حسن تردست - رئیس شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران

حقیقت ‌آشکار شد

چند سال قبل زمانی که من دادرس شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران بودم پرونده‌ای به دادگاه ارجاع شد مبنی بر این‌که مردی برای سرقت اموال زنی او را در منطقه وارمین به قتل رسانده و جسدش را رها کرده است. زمانی که پرونده را خواندم به نظرم آمد نواقص زیادی در پرونده وجود دارد و اعترافات این مرد با واقعیت منطبق نیست. در قانون آمده است اقاریر باید با واقعیت و تحقیقات همخوانی داشته باشد اما در این پرونده تطابق وجود نداشت.
کد خبر: ۳۱۵۶۰۲

ماجرا از این قرار بود که مقتوله روز پنجشنبه برای زیارت اهل قبور به قبرستان رفته و دیگر  باز‌نگشته بود. او دارای شوهر و فرزند بود در ابتدا شوهر او را به عنوان متهم بازداشت کرده اما بعد از مدتی به دلیل این‌که هیچ مدرکی علیه وی وجود نداشت او را آزاد کرده بودند. بعد از مدتی تحقیقات متوجه شده بودند مقتوله با مردی در تهران رابطه داشته به همین خاطر وی را بازداشت کرده بودند و از آن مرد اعتراف گرفته شده بود. این اعترافات به نظر من درست نبود و تناقض گویی‌های زیادی در آن وجود داشت. مثلا متهم گفته بود جسد را در فلان جا رها کردم اما گزارش پرونده نشان می‌داد جسد در جایی که این مرد گفته قرار نداشته و جای دیگری پیدا شده است. یا این‌که گفته بود طلاها را به مردی فروخته است که در ورامین مغازه دارد. زمانی که ماموران به آدرسی که آن مرد داده بود رفتند در آنجا هیچ مغازه‌ای نبود.

چندین بار پرونده را خواندم اما قانع نشدم که این مرد قاتل است. بنابراین سعی کردم با 4 همکار دیگرم که در پرونده قاضی مستشار بودند مشورت و آنها را قانع کنم متهم را آزاد کنیم. او حدود 2‌سال و نیم بود که در زندان به سر می‌برد و به نظر من بی‌گناه او را بازداشت کرده بودند. شور ما به‌جایی نرسید همکارانم بر این باور بودند که باید جلسه محاکمه برگزار شود و حرف‌های متهم را بشنویم تا بعد تصمیم بگیریم.

متهم بارها در اداره آگاهی اقرار و در مقابل بازپرس انکار کرده بود. به نظر من دلایل زیادی وجود داشت که می‌شد متهم را تبرئه کرد اما به‌هر‌حال من در آن شور در اقلیت بودم تا این‌که تصمیم گرفتم وقت رسیدگی تعیین کنم. دستورات لازم را به دفتر شعبه دادم. وقت دادگاه حدودا ‌8‌‌‌‌ماهه برای رسیدگی به آن پرونده داده شد. در تمام این مدت به این فکر می‌کردم که چرا باید این طور باشد و فردی بیگناه در زندان بماند. من منتظر بودم تا جلسه محاکمه این مرد تشکیل شود و حرف‌های آن مرد را بشنوم. دو ماه به این محاکمه مانده بود که به من خبر رسید 3 برادر در وارمین به صورت سریالی زنان را به قتل می‌رساندند و جواهرات آنها را به سرقت می‌بردند. این خبر خیلی برایم اهمیت داشت چرا که شیوه این 3 برادر در قتل درست مانند شیوه قتل زنی بود که پرونده قتل آن پیش من بود. من معتقد بودم قاتلی که در این پرونده دستیگر شده واقعا قاتل نیست. چند روز بعد از این دستگیری بود که متهمان اعتراف کردند زنی که دو‌سال‌و‌نیم قبل در ورامین و در قبرستان کشته شده توسط آنها به قتل رسیده است و آنها بودند که جواهراتش را به سرقت برده‌اند.

آنها همه جزئیات را توضیح داده بودند و صحنه قتل نیز بازسازی شده بود.

من خیلی خوشحال بودم که مردی بیگناه بعد از 2 سال و نیم آزاد می‌شود. روزی که برای نوشتن نامه آزادی‌اش او را نزد من آوردند متهم سوالی از من پرسید. او گفت من 2 سال و نیم در زندان بودم در حالی که هیچ گناهی مرتکب نشده بودم جواب این مدت از عمر هدر رفته من را چه کسی خواهد داد؟

به او گفتم اطمینان داشته باش که گناهی مرتکب شده‌ای. مرد جوان از حرفم تعجب کرد. برایش توضیح دادم و گفتم: هر کس در زندگی خود کارهایی انجام می‌دهد که گناه است حال ممکن است درست در همان زمان بازتاب کار زشت خود را نبیند اما در جایی دیگر و در حالی که بیگناه است در شرایطی قرار می‌گیرد که تنبیه می‌شود. این در واقع مجازات گناهی است که قبلا انجام داده و مجازاتش را ندیده است. البته برایش توضیح دادم که کاملا هم بیگناه نبوده است و ارتباط با زنی که شوهر داشته است گناهی بزرگ است.

من این حرف را همیشه به متهمانی که بیگناه هستند می‌گویم و بر آن باور دارم.

البته بر این باورم که نباید سهل‌انگاری‌ها را نادیده گرفت و پلیس و قوه قضاییه باید دقت خود را در این‌گونه موارد بالا ببرد و بدون مدرک کسی را زندانی نکند. اگر قوانین رعایت شود و بجز اقرار متهم دلایل دیگری نیز در پرونده به دست آید کمتر شاهد این اتفاقات خواهیم بود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها