سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
جام جم:تروریسم دریایی
«تروریسم دریایی»عنوان سرمقالهی روزنامهی جام جم به قلم عباس محمدنژاد است که در آن میخوانید؛حمله نظامیان رژیم صهیونیستی به کاروان کشتیهای آزادی نوع دیگری از تروریسم دولتی این رژیم را به نمایش گذاشت، آن هم «تروریسم دریایی».
750 فعال بینالمللی از بیش از 40 کشور جهان قصد داشتند با چندین کشتی بیش از 10 تن کمکهای پزشکی، مصالح ساختمانی، چوب، ساختمانهای پیشساخته برای کسانی که منازلشان در جنگ اخیر غزه تخریب شده و 5000 دستگاه ویلچر برای معلولان نوار غزه ارسال کنند که در نزدیکی سواحل غزه از هوا و دریا مورد حمله کماندوهای رژیم صهیونیستی قرار گرفتند. در این حمله تروریستی بیش از 20 تن شهید و 50 نفر زخمی شدند.
این که زمینههای چنین اقدام تروریستی از سوی صهیونیستها چیست را باید مستقیما در سیاستهای آمریکا و حمایتهای بیدریغ این کشور و همچنین متحدان همیشگی کاخ سفید یعنی فرانسه و انگلیس از رژیم جعلی اسرائیل جستجو کرد. آنجا که در ادامه حمایتهای همهجانبه آمریکا از تلآویو، کنگره آمریکا کمک 210 میلیون دلاری برای این رژیم تصویب میکند، آنجا که پیشنویس قطعنامه کشورهای اسلامی را در محکومیت آدمکشی دریایی رژیم صهیونیستی وتو میکند، آنجا که مانع از ارجاع پرونده جنایات جنگی این رژیم «معروف به گزارش گلدستون» به شورای امنیت میشود و دهها مورد دیگر که غرب را شریک جرم صهیونیستها در جنایات این رژیم میکند.
البته در کنار این موضوع نیز نباید از سکوت که بدتر از آن حمایت برخی کشورهای عربی از رژیم جعلی اسرائیل است، گذشت، کشورهایی که نه تنها در 3 سال محاصره غذایی و دارویی و حیاتی 5/1 میلیون زن، مرد و کودک در غزه کمکی به این مردم نکردند که خود نیز با جلوگیری از ارسال کمکهای انساندوستانه به این منطقه بر آلام این مردم بیدفاع افزودند و در راستای سیاستهای تلآویو عمل کردند. با وجود این، پیامدهای اقدام جدید رژیم صهیونیستی برای این رژیم خوشایند نخواهد بود. آمریکا، انگلیس و فرانسه میتوانند در شورای امنیت مانع از صدور قطعنامهای شدیداللحن علیه اسرائیل شوند اما آیا میتوانند وجدانهای بیدار شده میلیونها انسان در سراسر جهان را نادیده بگیرند که اعتراض خود را در تظاهراتهای ضدصهیونیستی به نمایش گذاشتهاند؟ آیا اسرائیل با سانسور شدید خبرهای مربوط به حمله به ناوگان آزادی میتواند اقدام خود را توجیه کند؟
حرکت کشتیهای آزادی به سوی نوار غزه برای شکستن حلقه محاصره مردم فلسطین نشان داد که فلسطین دیگر نه مسالهای عربی و حتی نه فقط مسالهای اسلامی، بلکه به تعبیر رهبر معظم انقلاب، مهمترین مساله حقوق بشری جهان معاصر است و مدعیان آزادی و حقوق بشر باید برای سوالات افکار عمومی پاسخی بیابند.
اما در شرایط حاضر چه اقداماتی علیه رژیم صهیونیستی قابل اجراست؟ این اقدامات در 3 سطح قابل دستهبندی است؛ در سطح دولتها، سازمان ملل و نهادهای مردمی.
1ـ اقدامات دولتها: در مرحله نخست دولتهایی که اتباع آنها در کشتیها و کاروان آزادی بودهاند در حمایت از شهروندان خود اقدام کنند. در مرحله بعدی دولتهای عضو اتحادیه عرب و کشورهای اسلامی تنها به صدور بیانیه اکتفا نکنند و اقدامات موثرتری انجام دهند.
2ـ در سطح سازمان ملل: طبیعتا مرجع رسیدگی به جنایات علیه بشریت و قواعد حقوق بشر دیوان کیفری بینالمللی است اما به علت این که نه دولت فلسطین و نه رژیم اسرائیل اساسنامه رم را امضا نکرده و عضو این دیوان نشدهاند، شکایت علیه رژیم صهیونیستی در دیوان با مشکلات قانونی روبهروست. ولی از راه شورای امنیت، همچون دادگاه یوگسلاوی و همچنین رواندا و سودان با توجه به گزاش گلدستون و دبیرکل سازمان ملل و همین طور گزارشهای نهادهای مردمی و مدافع حقوق بشر از سوی دادستان دیوان کیفری میتواند اقدامهای موثری صورت گیرد.
3ـ نهادهای مردمی: همانگونه که رهبر انقلاب در پیام خود اشاره کردند کار نمادین و درخشان اعزام کاروان دریایی به غزه باید در دهها شکل و شیوه بارها و بارها تکرار شود. حکومت سفاک صهیونیست و حامیان آن بویژه انگلیس و آمریکا باید قدرت شکستناپذیر عزم و بیداری وجدان عمومی جهان را در برابر خود ببینند و حس کنند.
سازمانهای غیردولتی همان طور که در جریان جنگ 22 روزه غزه و همچنین جنگ 33 روزه لبنان بخوبی نشان دادند که در کشورهای عربی از حاکمانشان بسیار پیشی گرفتهاند اکنون نیز این سازمانها و حتی نهادهای غیردولتی مانند رسانههای مستقل در منطقه و سطح بینالمللی میتوانند با آگاهیبخشی به افکار عمومی و بسیج آنها ، فشارهای بینالمللی را بر این رژیم افزایش داده و حاکمان سازشکار و بیتفاوت را نسبت به اتخاذ مواضع جدیتر تحت فشار قرار دهند.
رسالت:پویایی خط امام
«پویایی خط امام»عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به قلم سید مرتضی نبوی است که در آن میخوانید؛چرا خط امام خمینی(ره) پویا، زنده و جاودان است؟ برای اینکه خط امام، امتداد خط آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد(ص) است. برای اینکه خط امام، همان خط قرآن و عترت رسول خدا(ص) است. بی دلیل نیست که حضرت امام(ره) وصیت نامه سیاسی - الهی خود را با حدیث ثقلین آغاز می کنند. انی تارک فیکم الثقلین، کتاب الله و عترتی - اهل بیتی- فانهما لن یفتر قاحتی یردا علی الحوض. حضرت امام از راز نهفته در این حدیث پرده بر می دارند. آن راز این است که این دو ثقل، این دو وزنه یعنی ثقل اکبر و ثقل کبیر، یعنی قرآن و عترت از یکدیگر جدایی پذیر نیستند.
چرا خط امام خمینی(ره) پویا، زنده و جاودان است؟
برای اینکه خط امام، امتداد خط آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد(ص) است. برای اینکه خط امام، همان خط قرآن و عترت رسول خدا(ص) است. بی دلیل نیست که حضرت امام(ره) وصیت نامه سیاسی - الهی خود را با حدیث ثقلین آغاز می کنند.
انی تارک فیکم الثقلین، کتاب الله و عترتی - اهل بیتی- فانهما لن یفتر قاحتی یردا علی الحوض.
حضرت امام از راز نهفته در این حدیث پرده بر می دارند. آن راز این است که این دو ثقل، این دو وزنه یعنی ثقل اکبر و ثقل کبیر، یعنی قرآن و عترت از یکدیگر جدایی پذیر نیستند.
قرآن بدون عترت و عترت بدون قرآن، هرگز! همین جا متوجه می شویم، آنها که می گویند کتاب خدا برای ما کافی است، یا آنها که می گویند عترت برای ما کافی است، راه صواب نمی پیمایند. اگر حضرت امام چارچوب (پارادایم) عدم جدایی دین و سیاست را مطرح فرمودند و گزاره «سیاست ما عین دیانت ما است» را بیان کردند، به دلیل آن است که قرآن و عترت از هم جدا شدنی نیستند. در تاریخ اسلام آنجا فاجعه پیش آمده که این دو منبع
الهام بخش بشریت را از هم جدا کرده اند و بین آن دو فاصله انداخته اند. بر عکس آثار افتخار آمیز حکومت علوی و الگوی گرانقدر «معنویت سیاسی» مرهون پیوند قرآن و عترت در دوران چند ساله ولایت امیرمومنان علی علیه السلام است.
وقتی قرآن و عترت به هم پیوند می خورند ما شاهد پویایی (دینامیک) اسلام سیاسی می شویم، همان اسلامی که منشاء انقلاب بزرگ اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) شد، پشتوانه امام خمینی(ره) در برپایی و رهبری انقلاب اسلامی نیز، قرآن و عترت بود. امروز منبع الهام بخش رهبر معظم انقلاب اسلامی - حضرت آیت الله خامنه ای- قرآن و عترت است. به همین دلیل است که یکی از توصیه های مکرر معظم له به مردم بویژه جوانان فرهیخته ما این است که با قرآن انس بگیرید و به همین دلیل است که ایشان در اوج فتنه ها و در گرداب حوادث به آقایمان امام زمان (عترت) متوسل می شدند و دیده ایم این تمسک و توسل به قرآن و عترت چگونه کار ساز است و معجزه می کند. توسل و تمسک به قرآن و عترت نقطه اتصال و پیوند ناگسستنی مردم ما و رهبری است. چنگ زدن به قرآن و عترت روح «ولایت فقیه» است. رمز کار آمدی، به روز بودن، نوآوری، خلاقیت، تاثیرگذاری و گفتمان سازی رهبری اسلامی، یعنی ولایت فقیه در تمسک به قرآن و عترت است.
رمز پیوند ناگسستنی امت و امامت و مردم و رهبری در اتصالی است که قرآن و عترت بین آن دو برقرار می کنند. قرآن نور خدا در بین ما است که خدا حفظ را تضمین فرموده است (انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون) و آن را از هر گونه تحریف مصون نگه داشته است. عترت و در زمان ما دوازدهمین اختر تابناک ولایت خود نوری است که با تائیدات الهی از نور قرآن استضائه می کند (نور می گیرد) و از ورای ابر غیبت به ما گرمی می بخشد. ولی فقیه با ویژگی های خویشتنداری، دینداری، هوس گریزی و بندگی خدا (صائنا لنفسه، حافظا لدینه، مخالفا لهواه و مطیعا لامرمولاه) شرایط تمسک و توسل به قرآن و عترت را آنچنان در خود فراهم ساخته که به شایستگی رهبری جامعه اسلامی نایل گردیده است. این نعمت کامل بر مسلمانان پیرو خط امام مبارک باد. امام خمینی(ره) زنده است چون خط تابناک او زنده است.
ابتکار:شب خونین حقوق بشر
«شب خونین حقوق بشر»عنوان سرمقالهی روزنامهی ابتکار به قلم آرمان حورسند است که در آن میخوانید؛ هر چند تاریخ هفتاد سال اخیر خاور میانه سرشار از جلوههای توحش غیر قابل باور رژیم صهیونیستی علیه بشریت بوده و فجایعی چون دیر یاسین، صبرا، شتیلا، قانا و جنگ اخیر غزه تردیدی در سبوعیت بی حد و مرز ارتش این رژیم باقی نگذاشته است، اما شاید زمانی که فعالین حقوق بشر قبرسی که کمپین کمک به غزه را با مشارکت گروههای اروپایی سامان میدادند و نیز موسسه غیر دولتی ترکیهای که با شوق امداد رساندن به بزرگ ترین گروه انسانی به گروگان گرفته شده، یعنی ساکنین غزه، کاروان آزادی را به راه انداختند در بدترین حالت نیز گمان نمیبردند با دد منشانه ترین شکل واکنش، توسط یک ارتش منظم و در عملیاتی طرح ریزی شده مورد هجوم قرار گرفته و شاهد کشته و زخمی شدن هم راهان خویش باشند .
شش کشتی حامل ده هزار تن کمکهای اولیه مانند غذا و دارو و ششصد فعال حقوق بشر از بیست کشور مختلف در حالی که در آبهای بین المللی و در فاصله نود مایلی ( یکصد و پنجاه کیلومتر) ساحل غزه قرار داشتند توسط هلیکوپترها و قایقهای تندرو آن چنان مورد هجوم قرار گرفتند که به گفته منابع خبری قریب به هفتاد کشته و زخمی بر جای گذاشته اند و مطابق معمول جلسه فوق العاده شورای امنیت برای بررسی این مسئله با وتوی ایالات متحده نسبت به قطعنامه تصویبی بی اثر ماند.
سوای اینکه محاصره غزه به بهانه جلوگیری از دست رسی گروههای فلسطینی به سلاح و در نتیجه آن وقوع نسل کشی آرام و بی صدای ناشی از کمبود دارو و غذا، خود عملی خلاف حقوق بین الملل بوده و شایسته واکنش جهانی دولتهای مسئول است اما در نوشتار حاضر کوشیده میشود صرفاً واقعه اخیر را مورد مداقه قرار داده و مسئولیت مرتکبین آن را بررسی نماییم .حقوق بشر دوستانه هر چند در ابتدای تشکیل سازمان ملل متحد و در منشور آن مورد تصریح قرار نگرفته است اما تحولات حقوق بین الملل عمومی، پس از ورود به دهه نود میلادی با تاکیدات فراوان بر اهمیت این موضوع همراه بوده است .
شورای امنیت به عنوان یکی از مهم ترین ارکان صلاحیت دار سازمان ملل، در قطعنامههای متعدد از جمله 788 در مورد لیبریا یا 1270 در خصوص سیرالئون به این موضوع اشاره نموده و در قطعنامه 1483 در خصوص عراق، صراحتاً بر نقش حیاتی سازمان ملل در مورد حقوق بشر دوستانه تاکید مینماید .
شورای امنیت همچنین در قطعنامه 1564 در رابطه با دارفور، ممانعت از کمکهای انسان دوستانه در منازعات مسلحانه را نقض حقوق بشر دوستانه معرفی میکند و در مواردی دیگر که قطعنامه اخیر نیز در آن زمره قرار میگیرد، نقض این حقوق را تهدیدی علیه صلح و امنیت بین المللی میخواند .
شورای امنیت هم چنین در مواردی از دولتها خواسته است تا ناقضین حقوق بشر دوستانه را محاکمه نمایند. در دادگاههای ویژه رسیدگی به جرایم جنگی در یوگسلاوی سابق، سیرالئون و همچنین محاکمه صدام حسین و شرکایش، یکی از مورد رسیدگی، نقض حقوق بشر دوستانه بوده و شورا در قطعنامه 1593 به علت استنکاف دولت سودان از محاکمه و تعقیب کیفری مرتکبین نقض حقوق بشر دوستانه، پرونده را به دیوان کیفری بین المللی ارجاع نمود و بالنتیجه خواستار محاکمه رئیس جمهور سودان گردید. امری که تحولی فوق العاده به شمار رفته و میتوان آن را فصل جدیدی از کتاب قطور تحولات حقوق بین الملل خواند.
حال با وحدت ملاک از قطعنامهها و موارد فوق الاشاره اگر عمل ارتش اسراییل، ممانعت از ارسال کمکهای بشر دوستانه و نقض فاحش این حقوق نیست، چه نام دیگری را میتوان بر آن نهاد؟ عمل سازمان دهی شده و با سبق تصمیم یک ارتش منظم، دارای سلسله مراتب فرماندهی که در نهایت به مقامات رسمی دولت و شخص نخست وزیر ختم میشود، در حمله به یک کاروان غیر نظامی، غیر مسلح و حامل کمکهای بشر دوستانه، اگر نقض این حقوق نیست، پس کدام عمل را میتوان شایسته مداخله شورای امنیت و درخواست تعقیب کیفری مرتکبین و عنداللزوم ارجاع پرونده به دیوان کیفری بین المللی دانست؟حال از زاویه دیگری به اتفاق تلخ حمله به کاروان آزادی میپردازیم و آن ارتکاب جرم بین المللی راهزنی دریایی است.راهزنی دریایی از مسایل مبتلا به در تجارت دریایی بوده و از سالیان دور تا به امروز، همواره این تهدید علیه کشتیها وجود داشته است .
در سالهای اخیر نیز به ویژه در آبهای خلیج عدن و سواحل شرق دور به کرات شاهد اقدام دزدان دریایی برای ربایش کشتیها و محمولههای شان بوده ایم، اهمیت حفظ امنیت دریانوردی تا به آن جا بوده که شورای امنیت در قطعنامه 1897 به کشورهای متعهد برای مبارزه با راهزنی دریایی در آبهای سومالی، مجوز ورود کشتیهای نظامی و اقدام به عملیات در آبهای این کشور را داد.در حال حاضر دو تعریف از راهزنی دریایی در دست داریم که اولین آن مستخرج از کنوانسیون حقوق دریاها 1982 مونته گوبی است . این کنوانسیون، راهزنی دریایی را چنین تعریف مینماید.
الف) هریک از اعمال غیرقانونی خشونت یا توقیف، یا هر عمل غارت، که برای اهداف شخصی بوسیه ی خدمه کشتی یا مسافران کشتی خصوصی یا هواپیمایی خصوصی ارتکاب مییابد، و معطوف میشود به : 1) در دریاهای پهناور، علیه کشتی یا هواپیمای دیگر، یا علیه اشخاص یا اموال موجود در این کشتی یا هواپیما2) علیه کشتی، هواپیما، اشخاص یا اموال در محلی خارج از صلاحیت هر کشور
ب) هرگونه مشارکت داوطلبانه در عملیات یک کشتی یا هواپیما با علم به اینکه آن کشتی یا هواپیما، کشتی یا هواپیمای راهزنی دریایی است؛
ج) هرگونه تحریک یا تسهیل عمدی اعمال مذکور در قسمتهای الف و ب.(ماده101کنوانسیون 1982حقوق دریاها)
منطوق تعریف فوق، انحصار ارتکاب آن در گروههای غیر دولتی و نیز در آبهای بین المللی است اما در تعریف دیگر که توسط دیوان بین المللی حقوق دریاها صورت گرفته، تعریف زیر را از راهزنی دریایی به دست میدهد : عمل وارد شدن به عرشه ی کشتی یا شروع به سوار شدن به هر کشتی، با قصد آشکار ارتکاب سرقت یا هر جرم دیگر و با قصد آشکار یا بکارگیری زور در پیشبرد آن عمل در مقام مقایسه، تعریف اخیر بسیار موسع بوده و هر نوع حمله یا شروع به حمله غیر قانونی به یک کشتی را در هر محدوده دریایی، مصداق راهزنی میداند و هر چند در معاهدات حقوق بین الملل اشاره صریحی به عمل یک دولت در ارتکاب راهزنی دریایی وجود ندارد اما میتوان گفت آن چنان که دولتهای دخیل در تجارت مواد مخدر یا ناقض حقوق بشر دارای مسئولیت بین المللی هستند، اقدام به راهزنی دریایی به معنای ورود غیر قانونی به عرشه کشتی، آن هم در آبهای بین المللی، کشتن مسافرین آن و اعمال زور برای جلوگیری از حرکت آن به سوی مقصد به صورت غیر مشروع میتواند مصداق راهزنی دریایی توسط یک دولت باشد و در واقعه اخیر قرار گرفتن این موارد در کنار جلوگیری آشکار از ارسال کمکهای بشر دوستانه موجب مسئولیت مضاعف رژیم صهیونیستی است .ورای همه این بحثهای حقوقی، بی تفاوتی یا بی تاثیری نهادهای حافظ صلح و امنیت بین المللی و در راس آن شورای امنیت واقعیت آزار دهندهای را به پیش چشم میآورد که ضرورت عزم جهانی و انسانی برای اصلاح این رویه آزار دهنده را بیش از پیش میسازد.
شاید در میانه خشم و بهت جهانی از این دد منشی جدید، مردم جهان به یاد بیاورند در روزجهانی کودک، کودکان بسیاری در غزه، گرسنه و محروم از خدمات درمانی هستند و معصومانه چشم به ساحل دوخته اند تا شاید کشتیای برسد و در آن لقمه نانی یا عروسکی یا مرهمی بر زخمهای ناشی از بمباران، استفاده از بمبهای فسفری و محاصره بی رحمانه یافت شود، امیدی که با خبر حمله به کشتیها نا امید میشود.شاید جهانیان لحظهای خود را به جای پزشکان غزه بگذارند که با دستهای خالی شاهد مرگ بیماران شان هستند و آنها نیز به امید کشتیها نشسته اند، کشتیهایی که این روزها به خون فعالان حقوق بشر، این پاسداران شجاع انسانیت و کرامت انسانی در جهان بی رحم جدید شسته میشوند و به مقصد نرسیده، بربرانه مورد هجوم قرار میگیرند. و هزار شاید دیگر، اما در میانه همه این شایدها یک اطمینان هست و آن وعده الهی است :
« و سیعلم الذین ظلمواای منقلبٍ ینقلبون»
تهران امروز:در رثای آزادی
«در رثای آزادی»عنوان سرمقالهی روزنامهی تهران امروز به قلم حسامالدین کاوه است که در آن میخوانید؛ جنایت شنیع و نفرتانگیز رژیم صهیونیستی در دریاهای آزاد به کشتی آزادی که حامل کمکهای بشردوستانه مدافعان حقوق بشر و دوستداران مردم فلسطین از کشورهای مختلف جهان بود و کشتار افراد بیسلاح و صلح دوستی که تنها هدفشان یاری رساندن به مردم در محاصره قرار گرفته غزه بود نشان داد که عربدهجویی غرب درباره حقوق بشر و کرامت انسانی، تنها وهم وهنآلودی است که اذهان افکار عمومی جهان را هدف قرار داده است تا با تخدیر افکار به بهانه حمایت از حقوق بشر، پرده انکار بر تمامی اعمال و مقاصد ضدانسانی خویش بکشند.
اهل اصطلاح، پوشش حق و حقیقت را کفر مینامند اما جنایت آشکار و رفتار عفونتزده رژیم «بنیاسرائیل» همان اندک پردهها و پوشش را از روی حق زیر پانهاده شده ملت فلسطین و مردم آزاده جهان به کنار زد تا کفر مضاعف سردمداران صهیونیسم و غرب سلطهگر را برملا سازد. انکار نمیتوان کرد که صهیونیسم بیپدر و مادر نیست، صهیونیسم پدری دارد و مادری، پدر آن تفکر ضدانسانی فاشیسم است و مادر آن، امپریالیسمی که کودک خونخوار خود را با خون ملتهای زیرسلطه سیراب میکند.
رژیم صهیونیستی نشان داد که پایبند به هیچ یک از اصول پذیرفته شده در موازین و مناسبات و حقوق بینالمللی نیست، گرچه این موضوع، تازه نیست و مسبوق به سابقه است اما جنایت دریایی تلآویو، نشان داد که بهرغم تمام تکاپوهای تبلیغاتی دستگاههای تبلیغاتی و رسانهای غربی، رژیم صهیونیستی هرگز رژیمی که مطیع و منقاد موازین بینالمللی باشد، نیست.
در این میان مواضع دولتهای غربی و بهویژه آمریکا درخور توجه است، رژیمهای غربی که برای تسهیل استیلای خود بر ملتها و دولتهای غربستیز و در تنگنا قرار گرفتن وابستگانشان، گریبان چاک میکنند و حنجره میدرانند، در برابر جنایت ضدبشری و آشکار رژیم صهیونیستی به گونهای رفتار کردهاند که گویی سربازان ددمنش نیروی دریایی رژیم بنیاسرائیل به یک ناو جنگی یورش بردهاند.
شبیخون ناجوانمردانه نظامیان صهیونیست با هر تعبیر و تفسیری، درخور محاکمه در دادگاههای مربوط به جنایتهای جنگی و جنایت علیه بشریت است. رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیتالله خامنهای در پیام دردمندانه و پرشور خود اشارت کردهاند: «این جنایت باید برای همه مدلل کرده باشد که صهیونیسم، چهره جدید و خشنتری از فاشیسم است که این بار از سوی دولتهای مدعی آزادی و حقوقبشر و بیش از همه دولت ایالاتمتحده آمریکا، حمایت و کمک میشود.»
مهمترین ویژگیهای فاشیسم، عبارتند از: 1 - نژاد پرستی، 2 - سلطهجویی، 3 - جنایت بنیاد بودن تفکر فاشیسم، 4 - تقدیس خشونت و خشونتگرایی ذاتی، 5 - جنگ افروزی و بالاخره تبدیل جامعه به یک ارتش همگن و مطیع که همه در قالب ایدئولوژی فاشیسم تئوریزه و به جامعه تزریق میشود، صهیونیسم در تمام این ویژگیها با فاشیسم اشتراک ذهنی، اعتقاد و رفتاری دارد اما درندهخویی و دژمنشی صهیونیسم تا بدان جاست که ایدئولوژی فاشیسم در برابر جنایتآفرینی آن، قاصر و اندک جلوه میکند.
فراموش نشود از میان ویرانههای فاشیسم بود که صهیونیسم سربرکشیده و با حمایت و پشتیبانی امپریالیسم، مجال جنایت و غصب حقوق غیرقابل انکار ملت فلسطین را یافت. در متن پیام مقام معظم رهبری آمده است: «فلسطین، دیگر نه مسئلهای عربی و حتی نه فقط مسئلهای اسلامی، بلکه مهمترین مسئله حقوق بشری جهان معاصر است.»
بسیار روشن و واضح است که روش و شیوه رویکرد ملتهای مسلمان در برابر صهیونیسم و حامیانشان در این بخش از پیام الهی – انسانی مقام معظم رهبری تعیین و تبیین شده است. امروز تکلیف ما به عنوان مسلمان، ایرانی یا هوادار حقوق انسانی آن است که سطوح افشاگری را در تمام عرصهها و زمینههای مربوط به غیربشری و بلکه ضدبشری بودن رژیم صهیونیستی را در تمامی جهان انتشار دهیم.
رژیم صهیونیستی رژیم ضدبشری است و آشکارا حقوق بشر را نقض کرده است با چنین رویکردی است که میباید افکار عمومی جهان را آگاهی بخشید. باید مردم جهان در برابر رژیم ددمنش بنیاسرائیل و حامیان سلطهطلب آن، صفآرایی کنند و البته روزی فرا خواهد رسید که رژیم صهیونیستی تاوان جنایتهایش را به سختترین شکل پس بدهد.
وطن امروز:جنگ با صلح !
«جنگ با صلح !»عنوان سرمقالهی روزنامهی وطن امروز به قلم مهدی امامقلی است که در آن میخوانید؛پس از آنکه رژیم غاصب اسرائیل و جهان غرب در جنگهای 33 روزه لبنان و22 روزه غزه با شکستهایی مفتضحانه روبهرو شدند، با حمله ددمنشانهای به ناوگان آزادی که برای کمک به غزه روی آبهای بینالمللی در حرکت بود، پرده دیگری ازعمق جنایت علیه بشریت را درانظار بینالمللی رقم زدند.قطع نظر از انعکاس اخبار واصله از این جنایت بینالمللی که روز گذشته در صدر اخبار رسانهها قرار گرفت، نکتهای قابل تامل به نظر میرسد و آن اینکه چگونه تهور و گستاخیهای بینالمللی یک رژیم بدان حد میرسد که اقتدار ملل آزاده جهان را نادیده گرفته و به مسلمانانی که در پی صلح و برای کمک به مسلمانان دیگر شتافتهاند، حملهور شده و با قتل عام آنها جهانیان را با حیرت و شگفتی یک جنایت بینالمللی روبهرو میسازد؟بیشک یکی از دلایل این جنایت بینالمللی، جانبداری غرب و عمال غربی است که در دولتمردان آمریکایی،انگلیسی، رسانههای غربی و نهایتا هر آنکس که همنوا با رژیم خونخوار اسرائیل با غزه سر ستیز دارد، خلاصه میشود.
در ایران بویژه در وقایع پس از انتخابات، جریان مغلوب انتخابات دهم ریاست جمهوری به سرکردگی میرحسین موسوی، خاتمی و کروبی با تحرکات و مواضع رادیکالی خود پردههایی از فتنه را رونمایی کردند تا جاییکه از سوی هواداران و لایههای فعال آنها، شعار «نه غزه، نه لبنان » مطرح شد و این درحالی بود که چند روز پیش از طرح این شعار (در روز قدس سال گذشته) سایت وابسته به رژیم صهیونیستی آن را برای جنبش مخملی ایران، طراحی و پیشنهاد کرده بود. ناگفته نماند طرح این شعار و گزارههای مشابه آن که برگرفته از پیشنهاد اسرائیلیها بود، پیش از این نیز درمواضع میرحسین موسوی و مهدی کروبی که در تبلیغات و مناظرههای تلویزیونی تصریح میکردند ماجرای فلسطین و مظلومیت ملتهای لبنان و فلسطین به ما ربطی ندارد! به خوبی آشکار بود.
از این رو بود که میرحسین نه تنها طرح شعار «نه غزه، نه لبنان» را هرگز محکوم نکرد بلکه با نفی آرمانهای جمهوری اسلامی، درصدد توجیه آن نیز برآمد ! میرحسین موسوی در اولین کنفرانس خبری خود در فروردین 88 با بیان اینکه «نوع مطرح کردن هولوکاست را مناسب نمیدانم» عنوان کرد: «ما در سیاست خارجی خود باید از هر کار ناپسندی خودداری کنیم و باید آن را از حالت پدافندی به یک امر فعال و پویا تبدیل کنیم و ما میتوانیم چهره ایران را در کل جهان ارتقا داده و مشکلات را کاهش دهیم.» وی در بیانیهها و سخنرانیهایش، سیاست خارجی دکتر احمدینژاد در قبال فلسطین، لبنان وغزه را به باد انتقادهای رادیکالی خود گرفت.(25/خرداد/88) «به دلیل نبود سیاستهای روشن، ماجراجویی و بیتدبیری، وضع پیرامونی ما، وضع خوبی نیست و یک وضع تهدیدکننده علیه ما شکل گرفته است. ما بدترین حالت را در سیاست خارجی و روابط بینالملل داریم و به نظر میرسد سایر تحریمها و فشارهای بیشتری را شاهد باشیم.» (بیانیه شماره 13): « اینک بر اثر سیاست خارجی غلط و «ماجراجویانه» دولتی که مردم ما بدان دچار شدهاند، کشور در آستانه بحرانهایی قرار گرفته است که بیشترین خسارت آن را قشرهای محروم خواهند پرداخت».ازاین رو است که رژیم سفاک اسرائیل وسایتهای اسرائیلی مانند بالاترین و فیسبوک و دیگر رسانههای غربی در طول یکسال گذشته از مواضع و اظهارات آنارشیستی و رادیکالی سران فتنه حمایت کرده و آنان را به عنوان قهرمانان جنبش مخملی و شیخ شجاع! ستایش کردهاند.
شیمون پرز در گفتوگوی اختصاصی خود با مجله آلمانی فرانکفورتر خواستارحمایت سیاسی از جنبش اعتراض آمیز ایران! شد.یوری لوبرانی مسؤول دفتر امور ایران در وزارت دفاع اسرائیل، گفته بود: «بهترین راه مقابله با حکومت اسلامی، حمایت از مخالفان است نه حمله نظامی. ما باید هر چه در توان داریم برای حمایت از مخالفان جمهوری اسلامی انجام دهیم.» سخنان لوبرانی
2 هفته پس از آن منتشر شد که شیمون پرز، رئیس رژیم صهیونیستی اعلام کرد: «مخالفان در ایران به نیابت از ما با جمهوری اسلامی میجنگند و جنگ با ایران نه از خارج مرزهای این کشور بلکه از داخل مرزها آغاز میشود». به دلیل همین حمایتهای خارجی بود که میرحسین موسوی برای مقابله با تز عدالتخواهی دکتر احمدینژاد خود را ناچار دید تا با تابوشکنیها وساختارشکنیهای رادیکالی
« گفتمان نه شرقی، نه غربی » و «استراتژی صدور انقلاب اسلامی» حضرت امام خمینی(ره) را به مهمیز خیانت و خباثت خویش بکشاند و اقتدار و عزت بینالمللی ایران را در نظر رژیمهای امپریالیزم جهانی کاهش دهد تا نتیجه آن شود که رژیم خونخوار اسرائیل با حمایتهای جهان غرب و حتی مسلمان نماهای ایرانی! (سران فتنه) چراغ سبزها را دریافت کرده و به ددمنشی و تحرکات وحشیانه خود ادامه دهد. از این رو است که در فتنههای بینالمللی و جنایت رژیم صهیونیستی اسرائیل، بویژه جنگ با صلح (حمله به ناوگان آزادی) نمیتوان نقش و مشارکت سران فتنه88 را نادیده گرفت.
کیهان:بازی با الفاظ راهبرد جدید آمریکا
«بازی با الفاظ راهبرد جدید آمریکا»عنوان یادداشت روز روزنامهی کیهان به قلم حمید امیدی است که در آن می خوانید؛پنجشنبه گذشته باراک اوباما، استراتژی جدید امنیت ملی آمریکا را منتشر کرد. براساس قوانین ایالات متحده، دولتهای این کشور در ابتدای هر دوره از زمامداری خود باید گزارشی حاوی راهبردهای امنیت ملی آمریکا را به کنگره ارایه دهند. در این گزارش تلاش می شود تا تهدیدهای امنیتی احتمالی علیه آمریکا برشمرده شده و به راه حل های آن نیز پرداخته شود.
این اولین گزارش دولت اوباما دراین باره پس از به قدرت رسیدن وی در ژانویه 2009 می باشد. براساس سند ارایه شده، اصلی ترین تهدید امنیتی برای آمریکا، تروریسم و مهمترین دشمن این کشور شبکه القاعده تعیین شده است. این راهبرد بر 4 محور به عنوان منافع ملی دراز مدت تاکید کرده است؛ امنیت، شکوفایی، ارزش های ملی و نظم بین المللی.
وجه عمومی سند جدید، برخاسته از خوی دموکراتیزه اوباما، طبعاً از اسناد منتشر شده در زمان بوش جمهوری خواه نرمتر بوده و الفاظ فریبنده ای در آن به کار رفته، اما ماهیت جریانی که آمریکا را رهبری می کند - فارغ از مهره های چیده شده در پازل حاکمیتی این کشور- یکسان بوده و مهمترین مشخصه آن مشی «سلطه جویانه» قدرتهای حاکم بر کاخ سفید است.
در 2 گزارشی که بوش ارایه کرده بود، جنگ طلبی موج می زد و از واژه های «دفاع»، «جنگ»، «پیشگیری» و «مبارزه با تروریسم» به کرات استفاده شده بود. در حالیکه در گزارش استراتژی جدید اوباما، بر واژه هایی چون «مبادله» و «همکاری» بیشتر تاکید شده است.
هر چند اوباما سابق بر این نیز وعده کاهش نظامی گری آمریکا در جهان را مطرح کرده بود، اما در عمل تصمیمات وی نشانگر آن بود که ادامه دهنده سیاستهای جنگ طلبانه بوش است. رئیس جمهور آمریکا پیشتر در آکادمی نظامی «وست پوینت» اظهار کرده بود که برتری نظامی این کشور کماکان به عنوان اساس دفاع ملی و تامین امنیت جهانی در دستور کار وی قرار دارد، هرچند که گزینه نظامی گری را تنها عامل تامین برتری آمریکا در نظام جهانی نمی داند، اما علیرغم تمام این ادعاها ادامه جنگ در افغانستان و عراق خلاف آن را ثابت کرده است.
اوباما در حالی اقدام به انتشار سند جدید نموده که به رغم برخی عقب نشینی های ظاهری از مواضع دولت بوش، نهایتاً با عناوین دیگر و بعضاً فریبنده بر طبل جنگ طلبی می کوبد، هرچند تلاش نموده تا دیگر از عبارت «مبارزه با تروریسم» استفاده نکند.
مطابق آن راهبرد، نظم بین المللی مورد «قبول» آمریکا، نظمی است که ایالات متحده نقش اصلی را در آن ایفا کرده و آمریکا امنیت جهانی را در آن تامین نماید. از سوی دیگر باید موسسات و سیاست های قرار گرفته در قالب نظم جهانی، منعکس کننده ارزش های آمریکا و مطابق با منافع این کشور باشد!
در حقیقت علیرغم پذیرش لفظی توزیع قدرت، راهبرد جدید اعلام می کند که؛ «یکی از منافع اصلی ملی آمریکا، نظم جهانی است که با رهبری ایالات متحده توسعه یافته و صلح، امنیت و فرصت ها از طریق همکاری نزدیک و رسیدگی به چالش های جهانی با محوریت آمریکا ایجاد شده باشد»!
آمریکا سالهاست رویای کدخدایی برای دهکده جهانی را در سر می پروراند. هیلاری کلینتون روز پنجشنبه در تبیین راهبرد جدید امنیت ملی آمریکا به صراحت مدعی می شود؛ «حقیقت مسلم این است که بدون همکاری آمریکا هیچ مشکلی در جهان برطرف نخواهد شد»! طبق این راهبرد، کشورهایی که از قوانین آمریکا تبعیت نکرده و در مسیر منافع ایالات متحده قدم برنمی دارند، به عنوان «کشورهای مخالف» شناخته شده و ناگزیر با یکی از این 2 گزینه مواجه خواهند شد؛ یا هنجارهای بین المللی- که طبق تعریف راهبرد جدید، تبعیت از آمریکاست- را بپذیرند و به جامعه بزرگ جهانی بپیوندند و یا در صورت سر باز زدن از این گزینه، تبعات آن را قبول کنند. آیا این سیاست تکرار شعار جاه طلبانه بوش مبنی بر «با ما یا علیه ما» نیست؟!
در بخشی از این سند صراحتاً آمده؛ «ما نه تنها متحدان سنتی خود را حفظ کرده، روابط خود را با قدرتهای در حال ظهور مستحکم می کنیم و به شکست القاعده ادامه می دهیم، بلکه به شکل گیری یک ساز وکار هسته ای جدید و مطمئن دست می زنیم و با شکست طالبان به ایجاد یک دولت موثر در افغانستان مبادرت می کنیم و به اعمال فشار بر کشورهایی مثل ایران و کره شمالی که از اجماع بین المللی تبعیت نمی کنند(!) ادامه می دهیم.
واقعیت آن است که دولت اوباما راهبرد امنیت ملی کشورش را بر پایه دخالت در امور کشورهای دیگر، توسعه تسلیحات هسته ای و تهدید بنا گذارده و قصد دارد در قالب لفاظی های جدید در مسیر اسلاف خود گام بردارد. رهبرمعظم انقلاب نیز بر اتحاد کشورهای دیگر و مبارزه علیه خوی سلطه جویانه آمریکا بارها تاکید کرده اند.
ایالات متحده علیرغم وجود تمام مشکلات داخلی که با آن دست به گریبان است و هزینه های هنگفت ناشی از جنگ های عراق و افغانستان که شرایط بحران زده اقتصادی این کشور بر روی دست مردمش گذاشته، باز هم تلاش می کند تا ابهت پوشالی خود را حفظ کرده و برای ملتهای دیگر خط و نشان بکشد. غافل از آنکه چه بخواهد و چه نخواهد موج بیداری ملتهای جهان، کشتی طوفان زده آمریکا را درهم خواهد شکست.
این سند دولت را ملزم می کند که تمام تلاش های لازم برای حفظ برتری نظامی آمریکا در جهان را به انجام برساند تا علیرغم چالش های جدی که دو جنگ عراق و افغانستان برای کاخ سفید به ارمغان آورده، ارتش این کشور را همچنان بزرگترین ارتش دنیا نشان دهد. بد نیست بدانید به جز هزینه های چند برابری جنگ افغانستان، از سال 2003 تاکنون فقط جنگ عراق بالغ بر 700 میلیارد دلار هزینه دربر داشته و 4400 ارتشی آمریکا نیز در این کشور کشته شده اند و این آماری است که برخی از صاحبنظران آمریکایی ارقام آن را به مراتب بزرگتر از آنچه رسماً اعلام شده می دانند.
سند راهبرد امنیت ملی آمریکا، تاکید دارد که سلامت جان مردم این کشور باید برای دولت اوباما به عنوان اولویت امنیتی در همه جای دنیا و در صدر تمام اهداف آن قرار گیرد.
این ادعا به طور طبیعی راه را برای دخالت آمریکا در امور کشورهای دیگر باز می گذارد تا به بهانه مبارزه با تروریسم اقدام به درگیری نظامی نماید.
اما، ماجرا به همین جاها ختم نمی شود. شالوده راهبرد جدید امنیتی آمریکا، حفظ منافع رژیم صهیونیستی در تمامی دنیاست. ارتباط عمیق اسرائیل جنایتکار با آمریکا پشت هیچ پرده ای، مخفی نمی ماند. همین دو روز پیش بود که آمریکا قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل علیه جنایت هولناک اسرائیل در حمله به کاروان آزادی در آبهای بین المللی را وتو کرد و هفته پیش اوباما با اعضای یهودی کنگره آمریکا دیدار کرد تا بار دیگر بر تعهد تزلزل ناپذیر خود در رابطه با رژیم صهیونیستی تاکید کند. «دنیس راس» و «دان شاپیرو» که هر دو معاونان اوباما هستند نیز نشست های مشابهی با رهبران یهودی آمریکا برگزار کردند تا تعهد آمریکا به اسرائیل را نشان دهند. چند روز پیش نیز اوباما با تامین بودجه بیشتر سامانه دفاع موشکی «گنبد آهنین» این رژیم موافقت کرد. دادگاه عالی آمریکا قدرت بسیار زیادی در کنترل زندگی آمریکایی ها دارد. قرار است اوباما «الناکاگان» یک زن یهودی را که مشاور حقوقی دولت وی بوده است را به عنوان رئیس این دادگاه تعیین کند.
اوباما چند روز پیش طی بیانیه ویژه ای درباره بزرگداشت میراث فرهنگی یهودیان آمریکا اعلام کرد: آمریکا همیشه سنگر و خانه ای برای یهودیان بوده است. اینها تنها بخش های کوچکی از آخرین نشانه های دلبستگی بین دولت آمریکا با سران رژیم جنایتکاری است که در قواعد انسانی پایبند هیچ چیز نیست و حتی به غیرنظامیان و افراد بشردوستی که همراه ناوگان غیرنظامی حامل کمک های غذایی و دارویی به مردم مظلوم و بی پناه غزه حمله می کنند و دهها تن از آنان را شهید و زخمی می نمایند.
رئیس جمهور آمریکا در این سند بار دیگر ادعای واهی غرب درباره برنامه هسته ای ایران را تکرار کرد. گزارش اوباما در 2 بخش جداگانه به طور صریح به رویکرد آمریکا در قبال ایران می پردازد. در بخشی از متن سند راهبردی امنیت ملی آمریکا تحت عنوان «تحقق ایرانی پاسخگو» اوباما مدعی شده که جمهوری اسلامی ایران منافع آمریکا در منطقه خاورمیانه را به خطر انداخته است. علاوه بر برنامه هسته ای این کشور (ایران) که خلاف مقررات بین المللی است، تهران همچنان به حمایت از تروریسم و تضعیف صلح اسرائیلی- فلسطینی ادامه می دهد.
آژانس انرژی اتمی تاکنون 21 گزارش درباره برنامه هسته ای ایران منتشر کرده و 21 بار تاکید کرده که انحرافی در فعالیت های اتمی کشورمان مشاهده نکرده است. از سوی دیگر ایران در بیانیه 3جانبه تهران پذیرفت که محل تبادل سوخت کشور ثالث (ترکیه) باشد، اما بازهم آمریکا ادعای خود علیه پرونده هسته ای کشورمان را تکرار کرده و یک روز پس از امضاء بیانیه تهران، پیش نویس قطعنامه تحریم ها را به شورای امنیت می فرستد!
گزارش راهبرد امنیت ملی در ظاهر دم از حمایت از مراکز نفوذ و قدرتهای در حال ظهور می زند. این در حالی است که پاسخ منفی به تلاش اخیر برزیل و ترکیه در زمینه تبادل سوخت هسته ای با ایران نشان می دهد که واشنگتن همچنان خود را قدرت یکه تاز دنیا می داند و در عمل اعتباری برای کشورهای دیگر قائل نیست.
زاویه شیب فروپاشی آمریکا روز به روز تندتر می شود. آمریکا چشمان خود را به روی واقعیات بسته و یکه تازی می کند اما باید بداند که این مسیر به دره ای منتهی می شود که پیش از این ابرقدرتی چون شوروی و قبل تر از آن امپراطوریهای بزرگ دیگر با سر سقوط کرده و جزیی از تاریخ شده اند.
جمهوری اسلامی:برای حفاظت از میراث امام
«برای حفاظت از میراث امام»عنوان سرمقالهی روزنامهی جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛اگر نهضت امام خمینی هیج نتیجهای جز سرنگونی رژیم فاسد شاهنشاهی و استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران به بار نیاورده بود، باز هم تاریخ ایران و آحاد مردم ایران از 1357 تا همهی نسلها باید خود را مدیون این نهضت و شخص امام خمینی بدانند که توانست چنین کار بزرگی را انجام دهد.
محصول نهضت امام خمینی فقط این جابجائی نبود، بلکه یک فهرست بلند از کارهای بزرگ در کارنامه این مرد الهی ثبت است که هر کدام از آنها میتواند برای حیات یک انسان افتخاری بزرگ محسوب شود. بعضی از این کارها اینها هستند.
- آشنا ساختن مردم ایران با اسلام ناب که اسلام آزادیخواهی، آزاداندیشی، کرامت ا نسانی، ارزشمداری و استقلال است.
- برداشتن غل و زنجیرهای در اسارت طاغوتها بودن از دست و پا و فکر مردم ایران و تبدیل کردن آنها به الگوی مبارزه علیه ستمگران.
- منفور ساختن فرهنگ استبداد و استعمار نزد مردم ایران که تا قبل از انقلاب اسلامی تلاش میشد به عنوان یک فرهنگ مثبت ترویج شود.
- معرفی اسلام به عنوان مکتب مبارزه با ظلم و استبداد و استعمار و به ثبت رساندن این واقعیت در تاریخ ایران و جهان.
- خط بطلان کشیدن بر تز دروغین لنین و سایر سران مارکسیسم که میگفتند: "دین افیون توده هاست".
- تأمین استقلال واقعی ملت ایران به دست خود ملت و در سایه تعالیم دین اسلام.
- حاکم ساختن فرهنگ قرآن و اهل بیت بر زندگی مردم و استوار ساختن بنیان خانواده بر شالوده ایمانی و اعتقاد دینی.
- اثبات این واقعیت که یک ملت بدون اتکا به قدرتهای استعمارگر شرقی و غربی میتواند با تکیه بر مکتب الهی و اعتماد به نفس، در برابر قدرتهای تا بن دندان مسلح داخلی و خارجی پیروز شود.
- ابطال تز استعماری "جدائی دین از سیاست" و اثبات این واقعیت جاری شده بر زبان شهید مدرس که "دیانت ما عین سیاست ما و سیاست ما عین دیانت ماست".
- اثبات این واقعیت بسیار مهم که یک ملت با تکیه برایمان و برخورداری از وحدت کلمه میتواند در برابر بزرگترین قدرتها و ابرقدرتها بایستد و پیروز شود.
- تزریق اعتماد به نفس به ملتی که قرنها تحقیر شده بود و به او باورانده بودند که نمیتواند پیشرفت کند و همیشه باید دست نیاز به سوی دیگران دراز کند، و تبدیل چنین ملتی به جامعهای که به گوهر گرانبهای "ما میتوانیم" رسید و راههای پرپیچ و خم علم و صنعت را به سرعت طی و قلههائی را نیز فتح کرد.
- توجه دادن مردم به قدرت دفاعی خود در برابر تهاجم دشمنان بگونهای که یک ملت تازه انقلاب کرده و فاقد نیروهای نظامی منسجم و امکانات کافی برای مقابله با دشمن مهاجم، توانست در 8 سال جنگ تحمیلی با قدرتی شگفتآور حماسههای بزرگ بیافریند و توطئههای ابرقدرت ها، که با تمام توان نظامی و فنی و مالی از متجاوز حمایت میکردند، را خنثی کند و نام خود را به عنوان پیروز این نبرد سنگین به ثبت برساند.
- تشویق مردم به کارو تلاش و رساندن کشور به خودکفائی در بسیاری از زمینههای علمی، پزشکی، صنعتی و کشاورزی.
- شکوفا نمودن استعدادهای جوانان و هموار ساختن راه پیشرفت آنان در همهی رشتههای علمی و فنی و هنری.
- دست یافتن کشور به عمران و آبادانی سریع با زیرساختهای مستحکم در زمینههای مختلف
- انتقال فرهنگ جهاد و مبارزه علیه استبداد و استعمار به سایر ملتها و گسترش نهضت بیداری اسلامی در جهان اسلام.
- تثبیت اصل مهم و زیربنائی سیاست "نه شرقی - نه غربی" در اذهان ملتها و ترویج فرهنگ مبارزه با قدرتهای مداخلهگر در سراسر جهان.
- تبدیل نهضت آزادیبخش ملی فلسطین به نهضت آزادیبخش اسلامی فلسطین و تزریق روح امید به فلسطینیان و خارج ساختن آنان از حالت دفاعی و رساندن به حالت تهاجمی با نگاه امیدوارانه به پیروزی نهائی آرمان فلسطین و زوال رژیم غاصب صهیونیستی.
این فقط بخشی از کارهای بزرگ امام خمینی است که در حیات پربرکت ایشان پایه ریزی شد و به فرجام رسید و بعد از رحلت آن عزیز دوران نیز ادامه و گسترش یافت.
عظمت این خدمات بر کسی پوشیده نیست کما اینکه در این واقعیت نیز کسی تر
دید ندارد که این کارها زیربنائی هستند و همچون کوههای استوار در برابر بادها و طوفانها مقاومت میکنند و پا برجا میمانند و شاخ و بالهای خود را در مناطق مختلف جهان میگسترانند. همین استواری و ماندگاری و گسترش حتمی است که قدرتمندان فاسد و زورگوی جهان را دچار وحشت نموده و به تکاپوی مقابله وادار کرده و تا توطئه برای براندازی پیش برده است.
برخلاف خواست دشمنان، نظام جمهوری اسلامی با ریشه استواری که در قلبها دارد قطعا ماندگار است و نام امام خمینی و میراث گران سنگ او در آینده نیز از یکطرف گرمابخش قلبهای دوستان و از طرف دیگر تحقیر کننده دشمنان بشریت خواهد بود.
این واقعیت را نیز باید در نظر داشته باشیم که تضمین بقاء نظام جمهوری اسلامی و میراث امام خمینی مشروط به التزام ما به افکار و سیره امام خمینی خواهد بود. خود امام با یادآوری کلام مبارک پیامبر گرامی اسلام که فرمود: "قصم ظهری رجلان، عالم متهتک و جاهل متنسک" از اینکه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی گرفتار این دو طایفه افراطی شود اظهار نگرانی میکردند.
در ماههای اخیر، انحرافهائی از مسیر امام خمینی توسط این دو طایفه مشاهده شد. عدهای با طرح شعارهای انحرافی "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران" و "جمهوری ایرانی" و ضدیت با "اصل ولایت فقیه" به میراث گرانبهای امام خمینی خیانت کردند و عدهای نیز باتوسل به حربه دروغ و تهمت و رمی و طرد و ضرب و شتم و داغ و درفش و هتک حرمت ها، از راه امام خمینی فاصله گرفتند و به آرمانها و اصول و ارزشهای انقلاب و نظام اسلامی پشت کردند. این هر دو طایفه، با منطق دین خدا بیگانه هستند و به میراث گرانبهای امام خمینی ضربه میزنند.
راه پاسداری از انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، التزام به اصول و ارزشها و آرمانهای معرفی شده توسط امام خمینی در سایه وحدت بر محور ولایت فقیه است. خروج از این چارچوب، عرض خود بردن و زحمت برای دیگران فراهم ساختن است. نظام جمهوری اسلامی در کشاکش این حوادث، استوار میماند هرچند در راه رسیدن به اهداف بالاتر دچار زحمت میشود.
سالگرد رحلت امام خمینی، میتواند همهی وفاداران به بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی را متوجه این واقعیت انکارناپذیر که نیاز امروز ما برای حفاظت از میراث امام، وحدت کلمه و پرهیز از تفرقه است نماید و هرکس به تناسب مقدورات خود برای تحقق این مهم بکوشد.
آفرینش:چشم انداز ورود بانک های خارجی
«چشم انداز ورود بانک های خارجی»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفرینش است که در آن میخوانید؛برکسی پوشیده نیست که بانک و بانکداری ایرانی در جایگاهی فروتر از بانکداری جهانی قرار دارد در این حال با تصویب ورود بانک های خارجی به ایران به نظر می رسد گام مهمی در راستای تحول ساختارهای نظام بانکی و مالی کشور برداشته شد. با نگاهی به نظام بانکی کشور در سه دهه اخیر دولتی و ملی شدن بانک ها، ایجاد بانک های خصوصی دو تحول عمده نظام بانکی بودکه اکنون با مجوز مجلس برای ورود بانک های خارجی به کشور مرحله سوم و مهمی در نظام بانکی کشور اتفاق افتاد.
در واقع ورود بانک های خارجی به کشورهای در حال توسعه نسخه ای آزموده شده است نسخه ای که بی شک در کنار پیامدهای مثبت فراوان، مضراتی را نیز می تواند برای کشوری میزبان داشته باشد. در این راستا درگذشته و هم اکنون کشورهای بسیاری با آزادسازی نظام مالی و انجام اقدامات گسترده توانسته اند با استفاده از ورود بانک های خارجی اهداف اقتصادی خود را پیگیری کنند اهدافی که بیش از هر زمان اقتصاد کشور را به اقتصادهای کشورهای دیگر مرتبط خواهد کرد.
نظام و ساختار بانکداری ایرانی اینک پس از طی تحولاتی در یک دهه اخیر کوشیده است تا با افزایش کارایی خود را اصلاح کند اما این ساختار همچنان با اشکالات و معایب عمده ای روبرو بوده است اشکالاتی که به نگاه بسیاری نتوانسته است روند توسعه در کشور را شتاب بخشد در این حال ورود بانک های خارجی هرچند هنوز مقررات و ضوابط آن چندان مشخص نشده است اما می توان اثرات بسیار آن را بر بانک های ایرانی و بطور کل بر اقتصاد کشور متصور شد.
در این راستا از آنجا که ورود بانک های خارجی دسترسی بنگاه ها، صنایع و شهروندان کشور را به منابع جدید و متنوع فراهم می کنند باعث افزایش قدرت انتخاب و گزینش مشتریان بانک ها خواهد شد امری که باعث ایجاد فضای رقابتی در میان بانک های داخلی و خارجی می شود امری که باتوجه به بالا بردن کارایی و خدمات در بین بانک های داخلی خواهد شد و به نوعی باعث قدرت گرفتن نظام بانکی داخلی می شود. در عین حال نباید از تاثیر منفی ورود بانک های خارجی بر کاهش اعتبار بانک های داخلی در کوتاه مدت چشم پوشی کرد.
درواقع ورود بانک های خارجی به کشور تاثیرات مهمی همچون تاثیر بر عملکرد بانک های داخلی، تاثیر بر روند وام دهی کشور، ثبات مالی و اقتصادی و تامین سرمایه دارند این تاثیرات بی شک در کنار بکارگیری سیاست های دقیق و مدون ازسوی بانک مرکزی و دولت های میزبان می تواند فرصتی مهم برای افزایش رشد کشور باشد اما پرسش مهم این است که کشور میزبانی چون ایران آیا خواهد توانست با بهره گیری از سیاست های مناسب مالی و بانکی ازورود بانک های خارجی به کشور حداکثر منافع را بدست آورد یا اینکه تداوم سیاست های فعلی همچنان مشکلات ساختاری نظام بانکی کشور را حل نمی کند.
آنچه مشخص است هرچند به نگاه منتقدان ورود بانک های خارجی به کشور اثراتی همچون کاهش درآمدهای ارزی دولت، تغییر قواعد بازی و ناکارآمدی بانکداری سنتی و جدا شدن بسیاری از مشتریان بزرگ از بانک های داخلی در کنار خطر افزایش نقش کشورهای خارجی در اقتصاد کشور وجود دارد اما تجربه سایر کشورها حکایت از آن دارد که از یک سو افزایش پیوند اقتصاد و نظام بانکی با سایر کشورها امری ناگزیر است در کنار این ورود بانک های خارجی تاثیرات به مراتب مثبتی را می تواند برای اقتصاد کشوری همانند ایران داشته باشد تاثیراتی که درصورت نگاه فرصت اندیشانه به آن می تواند تهدیدات حاشیه ای را بزداید و در راستای تدوین مقررات نظارتی در راستای منافع ملی کشور باشد.
آرمان:نمایش چهره غیر انسانی
«نمایش چهره غیر انسانی»عنوان سرمقالهی روزنامهی آرمان به قلم دکتر حسین علایی است که در آن میخوانید؛ سرانجام پس از چند روز که موضوع اعزام کشتیهای حامل کالاهای بشر دوستانه برای مردم غزه صدر اخبار رسانههای کشورهای عربی و اسلامی قرار داشت، صبح روز دوشنبه نیروهای ویژه ارتش اسرائیل به یکی از شش فروند کشتی حامل کمکهای مردمی برای ساکنان در محاصره نوار غزه ، حمله کرد و طبق گزارشها 10نفر کشته و بیش از پنجاه نفر از سرنشینان آن مجروح شدند.این جنایت اسرائیل در حالی صورت گرفت که بسیاری از تحلیلگران بر این باور بودند که حداکثر گامی را که رژیم صهیونیستی در مقابل این ابتکارخواهدبرداشت، توقیف کشتیها و بردن آنها به یکی از بنادر اسرائیل خواهد بود.
اما به دلیل اینکه از سوی افکار عمومی مردم جهان این اقدام بشردوستانه یک کار درست و صحیح محسوب میشد، اسرائیل حاضر نشد شرایطی را به وجود بیاورد که از نظر افکار عمومی به عنوان یک رژیم جنایتکار محکوم نشود. ولیکن متاسفانه مشاهده شد که اسرائیل به رغم تمام خوشبینیها به این کشتی حمله کرد و جنایت جدیدی را آفرید.
حال این سوال مطرح میشود که چرا اسرائیل چنین اقدامی را انجام داد؟به نظر میرسد پس ازگذشت سه سال از محاصره نوار غزه که یک و نیم میلیون فلسطینی در بزرگترین زندان جهان، بدون امکان دریافت مواد غذایی و مصالح ساختمانی به سر میبرند، برخی از سازمانها و نهادهای مدنی تلاش داشتند با این اقدام بشر دوستانه به صورت نمادین محاصره غزه را بشکند.این یک فعالیت درست و اصولی بود که میتوانست افکار عمومی مردم جهان را نسبت به وضعیت وخیم فلسطینیها در نوار غزه جلب بکند و راهی را برای نجات این مردم از محاصره دائمی باز نماید و اگر این شیوه ای که انجام شد، که مردم به صورت خود جوش حرکت بکنند به طرف نوار غزه و کمکهای خودشان را به آنجا برسانند، و با موفقیت توأم میشد، طبیعتا گروههای بیشتری به طرف نوار غزه به راه میافتاد و میتوانست برنامه اسرائیل برای تداوم محاصره غزه را بدون استفاده از زور و سلاح و با یک حرکت مدنی و مردمی با شکست فاحش مواجه کند.
به نظر میرسد که اسرائیل عمدا دست به حمله به یکی از این کشتیها زد و تلاش کرد نفرات آن را بکشد تا یک وحشت بزرگی در بین مردم علاقمند به رفع مشکل فلسطینیها به وجود بیاورد و این ذهنیت را در مردم جهان ایجاد کند که کمک به فلسطینیها مجازات اش مرگ است و نباید چنین شیوه ای از سوی مردم جهان بکار گرفته شود که بتوانند با یک حرکت انسانی محاصره نوار غزه را در هم شکنند.
از این به بعد موضع گیریهای کشورهای مختلف در برابر این فاجعه انسانی مهم است.آمریکا که از ابتدای تشکیل رژیم صهیونیستی همواره حمایتهای آشکار و مستمری را از این رژیم داشته بایستی در چنین شرایطی روشن کند که آیا همچنان از جنایتکاران اسرائیلی حمایت خواهد کرد؟ یا در ظاهر هم شده همدردی با خانواده کشته شدگان و کسانی که دست به این اقدام بشر دوستانه زدند خواهد کرد؟این جنایت اسرائیل واکنشهای مردمی زیادی را ایجاد خواهد کرد.
الان گزارش هایی میرسد که در ترکیه اولین واکنشها آغاز شده و حتی مردم به کنسولگری رژیم صهیونیستی در استانبول حمله کرده و تلاش نمودند که واکنش خودشان را به این اقدام اسرائیل نشان دهند و به تداوم نمایندگی سیاسی در ترکیه هم اعتراض کنند. به هر حال یکی از معضلات بزرگ جهان اسلام وجود اسرائیل در خاورمیانه و مشکلاتی است که این رژیم برای امنیت خاورمیانه به طور مستمر ایجاد میکند.
طبیعتا این اقدام اسرائیل تلاشهایی را که آمریکاییها و برخی از کشورهای عربی به دنبال آن بودند که مذاکرات صلح را بین اسرائیل و فلسطینیها دوباره زنده کنند و شهرک سازی اسرائیلیها در سرزمینهای فلسطینی ادامه پیدا کند را با چالش مواجه خواهد کرد و چهره اسرائیلیها را برای مردم جهان بیشتر روشن خواهد کرد.
حمله به کشتیهای حامل مواد عذایی و کمکهای مردمی جنایت بزرگی است و فرصت مناسبی را برای جهان اسلام و مردم طرفدار مظلومین ایجاد نموده تا اعتراضهای خودشان را به این جنایت اسرائیل نشان دهند.در رابطه با این جنایت اتحادیه عرب هم واکنش نشان خواهد داد.
ولیکن سوال اینجاست که آن واکنشی را که اتحادیه عرب نشان میدهد متناسب با این جنایتی که اسرائیل انجام داده خواهد بود یا نه. الان یکی از اعضای اتحادیه عرب یعنی کشور مصر در محاصره غزه شریک جنایتهای اسرائیل است . بهترین واکنش برای اتحادیه عرب این است که از مصر بخواهد که مرز رفح را باز بکند و محاصره نوار غزه را بشکند و دست از همکاری با اسرائیل در فشار بر مردم فلسطین و نوار غزه بردارد.
اما نقش ایران در شرایط بوجود آمده مهم است و میتواند ابعاد این جنایت اسرائیلیها را از طریق رسانههای خودش بیشتر به جهان منعکس بکند ایران میتواند در محافل دیپلماتیک و سیاسی تلاش بکند برای محکوم شدن جهانی اسرائیل و تلاش کند برای محکومیت اسرائیل و در سازمان ملل قطعنامه ای صادر شود و همه ظرفیتهای دولتی و ملی خودش را در چنین شرایطی به نفع ملت فلسطین و علیه اسرائیل بکار گیرد.
دنیای اقتصاد:چالش بزرگ اقتصاد ما و گزینههای پیش رو
«چالش بزرگ اقتصاد ما و گزینههای پیش رو»عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم دکتر فرخ قبادی است که در آن میخوانید؛
1 - در همایش یک روزهای که هفته گذشته در تهران و تحت عنوان «همایش بهرهوری و برنامه پنجم توسعه» برگزار شد و تعدادی از اقتصاددانان صاحب نام و نمایندگان مجلس در آن شرکت داشتند،
یکی از سخنرانان با بررسی شرایط جمعیتی کشور و ورود متولدین دهه 60 به بازار کار، نتیجه گرفت که طی چند سال آینده، باید همه ساله یک تا 2/1 میلیون شغل در کشورایجاد شود واین مساله را یکی از مهمترین چالشهای فراروی دولتها در سالهای پیش رو دانست. پیشتر نیز وزیر کار و امور اجتماعی از تصمیم دولت برایایجاد 1/1 میلیون شغل در سال خبر داده بود. (1)
2 - طی دو سال گذشته، مساله شدت و ضعف رکود اقتصادی در کشور و ظرفیت واقعی مورد استفاده صنایع ، همواره مورد بحث و مناقشه بوده است. اتاق بازرگانیایران از فعال بودن کمتر از 50 درصد واحدهای صنعتی کشور سخن گفته، در حالی که رییس شرکت شهرکهای صنعتیایران اعلام کرده است که 86 درصد از واحدهای موجود در شهرکهای صنعتی مشغول فعالیت هستند.این مناقشه میتوانست به سهولت توسط نهادهای مسوول آمارهای اقتصادی کشور، حل و فصل شود که متاسفانه تحقق نیافته است.
البته آماری که اخیرا توسط معاون بانک مرکزی ارائه شد و رشد تولید ناخالص داخلی کشور را در سال 87، معادل نیم درصد اعلام کرد (که به معنای رشد سرانه منفی است)، دراین رابطه بهاندازه کافی گویا است. اگر در سال 87 که ما بالاترین رقم درآمدهای نفتی را داشتیم، تولید ناخالص داخلی فقط نیم درصد رشد داشته، رشد صفر درصدی یا حتی منفی در سال 88 که درآمدهای نفتی ما بسیار کمتر بوده، دور از ذهن به نظر نمیآید. در هر حال رکود و کسادی بازارها، برای فعالان اقتصادی که از نزدیک دستی بر آتش دارند، واقعیتی ملموس است و از دیدگاه آنها نیازی به اثبات آماریاین مساله احساس نمیشود.
بااین همه، مطالعهای که توسط یکی از کارشناسان کشورمان در مورد شرایط شهرکهای صنعتی صورت گرفته، کاری سودمند و قابل تقدیر است.
این محقق، بر اساس آمار و ارقام ارائه شده توسط «پایگاههای اطلاعرسانی شهرکهای صنعتی»، نتیجه گرفته است که ارزیابی اتاق بازرگانیایران بسیار نزدیکتر به واقعیت به نظر میآید. مطالعهایشان نشان میدهد که واحدهای غیرفعال در هریک از شهرکهای صنعتی و نیز در استانهای مختلف کشور، با یکدیگر تفاوتهای چشمگیر دارند، اما با در نظر گرفتن همه عوامل بهاین نتیجه رسیده است که «تا حدیاین گفته محمد نهاوندیان، رییس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران در مورد رکود 50 درصدی شهرکهای صنعتی در کشور تایید میشود» .(2)
متاسفانه، دراین مطالعه مشخص نشده که آن دسته از واحدهای مستقر در شهرکهای صنعتی که «فعال» شناخته شدهاند، با چه ظرفیتی مشغول به کارند و چه مقدار از ظرفیت تولیدی آنها، به دلایل مختلف، بدون استفاده ماندهاند. یافتن پاسخ بهاین سوال البته بسیار دشوارتر است، اما غفلت از آن نیز شدت واقعی رکود را در ابهام باقی میگذارد.
3 - در هر حال و با توجه به کسادی و رکود حاکم بر بازار، هرگاه پذیرفته شود که یکی از بزرگترین چالشهای فراروی دولتهای ما،ایجاد اشتغال برای بیش از یک میلیون نفر در سال، طی چند سال آینده است (آن هم به شرط آن که اشتغال موجود حفظ شود و شاغلان کنونی مشمول «تعدیل نیرو» نشوند)، باید پذیرفت که سیاستگذاران دولتی وظیفهای دشوار پیش روی خود دارند. به یاد داشته باشیم که در طول برنامههای سوم و چهارم توسعه، به طور میانگین سالانه فقط 600 هزار فرصت شغلی در کشور ایجاد شده است.(3) روشن است که ایجاد بیش از دو برابر فرصت شغلی در سال نسبت به سالهای دهه گذشته، هرگاه میسر باشد، بیتردید تدابیر ویژهای را طلب میکند. در این رابطه توجه به چند نکته بیفایده نخواهد بود.
الف – در شرایط کنونی و با چالشهای گوناگونی که بنگاههای اقتصادی با آن مواجهند، این فرض که شاغلان کنونی شغل خود را حفظ میکنند و گرفتار تعدیل نیرو نمیشوند، به هیچ وجه نمیتواند امری مسلم تلقی شود. واحدهای فعال، صرفنظر از فضای نامساعد کسب و کار که سالها است با آن دست به گریبانند، این روزها هم مشکل فروش دارند و هم از کمبود شدید نقدینگی رنج میبرند. بسیاری از آنها قادر به تامین مواد اولیه خود در حد لازم نیستند و به همین دلیل با ظرفیت نازل کار میکنند و تداوماین شرایط، دیر یا زود، به کاهش نیروهای شاغل در این واحدها منجر خواهد شد. این فرآیندی است که از چندی پیش آغاز شده و نشانی از توقف یا بهبود آن هم به چشم نمیخورد. این مساله بدان معنی است که ارقام اعلام شده برای اشتغالی که باید سالانه ایجاد شود، بیش از رقم ورودیهای جدید به بازار کار است و چالشی که اقتصاد ما با آن روبهرو است، به همان نسبت جدیتر خواهد بود.
ب – هم منطق اقتصادی و هم عقل سلیم، ایجاب میکند که حفظ اشتغال موجود و نیز به کارگیری نیروهای جدید با بهرهگیری از سرمایههای ثابت عاطل و باطل مانده، در مقایسه باایجاد اشتغال جدید از طریق راهاندازی واحدهای نوپا، ارجح تلقی شود. بی تردیدایجاد بنگاههای جدید و به کار گرفتن تازه واردین به بازار کار در این واحدها نیز امر مهم و واجبی است، اما اگر انتخابی میاناین دو گزینه باشد و محدودیتهای منابع و به ویژه سرمایه موجود، تعیین اولویت را ناگزیر سازد، منطق حکم میکند که به گزینه نخست، اولویت داده شود.
یادمان باشد که هم برای واحدهای فعالی که با کمتر از ظرفیت واقعی فعالیت میکنند و هم برای بسیاری از واحدهایی که به دلایل مختلف فعالیت خود را متوقف کردهاند، هزینههای اصلی (احداث ساختمان و تاسیسات، خرید و نصب ماشینآلات و...) انجام گرفته و با اندکی مساعدت و حمایت مالی، میتوان فرصتهای شغلی قابل توجهی پدید آورد. نیازی به تاکید ندارد که هزینهایجاد اشتغال دراین بنگاهها به میزان چشمگیری کمتر از هزینهای است که برای ایجاد اشتغال در واحدهای جدید باید تقبل شوند. (صرفنظر از بنگاههایی که به دلایل مختلف، بخشی از ظرفیت تولید خود را بی استفاده گذاشتهاند، متاسفانه تعداد واحدهایی که به دلیل بدهکاری به دارایی یا بیمههای اجتماعی و اداره برق، تعطیل شدهاند نیز کم نیستند.
از آنها بیشتر تعداد واحدهایی است که به دلیل ناتوانی در پرداخت بدهیهای بانکی تعطیل شده و همچنان تعطیل ماندهاند). چشمپوشی ازاین بدهکاریها البته پیامدهای نامطلوب خواهد داشت، اما تعطیل ماندن این بنگاهها و در همان حال سرمایهگذاری برایایجاد واحدهای جدید – در بسیاری موارد برای فعالیتهای مشابه – از مطلوبیت و منطق ضعیفتری برخوردار است.
ج – تصمیمگیری در مورد مناسبترین راهکارها برای ایجاد اشتغال پایدار، مستلزم تامل در این مقوله است که چرا واحدهای فعال با ظرفیت کامل، تولید نمیکنند و چرا نیمیاز واحدها اساسا تولید خود را متوقف ساختهاند؟ پاسخ جامع به این سوالات تحلیل جداگانهای را میطلبد، اما واقعیت این است که بزرگترین مشکل برای اغلب این واحدها، صرفنظر از کمبود نقدینگی، در دشواری فروش خلاصه میشود.
دشواری فروش نیز، بیش از هرچیز، به محدودیت بازار و ناتوانی واحدهای مذکور در رقابت با کالاهای ارزان قیمت وارداتی مربوط میشود. حل این معضل، شرط لازم برای مقابله با چالشی است که هم اقتصاددانان مستقل آن را بزرگترین چالش اقتصادی دولت بر میشمارند و هم دغدغه اصلی سیاستگذاران دولتی و نمایندگان مجلس به شمار میرود.
دشواری فروش مشکلی است که در حال حاضر اغلب اقتصادهای جهان با آن مواجهند. فشار کشورهای غربی بر چین برای افزایش ارزش «یوآن» و مقاومت سرسختانه این کشور در مقابلاین فشارها، ناشی از محدودیت بازارهای داخلی و نیاز به گسترش بازارهای صادراتی است. پرداخت یارانههای پنهان و آشکار صادراتی و گاه دامپینگ کالاها در بازارهای هدف نیز از همین دشواری نشات میگیرد.
حل مشکل فروش، یا دست کم تخفیف قابل توجهاین مشکل، برای تولیدکنندگان ما نیز به حفاظت منطقی از بازار داخلی در مقابل ارزان فروشی خارجیان نیاز دارد، به ویژه آن که بر اساس آخرین آمار موجود ( مربوط به سال 87)، هزینههای مصرفی بخش خصوصی کشور نیز رو به کاهش داشته که در اقتصاد ما پدیده نادری به شمار میرود.(4) روشن است که در این شرایط، فروش دشوارتر و رقابت در بازار شدیدتر خواهد بود.
متاسفانه سیاست ارزان نگهداشتن نرخ ارز، که ظاهرا به مثابه اهرمی برای مبارزه با تورم داخلی صورت میگیرد، نفوذ به بازارهای ما را برای صادرکنندگان خارجی آسانتر و رقابت با آنها را برای تولیدکنندگان داخلی دشوارتر کرده است.این سیاست که قدمتی ده ساله دارد، با نادیده گرفتن تفاضل تورم (و هزینه تولید) داخلی با تورم در کشورهای طرف معامله ما، رقابت نابرابری را به تولیدکنندگان داخلی تحمیل کرده که با گذشت هر سال، تحمل آن دشوارتر میشود. انباشته شدن ما به التفاوت هزینههای تولید ( به ریال ) در داخل و خارج کشور طی ده سال اخیر، اکنون کار را به جایی رسانده است که سیاستهای متعارف و معقول حمایت از تولیدات داخلی، نظیر اعمال تعرفههای گمرکی، نه تنها کاری از پیش نمیبرند، بلکه با افزایش قاچاق کالا، شرایط را برای تولیدکنندگان داخلی حتی دشوارتر میسازند.
واقعیت این است که با تداوماین سیاست و «عقب افتادن» روزافزون تولیدکنندگان داخلی از رقبای خارجیشان، نه تنها ایجاد اشتغال برای بیش از یک میلیون ورودی جدید به بازار کار، که حفظ اشتغال موجود نیز برای سیاستگذاران، چالشی جدی به نظر میآید.
اصلاح نرخ ارز، رقابت در بازارهای داخلی و خارجی را برای تولیدکنندگان ما عادلانهتر و آسان تر میسازد و در آن صورت، هم واحدهای فعال، تولید خود را به ظرفیتهای واقعی نزدیکتر میکنند و هم بنگاههایی که وجود دارند اما تولید نمیکنند، صرفه خود را در راهاندازی واحدهای خود میبینند. این تدبیر ممکن است بزرگترین چالش پیش روی دولت ما را از میان برندارد و یک میلیون واندی شغل در سال ایجاد نکند، اما تردیدی نیست که در تخفیف ابعاداین چالش، تاثیری انکارناپذیر بر جای خواهد گذاشت.
پا نوشتها
1 - ن.ک. به سخنرانی دکتر مسعود نیلی دراین همایش. نقل شده از جمله در دنیای اقتصاد 3 خرداد 1389 و نیز سخنان وزیر کار در مردمسالاری 20/2/89
2 - بر اساس پاسخهای دریافت شده توسطاین محقق، در شهرکهای صنعتی استان مرکزی 57 درصد واحدها فعال بودهاند، در استان اصفهان (با 55 شهرک صنعتی)، 7/52 درصد، در استان قزوین (با 8 شهرک صنعتی)، 46 درصد، در استان خوزستان ( با 27 شهرک صنعتی )، 35 درصد و در استان سمنان (با 8 شهرک صنعتی)، 22 درصد واحدهای موجود فعال بودهاند. مطالعه انجام شده به 5 استان صنعتی کشور محدود بوده است، اما به نظر نمیرسد که با شمول همه استانها نیز تغییری در این تصویر پدید آید. . ن. ک. به مسعود یوسفی : «خواب آرام شهرکهای صنعتی». روزنامه پول 3 خرداد 1389
3 - از متن سخنان دکتر نیلی در همایش فوقالذکر ( ن.ک. به پانوشت 1)
4 - بر اساس آمار بانک مرکزی، در سال 87، هزینههای مصرفی بخش خصوصی (با احتساب نرخ رشد جمعیت) 4 درصد کاهش یافتهاند. نقلشده در «زنگ خطر کاهش رشد» نوشته محمد صادق الحسینی در «دنیای اقتصاد» دوشنبه 3 خرداد 1389.
جهان صنعت:جنایت در شکلی تازه
«جنایت در شکلی تازه»عنوان سرمقاله ی روزنامهی جهان صنعت است که در آن میخوانید؛پس از حمله وحشیانه 22 روزه رژیم صهیونیستی به غزه، اولین اجلاس جهانی که به این موضوع واکنشی در خور نشان داد اجلاس داووس در بهمنماه 87 بود که نخستوزیر ترکیه در حضور دبیرکل سازمان ملل و دبیر کل اتحادیه عرب، شیمون پرز صهیونیست را قاتل صدا زد و با ترک جلسه، یکی از جنجالیترین مباحثهها میان دو چهره بینالمللی را ساخت و روابط مساعد تلآویو- استانبول را وارد دور تازهای کرد.
صدای بلند اردوغان شوک و عصبانیت پرز را به همراه داشت و گمانهزنیها را بر کدورتهای گستردهتر میان دو کشور و احتمال انتقامجویی صهیونیستها از ترکیه استوار کرد تا اینکه کشتی حامل کمکهای بشردوستانه ترکیه مورد حمله مستقیم اسراییل واقع شد تا علاوه بر قتل انسانهای بیگناه، بشردوستی و صلح جهانی مورد حمله قرار گیرد.
از سوی دیگر زمان این حمله نیز مشابهت نزدیکی به حمله صهیونیستها در سال 87 به غزه دارد.
آن زمان المپیک چین بود و اکنون ایام جامجهانی فوتبال.آن زمان بسیاری درگیر رویدادی جهانی بودند اما این بار کشتار 20 انسان بیگناه و گروگانگیری 612 نفر از صلحجویان شرایطی ایجاد کرد که پیش از این سابقه نداشت.
بر این اساس میتوان این پیشبینی را مطرح کرد؛ غاصبان صهیونیست با انتقامجویی ددمنشانه خود از ترکیه به دنبال فضاسازی برای ظلم بیشتر به غزه است و بعید نیست اگر جامعه جهانی کوتاه آید فاجعهای انسانی در غزه ایجاد و بار دیگر نسلکشی تازهای آغاز شود.هرچند جامعه جهانی به هوش بود اما باید پذیرفت برخوردی در شان وقاحت اسراییلیان نداشته و باید بیشتر به این نکته پرداخت که صهیونیستهای اسراییل به هیچ مرامی در دنیا پایبند نیستند چه رسد به قانون و محکومیت در سازمان ملل!
پول:اقتصاددان ایرانی؛ مقدمه یا ذیالمقدمه؟
«اقتصاددان ایرانی؛ مقدمه یا ذیالمقدمه؟»عنوان سرمقالهی روزنامهی پول به قلم مهرداد خدیر است که در آن میخوانید؛یکی از دلایلی که دولتها در ایران دیدگاههای صاحبنظران اقتصادی را چندان جدی نمیگیرند و نسخههای آنان را راه درمان نمیدانند این است که اقتصاددانان ایرانی هنوز خود بر سر اصول به اتفاق نظر نرسیدهاند و در حالی هر یک از دریچهای سری بیرون میآورد و دیدگاه خود را مطرح میسازد که در اندرونی رابطهای با یکدیگر ندارند.
اصول مشترک به فهم مشترک و نهایتا به زبان مشترک میانجامد و با این زبان مشترک میتوان سخن گفت، نقد کرد و راهکار ارایه داد. نگاهی به مجادلات علمای اقتصاد در این سرزمین اما نشان میدهد که همچنان و هنوز بحث بر سر بدیهیات است. همانگونه که فرض اولیه گفتوگوی دو ادیب پارسی زبان این است که سعدی را استاد سخن بدانند و فرض اساسی مباحثه دو فقیه اینکه ارجاع به کتاب و سنت را بپذیرند یا در ریاضیات، بحثی بر سر قواعد نداشته باشند.
در اقتصاد نیز مادام که زبان مشترک ایجاد نشود و مفاهمه حاصل نیاید، ناظر بیرونی درنمییابد که اقتصاددان ایرانی در پی چیست. یکی از دریچه اقتصاد اسلامی بانک را بنگاه رباخواری میخواند، دیگری از پنجره اقتصاد آزاد به تبعیت از توماس فریدمن پول را کالایی مثل دیگر کالاها قلمداد میکند که در بنگاهی به نام بانک عرضه میشود.
سومی از منظر نهادگرایی نه آن است و نه این و چهارمی مُصر است که روزنه اقتصاد دولتی را باز و گشوده نگاه دارد. پس به سخن واحدی نمیرسند که از آن پیام قابل انتقالی حاصل آید و اینگونه است که دولتها هم راه خود را میروند.
وقت آن است که اقتصاددانان ایران، از «مقدمه» به درآیند و به بحث بر سر بدیهیات پذیرفته شده و آزموده در دنیای امروز و تجربه شده در تاریخ معاصر ایران، پایان دهند و وارد «ذیالمقدمه»شوند که همانا استنتاج بر پایه اصول مشترک و پذیرفته شده جهانی اقتصادی است تا دولتها به جای آنکه امکان گریز از آنها را پیدا کنند گزیری جز اجرای آنها به مثابه اصول علمی و غیرقابل انکار نداشته باشند. تاکنون «مقدمه» بود؛ در انتظار «ذیالمقدمه» میمانیم.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی اصغر هادیزاده، رئیس انجمن دوومیدانی فدراسیون جانبازان و توانیابان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد