در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
جام جم:باز اشتباه کردید
«باز اشتباه کردید»عنوان سرمقالهی روزنامهی جام جم به قلم بیژن مقدم است که در آن میخوانید؛
معتقد بودیم حرمتشکنان روز عاشورا در پشت نام یک یا دو نفر در آن روز دست به آن اقدامات سخیف زدند. هر چند به اعتقاد ما، آنها که با داشتن کمترین اعتقادی به باورهای مردم، روز عاشورا را به تلخی و اهانت و تخریب کشاندند، گروهی ضد انقلاب بودند و تلاش کردیم تا به سهم خود مرزی بین این گروه اندک و کسانی که اعتقادی به اسلام، امام حسین(ع) و اصولی از انقلاب دارند، ایجاد کنیم، اما دریغ و افسوس که بیانیه دیروز آقای موسوی باز خط بطلانی بود به این فهم و نگاه.
آقای موسوی حرمتشکنان عاشورا را «مردمی خداجوی» و خودجوش نامید که دیگر منتظر اطلاعیه و بیانیه دعوت نمیمانند.
آقای موسوی اعلام کرده است «این گروه به شکل مسالمتآمیز و بدون شعارهای تند در این روز حسین حسین گویان در خیابانها حاضر شدند.»
وقتی فردی مثل آقای موسوی در فهم ماجرا اینقدر به خطا میرود از دیگران چه انتظاری است؟ البته به نظر میرسد بنا بر ندیدن و نفهمیدن حقیقت است.
مگر در تهران و سراسر کشور دستههای عزاداری جز حسین حسین چیزی میگفتند؟ تخریبها، آتشافروزیها، خشونتها، سنگپرانیها، ساخت و پرتاب کوکتل مولوتفها، به آتش کشیدن اتومبیل پلیس، ضرب و شتم ماموران و حمله به عزاداران؛ همه و همه چیزهایی است که نادیده گرفتهاید.
آنچه نگفتید و باید میگفتید این نبود که شرط و شروط بگذارید، بلکه باید صریحا اعلام نمایید که دیگر دنبال به کرسی نشاندن حرفهای غیرقانونی خود در کف خیابان نیستید، تا عدهای به نام شما و به امید حمایت شما آتشافروزی و حرمتشکنی در روز عاشورا نکنند.
چرا پیام دهها میلیون نفری که روز چهارشنبه در سراسر کشور اعتراض خود را به حرمتشکنی در روز عاشورا اعلام کردند را نشنیده میگیرید. آیا این جمعیت و شور را دیدید؟ آیا اینها مردم هستند یا نیستند؟ مردم به درک مشترکی از حوادث 7 ماهه اخیر رسیدهاند. خوب است بدانید پرونده انتخابات در ذهن مردم بسته شده است موضوعی که همچنان برای شما اصل است، مردم دیگر خود را با طرفداران زید وعمر مواجه نمیدانند بلکه با گروهی ضدانقلاب طرف هستند که اصول اعتقادی آنان و اصل نظام را هدف گرفتهاند.
مردم به خوبی میدانند سنگر گرفتن شما پشت قانون اساسی نیز تاکتیکی بیش نیست. چرا که اگر به قانون اساسی ذرهای ایمان داشتید، کار به اینجا کشیده نمیشد.
کاش به این فهم از حقیقت نیز میرسیدید که کسانی که این روزها به صفآرایی در مقابل نظام کشیده شدهاند، هیچ باور عمیقی به شما هم ندارند. کافی است در بیانیهای 3 خطی اعلام نمایید از این پس هیچ حضور غیرقانونی و خیابانی را به رسمیت نشناخته و مورد حمایت قرار نمیدهید. آنوقت با آنالیز واکنشها میفهمید چه جایگاهی در بین این جریان ساختارشکن و هتاک دارید.
به نظر نگارنده، اقدام فوق میتواند بستر تحقق بخشی از خواستههای شما را که در بیانیه آخر متذکر شدهاید، فراهم سازد. اگر خیرخواه مردم و کشور هستید، درنگ نکنید و صف خود را از این جماعت جدا کنید.
اعتماد:فصل آرامش و عقلانیت
«فصل آرامش و عقلانیت»عنوان یادداشت روز روزنامهی اعتماد به قلم جعفر گلابی است که در آن میخوانید؛پذیرش دولت دهم توسط مهندس میرحسین موسوی فصل جدیدی از تحولات را در کشور رقم خواهد زد. این موضع جدید و متفاوت که پس از شش ماه فراز و فرودهای سنگین پس از انتخابات و حوادث عمدتاً تلخ به منصه ظهور می رسد می تواند آغاز فصلی از آرامش را که هم اینک کشور به شدت به آن محتاج است، رقم بزند.
با اینکه احتمال می رود این موضع از سوی هواداران جوان جنبش سبز با چهره یی عبوس و شاید عصبانیت آسا نگریسته شود ولی مهم تر از هر چیز و اولویت دارتر از هر امری منافع ملی و امنیت کلی کشور است که هر انسان مسوولیت شناسی خود را مقید به آن می داند و چه بسا مجبور می شود به رغم تمایلات شخصی و منافع فردی اهتمام ویژه یی نسبت به آن داشته باشد.
ملت ما در جهان کنونی پرچمی از بلوغ سیاسی و اجتماعی برافراشته است و محقانه ادعا دارد برای رسیدن به اهدافش از عقلانیت لازم برخوردار است. اکنون که به هر دلیل یک اختلاف بزرگ دامنگیر کشور شده و چالش و منازعه بر سر آن ماه ها به درازا کشیده شده است اگر ایرانیان بتوانند مجموعاً بر آن مسلط شوند و اختلاف را مدیریت و از خسارات غیرقابل جبران جلوگیری کنند برای جهان به اثبات رسانده اند که ملتی زنده با جایگاهی رو به ارتقا هستند.
در فضاهای ملتهب و احساسی شاید گمان کسی بر پیروزی کامل تعلق گیرد ولی تاریخ نشان داده است پیروزی هایی از این دست که فاقد پشتوانه عقلانیت باشد به سرعت به ضد خود مبدل می شود و جز خسارت هایی که در ابتدا خود را نشان نمی دهند چیزی به جا نمی گذارد. در فضای ملتهب و هیجانی جای عقل و درایت تنگ می شود و چون قوه تدبیر آدمی از تاثیرگذاری فروافتد دور تسلسل خسارت و زیان دوری اجتناب ناپذیر می شود.
جناح های سیاسی درون نظام ادعایی جز روش بهتر برای اداره کشور ندارند و همین معنا می رساند که اهداف مشترک روی اعتلای کشور و پیشرفت جامعه قابل تمرکز یافتن است. این یک موضع دلسوزانه است که بگذاریم دولت دهم در ساختار نظام به فعالیت بپردازد و امیدوار باشیم که موفق هم بشود و به ملت خود خدمت کند. کسی که هدفش خدمت و رفاه مردم باشد فرقی برایش نمی کند که این خدمت را چه کسی متقبل می شود.
انتظار آن است که بعد از بیانیه آقای مهندس موسوی حملات انکارگرایانه به دولت به انتقادات معمول اجرایی محدود شود و حتی اگر جایی نیاز به همکاری و مساعدت باشد انجام گیرد تا کار معطل مانده کشور و چرخ کندشده اقتصاد سرعت قابل قبول خود را پیدا کند.در فضای آرام و عقلایی کارآمدی ها خود را نشان خواهد داد و عیب ها و ناکارآمدی ها قابل مخفی کردن نخواهد بود
نکته بسیار مهم و خطیر آنکه در فضای ملتهب کنونی، بدخواهان کشور و انقلاب در کمین نشسته اند و امیدوارند زاویه یی برایشان پیدا شود که از آب گل آلود ماهی مقصود خود را صید کنند. خطر بی عقلی و جسارت عملی و نظامی دشمنان یک خطر دور از ذهن نیست. آنها اگر در شرایط معمول جرات جسارت نداشتند در فضای اختلاف و دوگانگی و تشنج زمینه را برای آزمودن بخت خود مناسب می یابند که در چنین شرایطی مسلماً همه ضرر می کنند و در فراز همه آنها کشور عزیزمان جراحت خواهد برداشت. ما باید چنان باشیم و چنان با خود اختلاف بورزیم و تعارف کنیم که رقبای جهانی به دیده حقارت ننگرند و خیال خام برایشان پیش نیاید.
یک اختلاف خانوادگی می تواند در بستری از آرامش و تدبیر نه تنها حل شود که گامی مهم در جهت پیشرفت حاصل کند؛ آرامشی که اگر رخت بربندد کیان کل خانواده را مورد تهدید قرار می دهد. اکنون زمان میانداری عقلا و معتدلان و دلسوزتران فرارسیده است که نگذارند احساس شکست در بخشی از جامعه چون آتش زیر خاکستر باقی بماند و امکان دستیابی به یک وحدت واقعی و نه شعاری از دست برود.
تمامیت خواهی و انحصارطلبی از هر سو که دنبال شود چون تیغی وحدت و برادری را مجروح خواهد ساخت. هر کس به کشور و اعتلای آن اعتقاد و التزام دارد باید در پناه قانون قرار گیرد و امکان زندگی و خدمت و اظهارنظرش فراهم شود. در چنین شرایطی هیچ کس احساس انزوا نخواهد کرد و چون یک نیروی منفی نیروهای دیگر را خنثی نخواهد کرد و پیروزی نسبی برای همه حاصل خواهد آمد. اگر بتوانیم آرامش را به کشور بازگردانیم و منازعات را به رقابت های سالم و قانونی تبدیل کنیم جهان خیره بلوغ ملت ایران خواهد شد و مسیر پیشرفت مسیری آسان و پیمودنی می شود.
هیچ گاه برای گذشت و برادری و همزیستی کریمانه و احترام متقابل دیر نیست و هیچ کس از بزرگواری و آینده نگری و عقلانیت ضرر نخواهد کرد. در این باب سخن بسیار است و امید می رود صاحب نظران و مشفقان از علمای بزرگ تا دانشگاهیان و استادان به میدان بیایند و تلاطم جامعه را به اطمینان و ثبات تبدیل کنند.
کیهان:آنکه سقوط می کند آنکه صعود می کند
«آنکه سقوط می کند آنکه صعود می کند»عنوا یادداشت روز روزنامهی کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن میخوانید؛دو گزاره «سقوط آمریکا طی سالهای آتی حتمی است» و «سقوط اسرائیل طی سالهای آتی حتمی است» بارها از سوی اندیشمندان مختلف مطرح گردیده است. از درون دستگاه سیاسی آمریکا و رژیم صهیونیستی هم بارها صدای این دو گزاره شنیده شده است.
حدود یک سال پیش، سرویس امنیتی آمریکا به تحقیقات گسترده خود درباره اسرائیل اشاره کرد و در جمعبندی خود در احتمال دوام این دولت جعلی، طی دو دهه آینده بطور جدی ابراز تردید کرد. البته گزارش های قبلی و بعدی این سازمان -CIA- نیز با صراحت از قریب الوقوع بودن سقوط اسرائیل خبر داده اند. علاوه بر این اگر روی اینترنت به یکی از زبانهای زنده دنیا، متن یا ترجمه عبارت «سقوط اسرائیل حتمی است» را جستجو کنید اندازه چند جلد کتاب قطور به شما مطلب می دهد که فقط تیترهای آن حداقل 100صفحه می شود.
درباره حتمی بودن فروپاشی امپراتوری ایالات متحده و سقوط قریب الوقوع آمریکا نیز اظهارنظرها و مستندات فراوانی وجود دارد. در بسیاری از این گزارش ها تاریخ خاصی هم ذکر شده است مثلا «شورای روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا» سال گذشته زمان آن را طی دو دهه آینده ذکر کرد و شش نهاد اطلاعاتی آمریکا در بررسی مشترک خود و گزارشی که تهیه کردند- و به بیرون درز کرد- سقوط قدرت آمریکا را تا سال 2025 قطعی شمردند.
حدود دو هفته پیش روزنامه صهیونیستی «یدیعوت احارنوت» با وحشت زدگی خاصی از «بروز نشانه ها»یی که آغازی بر فروپاشی آمریکاست خبر داد. این روزنامه البته تنها به فروپاشی اقتصادی و امنیتی اشاره می کند و معتقد است هم اکنون تنها دو پایه از چهار پایه اقتدار آمریکا باقی مانده اند این دو، اقتدار سیاسی و نظامی است. اما در عین حال همین روزنامه در گزارش دیگری به شکست نظامی آمریکا در عراق و افغانستان هم اشاره می کند که بیانگر فروپاشی پایه نظامی قدرت آمریکا نیز هست. «سی بی اس مارکت واچ» که جزیی از ساختار شبکه تلویزیونی سی بی اس آمریکاست و کاملا به مقامات کاخ سفید نزدیک است، در جدیدترین گزارشی که حدود یک ماه پیش منتشر کرد، 20 دلیل مستند را ذکر کرد و نتیجه گرفت که: «سقوط آمریکا بسیار زودتر از آنچه ذکر می شود- سال 2025- اتفاق خواهد افتاد.»
«پل فارل» که نویسنده این گزارش تحلیلی است، نوشت: «نظام آمریکایی یک روح سرگردان است و به احتمال بسیار زیاد فروپاشی آن تا سال 2012 به وقوع خواهد پیوست.» شاید نتوان تاریخ قطعی درباره سقوط امپراتوری و قدرت آمریکا و نیز شاید نتوان تاریخ قطعی فروپاشی رژیم صهیونیستی را مشخص کرد ولی می توان با قطعیت گفت جهان حداکثر طی دو دهه آینده فروپاشی و اضمحلال کامل رژیم صهیونیستی و فروپاشی کامل اقتدار بین المللی آمریکا را شاهد خواهد بود. برای دو دولت غاصب و متجاوز راه گریزی از فروپاشی نمانده و تقریبا با قاطعیت می توان گفت هیچ طرح اجرایی موثری هم برای نجات این دو رژیم وجود ندارد هر چند دستگاههای مختلف رژیم های آمریکا و اسرائیل طرح هایی را ارائه داده اند ولی نتوانسته اند دیگران را متقاعد کنند که چنین طرح هایی از چنان فرجامی جلوگیری می کند.
اما در مورد عامل فروپاشی قدرت صرفاً مادی آمریکا و نیز در مورد عامل فروپاشی نظام ضددینی اسرائیل دلایل مختلفی ذکر شده است و بعضی هم خواسته اند فرافکنی کرده و عامل فروپاشی را هم «مادی» معرفی نمایند. اما کیست که نداند عامل فروپاشی نظام های مادی، معناگرایی جوامع است کما اینکه نظام های معنوی تنها با مادی گرایی سقوط می کنند. در عین حال کم نیستند محققین نکته سنجی که حقیقت را فاش گفته اند. بیش و پیش از همه، حضرت امام خمینی- قدس سره- دقیقاً در همین روزها- 11دی 1367- طی پیامی به گورباچف درباره عامل اصلی فروپاشی نظام های مادی فرمودند: «باید به حقیقت روی آورد، مشکل اصلی کشور شما مسئله مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست. مشکل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست، همان مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بن بست کشیده و یا خواهد کشید. مشکل اصلی شما مبارزه طولانی و بیهوده با خدا و مبدأ هستی و آفرینش است... با مادیت نمی توان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت که اساسی ترین درد جامعه بشری در غرب و شرق است، به در آورد.»
در این میان هیچ تردیدی وجود ندارد که تمنای معنوی و الهی ملت ها و روح عدالت گرای بشر و ناتوانی سیستم سیاسی و اقتصادی آمریکا و رژیم صهیونیستی در برآوردن این تمنا، مهمترین بستر سقوط دو دولت متجاوز و غاصب است. حالا یک سؤال مهم را باید پاسخ داد: «پرچم معنویت، دین داری و عدالت امروز روی دوش کدام ملت و دولت است و کانون پمپاژ کننده این روح مهاجم کجاست؟ به جز ایران و ملت آن؟» البته پر واضح است که امروز ملت های دنیا پشتیبان و پیرو این کشور و نظام و مردم آن هستند و برخلاف سال های اول پس از پیروزی انقلاب، و علی رغم آنچه غرب تبلیغ می کند، دیگر تنها، یا منزوی و یا در محاصره نیست. حتی تنها نظام معنوی هم نیست امروز چندین دولت اسلام گرای انقلابی که کاملاً موثر هستند، مجموعه ای از نظام های دین گرا را شکل داده اند و به شیعه هم محدود نمانده است. دولت های عراق، ترکیه، فلسطین، سودان، کومور ... و نیز دولت هایی که اگر چه اسلام گرا خوانده نمی شوند ولی کاملاً در بلوک اسلام گراها عمل می کنند مثل دولت های سوریه و الجزایر.
اگر تحولات خاورمیانه را مرور کنید می بینید که در دوره اخیر حداقل هر ساله یک دولت به جمع نظام های معنوی پیوسته اند تا جایی که می توان گفت امروز اکثریت کشورها و ملت های خاورمیانه از زیر سلطه آمریکا خارج شده اند.
آمریکایی ها و صهیونیست ها که به واسطه موج قوی انقلاب اسلامی ناچار به ترک خاورمیانه خواهند شد و فروپاشی را در یکی- دو قدمی خود می بینند، با تبلیغات معکوس مقتدرترین نظام سیاسی دنیا راکه علاوه بر 70میلیون شهروند ایرانی از حمایت صدها میلیون شهروند غیرایرانی هم برخوردار است و از همه مهمتر- براساس آیات قرآن کریم- از سوی خداوند متعال هم حمایت می شود، در آستانه سقوط! معرفی می کنند و با اشاره به حضور گروهی آشوب طلب در روز عاشورا که اکثر آن هارا خود طی چند ماه گذشته تحت عناوین خاص به ایران اعزام کرده اند، ادعا می کنند که «اوضاع بالاخره از کنترل جمهوری اسلامی خارج شده و ما شاهد یک انقلاب دیگر در ایران هستیم» انقلابی که قرآن، امام حسین، امام و ولایت فقیه را برنمی تابد!
البته باطل بودن این داعیه تبلیغاتی آشکارتر از آن است که به پاسخ نیاز داشته باشد و می توان در یک جمعبندی گفت آنان با «در حال فروپاشی معرفی کردن عامل اصلی فروپاشی خود» درصدد هستند تا به نظام های فرسوده و در حال فروپاشی خود امیدی بدهند و سقوط آنان را به تاخیر بیاندازند که قطعا این شدنی نیست چرا که میان واقعیت و کاریکاتور آن فاصله زیادی وجود دارد.
ملت ایران در روز 13 محرم پاسخ شرارت های روز 10 محرم یزیدیان را داد. در این باره گفتنی هایی وجود دارد که فقط به چند مورد آن اشاره می شود؛
1- عدد شرکت کنندگان در تظاهرات 13 محرم - و به تعبیر بهتر نهضت عاشورائیان - قطعا در کل کشور از مرز 40 میلیون نفر و در تهران از مرز سه میلیون نفر فراتر رفته و مطلعین و خبرگان منصف عدد آن را در تهران حدود 4 میلیون نفر ذکر کرده اند بعضی هم که خواسته اند حداکثر احتیاط را لحاظ کنند گفته اند در تهران سه میلیون نفر آمده اند. این عدد یعنی اینکه مجموع رای دهندگانی که در تهران به دکتر احمدی نژاد و میرحسین موسوی - که البته دو کاندیدای دیگر رای قابل توجهی نداشتند - در نهضت عظیم روز 13 محرم شرکت کرده و دفاع از آرمانهای الهی و رهبری را با رساترین و پرحرارت ترین وجه فریاد زده اند. این تظاهرات عظیم در تهران و شهرستانها نشان داد که مردم صرفنظر از کاندیدای مورد نظر خویش، به نظام رای داده اند.
2 - شعارهای مردم در روز 13 محرم که فراگیر سر داده می شد تفاوت مردم و مسئولان کشور را در نحوه مواجهه با سران فتنه به نمایش گذاشت این البته تا اندازه ای قابل قبول است. مسئولین قوا در نظام باید حداکثر احتیاط و خویشتنداری را در مواجهه با نیروهای داخلی به منظور جذب حداکثری داشته باشند. این موضوعی بود که در سخنان حجت الاسلام علم الهدی- سخنران مراسم تهران- و حاج سعید حدادیان- مجری و مداح مراسم- و قطعنامه صادره و نیز در حذف گسترده شعارها و تصاویر از صدا و سیما و پرهیز از پخش نزدیک تصاویر اعمال شد و البته قابل درک است ولی در عین حال فریادهای یکپارچه 4 میلیون شهروند تهرانی و ده ها میلیون شهروند در سراسر کشور مسئولیت خاصی را متوجه دستگاه های مسئول می کند چرا که این دستگاه ها ملزم به تحقق خواست قانونی و مشروع ملت هستند.
3- پخش لحظه به لحظه خبرها و تصاویر آشوب و تخریب های روز یکشنبه از یک سو و سانسور مطلق تظاهرات ده ها میلیون ایرانی سراسر کشور در روز چهارشنبه از سوی رسانه های آمریکایی، صهیونیستی، اروپایی و بعضا عربی، خارجی بودن ستاد برنامه ریزی آشوب های پس از انتخابات را برملا کرد. عدم موضعگیری صریح سران ایرانی فتنه در مقابل این دخالت ها و در عین حال مردم دانستن آشوب طلبانی که وابستگی آشکاری به محافل ضد ایرانی غرب داشتند از سوی این سران نشان داد که اگر میان امثال موسوی و خاتمی با کانون برنامه ریزی توطئه علیه ایران فاصله ای هم وجود داشته، اینک کاملا از میان رفته است. بیانیه 17 موسوی این را کاملا نشان می دهد.
4- تظاهرات این روزها از نظر کمیت و کیفیت بخوبی نشان داد که انقلاب اسلامی علیرغم گذشت سه دهه هنوز از آبشخور «انقلاب 57» تغذیه می کند و البته پویاتر و پرحرارت تر و معنادارتر. اگر انقلاب اسلامی با حضور حدود 30 میلیون نفر ایرانی به پیروزی رسید، اینک با کمک خدای متعال و کمک ده ها میلیون ایرانی که کاملا به ریشه ها و اصول وفادارند و از حمایت صدها میلیون مسلمان در دنیا و ده ها نظام سیاسی برخوردار است نه تنها ماندگار است بلکه هجوم سنگین خود را به همه برج و باروهای بین المللی و منطقه ای نظام های شیطانی تا فروپاشی آنها ادامه می دهد.
آفتاب یزد:مردهبادها و زندهبادها برای چه؟!
«مردهبادها و زندهبادها برای چه؟!»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفتاب یزد است که در آن میخوانید؛بعید است هیچ کس در ایران نگاهی به آینده امیدوار کننده کشور داشته باشد و نسبت به حوادث هفت ماه اخیر، احساس رضایت کند. این عدم رضایت از بعضی بحثها و ادعاها در جریان رقابتهای انتخاباتی آغاز شد و همچنان ادامه دارد. گروهی از اصلاحطلبان همچنان نسبت به بعضی حواشی انتخابات و فضاسازیهای قبل و بعد از آن اعتراض دارند. عدهای از افراد معتدل در جریان اصولگرا هم از یک سو نگرانی خود از برخی مقدمات انتخابات و ادعاهای مطرح شده توسط تیم حاکم در انتخابات را اعلام مینمایند و از سوی دیگر، عدم تمکین اصلاحطلبان معترض به خواستههای جناح حاکم برای فراموش کردن مسائل انتخاباتی را موجب نگرانی میدانند.
دولتیها هم هر چند وقت یکبار فرصتی مییابند تا همه جناحها- جز فراکسیون دولتی- اصولگرایان را مورد حمله قرار دهند که چرا قدر دولت و رئیس آن را نمیداند؟ آنها حتی قوای رسمی کشور را از طعن و اعتراض خود مصون نمیدارند زیرا ظاهرا کسانی از حامیان دولت معتقدند همه قوای کشور بایستی چشم به دهان دولتیها بدوزند و آنچه را که دولت- یا به عبارت بهتر، رئیس دولت و حلقه مشاوران او- میخواهند تصویب و تایید نمایند.
اما درگیرشدن در همین اعتراضات، باعث شده که بعضی موضوعات اصلی از دایره توجه، انتقاد و اعتراض دور بماند. مگر اعتراض اغلب اصلاحطلبان به دولت نهم چه بودو چه چیزی باعث شد بسیاری از اصولگرایان تا چند هفته قبل از انتخابات، تمایل خود به معرفی کاندیدایی غیر از احمدینژاد را به نمایش بگذارند؟ کدام شرایط حاکم بر کشور به محسن رضایی جرات داد تا تداوم شرایط مدیریتی آن زمان را موجب افتادن کشور در ورطه سقوط بداند؟ اصلاحطلبان و اصولگرایان منتقد دولت و حتی تعدادی از همکاران اولیه دولت نهم معتقد بودند که دولت نهم، آنگونه که لازم است به برخی از احکام قانونی توجه نمیکند و استفاده نهادهای رسمی کشور همچون مجلس از اختیارات قانونی خود را برنمیتابد. عجولانه بودن تصمیمات و عدم توجه کافی به دیدگاههای کارشناسی مستقل، از دیگر انتقادهایی بود که معترضان دولت نهم - اعم از اصلاحطلب، اصولگرا و مستقل- را به شدت نگران میساخت و همین نگرانی، در اظهارنظرهای متعدد آنها، متجلی میشد.
اکنون با گذشت حدود 7 ماه از انتخابات و بیش از چهار ماه از استقرار کامل دولت دهم، به نظر میرسد تغییر قابل توجهی در رفتار سران دولت ایجاد نشده که بهترین نمونه در این مورد، بلاتکلیفی عرصه برنامهریزی کشور است. مثلا دولت موظف بوده که حداکثر تا پانزدهم آذر ماه لایحه بودجه سالیانه کشور را تقدیم مجلس نماید تا نمایندگان مجلس به نمایندگی از موکلان خود دستورالعملهای لازم را تهیه و دولت را به استفاده بهینه از امکانات محدود کشور وادار نمایند. اما با گذشت 4 هفته از مهلت قانونی، نه تنها هنوز از انجام وظیفه قانونی دولت- که حداقل با سرنوشت یک سال کشور سر و کار دارد- خبری نیست، بلکه برنامه پنج ساله کشور که نقشه راه برای تدوین بودجه سالیانه میباشد نیز تقدیم مجلس نشده است.
البته تجربه همیشگی و به ویژه تجربههای به جا مانده از چهار سال گذشته نشان میدهد که نمایندگان مجلس نهایتا در دورهای کوتاه به بررسی و تصویبلایحه بودجه خواهند پرداخت که این اقدامِ همراه با عجله مجلس تنها به کار دولتی ها خواهد آمد تا هرگاه با نقصانی در اداره کشور مواجه شدند توپ را به زمین مجلس بیندازند؛ بدون آنکه مجلس از اختیارات خود در زمینه تدوین بودجه و رفع نگرانیهای مردم استفاده کافی به عمل آورده باشد.
متأسفانه اشتغال بعضی از اصولگرایان به شعارسازی علیه اصلاح طلبان و سرگرمی افراطی تعدادی از آنها به امور سیاسی، موجب غفلت - و شاید چشم بستن عمدی - آنها به موضوعی شده که هم وضعیت مدیریتی و اقتصادی کشور در سال 89 را با خطراتی مواجه میکند و هم تاثیر اجتناب ناپذیر آن بر سالهای بعد از همین امروز قابل پیشبینی است.در معرکه سیاسی موجود، یک مصوبه نسبتا عجیب کمیسیون طرح تحول اقتصادی نیز از ارزیابی نقادانه کارشناسان اقتصادی به دور مانده است. بنابر آنچه روز چهارشنبه گذشته توسط خبرگزاری ایسنا و به نقل از رئیس کمیسیون ویژه طرح تحول اقتصادی اعلام شد براساس ماده 8 مصوبه کمیسیون «دولت میتواند در زمینه باز توزیع یارانهها بین تولید کنندگان، برای سالهای آینده، تعهد ایجاد کند.» مفهوم این مصوبه آن است که دولت همچنان قادر خواهد بود مجلسیها را در مقابل عمل انجام شده قرار دهد و نظارت مجلس بر روند تشخیص و تخصیص درآمدها و تصویب هزینهها را از میزان حداقلی فعلی نیز پایین تر بیاورد.این در حالی است که رئیس مجلس قبلا از علاقه بعضی دولتیها برای کاهش یا حذف نظارت مجلس بر درآمدهای ناشی از هدفمند کردن یارانهها - که ممکن است از رقم کل بودجه فعلی بیشتر باشد - ابراز نگرانی کرده بود.
در یک کلام، به نظر می رسد اصلاح طلبان، اصولگرایان و بسیاری از فعالان سیاسی که در قالب هیچ یک از دو جناح رسمی کشور نمیگنجند فراموش کردهاند که همه اعتراضها یا حمایتها، برای رفع نابسامانیها در کشور و حل مشکلات مردم بوده است نه آنکه سرگرمی به «مرده باد» و «زنده باد»ها، همه را از هدف اصلی دور و نظارت برعملکرد مدیران را از میزان غیرقابل توجه فعلی نیز کمتر کند. در این مورد سخن بسیار است که اگر بعضی مدیران دولتی به جای حمله به این قلم، خود را موظف به پاسخگویی و توضیح بدانند باز هم به این موضوع مهم خواهیم پرداخت.
رسالت:تحلیلی بر حضور حماسی ملت
«تحلیلی بر حضور حماسی ملت»عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛راهپیمایی روز چهارشنبه گذشته در ایران چشم ناظران جهانی را خیره کرد و معادلات و محاسبات شش ماه گذشته آنها را پس از انتخابات به هم ریخت. تهران روز چهارشنبه گذشته یک روز تاریخی را پشت سر گذاشت. مردم کیلومترها در خیابان های آ زادی، انقلاب تا امام حسین در صفوف به هم فشرده آمده بودند.
راهپیمایی روز چهارشنبه گذشته در ایران چشم ناظران جهانی را خیره کرد و معادلات و محاسبات شش ماه گذشته آنها را پس از انتخابات به هم ریخت. تهران روز چهارشنبه گذشته یک روز تاریخی را پشت سر گذاشت. مردم کیلومترها در خیابان های آ زادی، انقلاب تا امام حسین در صفوف به هم فشرده آمده بودند.
تحلیلگران خارجی فکر نمی کردند مردم تهران در یک روز غیر تعطیل ساعت15 بعد از ظهر که شلوغ ترین ساعت کاری است به خیابان ها بریزند. ساعت یاد شده یک ساعت اداری نبود که بگویند کارمندان دولت را آورده اند. همه آمده بودند با هر وسیله ای که شده بود خود را به “آزادی”، “انقلاب” و “امام حسین” رساندند!
چهره های مردم برافروخته و خشم و نفرت از چشمان آنها نسبت به اهانت به ساحت پاک عزاداران حسینی و شعائر الهی عاشوراییان کاملا هویدا بود. شعارهای آنان حکایت از شعور بالا و تحلیل درست آنها از وقایع را می کرد.عمده ترین شعارها علیه سران فتنه بود. مردم نسبت به سکوت خواص و بی مهری آنان به مقدسات عمیقا گله مند بودند.
مردم در یک حضور میلیونی آمده بودند بگویند، تا پای جان برای حفظ انقلاب و اسلام ایستاده اند.
مردم آمده بودند تا بگویند از ولایت فقیه حمایت می کنیم تا کشور به دست دیکتاتورها نیفتد. مردم آ مده بودند بگویند این آخرین حضور نیست. هر وقت لازم باشد به خیابان ها خواهند ریخت و پاسخ هتاکان و اهانت کنندگان را خواهند داد.مردم به خیابان ها آمده بودند بگویند اگر مسئولان به وظایف خود برای حفظ نظم و امنیت نظام عمل نکنند به بند “م” وصیت نامه امام(ره) عمل خواهند کرد.
مردم به خیابان ها آمده بودند بگویند انقلاب همان طراوت، نشاط و سرزندگی روزهای آغازین انقلاب را دارد احساس و هیجان نسل سوم در دفاع از انقلاب بیش از دو نسل گذشته است.
میرحسین موسوی پس از5 روز سکوت درباره فجایع روز عاشورا دیروز سکوت خود را شکست و رسما از منافقان و هتاکان به ساحت اباعبدالله الحسین در آن روز سیاه دفاع کرد. موسوی همه حقایق و واقعیت های فاجعه بار روز عاشورا را انکار کرد و معتقد است حریم شکنان “به صورت مسالمت آمیز و بدون شعارهای تند” آمده بودند!! او حضور مردم و ماموران را که برای دفاع از حیثیت اباعبدالله الحسین و شعائر الهی به خیابان ها آمده بودند را “فاجعه” خواند.او رسما در اطلاعیه خود منافقین را از این جنایات مبری دانست و مسئولیت همه تبهکاری ها را پذیرفت.او همانند کروبی که همان شب حادثه با بیانیه خود دل آمریکا و اسرائیل و انگلیس را شاد کرد از پیوستن به مردم ابا نمود و پیوند خود را با ساختار شکنان و حریم شکنان بی پرده نشان داد.
موسوی در حقیقت با بیانیه دیروز خود شعارهای مردم در روز چهارشنبه گذشته را با بی حیایی پاسخ داد.بدون شک مردم در حضوری حماسی تر در آینده ای نزدیک پاسخ این گستاخی ها را خواهند داد.
پاسخ چهارشنبه گذشته مردم به آشوب طلبی های منافقین و ضد انقلاب در روز عاشورا یک نقطه عطف در تاریخ ما به حساب می آید.
روز عاشورا تمام شعارها و آرمان های ملت و نیز تمام نمادهای مذهبی و انقلابی مورد هجوم قرار گرفت.
ما در برابر یک جنبش ضد مردمی و ضد الهی قرار داریم که یک سر آن به شبکه های نفاق، کفر و الحاد در خارج وصل است و سردیگر آن به منافقین جدید. ما با پدیده اتحاد همزمان ناکثین، مارقین و قاسطین روبرو هستیم.
ملت ما یک ملت پر حوصله ای استکه کار را تازه شروع کرده و پای همه چیز آن ایستاده است. حادثه روز عاشورا نقاب از چهره خیلی ها کنار زد. موسوی با بیانیه جدید نشان داد که مردم در تشخیص خود علیه او در روز چهارشنبه گذشته اشتباه نکرده اند.
نفرت مردم کانون خشونت و فتنه را هدف قرار داده است. منافقین جدید هیچ طرحی برای جداسازی خود از ضد انقلاب و منافقین قدیم ندارند بلکه با هر بیانیه یک قدم بیشتر به آنها نزدیک می شوند. محسن سازگارا و محسن مخملباف ارتش رسانه ای غرب را علیه ملت ما تجهیز می کنند. اکبر گنجی، سروش وحسین بشیریه خوراک تئوریک مهیا می کنند.
زن رجوی و رضا پهلوی سازمان سیاسی و نظامی خود را برای حرمت شکنی در هر مراسم و مناسک در اختیار منافقین جدید در داخل گذاشته اند.مارکسیستها و کمونیستها در این ماجرا نقش کاتالیزور را ایفا می کنند.
تیم مهاجرانی، کدیور و شاگردان فراری منتظری در خارج در تنظیم ارتباطات و اطلاعات در سامانه جنبش سبز اتصال بالا و پایین جنبش را تدارک می بینند. حزب مشارکت و مجاهدین انقلاب درحال باز تعریف “سازمان رای” با واسطه گری مهاجرانی و کدیور در کنار آشوب طلبان و اغتشاشگران و نقش آفرینی در تشدید خشونت علیه ملت هستند.مجمع روحانیون مبارز متاسفانه مشغول مشروعیت بخشی به این نوع ارتباطات می باشند. کارگزاران و ...
روز چهارشنبه گذشته با مرور کوتاهی به شعارها، دست نوشته های مردم روی مقواها و پلاکاردها این حس به انسان دست می دهد که مردم همه این نوع پیوندها را کشف کردند و ادراک عمیقی نسبت به آن دارند و یک صدا علیه آنها فریاد می زنند.
سیاست روز:قطع روابط اقتصادی با انگلیس و فرانسه
«قطع روابط اقتصادی با انگلیس و فرانسه»عنوان سرمقالهی روزنامهی سیاست روز به قلم علی یوسف پور است که در آن میخوانید؛
1 یکی از بندهای قطعنامه راهپیمایی روز چهارشنبه عاشورائیان تجدیدنظر در روابط با دو دولت انگلیس و فرانسه بوده است. اگرچه این درخواست تجدیدنظر چندین سال است که از طرف مراجع مختلف تذکر داده میشود. اما با کمال تاسف تاکنون اقدام جدی از طرف وزارت امور خارجه و سایر وزارتخانههای اقتصادی مشاهده نشده است و این درحالی است که کشور استعمارگر انگلیس در 200 سال گذشته به طور مداوم مشغول توطئه بر علیه ملت و کشور ایران بوده است و در سالهای اخیر هم بر شدت این توطئهها افزوده است از طرف دیگر از زمان روی کار آمدن سارکوزی در فرانسه این کشور هم بر اقدامات خود بر علیه کشور ما افزوده است و میداندار مواضع خشن و بیمنطق برعلیه کشور ما شده است.
2 در تمام دنیا روابط اقتصادی میبایستی ابزار روابط سیاسی و دیپلماسی باشد با این حال در کشور ما از روابط اقتصادی بطور مطلوب و جدی برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی استفاده نمیشود اگرچه در سالهای اخیر با تذکرات مقام معظم رهبری تا حدی دراین جهت پیشرفت داشتهایم اما تا رسیدن به وضعیت مطلوب فاصله زیادی داریم.
برای مثال وزارت نفت ما هنوز از مشتریان اصلی و جدی خرید تجهیزات نفت از کشور انگلستان میباشد، با وجود اینکه هماکنون کشور ما در ساخت جنگافزارهای پیشرفته نظامی دارای تواناییهای بالایی میباشد و به بیش از 50 کشور جنگافزار صادر میکند به علت ساختار کهنه وزارت نفت هنوز میل به خرید ابزارآلات صنایع نفت وجود دارد و وزارت نفت تاکنون نتوانسته با یک برنامهریزی گسترده ساخت قطعات مورد نیاز خویش را به نهادهای داخلی بسپارد. وزارت صنایع نیز در صنایع خودروسازی یک وابستگی جدی به صنایع فرانسه دارد طوری که سالانه بیش از یک میلیارد دلار پول از ایران به صنایع خودروسازی این کشور تزریق میشود.
با توجه به اینکه صنعت خودروسازی یک صنعت عام و گسترده در جهان بوده و خودرو یک کالای مصرفی میباشد، به چه علت تاکنون وزارت صنایع نتوانسته یا نخواسته است که این وابستگی را به فرانسه قطع نماید و چه کسانی از وجود این روابط سود میبرند.
3 با توجه به نظر قاطبه ملت ایران و مسئولین عالی و ارشد کشور در مورد تجدیدنظر در روابط با دو کشور انگلیس و فرانسه پیشنهاد میگردد شورای عالی امنیت ملی کمیسیونی را مامور بررسی و تجدیدنظر در موارد فوق نمایند وزارتخانههای امور خارجه، صنایع و نفت نیز با تجدیدنظر کلی در عملکرد گذشته و حال خویش راهکارهای اجرایی در جهت قطع روابط اقتصادی با این دو کشور توطئهگر را ارائه و اجرا نمایند.
دنیای اقتصاد:چه کسانی با واردات مخالفند؟
«چه کسانی با واردات مخالفند؟»عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم دکتر فرخ قبادی است که در آن میخوانید؛چند روز پیش معاون محترم وزارت بازرگانی در گفتوگوی مفصلی با پایگاه اطلاع رسانی دولت، به اعتراضات گستردهای که در ماههای اخیر در مورد «واردات بیرویه» کالاهای مختلف و از جمله محصولات کشاورزی صورت گرفته، پاسخ دادند.(1)
ماهیت گفتوگوی ایشان را میتوان در مجموع به دو بخش تقسیم کرد: یک بخش شامل نکات منطقی و مستدلی بود که هیچ خواننده منصفی نمیتواند صحت آنها را انکار کند یا مورد انتقاد قرار دهد. بخش دیگر را در حقیقت مسایلی تشکیل میداد که باید گفته میشدند؛ اما ناگفته ماندن و نگفتن آنها و به ویژه گذشتن از کنار مقولهای که خواه معترضان به «واردات بیرویه» از آن آگاه باشند و خواه نباشند، ریشه مساله و عامل اصلی استیصال آنها به شمار میرود و خوانندگان نکتهبین را در حسرت تحلیلی کامل و قانعکننده از شرایط کنونی، باقی میگذاشت. متاسفانه غفلت ازاین مقوله ریشهای، توضیحات منطقی و مستدلایشان را نیز کمرنگ ساخته است.
مهندس مفتح در پاسخ به انتقاداتی که از «واردات بیرویه» میشود، به چند نکته اساسی و منطقی اشاره کرده است.
1 - دولت نمیتواند، بر اساس نص صریح قانون برنامه چهارم، از واردات جلوگیری کند. اگر از 100 واحد مورد نیاز کشور، 60 درصد تولید داخل وجود داشته باشد و به 40درصد واردات نیاز باشد، دولت بر اساس قانون نمیتواند واردات این مقدار کالا را به گروه خاصی سپرده و مانع واردات بیشتر شود.
2 - افزایش تعرفهها همواره با محدودیتهایی مواجه است. تعرفههای بالاتر از «ضریب موثر تعرفه»، نه تنها مصرف کنندگان داخلی را متضرر میسازد، بلکه با افزایش هزینه واردات قانونی و جذابتر ساختن حاشیه سود واردات غیر قانونی، قاچاق کالا را به میزان قابل توجهی افزایش خواهد داد و «معضل قاچاق هر روز شدیدتر میشود».
3 - قیمت محصولات تولید داخل در اغلب موارد بسیار بالا است. «تا کجا میتوان یک تولید غیر بهرهور را با دیوار تعرفه حمایت کرد؟» حمایت از تولید به وسیله افزایش نرخ تعرفه و اختصاص یارانهها غیر اصولی است. «50 سال است که با دیوار تعرفه از تولید گلخانهای خودرو در کشور حمایت شده، اما چیزی که مبین است، غیر موثر بودناین اقدامات است».
نکاتی که از گزارش مهندس مفتح بیان شد، واقعیتهایی هستند که جای چونوچرا ندارند. البته به شرط آنکه ایشان این مطالب را در پاسخ به کسانی بیان کرده باشند که با اصل واردات مخالفند و خواستار خودکفایی کشور در کالاهایی هستند که به هر زحمت و هر قیمت، تولید آنها در ایران میسر است یا حتی کسانی که بهرغم تجربههای ناموفق در کشور خودمان و بسیاری از کشورهای دیگر، سیاست «جایگزینی واردات» را تجویز میکنند. مساله این جا است که اکثر تولیدکنندگانی که فریادشان از «واردات بیرویه» به آسمان رسیده است، نه با واردات مخالفتی دارند و نه خودکفایی را تجویز میکنند. در حقیقت، بخش قابل توجهی از مواد اولیه و تجهیزات پیشرفته مورد نیاز آنها فقط از طریق واردات فراهم میآید. معترضان به «واردات بیرویه» به سیاستی انتقاد دارند که رقابتی نابرابر را به تولیدکنندگان داخلی تحمیل کرده و آنها را با زنجیرهای سنگینی که به دست و پایشان بسته است به میدان رقابت با رقبای سبک بال و بهرهمند از انواع حمایتها روانه کرده است. این مبارزه ناعادلانه، بسیاری از تولیدکنندگان داخلی را به ورشکستگی کشانده و طبیعی است که صدای اعتراضشان بلند شود.
آقای مفتح بهرهوری نازل تولیدکنندگان داخلی را که به قیمتهای بالاتر محصولاتشان منجر میگردد، دلیل اصلی شکست آنها در رقابت با تولیدکنندگان خارجی ارزیابی میکنند. «تولید 6/0 (تن در هکتار) برنج به معنای تولید غیر اقتصادی است». شالیزارهای کشور فاقد زهکشی هستند و یکبار از آنها برداشت میشود؛ در حالی که در کشورهایی مانند پاکستان دو بار و در کشور تایلند سه بار (در سال) برنج برداشت میشود. ایشان نتیجه میگیرند که «برخی هنوز به جای حرکت در جهت افزایش بهرهوری، در رویای برنج کیلویی 5 هزار تومان به سر میبرند».
شاید در مورد برنج دم سیاه گیلان یا برخی از کالاهای دیگر، بهرهگیری نامطلوب از عوامل تولید و کارآیی نازل، به راستی دلیلی موجه برای واردات فزاینده کشور باشد و تردیدی هم وجود ندارد که افزایش کارآیی و کاهش هزینه تمام شده کالاهای تولید داخل، هدف والایی است که اهتمام در تحقق آن کاملا به جا است. البته همین جا باید تاکید شود که افزایش بهرهوری عوامل تولید، متغیری است که از فضای حاکم بر اقتصاد کشور تبعیت میکند؛ یعنی نیازمند آزادسازی، رقابتی بودن، مقرراتزدایی، خودداری از دستکاری قیمتها و... است و تا زمانی که این فضا مهیا نشود، تلاش برای افزایش کارآیی و بهروری راه به جایی نخواهد برد. بهرهگیری از فنآوریهای کارآمد و نوین، نوآوریهای علمی بومی و ایجاد تغییرات مناسب در سازمان تولید، شرایط لازم برای افزایش بهرهوری عوامل تولید به شمار میروند و اینها همه مستلزم آزادی اقتصادی، فضای مناسب برای سرمایهگذاری خارجی، گسترش رقابت، آموزش و انعطافپذیری بازار کار است. روشن است که فضای اقتصادی کشور ما با شرایط لازم برای افزایش بهرهوری عوامل تولید چندان مناسب نیست و در حقیقت، مختل بودن قیمتهای نسبی در بسیاری موارد با انگیزه حرکت در مسیر ارتقای بهرهوری مغایرت دارد. بدیهی است که اصلاح این شرایط، تنها با سیاستگذاریهای مدبرانه و جدیت در اجرای این سیاستها توسط مسوولان دولتی میسر خواهد بود.
با این همه، بهرهوری نازل به هیچ عنوان نمیتواند دلیل اصلی افزایش شدید واردات کشور ما در دهه اخیر قلمداد شود. ریشه مساله در سیاست مصلحت جویانه و تولید ستیزی است که با تداوم آن، حتی افزایش معجزهآسای بهرهوری نیز راه به جایی نخواهد برد و به «واردات بیرویه»، حتی در مورد کالاهایی که مزیت نسبی ما در تولید آنها غیر قابل انکار است، پایان نخواهد داد.
بر اساس آمار موجود، میانگین قیمتها در کشور ما طی 12 ماه منتهی به آذر ماه 1388 در حدود 15 درصد افزایش یافته است. با چشم پوشی از پارهای جزئیات، میتوان فرض کرد که هزینههای تولید نیز در این مدت به همین میزان بالا رفته باشد. در همین دوره یک ساله، میانگین قیمتها در کشور چین ( که معترضان به «واردات بیرویه» عمدتا واردات کالاهای ارزان قیمت ازاین کشور را مساله اصلی میدانند) فقط 6/0 (شش دهم) درصد افزایش یافته است. به بیان دیگر دراین یک سال، تولید کنندگان ما با رقیبی طرف بودهاند که هزینههای تولیدش (به یوآن) بیش از 14 درصد نسبت به هزینههای تولیدکنندگان داخلی ما (به ریال) کاهش یافته است.
این تفاضل، قاعدتا باید از طریق اصلاح نرخ ارز ( بالا رفتن ارزش یوآن نسبت به ریال) کم و بیش جبران میشد؛ اما در دوره مورد بحث (پایان نوامبر 2008 تا پایان نوامبر 2009) ارزش یوآن چین نسبت به ریال 5/3 درصد هم کاهش یافته است ! به بیان دیگر، دراین دوره یک ساله، تولیدکنندگان داخلی ما در حدود 5/17 درصد از رقبای چینی خود عقب ماندهاند، یعنی میبایست با تولیدکنندگانی رقابت کنند که کالاهایشان فقط در طول یک سال، 5/17 درصد (خواه به یوآن و خواه به ریال) از کالاهای آنها ارزانتر شده است. آیا به راستی اعتقاد داریم که تولیدکنندگان ما در این یک سال، میبایست بهرهوری خود را چنان بالا میبردند که این تفاوت فلج کننده جبران میشد؟ بد نیست بدانیم که بر اساس آمار منتشر شده توسط (OECD)، در طول سالهای 1990 تا 2008، میانگین رشد سالانه بهرهوری عوامل تولید در روسیه، برزیل و مکزیک بین 2/0 تا 5/0 درصد و در کشورهای پیشرفتهتر فرانسه، انگلستان، آلمان، ژاپن وایالات متحده بین 1 تا 2/1 درصد بوده و حتی در اقتصادهای موفق آسیا (کره جنوبی، تایلند و اندونزی) نیز بیش از 5/1 تا 8/1 درصد نبوده است. سریعترین نرخ رشد بهرهوری در این سالها مربوط به هندوستان (8/2 درصد سال) و چین (در حدود 4 درصد در سال) بوده است. (3) در فضای نامناسب کسب و کار کشور ما، بهرهوری میبایست با چه آهنگی در سال بالا رود که تفاوت نرخهای تورم ما با دیگران و نرخهای برابری غیرواقعی ارزها را جبران کند.؟
البته مسالهای که بیان شد صرفا مربوط به سال جاری نیست. بر اساس آمار رسمی، طی سه سال گذشته میانگین قیمتها در کشور ما بیش از 70 درصد افزایش یافته است، (4) در همین دوره سه ساله، میانگین قیمتها در کشور چین، جمعا 4/8 درصد ازدیاد یافته است (در حدود 8/2 درصد در سال). بدین ترتیب در این دوره سه ساله (از پایان سال 2006 تا پایان سال 2009 میلادی) نیز تولیدکنندگان ما با رقیبی طرف بودهاند که هزینههای تولیدش (به یوآن) بیش از 60 درصد نسبت به هزینههای تولید داخلی ما (به ریال) کاهش یافته است. اما در این دوره سه ساله نیز، سیاستهای ارزی ما (و دولت حسابگر چین) اجازه نداده است که تفاوت در نرخهای تورم دو کشور از طریق اصلاح نرخ ارز جبران شود. در حقیقت، در این دوره سه ساله، ارزش یوآن نسبت به ریال تنها در حدود 5/19 درصد افزایش یافته است. بااین حساب، در دوره سه ساله مورد بحث، تولیدکنندگان چینی «فقط» 40 درصد از تولیدکنندگان داخلی ما جلو افتادند و میتوانستند کالاهایشان را با یک مزیت 40 درصدی نسبت به تولیدکنندگان ایرانی در بازارهای ما عرضه کنند. در این مورد نیز انتظار جبران این تفاوت چشمگیر از طریق افزایش بهرهوری تولید داخلی، اگر خوش خیالی محض نباشد، کاملا غیرواقع بینانه است. این محاسبات را میتوان چند سال دیگر هم به عقب برد و به نتایج کم و بیش مشابهی دست یافت.
البته سیاستهای ارزی ما توسط وزارت بازرگانی تعیین نمیشود. این هم سخن درستی است که نه قانون اجازه جلوگیری از واردات را میدهد و نه بالا بردن تعرفهها در شرایط کنونی راه به جایی خواهد برد. این نکته مورد تاکید مهندس مفتح که نمیتوان و نمیبایست صنایع ناکارآمد و فاقد هرگونه مزیت نسبی را با دیوار تعرفهای سرپا نگهداشت نیز نمیتواند مورد مناقشه باشد. این سیاستی است که هم مصرفکنندگان را متضرر میسازد و هم مخل تخصیص منابع به شیوهای کارآمد و منطقی است.
معترضان به «واردات بیرویه» نه خواستار توقف واردات هستند و نه اصرار بر تولید پر هزینه کالاهایی در داخل کشور را دارند که در کشورهای دیگر با هزینههای بسیار کمتر تولید میشوند؛ به شرط آن که قیمتها و هزینهها و نرخهای برابری ارزها مبتنی بر واقعیتهای اقتصادی باشند. چه کسی تردید دارد که چنانچه تفاضل تورم داخلی ما و کشور چین از طریق اصلاح نرخ ارز جبران میشد، دادوستد ما با این کشور حالت معقولتری مییافت و دست کم بخشی از تولیدکنندگان داخلی که در رقابت نابرابر کنونی محکوم به تعطیلی و ورشکستگی هستند، به فعالیت خود ادامه میدادند؟
1 - توضیحات مهم معاونوزیربازرگانی درباره واردات. پایگاه اطلاعرسانی دولت. 7 آذر 1388.
2 - آقای مفتح میتوانستند به تحقیقی که در مورد واردات کشور چین صورت گرفته و مربوط به دهه 1990 (زمانی که نرخ تعرفهها در چین بسیار بالاتر از امروز بود) میباشد، استناد کنند که نشان داده است در ازای هر یک درصد افزایش در نرخ تعرفه، واردات قاچاق سه درصد افزایش مییافته است، آن هم در کشوری که قاچاق کالا مجازات اعدام را به دنبال داشت و دارد. ن. ک. به: ریموند فیسمن و ادوارد میگل: تبهکاران اقتصادی : فساد، خشونت و فقر ملتها. ترجمه فرخ قبادی. انتشارات نگاه معاصر. فصل سوم
3 - UBS, OECD data. quoted in The Economist (Print Edition). Nov. 12, 2009
4 - نرخ تورم در کشور ما، 4/18 درصد در سال 1386، 5/25 درصد در سال 87 و در حدود 15 درصد در سال جاری محاسبه شده است.
جهان صنعت:بالاخره گرانی را تایید کردند
«بالاخره گرانی را تایید کردند»عنوان سرمقالهی روزنامهی جهان صنعت است که در آن میخوانید؛
بالاخره یک نفر پیدا شد که اصل گران بودن کالاهای اساسی را تایید کند! روز گذشته رییس شورای اصناف با تایید گران بودن کالاها سعی کرد خردهفروشها و اصناف را از مظان اتهام گرانفروشی دور کند و بار سنگین گرانی را به دوش نهادی دیگر بیندازد.
قاسم نوده فراهانی تقصیرها را تلویحا و تا حدود زیادی به گردن وزارت بازرگانی و نهادهای نظارتی انداخت.اگرچه این رفتار از سوی مسوولان در مبرا کردن خود از واقعهای و رخدادی، چندان تازه و جدید نیست اما آنچه بالاخره نمود داشت اذعان یکی از مسوولان کشور به وجود گرانی است.
تا پیش از این همه گرانی را تکذیب میکردند اما گویا این پنج حرفی لعنتی آنقدر آشکار شده که دیگر توان تکذیبش وجود ندارد. پس چه بهتر که هر کس تقصیر را به گردن دیگری بیندازد. اگر فردا و روزهای آینده مقامات وزارت بازرگانی گرانی را به گردن ارگانی دیگر انداختند، تعجب نکنید. این دور ادامه دارد.
آفرینش: فرش ایران، تداوم افول
«فرش ایران، تداوم افول»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن میخوانید؛با وجود آنکه صنعت فرش ایران از دیرباز سهم مهمی در صادرات غیرنفتی کشور داشته و دارد اما در سال های اخیر به واسطه ی دلایلی چند اعم از داخلی و خارجی این صادرات رو به قهقرا رفته و اندک اندک سهم 80 درصدی ما در بازار فرش دستباف جهان در سه دهه پیش به سهم کنونی 20 درصدی از بازار جهانی تبدیل شده است. در این میان این روند از چند سال پیش آنچنان مشهود و عینی به نظر می رسید که بسیاری از کارشناسان در قبال آن به مقامات هشدارهایی داده بودند اما گویا حکایت بد بیاری فرش ایران تداوم یافته و اثرات زیان بخش آن به 2/5 میلیون بافنده فرش و خانواده های آنها همچنان باقی است این اثرات به واسطه صدور 90 درصدی تولیدات فرش دستباف به خارج از کشور عینی تر به نظر می آید.
در مورد افول جایگاه فرش دستباف ایران در جهان هرچند عوامل داخلی نقش عمده ای داشته و دارد اما مسائل سیاسی و نپیوستن ایران به سازمان تجارت جهانی (WTO) نیز نقش داشته است. درکنار این فقدان سیاست حمایتی و منسجم از سوی دولت در گذشته وحال، واردات گاه و بی گاه فرش حتی با وجود تعرفه بالا و استفاده از مواد اولیه بی کیفیت خارجی از جمله مواد چینی بر کاهش کیفیت در داخل کشور موثر بوده است. افول کیفیت تولیدات داخلی و صدور آنها از آنجا که سلیقه طرح و رنگ فرش در سطح کشورهای مختلف جهان رو به دگرگونی است و از طرف دیگر متولیان فرش ایران نتوانسته اند گام هایی مناسب برای بازاریابی، بازارسنجی و شناخت بازار مورد تقاضا انجام دهند. رفته رفته کشورهای رقیب نظیر پاکستان، چین و هند با توجه به وفور نیروی کار ارزان دست به شناخت بازارهای هدف ایران در کشورهای جهان زده و با استراتژی مدونی با استفاده از رنگ ها و طرح های مشخص در کنار پایین آوردن قیمت تولید و عرضه، توانسته اند بازارهای مورد تقاضای فرش دستباف ایران را قبضه کنند در این میان تولیدکنندگان ایرانی با تولید بی هدف، کور و فارغ از دید متناسب جهانی نتوانسته اند قیمت تمام شده محصول را پایین آورده و در کنار این روند با بکارگیری مواد اولیه بی کیفیت وارداتی در فرش دستباف و عدم توجه به سلیقه شهروندان کشورهای بازار هدف به عرضه فرش در آن کشورها بپردازند.
مسلم است که خریدار خارجی متناسب با نیاز و سلیقه و قیمت مناسب خود فرش جایگزین ایران را انتخاب می کند. در این راستا سازمان های دخیل و مرتبط با فرش در دولت هم با سیاست هایی غلط و گاه تاخیری هرچند دست به اقداماتی زده اند اما این سیاست ها نتوانسته است تفاوت چندانی در بهبود وضعیت فرش دستباف کشور ایجاد کند. در این راستا اولویت نخست جدا از شناسایی بازارها، نوع سلیقه های متفاوت کشورها و بازاریابی مناسب باید به فکر کاهش تولید قیمت نهایی شده و افزایش کیفیت فرش در مقایسه با رقیبانی همچون هند و چین و پاکستان بزنیم.
در این میان دولت باید با منسجم کردن سیاست های وارداتی و صادراتی خود در مورد فرش دستباف با تعریف نقشه راه جدیدی با یاری گرفتن از بخش خصوصی و آگاهان این بخش در کنار سیاست های تشویقی مناسب در حمایت از تولیدکنندگان و صادرکنندگان بپردازد علاوه بر این برخی کارشناسان بر این نظرند که چنانچه صنعت فرش ایران مایل به حفظ و گسترش سهم خود در بازارهای جهانی است باید از تولید سنتی و بی هدف جدا شده و به سمت صنعتی شدن حرکت کند بدین معنا که قسمتی از کار باید توسط دستگاه ها انجام شود امری که در کشور چین انجام می شود و بافنده فقط گره می زند و سایر قسمت تجهیزات صنعتی هستندکه تولید را همراهی می کنند. افزون بر آن دولت و سازمان های مربوطه از آنجا که نزدیک به چندین میلیون نفر در کشور از این صنعت ارتزاق می کنند باید به فکر چاره ای اساسی باشیم. چرا که تداوم سیاست های غلط در این زمینه جز افزایش بیکاری شاغلان این بخش بر صادرات کشور نیز لطمات جبران ناپذیری وارد خواهد کرد و در کنار این ایران را عملا از بازار صنعت فرش دستباف جهان حذف خواهد کرد.
ایران:در تجلیل از حماسه عظیم عاشورائیان
«در تجلیل از حماسه عظیم عاشورائیان؛چنان خدایی را چنین ملتی باید»غعنهوان یادداشت روز روزنامهی ایران به قلم سعدالله زارعی است که در آن میخوانید؛تظاهرات عظیم 13 محرم - چهارشنبه - از نظر کمیت و کیفیت با آنچه طی 10 و حتی 30 سال گذشته شاهد بودهایم مشابهتها و تفاوتهایی دارد. از این جهت که حضور مردم گسترده بوده و معنای واضح آن حمایت از نظام اسلامی است با تظاهرات گذشته مشابهت دارد و از این جهت که مردم کمتر بدون دعوت رسمی به میدان آمدند و درعصر یک روز غیر تعطیل، حماسهای پرشمارتر و پرشورتر را خلق کردند، با تظاهراتهای پیشین متفاوت است.
راهپیمایی و تجمع پرشور و شمار «13 محرم – 9 دی» را حتماً باید حماسه و حتی فراتر از آن «نهضت» نامید و چون در دفاع از حریم سید الشهدا - علیه السلام - و رهبر معظم انقلاب برگزار شده است، میتوان «نهضت عاشورائیان» خواند. در این نهضت عظیم مردمی چند نکته اساسی به چشم میخورد.
1- حتماً شما هم مشاهده کردهاید که در تظاهرات روز 13 محرم «همه متن مردم» به صحنه آمده بودند و سلیقههای سیاسی کنار رفته بود. در این بین حضور کسانی که در انتخابات 22 خرداد به کاندیداهای غیر پیروز - از جمله به میرحسین موسوی - رأی داده بودند هم چشمگیر بود. در واقع این حضور به این معنا بود که از نظر ملت انتخابات دیری است که تمام شده و اینک باید همدوش هم در میدان دفاع از انقلاب، نظام و کشور خود حضور داشته باشند. این حضور - بخصوص در تهران - بسیار چشمگیر و معنادار بود.
2- درباره شمار شرکت کنندگان در تظاهرات عظیم و خودجوش - نهضت عاشورائیان - عددهای متفاوتی گفته شدهاست؛ از 3 تا 5/4 میلیون نفر؛ که در واقع با عدد کسانی که در انتخابات اخیر ریاست جمهوری شرکت کردهاند، انطباق پیدا میکند. در واقع این تظاهرات نشان داد آنهایی که تلاش میکنند معنای سیاسی «جدا انگارانه» از آرای مردم ارائه دهند، کاملاً خطا میکنند. رأی مردم اول برای نظام و در مرحله دوم برای فردی که نام او روی ورقه رأی ثبت شده است به صندوق ریخته میشود. با این وصف سخن گفتن از «موج رأی» یا جنبش... که از زمان بنی صدر تا کنون چند بار مطرح شده است، نوعی اغوا طلبی و خود فریبی است.
3- در تظاهرات روز 13 محرم میان شعارهای مردم که روی بیلبوردها - بعضاً با خطهای کج و معوج - و زبانها نقش بسته بودند، با شعارهایی که «تریبون داران» تهیه کرده و مردم را به سردادن آنها دعوت میکردند، تفاوتهای محسوسی وجود داشت. هم حجت الاسلام والمسلمین سید احمد علم الهدی - به عنوان سخنران مراسم - هم حاج سعید حدادیان - به عنوان مجری و مداح مراسم- و هم فردی که قطعنامه پایانی مراسم را قرائت کرد، مردم را به خویشتنداری و خودداری از طرح شعارهای خاص علیه سران فتنه دعوت میکردند و سعی وافری داشتند تا هیجان رو به انفجار جمعیت را کنترل کنند که البته توفیق چندانی نداشتند.
مردم در کنار سر دادن شعار مرگ بر امریکا، مرگ بر انگلیس، مرگ بر اسرائیل و مرگ بر منافق، هیچکدام از سران فتنه را بینصیب نگذاشتند و این به یک نقطه از جمعیت تعلق نداشت بلکه عموم جمعیت با احساسات غلیظ به رساترین وجه نفرت خود را از آنان ابراز میکردند و سعی داشتند آخرین پیامها و اخطارهای خود را بدهند.
4- در تظاهرات یا نهضت عاشورائیان - بخصوص در تهران – افرادی با سنهای مختلف حضور داشتند ولی میتوان گفت بر خلاف تظاهرات روز 22 بهمن و... که نوجوانان حضور گستردهتری دارند، در این نهضت اکثریت قاطع و غالب - بیش از 90 درصد - را سنین بین 18 و 19 تا 60 و 65 سال تشکیل میدادند یعنی جمعیتی کاملاً سیاسی و به نقطه انتخاب رسیده در این تظاهرات - نهضت - شرکت کردند.
5- حضور زنان مثل همیشه پررنگ بود و شاید پررنگتر از همیشه. شعارهایی که زنها علیه سران فتنه میدادند، طنین رساتر هم داشت. نمیتوان گفت زنها مذهبیتر از مردانند ولی میتوان گفت زنان بهره بیشتری از عاطفه دینی دارند و لذا حضور گستردهتر زنان - نسبت به مردان - ناشی از جریحه دار شدن احساسات دینی و انقلابی آنان است.
6- زمان برگزاری تظاهرات سه بعد از ظهر - بدترین زمان برای پیمودن چند کیلومتر راه - بود و نسبت به سایر ساعات روز پر ریزشترین ساعت محسوب میشود اما مردم انقلابی و حسینی تهران تظاهرات عظیم خود را حداقل یک ساعت قبل از شروع مراسم آغاز کردند و تا ساعتها پس از غروب آفتاب در خیابانها ماندند. در واقع این حضور در آن ساعت و با آن کیفیت کاملاً وصف الحال مردم تهران و سایر شهرها را نشان داد و چه کوته نظرند آنان که تفسیر دیگری از مردم دارند.
7- در تظاهرات - نهضت عاشورائیان - خبری از عکسهای خاص سیاسی نبود. همه تصاویر روی تصویر حضرت امام خمینی(ره) و بخصوص حضرت آیت الله خامنهای متمرکز بود. این درک ملی ایرانیان را کاملاً نشان میدهد. به هر حال صواب هم این بود که عکس شخصیتهای دیگر سیاسی در این مراسم نباشد تا «تصویرگران سیاسی» آن را از فراز ملی به فرود جناحی انتقال ندهند. براستی باید از خداوند متعال بواسطه این شعور بالا و شور حسینی شاکر بود. چنین خدایی را چنین ملتی باید.
حمایت:اصول مذاکره
«اصول مذاکره»عنوان سرمقالهی روزنامهی حمایت به قلم محمد حسن قا سمی است که در آن میخوانید؛مذاکره فن، هنر و علم گفتگو است. گفتگو در زیباترین بیان آن به تعبیر مولانا، علم آمیزش نمودهای روحی، روانی، ذهنی و رفتارهای انسان ها و یا همان اکسیر و دانشی است که تفاهم جلوه های روحی را موجب می شود و نیازهای به ظاهر ناسازگار، در آن به همزیستی می رسند.
مذاکره، علم یا فرایند گفت وگو با دیگری جهت دستیابی به توافق بر سر مساله ای است. در بین اصول مذاکره دو اصل خوب شنیدن و خوب سوال کردن اصول مادر محسوب می گردند.
یکی از رموز موفقیت در مذاکره و از اصول بنیادین آن، شنیدن است. شنیدن در مذاکره آن قدر اهمیت دارد که از آن به عنوان هنر شنیدن و یا شنیدن فعال یاد می شود. اغلب گفته می شود که بهترین مذاکره کننده بهترین شنونده است. اساس مذاکره بر ارتباط گیری صحیح بین طرفین می باشد و شنیدن و فهم دقیق مسائل باعث برقراری ارتباط درست می شود. به اعتقاد محققان هر فرد روزانه حداقل در یک مورد مرتکب اشتباه شنیداری می شود و در مذاکره چنین اشتباهاتی خسارت بار است.
به طور معمول سه عامل موجب می شود تا مذاکره کنندگان از شنیدن فعال باز مانند. اول اینکه آنها فکر می کنند که مذاکره اساسا" ترغیب دیگران به پذیرش است و ابزار ترغیب هم حرف زدن است. آن ها توجه ندارند که بدون اطلاع از انگیزه های طرف مقابل ترغیب امکان پذیر نیست.
دوم اینکه مذاکره کنندگان آن قدر به حرف زدن اشتیاق دارند که زمان شنیدن خود را به انتظار صرف می کنند تا مجددا" نوبت حرف زدنشان برسد و به این ترتیب ممکن است متوجه اطلاعاتی که در فرایند مذاکره حیاتی است نشوند. عامل سوم این است که گاهی مذاکره کنندگان چیزی را که نمی خواهند بشنوند نمی شنوند تا جایی که حتی متوجه بی علاقگی طرف مقابل به معامله یا خرید از آنها یا فروش به آنها نمی شوند.
فراگیری شنیدن موثر، کاری است دشوار اما ثمربخش. چند قاعده که به مذاکره کنندگان کمک می کند تا شنوندگان فعالی شوندعبارتند از
1-همیشه به شنیدن راغب باشید: درک کنید که در مذاکره هر طرفی که اطلاعات بیشتر و صحیح تر داشته باشد نتیجه بهتری می گیرد. هر چه بااشتیاق تر و دقیق تر بشنوید اطلاعات بیشتری نصیبتان می شود.
2-به جای حرف زدن سوال کنید: سوالتان باید دو هدف را دنبال کند: اطلاعات خاص تر و خواسته ها و نیازهای طرف مقابل. با به خاطر سپردن این نکته هنگام سوال کردن از کلیات شروع کنید تا به جزئیات برسید و اطلاعات موردنظرتان را به دست آورید.
3-به زبان بدنی طرف مقابل توجه کنید: همان طور که شنیدن حرف ها مهم است، پی بردن به نگرش ها و انگیزه های موجود در پس حرف ها نیز اهمیت دارد. پیام زبانی مذاکره کنندگان ممکن است حاکی از صداقت و تعهد باشد اما در حالات چهره و زبان بدنی آنها باید شک و تردید القا شود.
4-ابتدا اجازه دهید طرف مقابل حرف های خود را بزند: قاعده این است که اجازه داده شود طرف مقابل شروع به سخن کند. وقتی طرف مقابل حرف می زند خواه و ناخواه در مورد مواضع، انگیزه ها و نیازمندی های خود اطلاعات می دهد. می توان این اطلاعات را شنید و سپس حرف و یا سوال مناسب را مطرح کرد.
5-حرف طرف مقابل را قطع نکنید: پریدن وسط حرف، هم گستاخی است و هم ممکن است جلوی ارائه اطلاعات مهمی که طرف مقابل ممکن است بدهد را بگیرد.
6-مانع از بروز عوامل حواس پرت کن شوید: هر عاملی که موجب به هم خوردن تمرکز فکری شود آثار سوئی در مذاکره برجای می نهد.
7-همه نکات و مسائل را یادداشت کنید: در مذاکره حرف ها و سخنان مختلفی بیان می شود که با یادداشت آنها و مطالعه بعدی، بسیاری از تناقضات آنها روشن می شود.
8-با هدف بشنوید: باید بدانید دنبال چه چیزی هستید و بر همین اساس دنبال حرف و یا علائم غیرزبانی که شما را به هدف مورد نظر برساند، باشید.
9-به حریفتان توجه کافی و وافی نمایید: در مذاکرات امروزی که هدف هر دو طرف عمدتا" برد- برد است و طرفین می خواهند در آینده باز هم با هم کار کنند، باید طرف مقابل احساس کند که مورد توجه می باشد و طرف وی صادق و منصف است.
10-مباحث را شخصی نکنید و به موضوع بپردازید: اگر به عنوان مثال طرف شما غیر منطقی برخورد می کند و حرف می زند نباید متعرض شخص وی شوید. باید توجه داشته باشید که تعرض به شخصیت افراد موجب بروز کدورت می شود و کدورت روابط را به هم می زند و مسلما" با روابط مخدوش مذاکره کردن دشوار است.
11-عصبانی نشوید: عصبانیت دشمن تصمیم گیری درست و منطقی است. عصبانیت بر شنیدن فعال اثر منفی دارد و حواس انسان را پرت می کند.
12-صحبت کردن و شنیدن همزمان غیر ممکن است: به عنوان یک قاعده، انسانی که در حال صحبت کردن است نمی تواند همزمان شنونده خوبی باشد. اجازه بدهید هرچه بیشتر طرف مقابل حرف بزند. در مذاکره بیشتر گوش باشید و کمتر زبان. گوش و زبان بودن همزمان غیر ممکن است.
مهمترین اصول در یک ارتباط سالم و صمیمانه
در یک ارتباط صمیمانه و دوستانه رعایت شش گام یا اصول ضروری می باشد که عبارتند از:
1.اولین گام در یک ارتباط صمیمانه و دوستانه خوب گوش دادن به حرفهای مخاطب می باشد. اگر سعی کنیم شنونده خوبی برای حرفهای دیگران باشیم، مطمئنا" مخاطبمان هم تشویق می شود که درست به حرفهای ما توجه کند. باید به این ضرب المثل توجه کرد که: "مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد." توجه و تمرکز مناسب ما، در زمانی که کسی با ما سخن می گویدف باعث می شود که وی هم بداند که باید زمان سخن گفتن به ما توجه لازم را داشته باشد. البته گوش دادن یا گوش کردن با شنیدن فرق می کند.
2.گام دوم این است که، هیج گاه در زمان ارتباط برقرارکردن با دیگران و صحبت کردن در مورد مطلبی هیچ گاه سعی نکنیم حق بجانب بودن خود و نا بحق بودن طرف مقابل را ثابت کنیم، اگر در ارتباط با دیگران فقط خود و نقطه نظرات خودمان را در نظر بگیریم، بدون اینکه به احساسات و نظرات دیگران احترامی قائل شویم، باعث قطع ارتباط و آسیب به روابط می گردد.
3.گام سوم، که بسیار پراهمیت می باشد این است که، در ارتباط با دیگران سعی کنیم اعتماد و اطمینان دیگران را بخود جلب نمائیم. یعنی با حس همدلی و درک متقابل به مخاطب خود بفهمانیم که می تواند به ما اعتماد نماید و از این اعتماد در جهت کیفیت و سلامت ارتباط بیفزائیم. باید توجه داشت که" همدلی از هم زبانی بهتر است" یعنی قبلا" مخاطب خود را حتی فقط در مدت ارتباط کلامی بپذیریم و آرام آرام افکار، عقاید، رفتار و نوع اعتقادات خود را به او بشناسانیم.
4.گام چهارم این است که: با توجه به این اصل که هر انسانی از دو نوع رفتار و تفکرات برخوردار می باشد، یکی رفتار و تفکر منطقی، دوم رفتار و تفکرات احساسی، باید دقت داشت که در مطالب مهم زندگی باید از رفتار و تفکرات منطقی استفاده نمود و زمانی که در موقعیت احساسی قرار می گیریم از رفتار و تفکرات احساسی باید استفاده شود. بعنوان مثال لبخند زدن و چهره ای شاد و سرزنده داشتن در هنگام ارتباط با دیگران یک اصل مهم و یک رفتار احساسی است، ولی درست توجه داشتن و توجه به اصول در تصمیم گیری یک رفتار منطقی می باشد.
5.قدم پنجم این مطلب این است که: هیچ گاه در زمان عصبانیت، نگرانی یا ناراحتی با دیگران ارتباط برقرار نکنیم. چون در این حالات فرد به هیچ عنوان نمی تواند منطقی تصمیم بگیرد و مطمئنا" از روی احساس و عواطف فکر کرده و ارتباط برقرار می کند و تصمیم می گیرد. لذا برقراری ارتباطات بر روی اصل منطقی بودن و آرام بودن بر کیفیت و سالم و صمیمی بودن ارتباط می افزاید.
6.گام بعدی این است که" لحن زیبا بهتر از کلام زیباست" در زمان ارتباط برقرار کردن با مخاطب اگر سعی کنیم از لحن ملایم، آرام و صمیمی استفاده نمائیم، به تحکیم ارتباط اضافه می نماید. سخن خشک و بی انعطاف باعث سردی روابط می شود. در واقع رعایت کردن این گفته که " اگر بلند صحبت کنی صدایت را می شنوند ولی اگر آرام صحبت کنی به گفته ات گوش می دهند" نیز می تواند ما را در رسیدن به اهدافی که در برقراری ارتباط با طرف مقابلمان داریم نزدیک تر سازد و به ارتباط موثرتری دست یابیم.
در پایان باید به این جمله ایمان داشت و آنرا اجرا نمود که: " شاد بودن هنر است، شاد کردن هنری والاتر". بنابر این با ایجاد حس شادی در خود، شادی را بین خود و دیگران تقسیم نمائیم و ضمن اینکه خود از ارتباط با دیگران لذت می بریم، به دیگران هم این امکان را دهیم که از ارتباط با ما لذت ببرند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد