهای خشونت مرگ‌آفرین اسرائیل با صدای بلند و رسا آنچنان که به گوش همه دنیا رسید فریاد پیروزی که از قلوب همه مسلمانان برمی‌خاست برآورد و با کلامی محکم و قاطع اعلام دارد که اسرائیل رفتنی است و این شعار نیست بلکه صدایی زیباست که از عمق وجود هر مسلمان و حتی بهتر بگویم از دل هر آزاده‌خواهی در جهان برمی‌خیزد.
 
جسارت و شجاعت فوق‌العاده احمدی‌نژاد در لبنان و بدون هیچ هراسی نه تنها در بیروت بلکه در کنار خطوط تماس با اسرائیل و استقبال پرشور مردمی بارقه امید افول و سقوط اسرائیل را در دل همه مردم ایران و لبنان زنده ساخت و نشان داد که احمدی‌نژاد، نماد انقلاب اسلامی و ملت ایران، بازگو کننده خواست‌ها و مطالبات واقعی مردم منطقه و جهان است و همه شادی‌ها و هیجان‌های شورآفرین از همین صداقت و خلوص سرچشمه می‌گیرد.

بی تردید اگر احمدی‌نژاد به بعلبک هم می‌رفت قطعاً همین استقبال زیبا و پرشور را شاهد می‌بودیم. فریادها و پرچم‌های در اهتزاز ایران و لبنان دلیلی کامل از همبستگی دو ملت دوست و بسیار نزدیک و به هم پیوسته است و نوید پیروزی را در دل‌ها زنده می‌سازد. خداوند به همه ما همان خلوص شهدای عزیزی که صداقت و راستی را قامت برافراشته عطافرما که پیروزی نزدیک است. الیس الصبح بقریب

آرمان:چاوز و اس300روسی

«چاوز و اس300روسی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آرمان به قلم حسن بهشتی‌پور است که در ان می‌خوانید؛ - پس ازسفرهوگو چاوز رئیس جمهوری ونزوئلا به روسیه در روز شنبه 24 مهر ماه و انعقاد قرار داد همکاری‌های جدید در امور انرژی هسته‌ای و خرید ادوات نظامی، رسانه‌های روسی از احتمال فروش سامانه دفاع ضدموشکی اس 300 به ونزوئلا خبر دادند. ایگور کوروتچنکو مدیرمرکزمطالعات تجارت جهانی اسلحه به خبرگزاری ریا نووستی گفت که سیستم‌های موشکی پدافند هوایی اس ـ 300  که قرار بود به ایران تحویل داده شود، ممکن است به ونزوئلا واگذار گردد.

کوروتچنکو گفت: کاراکاس به دلیل تصمیم هوگو چاوز رئیس جمهور ونزوئلا درباره ایجاد سیستم جامع وچندلایه‌ای پدافند هوایی، علاقه و توجه زیادی به سیستم‌های کوتاه برد، میان برد و دوربرد پدافند هوایی روسیه نشان می‌دهد و بعید نیست سیستم‌های 
اس ـ 300 در نظر گرفته شده برای ایران به ونزوئلا عرضه شوند.

پیشینه بحث:
به گزارش مطبوعات روسیه قرارداد عرضه سیستم‌های
"اس-300 " ازسوی روسیه به ایران درآذرماه 1384
( دسامبر2005)امضا شده بود. بر اساس این قرارداد روسیه قرار بود پنج گردان از موشکهای اس 300 را در اختیارایران قرار دهد. بر اساس سازمان دهی روس‌ها هرگردان دارای 8 تا 12 دستگاه پرتاب وهر دستگاه پرتاب شامل 4 موشک اس 300 می‌شود.

پیشتر روسیه به ایران مجموعه‌های ضدهوایی موشکی "تور-ام1" را با برد 12 کیلومتر و ارتفاع 6 کیلومتر عرضه کرده بود.سیستم‌های اس-300 ویژه دفاع از سامانه‌های صنعتی، نهادهای دولتی، پایگاه‌های نظامی و مقرهای فرماندهی در برابر حملات جنگنده‌های دشمن هستند. به گفته منابع روسیه سیستم پدافندی اس 300 قادر به نابودسازی اهداف بالستیک بوده و از قابلیت واردسازی ضربه به اهداف زمینی نیز برخوردار است.

تازه ترین مدل سیستم اس-300 می‌تواند هواپیماهای دشمن را در فاصله 150 کیلومتری و ارتفاع 27 کیلومتری نابود کند. این سیستم قادراست در یک زمان دو موشک به سوی هواپیمای متجاوز شلیک نماید. این موشک هفت ونیم متری با وزن 1800 کیلو قادراست دوازده هدف را هم زمان تعقیب کند و حداقل به شش هواپیمای متجاوزشلیک نماید. این موشک با برد 150 کیلومتردرکلاس موشکهای میان برد محسوب می‌شود که با جابجایی سریع می‌تواند خود را از مورد هدف قرار گرفتن مصون نماید."سرگئی چمزوف" رئیس سازمان "روس تکنولوژیا" روز پنجشنبه 15 مهر 1389به خبرنگاران اطلاع داده بود که روسیه فقط به ایران پیش پرداختی که بابت خرید سیستم‌های "اس-300" از سوی تهران پرداخت شده بدهکار است و هیچ غرامت دیگری به خاطر امتناع از قرارداد در نظر گرفته نشده است.وی گفت: "ما 8/166 میلیون دلار بابت این قرارداد پیش پرداخت دریافت کرده بودیم و بر اساس بند فورس ماژور" این قرارداد موظفیم که این پیش پرداخت را باز گردانیم. ما ذره‌ای بیش از آن پرداخت نخواهیم کرد".

آنطورکه چمزوف تاکید کرد، فورس ماژور در این قرارداد، قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد محسوب می‌شود که بر اساس آن "دیمیتری مدودف" رئیس جمهوری روسیه حکمی صادر کرد.مدودف رئیس جمهوری روسیه در روز چهارشنبه 31 شهریور1389 فرمانی را امضا کرد که برطبق آن تحریم‌های تکمیلی بر ضد ایران بخاطر امتناع از قطع غنی سازی اورانیوم اعمال می‌شود . بر اساس این فرمان رئیس جمهوری روسیه ، سیستم‌های اس ـ 300 بخاطر اجرای قطعنامه 1929 شورای امنیت سازمان ملل  به ایران تحویل نخواهد شد.

سردار وحیدی وزیر دفاع در پاسخ به این اقدام غیر دوستانه رئیس جمهوری روسیه با ابراز امیدواری از اینکه روسها در انتخاب مسیر خود مسیر مستقلی راانتخاب کنند، با اشاره به گذشت 6 ماه از قطعنامه 1929 اظهار داشت: قطعنامه 1929هیچ صراحتی درباره موشک‌های پدافند هوایی ایران ندارد و استناد به آن بعد از 6 ماه، منطقی به نظر نمی‌رسد.روسیه به خوبی می‌داند این اقدام آنها علاوه برآنکه به حیثیت بین المللی مسکو لطمه جدی وارد می‌سازد در عمل این امکان را برای ایران فراهم می‌کند تا از طریق حقوقی بابت اجرا نشدن تعهدات روسیه غرامت لازم را کسب کند.

بنابراین چمزوف بهتر از هر کسی می‌داند پس دادن پیش پرداختی که بیش از پنج سال از تحویل آن سپری شده است نمی‌تواند همه چیز را جبران کند. روسیه باید حداقل خسارات مادی و معنوی این اقدام را جبران کند و در غیر این صورت وارد دعوای حقوقی بی سابقه‌ای با ایران در مجامع
بین المللی خواهد شد.
تحلیل سخنان کوروتچنکو
سخنان این مقام روسی از سه جنبه جالب توجه است.

1- روس‌ها که از اعلام خبر درخواست ایران برای پرداخت غرامت بابت بد عهدی شان حسابی برآشفته‌اند با اعلام این خبر می‌خواهند نشان دهند هنوز اعتبار جهانی آنها زیر سئوال نرفته و برای فروش سلاح‌های خود مشتری دارند. اما جالب است که او به‌صورت ناشیانه در ادامه سخنان خود گفته است:«اکنون مسأله پیدا کردن خریدار برای 5 گردان اس ـ 300 به ارزش 800 میلیون دلار که توسط ایران سفارش داده شده بود، در دستور کار قرار دارد و ممکن است ونزوئلا چنین خریداری باشد.»بیان این مطلب یعنی آنکه روسیه برخلاف آنچه وانمود می‌کند، خریداران زیادی برای موشکهای پدافندی خود ندارد و مجبورند برای جبران غرامتی که باید بر اساس قرار داد امضاء شده به ایران بپردازند، به دنبال فروش پنج گردان موشکهای روی دست مانده اش به متحدان خود متوسل شده اند.

2- تا کنون وحیدی، وزیر دفاع ایران و چند مقام نظامی دیگر سپاه چند بار اعلام کردند، ایران با دستیابی به تکنولوژی ساخت موشک اس 300 موشکهای مشابه آن‌را ساخته و در سالروز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در31 شهریورامسال چند فروند شبیه این نوع موشک در رژه نیروهای مسلح به نمایش درآمد. در همین باره  روزنامه اینترنتی روسی «گازیتارو» نوشت:" ایران به جهانیان سیستم دفاع ضدموشکی ساخت خود را نشان داد که باید جایگزین سیستم‌های اس-300 روسی شوند که تا کنون نیز به ایران عرضه نشده اند.

کارشناسان روسی یقین دارند که ایرانیان  می‌توانند مشابه سیستم‌های موشک چینی ( اچ کیو9 ) را که چین به ایران فروخته بود، بسازند. "پیش ازاین خبرگزاری ریانووستی درروز شنبه 14 فروردین  1389 به نقل ازایگور آشوربیلی" مدیرکل دفتر طراحی کمپانی پدافند هوایی "آلماز آنتی" گفت: "روسیه به قرارداد عرضه 15 گردان پدافند موشکی "اس-300" گرامبل به چین عمل کرد. ما همین الان به بزرگترین قرارداد عرضه 15 گردان از جدیدترین سیستم‌های دفاع ضدهوایی (اس-300) به چین عمل کردیم. "چندی پیش روزنامه روسی زبان ترود با انتقاد از دولت متبوع خود به خاطر از دست دادن بازار ایران در موضوع سامانه اس300نوشت: به زودی چین این سامانه‌ها را در اختیار ایران قرار می‌دهد و بازار ایران را از آن خود خواهد کرد.در واقع انتشار اینگونه اخبار روسیه را برآن داشته است تا نشان دهد ساخت این نوع موشک در ایران را جدی نمی‌گیرد. علاوه برآن متقابلا سعی دارد با انتشارخبرهایی که حکایت از فروش موشکهای اس 300 به سایر کشورها دارد ، تا حدودی بر موج خبری ناشی از بد عهدی روسیه سوار شود.

3- رئیس جمهور ونزوئلا بامداد فردا به ایران می‌آید که این سفر بلافاصله پس از سفر چاوز به روسیه صورت می‌گیرد. در این زمینه سوال اساسی مطرح می‌شود که آیا چاوز در قرارداد فروش موشک‌های اس 300 روسی  واسطه می‌شود؟!

آفرینش:سفرهای خارجی با شأن ایرانی

«سفرهای خارجی با شأن ایرانی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛در واقع مسافرت ایرانیان به خارج از کشور همانند مسافرت شهروندان سایر کشورها به خارج امری عادی و معمول به شمار می رود و در این بین سالانه چندین میلیون ایرانی به خارج از کشور سفر می کنند اما امری که به نظر تا اندازه ای غیر معمول می رسد افزایش شمار بازداشت ایرانیان در خارج از کشور بنا به دلایل مختلف که بارزترین آن حمل مواد مخدر است.

در این بین بستگی به کشور مقصد ایرانیان دارد و از مجازات‌هایی مثل زندان، اعدام و... محکوم شده و بدو ن شک تاثیر منفی‌ای درباره قضاوت شهروندان ایرانی در ذهن مردم ومقامات ورسانه های این کشور ها ایجاد کرده است .در این راستا حمل مواد مخد ر اعم از سنتی و صنعتی بالاترین رقم در جرایم ایرانیان خارج از کشورداشته است به طوری که بر خی از این جرایم در کشورهایی نظیر عربستان و تایلند رسانه ای شده و تاثیرمنفی شدیدی در نگاه به ایرانیان در این کشور ها را باعث شده است.

در این راستا از یک سو پدیده زایران و حجاج معتاد ایرانی و یا حمل کنند گان مواد مخدر در کشوری نظیر عربستان سعودی همواره هم موجب به زندان افتادن تعداد زیادی ایرانی و حتی مرگ آنان شده و هم باعث ایجاد مشکلاتی برای سایر شهروندان مسافر وزائر به این کشور شده است .

از سوی دیگر نیز با افزایش شمار دستگیری و زندانی شدن ایرانیان به دلیل جرایم مواد مخدر در کشور هایی نظیر تایلندو ترکیه اینک به نظر می رسد که باید چاره ای برای این مشکل اساسی اندیشید در این راستا از آنجا که به نظر می رسد تعداد زیادی از این افراد دستگیر شده وزندانی از مبدا کشور به مسافرت دست زده اند باید اقدامات جدیتری را درزمینه خروج مواد مخدر در کشور به اجرا گذاشت در این بین هر چند مقامات ایرانی روند کنترلی در فرودگاه‌های کشور بسیار خوب دانسته اند آنچنان‌ که هم مورد رضایت سازمان حج و زیارت بوده است و هم پلیس عربستان از اقداماتی که پلیس در فرودگاه‌های ایران انجام داده است ابراز رضایت کرده اند اما باید گفت که این تلاش ها نباید تنها مختص به کشور های نظیر عربستان با توجه به قوانین سخت آن گردد بلکه باید شمولی همه جانبه داشته باشد.

در این راستا باید توجه داشت که اخیرا برخی مسئولان اعلام کرده اند که روند تولید مواد مخدر صنعتی در کشور سرعت چشمگیری گرفته است و باید برای مقابله همه جانبه با این معضل، تدابیر جدی تری اندیشید در این بین بسیاری بر این نظر هستند که در واقع کشور ما اینک در حال تبدیل شدن به کشور تولید کننده مواد مخدر صنعتی است روندی که بی شک با تشدید اقدامات امنیتی در داخل و مرزهای خروجی باید از وسعت ان کاست و از سوی دیگر با اگاهی بخشی و تبلیغ‌ از طریق رادیو، تلویزیون و مطبوعات به قوانین کشورهای مختلف در این زمینه پرداخت بطور مثال بسیاری از ایرانیان هنوز از قوانین سخت گیرانه عربستان در مورد انواع مواد مخدر اگاهی ندارند و همین امر موجب دستگیری شماری نیز می شود.

دنیای اقتصاد:آیا ارز دونرخی می‌شود؟

«آیا ارز دونرخی می‌شود؟»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌‌ی دنیای اقتصاد به قلم محمدصادق جنان‌صفت است که در آن می‌خوانید؛عدم تعادل هفته‌های اخیر در بازار ارز، چگونگی اجرا و پیامدهای اجرای قانون هدفمندسازی و تحریم اقتصادی ایران با استناد به قطعنامه 1929 شورای امنیت سازمان ملل متحد و به دنبال آن تحریم مضاعف کشورهای غربی و متحدان آنها،سه موضوع مهم و اثرگذار بر کسب و کار شهروندان ایرانی است که در کانون توجه قرار دارند.

روزگذشته، رییس‌جمهور در اردبیل و در جمع کسانی که در سخنرانی او حاضر بودند، درباره دو موضوع از 3 مساله یادشده صحبت کرد. وی سرانجام خبر داد که قرار است اولین قسط یارانه نقدی از فردا واریز شود و اعلام کرد تحریم‌ها موجب شده است انگیزه ایرانیان برای تولید کالاهای تحریم شده افزایش یابد و البته درباره جزئیات هدفمند کردن یارانه‌ها چیزی نگفت و آن را به هفته آینده موکول کرد. روز گذشته از طرف دیگر، رییس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران نیز درباره تحریم‌ها و یارانه‌ها در جمع فعالان بخش خصوصی صحبت کرد. نکته‌ای که رییس‌جمهور تشخیص داد که درباره آن صحبت نکند؛ اما رییس اتاق ایران به آن اشاره کرد، سیاست‌های ارزی بود.

دخالت بانک مرکزی در عرضه ارز به میزانی که تقاضای خرده‌فروشی آن را بپوشاند در روزهای اخیر با تحول مواجه شده است و آن ایجاد محدودیت‌ برای متقاضیان و میزان تقاضا است. به این معنی که بانک مرکزی تاکید دارد، کسانی که بلیت مسافرت به خارج دارند می‌توانند در حد 2 هزار دلار خریداری کنند.

پرسش این است که اگر فردی نیازمند بیش از 2 هزار دلار باشد، باید به کجا مراجعه کند؟ آیا این کار بانک مرکزی به معنای هدایت متقاضیان ارز به بازار آزاد نیست؟ فاصله قیمت دلار عرضه شده توسط بانک مرکزی و بازار آزاد که البته کاهش یافته است؛ اما آیا ایجاد محدودیت در میزان خرید و متقاضیان این استنباط را ایجاد نمی‌کند که بانک مرکزی تمایل دارد ارز را دونرخی کند؟

بدیهی است که دو نرخی کردن ارز و پذیرش ضمنی بانک مرکزی حتی به صورت غیرآشکار، پیامدهای اقتصادی نامساعدی دارد که در ایران بارها تجربه شده است و برگشت به آن از سوی هیچ کارشناسی توصیه نمی‌شود. به نظر می‌رسد، همان‌طور که اقتصاددانان و فعالان صنعتی و اقتصادی تاکید دارند و رییس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن نیز به‌عنوان رییس پارلمان بخش خصوصی بر آن تاکید دارد، زمان تغییر «سیاست‌های ارزی» رسیده است.

مدیران بانک مرکزی توجه داشته باشند که توصیه‌ها و گزارش‌های کارشناسی و حتی هشدارگونه آنها و دولتمردان، موجب کاهش معنادار تقاضا برای ارز نشده است که در دل خود، مفهوم ارزان بودن نرخ‌های فعلی برای ارز را در بر دارد. بانک مرکزی حرکت اشتباه به سمت دو نرخی کردن ارز را حتی اگر در ذهن دارد، باید با احتیاط کامل نگاه کرده و تجدیدنظر کند.

جهان صنعت:اثبات حرف مردم در آمارهای دولتی

«اثبات حرف مردم در آمارهای دولتی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جهان صنعت به قلم  حمیدرضا طهماسبی پور است که در آن می‌خوانید؛ بار انتقادهای سال‌های اخیر از دولت طی روز گذشته در کلام رییس مرکز آمار ایران خود را نشان داد. آنجا که وی متوسط درآمد خانوار شهری را ماهانه بیش از هفت میلیون و 800 هزار ریال و متوسط کل هزینه یک خانوار شهری 9/3 نفری را ماهانه هشت میلیون و 266 هزار ریال اعلام کرد و گفت که درآمد شهری‌ها شامل رشد 6/1 درصدی بوده و میزان هزینه‌ها هم 3/5 درصد رشد داشته است تا مشخص شود که هم‌اکنون حدود 8/0 درصد بر قدرت خرید خانوار شهری افزوده شده است.

حال در بخش شهری اگر نگاهی ساده‌انگارانه داشته باشیم، درمی‌یابیم که اکنون‌ تنها  با در نظر گرفتن هزینه‌های عادی و بدیهی زندگی که نمی‌شود از آنها گذشت دست‌کم 900 هزار تومان هزینه برای یک خانواده چهار نفره باید صرف شود، حال آنکه هزینه‌های بسیاری را باید فراموش کرد. اما نکته دیگر فاصله این درآمد و هزینه‌هاست که مرکز آمار آن را هویداتر از گذشته کرده است.

اما در بخش روستایی وضعیت بدتر است و توازن هزینه و درآمد حدود 5/1 درصد به زیان روستانشینان شده و متوسط هزینه یک خانوار روستایی 8/9 درصد رشد داشته اما متوسط درآمد حدود 3/8 درصد رشد یافته است.

هرچند در آمارهای اعلام شده‌ به روش استنتاج و نحوه پردازش شاخص‌های بررسی اشاره‌ای نشده اما به سادگی در بخش شهری می‌توان با کنار هم چیدن هزینه مسکن، قبوض، بیمه، ایاب و ذهاب، خوراک، شارژها و پوشاک حداقلی خانوار به ارقامی بیش از هزینه‌های اعلامی مرکز آمار رسید، حال آنکه پس‌انداز، مسافرت و بسیاری از بخش‌های مورد نیاز زندگی آبرومند و معمولی را فاکتور گرفته‌ایم و زندگی مذکور را فقط برای حیات در نظر داشته‌ایم. در چنین شرایطی است که رییس مرکز آمار با در نظر گرفتن حقیقت گفته‌هایش فقط از گازکشی، تلفن همراه و درصد دارندگان اتومبیل شخصی آمار می‌دهد و نمی‌گوید چند درصد مسکن دارند و چند درصد در رفاه نسبی (و نه کامل) هستند.اینجاست که ایشان از یک مولفه تازه آماری هم طفره می‌رود و می‌گوید آمار و ارقامی برای محاسبه خط فقر تولید نشده است و همچنین شاخصی تحت عنوان شاخص فلاکت محاسبه نمی‌شود.صد البته که نباید چنین آماری بررسی شود چراکه همین روند منفی درآمد و هزینه گویاست که حرف مردم برای در  مضیقه بودن و حرکت به سمت فقر صحیح است، پس چه لزومی دارد که بیشتر گفته شود و صلاح مملکت از دید خسروان تغییر یابد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها