گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

13 آبان و شخصیت‌های بادکنکی

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «سلسله مراتبی که شکست»،«اولویت های دور سوم»،«اعتقاد قلبی و التزام عملی رهبری به انتقاد پذیری»،«مواضع خود را شفاف کنید»،«فرصت‌هاى نابرابر»،«یارانه نقدی و لزوم تشکیل بازار»،«13 آبان و شخصیت‌های بادکنکی»،«تولید کنندگان مستحق بخشش جرایم بانکی»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۲۹۰۷۲۴

جام جم:سلسله مراتبی که شکست

«سلسله مراتبی که شکست»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جام جم به قلم مهدی فضائلی است که در آن می‌خوانید؛«سفرهای استانی» از جمله وعده‌های محقق شده دکتر احمدی‌نژاد در جریان رقابت‌های انتخاباتی دور نهم ریاست جمهوری است.

دور سوم این سفرها در حالی همزمان با میلاد امام هشتم حضرت رضا (ع) از مشهد آغاز شد که مخالفان دولت تاکنون نه تنها حاضر نشده‌اند از این اقدام ارزشمند و ابتکاری رئیس‌جمهور استقبال و به آثار مهم آن اعتراف کنند، بلکه با چشم بستن بر این آثار و بزرگنمایی برخی نکات و اشکالات که بعضا جنبه حاشیه‌ای هم دارد می‌کوشند به زعم خود اجازه ندهند هیچ اقدام مثبتی در پرونده دولت اصولگرا ثبت شود! که این خود گویای بغضی است که راه را بر هر نوع انصاف بسته است. قابل توجه این‌که همین جریان، روزی آمدن رئیس جمهور مورد حمایت خود با اتوبوس برسر کار را -که یک‌بار هم بیشتر اتفاق نیفتاد- در بوق و کرنا کرد و آن را اقدامی بی‌سابقه و ستودنی معرفی کرد.(که البته هم بود)

در یک نگاه کلی، پیامدها وآثار مثبت این سفرها را می‌توان این‌گونه برشمرد:

1) شکسته شدن سلسله مراتب و فاصله رئیس‌جمهور تا روستا.

2) آشنایی بیشتر مسوولان و مدیران عالی کشور با مشکلات و توانمندی‌های مناطق مختلف کشور از نزدیک.

3) تقویت ارتباط مسوولان با مردم.

4) تقویت همبستگی ملی.

5) تسریع و جدیت در روند امور اجرایی کشور.

6) ایجاد فرصت برای تجلی اقتدار و همبستگی ملی.

7) ایجاد فرصت برای حل مشکلات کهنه شده مناطق مختلف، به دلیل حضور همزمان همه مسوولان اصلی.

8) جهتگیری 78 درصد مصوبه‌های سفرهای استانی در ارتباط با طرح‌های سرمایه‌گذاری در امور تولیدی و زیر بنایی و با هدف احیای زمینه‌های اشتغال (بر اساس گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی)

عدم امکان تحقق برخی وعده‌ها، نامعین بودن منابع بعضی مصوبات و وجود مغایرت‌هایی با برخی وظایف قوه مقننه نیز مهم‌ترین اشکالات وارد شده به سفرهای استانی است که در یک نگاه می‌توان وزن آنها را در مقایسه با پیامدهای مثبت سنجید.

در جریان این سفرها، مردم بیش از 330 شهرستان کشور بعضا برای نخستین بار مسوولان طراز اول کشور را در میان خود دیدند و با آنها صحبت کردند و طعم حضور یک خدمتگزار پرتلاش و مردمی را در راس دستگاه اجرایی چشیدند.جا دارد دولت دهم در آغاز دور سوم سفرهای استانی اقدامات زیر را مورد توجه بیشتر قرار دهد:

1) تشریح کامل فرآیند انجام سفرهای استانی (این کار شده است ولی جا دارد تکرار شود، بخصوص در شبکه‌های استانی)

2) گزارش کامل از نتایج و اقدامات 2 دور گذشته. در این بخش جا دارد دلایل آنچه محقق نشده است نیز برای مردم تشریح شود.

3) برطرف کردن اشکالات مطرح شده درباره سفرها.

کیهان:اولویت های دور سوم

«اولویت های دور سوم»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم حمید امیدی است که در آن می‌خوانید؛دور جدید سفرهای استانی دولت اصولگرا با حضور وزرا و مسئولان دولتی در حرم مطهر رضوی(ع) آغاز شد. رئیس جمهور به همراه دولت نهم 2بار به تمام استانهای کشور سفر کرد و اکنون در دولت دهم دور سوم سفرهای استانی با رویکرد فرهنگی کلید خورده است.

شاید تا پیش از انجام سفرهای یاد شده، مسئولان استانی و محلی در روند تصمیم گیری ها و اجرای پروژه های عمرانی و سازندگی مناطق تحت پوشش خود، از توان مالی و اجرایی کافی برخوردار نبودند، اما حضور هیات دولت و رئیس جمهور در شهرهای مختلف توانست ضمن دسترسی مسئولان محلی به مدیران بالادستی و بررسی عینی مشکلات موجود در منطقه به روند تصمیم گیری و اجرای مصوبات در راستای توسعه اقتصادی و اجتماعی آن مناطق کمک شایانی نماید.

تمرکز قدرت مالی و اجرایی در مرکز و عدم هماهنگی بین دستگاههای اجرایی نیز از جمله دلایل کندی فعالیت ها و عدم پیشرفت طرحهای استانی و محلی بود. استقرار دولت- هرچند کوتاه مدت- در استانها کمک می کرد تا هماهنگی لازم بین دستگاههای ذیربط برقرار شده و مسئولان محلی نیز هر کدام به سهم خود در پیشبرد مصوبات، جدی تر و هماهنگ تر عمل کنند.

سفرهای استانی باعث شد تا نقطه نظرات مردم در تصمیم گیری ها و برنامه ریزی های منطقه ای لحاظ شود. اگر قرار است به منظور توسعه و پیشرفت یک منطقه طرحی اجرا شود، جلب رضایت مردم باید از شاخص های مهم در تصویب آن به حساب آید. رویارویی هیات دولت و شخص رئیس جمهور با مردم و برخورد چهره به چهره دولتمردان با ولی نعمت های نظام، تا حدود زیادی توانست شرایط را برای بروز و دخالت نظرات مردم در طرحهای منطقه ای فراهم کند.

از سوی دیگر این سفرها و تماس رو در روی رئیس جمهور و هیات وزیران با مردم می تواند پاسخ مناسبی به دشمنان در القای «شکاف بین دولت و مردم» باشد. مردم وقتی می بینند عالی ترین مقامات اجرایی کشور، در کنار آنان، پای درد دلشان می نشینند و حل مشکلات آنها را مهمترین وظیفه خود تلقی می کنند، وجهه مردمی دولت اسلامی که عدالت گستری و ساده زیستی را سرلوحه خود قرار داده، برایشان ملموس تر می شود.

حضرت علی(ع) در نامه 53 نهج البلاغه از مالک اشتر می خواهد که با مردم رابطه برقرار کند و از آنها فاصله نگیرد. حضرت، دوری حاکم از مردم را باعث گمراهی و بی اطلاعی او از حقایق جامعه می دانند و می فرمایند: «پنهان ماندنت را از رعیت طولانی مکن، که در پرده ماندن حاکم شعبه ای است از تنگ خویی و کم اطلاعی از امور. پنهان ماندن حاکم از رعیت، حاکمان را از دانستن آنچه بر آنان پوشیده است، باز می دارد. بر این اساس، کار بزرگ پیش آنان کوچک و کار کوچک، بزرگ جلوه می کند. زیبا زشت و زشت زیبا می شود و حق به باطل آمیخته می گردد.»

اما با کسانی که با اتهام «تقلب» اصل انتخابات را زیر سؤال برده و به تعبیر رهبری انقلاب با بی انصافی «جرم بزرگی» مرتکب شدند، سعی داشتند تا مشروعیت دولت دهم را زیر سؤال ببرند. در نظام اسلامی مسئولان مشروعیت خود را از مردم می گیرند. رای تعیین کننده آنان در انتخابات دهم ریاست جمهوری نشان دهنده اقبال همین مردم به دولت اصولگرا و دکتر احمدی نژاد بود، اما مخالفین تلاش کردند که در جریان اغتشاشات و آشوب ها و بیانیه هایی که پی درپی صادر می شد و مهر تایید از سوی رسانه های بیگانه و دشمنان تابلودار جمهوری اسلامی می گرفت، رئیس جمهور و دولت منتخب را جدای از مردم و فاقد مشروعیت بخوانند.

حضور میلیونی مردم مشهد در استقبال از احمدی نژاد و هیات وزیران در آغاز دور جدید سفرهای استانی نماد استواری از مقبولیت و مشروعیت دولت نزد مردم بود.

در آستانه شروع سفرهای جدید دولت، تذکر چند نکته ضروری است؛
1- در این دوره از سفرها- همانطور که خود دولت نیز اعلام کرده- نگاه اجتماعی و فرهنگی می تواند یک گام جدید و حساب شده و البته منطبق با آموزه های اسلامی و انقلابی باشد. دولت در آستانه اجرای طرح تحول اقتصادی و هدفمند کردن یارانه هاست. به طور طبیعی جراحی اقتصادی که با امور روزمره مردم ارتباط تنگاتنگ دارد، می تواند تبعات اجتماعی و فرهنگی قابل توجهی در بدنه جامعه ایجاد کند. مردم نسبت به آثاری که اجرای طرح تحول بر زندگی آنان خواهد گذاشت، قدری نگران و بیمناک اند. دولت باید در طول سفرهای جدید ضمن بررسی این آثار به توجیه و اقناع افکار عمومی جامعه و رفع نگرانی مردم در ارتباط با اجرای این طرح بزرگ اقدام کند.

2- این سفرها و تصویب طرحهای محلی و منطقه ای، شیب انتظارات و توقعات مردم از دولت را تندتر می کند. به نظر می رسد دولت محترم باید تعریف و تصویب پروژه های جدید را منوط به اجرای کامل مصوبات قبلی در دور اول و دوم سفرهای خود- که درباره برخی از آنها قریب به 5 سال می گذرد- نماید. اگر طرحهای قبلی نیمه تمام مانده و یا روند اجرایی کندی داشته باشند، بطور طبیعی مردم به مصوبات جدید اعتماد چندانی نخواهند کرد.

دولت نیز، اگر در تصویب و یا اجرای پروژه های قبلی کوتاهی شده و یا منابع و امکانات لازم برای آن درنظر گرفته نشده و یا اینکه درباره تصمیم اخذ شده، توجیه کافی و منطقی وجود ندارد، بهتر است صادقانه موضوع را با مردم در میان گذاشته و از آنان عذرخواهی نماید. مردم در نیات خالصانه و تلاش بی وقفه دولت اصولگرا برای خدمت به خودشان کوچکترین تردیدی ندارند و حساب کوتاهی های احتمالی را پای وسعت دامنه کار و خدمت این دولت در گستره ایران بزرگ و اسلامی می گذارند.
3- سفرهای استانی باعث شده تا دولت خود را در برابر مطالبات و مشکلات مردم پاسخگو بداند. سیل نامه ها، درخواست ها و بیان مشکلات و چاره جویی های مردم در این سفرها گویای آن است که مردم دولت را در جایگاه پاسخگویی به مطالباتشان می نشانند.

پاسخ به نامه های مردم یک شیوه جدید در امر حکومت محسوب می شود. طبق آماری که منتشر شده، رئیس جمهور و هیات وزیران توانسته اند در سفرهای پیشین خود به بیش از 80درصد نامه های مردم پاسخ دهند. این امر موجب شده مردم احساس کنند در دولت گوش شنوایی برای شنیدن مشکلات و عزمی برای حل آن وجود دارد. اما پیگیری اجرای دستورات دولتمردان توسط دستگاههای اجرایی کشور نباید مورد غفلت واقع شود. موارد عدیده ای داشته ایم که علیرغم دستور صریح یک مقام اجرایی در پی نوشت نامه یکی از شهروندان برای حل مشکل وی، دستگاه اجرایی ذیربط علنا از اجرای آن سر باز زده و مساله ای که تصور می شد با دستور بالادستی ها حل می شود به جای خود باقی مانده و متاسفانه باعث سرخوردگی آن هموطن نیز شده است.

دستگاههای نظارتی که وظیفه پیگیری مطالبات مردمی و نامه های آنان را دارند باید بطور جدی تر و موثرتر وارد عمل شده و جلوی روندی که موجب سلب اعتماد مردم می شود را بگیرند. در دور سوم سفرها رسیدگی به این مشکل بایستی در اولویت کاری دولت قرار گیرد.

4 - امسال سال اصلاح الگوی مصرف است. هرچند از سوی کسانی که انتظار می رفت، در ارتباط با تبیین فرهنگ مصرف و ارائه الگوی اسلامی و ملی از آن، کار قابل اعتنایی ارایه نشد، اما حال که دولت به منظور مشاهده ظرفیت ها، قابلیت ها، مشکلات و تنگناهای مناطق مختلف به استانهای کشور سفر می کند باید در روند تصمیم گیری ها و برنامه ریزی ها و مکانیزم اجرای پروژه های مصوب، چگونگی استفاده بهینه و مقرون به صرفه و صلاح از ظرفیت ها و امکانات موجود را بصورت الگویی اجرایی در آورد.

سفرهای استانی با هدف شناسایی نیازها و اولویت ها، خدمت رسانی سریع، توسعه عدالت اجتماعی و سهیم کردن مسئولان محلی و استانی در تصمیم گیری ها و اجرای مصوبات از امتیازات دولت اصولگرا است.

رهبر انقلاب، سفرهای استانی رئیس جمهور و هیئت دولت را به عنوان اقدامی برجسته، لازم و خوب ارزیابی نموده و می فرمایند: «اینکه در برخی از شهرها مردم که تا آن زمان یک مدیرکل هم ندیده بودند، از نزدیک با رئیس جمهور دیدار کنند، کار مهمی است. بنابراین باید این حرکت مبارک به درستی تا انتها ادامه یابد و نتایج آن را مردم لمس کنند.»

بدون تردید سفرهای استانی رئیس جمهور و دولت موجب پیوند عمیق تر مردم با مسئولان، تقویت اعتماد ملی و اتحاد و انسجام بیشتر می شود. اینها گوهرهای نابی است که باید قدرش بیشتر شناخته شود.

ابتکار:عتقاد قلبی و التزام عملی رهبری به انتقاد پذیری

«اعتقاد قلبی و التزام عملی رهبری به انتقاد پذیری»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن می‌خوانید؛ماجرای انتقاد صریح یکی از جوانان نخبه علمی در جریان دیدار بارهبری موجی از تفسیر و تحلیل را به بهمراه داشته است.آنچنانکه در خبار آمد در جریان دیدار و گفتگوی جوانان نخبه با رهبر انقلاب یکی از حاضرین بدون هماهنگی با مجری و به دعوت رهبر انقلاب به پشت تریبون قرار گرفت و به شکل صریح از برحی سیاستها و رویه  های حکومتی انتقاد کرد و صراحت انتقادات بگونه ای بود که اعتراض بعضی از حاضران را به همراه داشت اما با استقبال رهبری امکان بیان همه نقطه نظرات خود را پیدا کرد.این موضوع که همچون خط بطلانی بر تبلیغات رسانه های بیگانه بود با واکنش  های عجیب این رسانه ها روبرو شد در ابتدا خواستند از این جوان یک قهرمان بسازند انگار این جوان دست به انتهار زده است و سپس سناریوی ناپدید شدنش را مطرح کردند که خوشبختانه با واکنش به هنگام ایشان این ترفند هم راه به جایی نبرد به همین دلیل فرصت را غنیمت شمرده به بهانه اقدام حکیمانه رهبری که می تواند پیام صریحی برای همه دست اندرکاران و مسئولان داشته باشد نگاهی به سیره امام( ره)و رهبری در برخورد با حقوق ملت و رابطه نظام ولایتی خواهیم انداخت.ویژگی یک رهبر بزرگ اینستکه با مطالعه در احوال گذشتگان،به خوبی خصلت مشترک همه به حکومت رسیدگان را بشناسد و برای آنکه هیچ یک از ارکان حکومت،کرامت شهروندان را زیر پا نگذارند خود و بقیه مسئولان را وادار به تحمل انتقاد (ولونا حق باشد) می کند.

مطالعه سیره امام (ره) و مقام معظم رهبری نشان می دهد که آن دو برای جلوگیری از قدسی سازی های غیر ضروری و زیان بار به صورت مکرر تذکرات لازم را به جامعه و اطرافیان داده و می دهند.چرا که این دو بزرگوار نیک دریافتند که نقدناپذیری، از ویژگی هایی است که معمولا برای رهبران کاریزمایی به ویژه نوع منفی و توتالیتری آن ذکر می شود.

آنچنانکه بعضیها برداشتی استبدادی از نظریه ولایت مطلق فقیه دارند و تلاش می کنند تفسیری توتالیتری از آن ارائه دهند در حالیکه اساسا "اطلاق" ولایت مطلقه فقیه در برابر ولایت نسبی مطرح می باشد،یعنی نباید اختیارات ولی فقیه را محدود و مقید به امور خاصی دانست لذا هیچ محدودیتی جز محدوده مصالح مردم و قوانین الهی و موازین و ضوابط اسلامی در زمینه اختیارات فقیه عادل وجود ندارد از سوی دیگر ولایت مطلقه فقیه به معنای نظارت و کنترل فعال است و اساسا در نظام اسلامی ،حکومت به معنای استیلا و "تغلب"حاکم بر محکومین وجود ندارد.

بنابراین ولایت فقیه نه خودروایتی از استبداد دینی بحساب می آید و نه اسباب به استبداد کشیدن نهاد دولت را فراهم می آورد و بااینکه قدرت در ذات خویش گرایش به طغیان و تعدی داشته و در صورت عدم کنترل و مهار لازم به فساد می انجامد و حقوق شهروندان در معرض خطر قرار می گیرد اما در نظام اسلامی و بر اساس نظریه ولایت فقیه قدرت اگر در دست افراد غیر مهذب باشد خطرناک است به همین دلیل رهبری در نظام اسلامی دارای شرایط ویژه ای است و نظارت درونی که همان تقواست شرط لازم برای ولی فقیه می باشد. به تعبیر دیگر "خود رهبری" شرط لازم برای رهبری بر دیگران است.

اگر کسی قدرت رهبری خود را بدست آورد آنگاه صلاحیت رهبری بر دیگران را پیدا می کند.در حالیکه الگوی رهبری کاریز مایی و بری بر رهبری در نظام های توتالیترو فاشیستی و ضد دموکراتیک که مبتنی بر کیش شخصیت و مرید پروری و غیر عقلانی است صادق می باشد و این مدل بر مدل رهبری در نظام سیاسی ولایت فقیه منطبق نیست به همین دلیل هم نظریه ولایت فقیه از جهت شرط تقوا و علم و آگاهی در دنیا بی نظیر است یعنی تنها مطابق این نظریه است که رهبر می بایست با تقوا ترین و از منظر علمی دارای درجه پروفسوری باشد این در حالیستکه در دنیای لیبرال شاهد هستیم که در مواردی رهبران کشورها از بین مطرب ها وسگ بازها انتخاب می شوند.

امام و رهبری منبع مشروعیت را الهی دانسته و می دانند،این بزرگواران به خوبی دریافتند که تاریخ ارباب قدرت نشان داده که به دلیل نداشتن ظرفیت به ورطه طغیان افتاده و آتش نخوت و غرور آنان با تعریف و تملق شعله ور شده و آثار مخرب به جای نهاده است.از این‌رو صالحان قدرتمدار اجازه نمی‌دهند افراد رعیت در برابر آنان کرنش کنند در حالی که طاغیان مردم را به بردگی می کشانند و ملت های تحقیر شده از ارباب زرو زور، خدایگان می ساختند و به خاک پای آنان به ذلت می افتاده اند و اسلام آمد که این تابوهای قدرت را بشکند و مردم را از بندگی بندگان به بندگی خدا فرا خواند در سیره حکومت علوی می خوانیم که حضرتش به یکی از همراهان که پیاده در رکاب آن حضرت حرکت می کرد،فرمود برگرد چرا که راه رفتن مثل تو با مثل من فتنه برای حاکم و ذلت برای مومن است یا اینکه آن حضرت برغم داشتن مقام عصمت به یاران می فرمود: من از نقد شما فراتر نیستم هر آنچه را لازم می دانید با من بگوئید و بیم و هراسی نداشته باشید.

بنابراین با داشتن چنین اسوه و الگوها و تفسیر ذکر شده از ولایت فقیه باید به آزادگی خود ببالیم و تحت تاثیر القائات دچار توهمات خودساخته و گرفتار پیش داوری نشویم و باید امیدوار بود که به مرور با نشان دادن این نوع مثالها ظرفیت انتقادپذیری در بین مسئولان نهادینه شود و به یک ارزش تبدیل گردد.

جمهوری اسلامی:مواضع خود را شفاف کنید

«مواضع خود را شفاف کنید»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛تازه ترین خبرها از واشنگتن حاکی است کمیته اقتصادی سنای آمریکا در آستانه 13 آبان در ادامه سیاست « چماق و هویج » بر ضد ایران و برای تحت فشار قرار دادن کشورمان جهت تن دادن به خواسته های نامشروع کاخ سفید قطعنامه ای را تصویب کرده که به دولت اوباما اختیار می دهد قوانین تحریمی شدیدتری را علیه جمهوری اسلامی ایران به اجرا در آورد. این درحالیست که سنا و مجلس نمایندگان آمریکا هفته گذشته طرح دیگری را در زمینه تحریم علیه شرکتهایی که در بخش انرژی ایران سرمایه گذاری و مشارکت کرده و همچنین در زمینه فروش فرآورده های نفتی به ایران فعالیت می کنند از تصویب گذراند.

شاید عده ای براساس شعارها و تبلیغات انتخاباتی باراک اوباما تصور می کردند که او به سیاستهای « چماق و هویج » آمریکا در قبال ایران پایان داده و می تواند گره روابط تهران و واشنگتن را نه با دندان بلکه با عقل و تدبیر باز کند ولی عملکرد او در چند ماه گذشته نشان داد که هیات حاکمه جدید آمریکا عمل به نسخه بازسازی شده سیاست چماق و هویج بوش را در قبال ایران در پیش گرفته و حتی در بعضی موارد با فربه کردن چماق و گسترش تهدیدهای نظامی و تحریم های اقتصادی خواستار براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران است با این تفاوت که اوباما برخلاف بوش که سیاست تغییر حکومت ایران را دنبال می کرد و موفق به اجرای آن نشد ظاهرا ادامه این سیاست را کنار گذاشته و به جای آن سیاست هضم کردن ایران در سیاستهای بین المللی را پیگیری می نماید آنگونه که استحاله ایران را به صورت چند وجهی و پرشتاب در راس سیاستهای خود قرار داده است .

در راستای چنین سیاستی آمریکائیها سعی دارند با ایجاد فشارهای مضاعف دولت و گروههای سیاسی ایران را به تغییر رفتار در مسائل حساس و کلیدی وادار کرده و به این ترتیب بدون آنکه نیازی به تغییر نظام سیاسی ایران باشد اقدام به بی هویت کردن نظام و استحاله آن کنند.

این سیاست که شش ماه پیش توسط گروه مشاوران باراک اوباما روی میزکار او قرار گرفت اکنون به عنوان راهکار کاخ سفید برای مهار ایران و با هدف استحاله نظام جمهوری اسلامی ایران در دستور کار دستگاه دیپلماسی آمریکا قرار گرفته است . در بطن این سیاست یک گزاره بنیادین وجود دارد که آمریکا درعین حال که تحت هیچ شرایطی حاضر به اعطای امتیاز به ایران نخواهد بود در عین حال نشانه های امیدوار کننده و چراغ سبزهایی مبنی نرم شدن سیاستهای کاخ سفید به ایران ارسال می کند که بتواند امیدواری هائی را در حل و فصل روابط تهران واشنگتن ایجاد کرده و گروههای سیاسی را به وادی ایجاد رقابت و مسابقه در راه مذاکره برای از سرگیری روابط بکشاند . بنابر این چرخش 180 درجه ای برخی جناحهای منتسب به دولت برای مذاکره با هیاتهای آمریکایی و باز کردن باب گفتگوهای هسته ای به اصطلاح موثر و مقتدرانه با آمریکا جای شگفتی بسیار دارد. این تعجب وقتی بیشتر و دامنه دارتر می شود که در گذشته مذاکره بر سر حق هسته ای مردم ایران با کشورهای غربی توسط این جناح غلط ارزیابی شده و به شدت با آن مخالفت می شد اما امروز نه تنها در حاشیه مذاکرات هسته ای باب مذاکرات دوجانبه با مقامات آمریکایی باز می شود بلکه تحویل اورانیوم های غنی شده کشورمان به غرب یک پیروزی قلمداد گردیده و از منتقدان این کار به شدت انتقاد می شود. برخی تحلیل گران معتقدند این جریان سیاسی که خود را متولی رسمی خط انقلاب معرفی می کند و در بیانیه های سیاسی و اطلاعیه های تبلیغاتی خود را نوک پیکان مبارزه با آمریکا قلمداد می نماید در خفا تلاش دارد زمینه هایی را در « مفاهمه » با آمریکا بازگشایی کند که سرانجامی جز « معامله » برای آن متصور نیست .

از سویی برخی دیگر از جناحهای سیاسی در آستانه روز ملی مبارزه با استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا که امام خمینی آنرا انقلاب دوم نامیدند مواضعی از خود بروز می دهند که هرگز بامواضع صریح آشکار و توفنده امام در قبال آمریکای جنایتکار و شیطان بزرگ سازگاری ندارد که هیچ بلکه در تباین غیرقابل انکار با آن است . قطعا امروز بزرگترین شرمندگی برای کسانی که خود را فرزندان معنوی امام می دانند این است که حاضر نیستند مواضع خود را در قبال سیاستهای سلطه جویانه آمریکا بیان کنند و آنچنان گرفتار دلمشغولی های داخلی شده اند که شیطان بزرگ را به فراموشی سپرده اند.

قطعا پذیرفتنی نیست افراد و جریانهایی که وجاهت و مقبولیت گذشته خود را از خط امام کسب کرده اند امروز در قبال بزرگترین و با اهمیت ترین رویداد تاریخی انقلاب و موضوع دخالتهای شیطان بزرگ و جنایتهای آمریکای جهانخوار دچار چنین گنگی بزرگ و سکوت سنگینی شده باشند چرا که اکنون بیش از هر زمان دیگری احساس می شود نیروهای خط انقلاب در مسائل اصلی و کلیدی باید بر مواضع امام و نظام پافشاری کرده و خط خود را از جریانات سرسپرده جدا کنند.

بنابر این مهمترین انتظار مردم و پیروان واقعی خط امام که انقلاب بر دوش رنجها و از خودگذشتگی های آنان شکل گرفته و ادامه یافته از همه نیروهای سیاسی همراستای انقلاب این است که موضع خود را نسبت به آمریکا مشخص کرده و حساب خود را با دشمن اصلی انقلاب روشن کنند. اینکه عده ای تصور کنند با مبهم گذاشتن موضوع و عدم اعلام نظر خود نسبت به آمریکا می توانند از بازی یارگیری سیاسی در داخل و خارج بهره مند شوند بزرگترین خسارت را متحمل شده اند زیرا آمریکا به دنبال طعمه گیری سیاسی از گروههاست و در این بازی احتمال پیروزی برای هیچیک از جناح های سیاسی در تعامل با آمریکا وجود ندارد. در واقع مردم با صراحت به همه گروههای معتقد و وفادار به نظام اسلامی و خط امام گوشزد می کنند مواضع خود را شفاف کنند و پایبندی خود را نسبت به رویکرد استکبارستیزی که شاخص اصلی انقلاب اسلامی است اعلام نمایند و اجازه ندهند این خط روشن و انقلابی تحت الشعاع مسیرهای انحرافی و سیاستهای حیله گرانه استکبار جهانی قرار گیرد.

حیات نو:فرصت‌هاى نابرابر

«فرصت‌هاى نابرابر»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی حیات نو به قلم ناصرالدین قاضى‌زاده است که در آن می‌خوانید؛هزاران سال طول کشید تا آدمى در چارچوب فرهنگ سیاسى به تفکیک قوا و تقسیم وظایف دست‌یازد. پدران ما پس از کوشش و خطاهاى بسیار فطرى و هزینه و مرارت‌هاى عملی، یاد گرفتند که زیر سقف قانون، همزیستى عقلانى را توافق کنند و قانون‌گرایى را در ساز و کار اداره کشور به کار ببندند. ایرانیان هم با افت و خیزهاى پرهزینه در 100 سال اخیر، تفکیک قوا و تعیین حیطه دخالت مسئولین را در عرصه قدرت به ثبت رسانده‌اند. اما استقرار قانون و عملیاتى شدن قوانین در شریان زندگى مردم هنوز با نقاط ضعف و نابسامانى و تفاسیر خودسرانه روبه‌روست. موضع‌گیرى اخیر یک مقام نظامى در مورد معادلات حاکم بر رقابت‌هاى جناحى نمونه آشکارى از ورود غیرقانونى نظامیان در عرصه سیاست قلمداد مى‌شود.

سخنان جناحى این مقام نظامى مبنى بر آنکه هیچ کس جرأت ندارد در مورد شکل و محتواى نظام اظهارنظر کند- اگر واقعا نقل قول با امانت انجام شده باشد-...       

- از نقطه‌نظر توسعه سیاسی، التزام او را به قانون به چالش کشیده است.
در وهله نخست، این سخنان با آموزه‌هاى امام(ره) تعارضى آشتى‌ناپذیر دارد و بن‌مایه‌هاى اندیشه‌هاى امام خمینی(ره) را در عدم دخالت نظامیان در عرصه سیاست و معادلات جناحی، زیر سوال مى‌برد.

نکته مهم‌تر آنکه اظهاراتى از این دست که با نیت تثبیت نظام اعلام مى‌شود، به نحو پارادوکسیکال پرتوهاى معکوسى به جامعه منعکس مى‌سازد و به جاى آنکه در جهت قانون‌گرایى عمل کند، علیه اعتماد و مقبولیت عمومى عمل مى‌کند. تعیین هندسه نظام سیاسى ایران برعهده مفسران کنونى قانون اساسى نهاده شده است، قطع‌نظر از اختلاف در تفسیر قانون اساسى که در سه دهه اخیر مشاهده شده است، کمتر کسى را مى‌توان یافت که در مورد اصل نظام یعنى اراده مردم، تردید روا دارد. بى‌گمان نظام جمهورى اسلامى ایران بیش از هر عاملى در 19 دى 56، 17 شهریور 57 و 21 و 22بهمن 57 و با خواست مردم رقم خورده و با اراده همین مردم تثبیت و استقرار یافته است.به این ترتیب هیچ منبع و نیرویى شایسته‌تر از خواست جمعى وجود ندارد.

از همان روزى که نهاد مردمى سپاه پاسداران شکل گرفت کسى گمان نمى‌کرد که مردمى بودن این نهاد که مورد اعتراف دوست و دشمن است، به نحوى مدیریت شود که با مطالبات صنفی، سیاسى و اجتماعى برخى لایه‌هاى جمعى در افتد. فلسفه هشدارهاى مکرر امام(ره) و قوانین مصرحه در کشورهایى که تفکیک قوا دخالت نظامیان را در امور سیاسى منع کرده است بر این واقعیت تاکید دارد که جایگاه مردم به عنوان بهترین منبع مشروعیت بخش به دیگر ارکان نظام، در اولویت اول قرار دارد و به چالش کشیدن آن نه تنها موجب تقویت پایه‌هاى نظام نمى‌شود، بلکه اعتماد عمومى را متزلزل مى‌سازد.

هرچند اختلاف مواضع سیاسى و دیدگاه چهره‌هاى مدیریتى در مورد چگونگى برنامه‌ریزى و اداره کشور، پدیده‌اى واقعى و حتى ضرورت بالندگى و توسعه است اما آنچه امروزه موجب نگرانى دلسوزان نظام و افکار عمومى مى‌شود، آن است که دخالت روزافزون نهادهاى موظف در امور سیاسى فضا را براى رقابت سالم گرایش‌هاى سیاسى و فکرى مسدود مى‌کند تا تنها چهره‌هاى خاصی، امکان فعالیت در مدیریت کشور داشته باشند. اگر انصاف داشته باشید در مى‌یابید که نه تنها پدیده دخالت نظامی، بلکه جابه‌جایى و مشارکت سوال‌برانگیز نیروهاى نظامى در عرصه‌هاى فرهنگى و مدنى مانند حضور چشم‌گیر نیروهاى غیرمطبوعاتى در نمایشگاه مطبوعات امسال صداى غیرمنتقدان را هم بلند کرد. در این نمایشگاه، صاحبان قلم جایگاهى براى سوال و نقد نداشتند، در حالى که برخى از متشابهان سپهر اطلاع‌رسانى به ترکتازى در میدان قلم مشغول بودند.

هیچ اهل قلمى انتظار ندارد که فضاى نقادى و پرسشگرى میراث انحصارى و ملک مطلق آنان شود. زیرا این مقام نظامى نیز به عنوان یک صاحب دیدگاه مى‌تواند، نظراتش را در مورد نهادهاى دیگر اعلام کند و پاسخ آن را در فرصت برابر دریافت کند. از این رو چالش اساسى آن است که آیا ادبیات نظامی، انتقادات دیگران را به به رسمیت مى‌شناسد که اینگونه وارد عرصه دیالکتیک روشنگرى و پرسشگرى اصلاح‌طلبان شده است؟ اگر پاسخ مثبت است پس چرا مدعیان عدالت‌ورزى از پاسخ دادن واقعى شانه خالى مى‌کنند و تنها به تهدید و تخریب اهتمام مى‌ورزند.

دنیای اقتصاد:یارانه نقدی و لزوم تشکیل بازار

«یارانه نقدی و لزوم تشکیل بازار»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه ی دنیای اقتصاد به قلم پویا جبل‌عاملی است که در آن می‌خوانید؛فارغ از توانایی دولت فعلی در حذف یارانه‌ها و فارغ از اینکه این عمل چگونه صورت می‌گیرد و قرار است پول نقد به چه کسانی تعلق گیرد، که در جای خود جای بحث بسیار دارد و در این مدت از سوی کارشناسان مورد توجه قرار گرفته است،

یک نکته مورد اجماع است و آن اینکه به هر رو، حذف روند فعلی یارانه‌ها که باعث خلل در بازار می‌شود، یک ضرورت است. نکته اصلی در این ضرورت، مشهود شدن قیمت واقعی در بازار کالاهای اساسی است. به این شکل می‌توان امید بست که قیمت‌های نسبی موجبات حرکت بازار را به سمت کارایی بیشتر فراهم کند. اما در این بین نکته‌ای بس پراهمیت هم وجود دارد.

فراموش نکنیم که اگر به‌عنوان یک اقتصاددان صحبت از قیمت‌های واقعی می‌کنیم، قیمتی را مد نظر داریم که در یک «بازار» به‌وجود آمده است. یکی از مشخصه‌های بازار آن است که همه افراد به طور بالقوه حق دارند که در آن، چه به عنوان متقاضی و چه به عنوان عرضه کننده، به فعالیت بپردازند. این در حالی است که در مورد بسیاری از کالاهای یارانه‌ای امروز تنها دولت عرضه‌کننده است. به عبارت بهتر، وجود قوانینی که مانع حضور بخش خصوصی می‌شد و یا وجود همین یارانه‌ها که قیمت را آنچنان پایین نگه می‌داشت که هیچ عاملی انگیزه ورود به این عرصه‌ها را نداشت، باعث آن می‌شد تا یک انحصارگر غیراقتصادی – فرق است میان انحصارگری که با کارایی بالایش انحصار ایجاد می‌کند، مانند مایکروسافت در بازار رایانه و این نوع انحصار- در این شبه بازار حضور داشته باشد.

نمی‌توان نیمی از یک نظریه را پذیرفت و به نیمی دیگر توجه نکرد. اگر بحث از پرداخت قیمت واقعی بازار از سوی متقاضی می‌کنیم، باید واقعا بازاری هم وجود داشته باشد. بنابراین، دولت نمی‌تواند از یک سو قیمت‌ها را واقعی کند و از سوی دیگر اجازه ندهد بنگاه دیگری وارد بازار شود. اجرای اصل 44 به عنوان واگذاری شرکت‌های دولتی، یک بحث است و ورود بنگاه‌های خصوصی به بازارها یک بحث دیگر.

به عنوان مثال، چرا نباید شرکت‌های خصوصی عرضه کننده گاز و برق باشند؟ شاید برای یک ایرانی که از وقتی چشم گشوده، دولت این کالاها را به وی عرضه داشته است، سخت باشد و حتی باور نکند که می‌تواند مثلا چند عرضه کننده برق وجود داشته باشد و وی از کس ی خرید کند که قیمت پایین‌تری را پیشنهاد کند؛ اما این دقیقا همان امری است که در اقتصادهای سرمایه‌داری رخ داده است. نمی‌توان قیمت را واقعی کرد و حق داشتن قیمت رقابتی را که از یک «بازار» انتظار می‌رود، از مردم سلب کرد. نمی‌توان قیمت را واقعی کرد و مردم را مجبور کرد قیمتی را پرداخت کنند که به خاطر عدم کارآیی دولت، بس بالا باشد.

اگر اقتصاددانان ما بیم از افزایش قیمت کالاهای اساسی دارند، به جای مانع تراشی در این لایحه، باید دولت را مجبور کنند که فضا را برای به وجود آمدن بازار آماده کند. بی تردید تنها یک رقیب و حتی رقبای بالقوه برای یک بازار، باعث به‌وجود آمدن قیمت بازاری واقعی می‌شود. اگر دولت بداند رقیبی دارد که مثلا در بازار پست می‌تواند با قیمت پایین‌تر خیلی سریع‌تر نامه‌ها را جابه‌جا کند، فکری به حال خود می‌کند و نفع این تامل تنها به مردم می‌رسد. نفع مردم در مصنوعی کردن قیمت نیست، بلکه نفعشان پرداخت یک قیمت بازاری رقابتی است که از یک بازار کارآ حاصل می‌شود. پس به عنوان یک کارشناس می‌توانیم از حذف یارانه‌ها دفاع کنیم، اما نمی توانیم از پرداخت هزینه ناکارآمدی شرکت‌های دولتی از جیب مردم تنها به خاطر انحصار قانونی و غیراقتصادی این شرکت‌ها دفاع کنیم. آیا دولت برای نیمی دیگر از واقعیت هم فکری کرده است؟

رسالت:باطل السحر دومینوی فتنه

«باطل السحر دومینوی فتنه»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن می‌خوانید؛ریزشه ای جریان سبز در قالب یک تصاعد هندسی روبه تزاید است. خوشبینانه ترین پیش بینی ها از حضور کمتر از چند صد نفری سبزها در تجمع غیر قانونی روز13 آبان که به موازات اجتماع میلیونی دانش آموزان و دانشجویان ایرانی تدارک دیده شده، حکایت می کند. حداقل در یک ماه گذشته تبلیغات گسترده ای از طریق شبکه های اجتماعی، ماهواره ها، اینترنت، شب نامه ها، به طور تلویحی در برخی روزنامه ها و ... برای این اجتماع غیر قانونی صورت گرفته است.

جریان موسوم به سبز در روز قدس با سر دادن شعارهایی نظیر جمهوری ایرانی، نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران و ... عملا راه خود را از ملت ایران جدا نمود و به آرمانهای انقلاب و امام(ره) پشت کرد. بنا بر توصیه های مرد خاکستری جریان اصلاحات برنامه های مشابهی برای تجمع روز13  آبان تدارک و طراحی شده است.

جریان پشت پرده سبزها در روز قدس وابستگی خود به رژیم صهیونیستی را ثابت کرد و قرار است در روز مبارزه با استکبار جهانی تعلق خاطر خود به آمریکا را نشان دهد.

این گروه که در جریان اغتشاشات اخیر در برخی خیابان های تهران از حمایت صریح الهجه و بی سابقه برخی مقامات آمریکایی نظیر اوباما و کلینتون برخوردار شد قصد دارد در13  آبان امسال به دولت ایالات متحده ادای دین کند.

بسیار غیر محتمل است که در هدایت اتفاقات روز قدس و برنامه های اعتراضی که برای13  آبان تدارک دیده شده، ردپای عناصر آمریکایی و اسرائیلی وجود نداشته باشد. مهره های سوخته داخلی ارزش هزینه کردن ندارند، هدف اصلی ملکوک کردن برائت ملت ایران از شیطان بزرگ و غده سرطانی صهیونیسم است.دشمن در صدد است از این طریق ابزار چانه زنی دست و پا کند و عزت و استقلال ایران را مورد تعرض قرار دهد.

موسوی نامزد شکست خورده انتخابات در حاشیه رسوایی بزرگ جریان سبز در روز قدس از این تجمعات غیر قانونی تحت عنوان “حرکت های خودجوش مردم” یاد کرد و حتی رسانه های داخلی را  متهم ساخت که بدون دلیل جریان سبز را به بیگانگان پیوند می زنند و سعی در وارونه نشان دادن حقایق می کنند.

این در حالی است که اقدامات سبزها از چندین روز قبل توسط جریاناتی خارج از مرزهای کشور در محیط های مجازی به صورت گسترده تبلیغ شده و پس از آن توسط “بی بی سی” و “صدای آمریکا” انعکاس داده و تبلیغ می شود. باید به آقای موسوی گفت حرکت خودجوش مردمی نیازی به بسیج تلویزیون های ماهواره ای و حمایت های سیاسی خارجی ها ندارد.
نوعا اعتقاد بر این است که هدایت تحرکات اخیر جریان سبز از دست موسوی و کروبی خارج شده است و از جانب برخی مراکز ناشناخته و سرویسهای جاسوسی آمریکایی، انگلیسی و صهیونیستی صورت می پذیرد.  رهبر معظم انقلاب در همین زمینه در دیدار با نخبگان علمی، توطئه های دشمنان ملت ایران را واقعیتی انکارناپذیر خواندند و یادآور شدند: “البته ممکن است کسی که در داخل، محور و هم جهت با این توطئه ها قرار گرفته، خودش متوجه این ماجرا نباشد اما این مسئله، واقعیات را عوض نمی کند.”

کسانی که بازی خطرناک پس از انتخابات را شروع کردند بدون هرگونه محاسبه و پیش بینی معقولی از تبعات این ریسک سیاسی، وارد معادله ای شدند که دشمن نهایت سوء استفاده را از آن کرد. البته گذشت زمان بسیاری از خفایا و زوایای پشت پرده حوادث اخیر را برای مردم روشن می کند اما هیچ کس نمی تواند نیت پلید دشمن را در صحنه گردانی پروژه براندازی نرم انکار کند.

دشمنی خصلت دشمن است و بصیرت نیاز امروز و فردای جامعه ما. باطل السحر دومینوی فتنه تنها بیداری ملت و محاکمه مسببان و محرکان وقایع اخیر است. مردم نیز روز به روز از این جریان همسو با دشمن فاصله می گیرند و حاضر نیستند زلف خود را با مشتی که بی مهری به ملت را پیشه کرده اند گره بزنند.

دشمنان انقلاب اسلامی به تناوب از الگوهای پیچیده و مدرن تری در دشمنی و توطئه علیه ملت ایران استفاده می کنند. امروز خط دشمن مخدوش کردن نشانه های امید در کشور و القای وضعیت بحرانی است. امروز وظیفه مردم و نخبگان این است که دشمن را در هر لباسی که هست، شناسایی کنند. دشمن به طور جدی در حال تخم گذاری در شکاف ملت- ملت است تا لانهء اصلی زیست کسانی باشد که از افتراق و انشقاق این ملت سود می برند.

به نظر می رسد روشنگری و بازخوانی وقایع اخیر و ریشه های آن در رسانه ها، دیالکتیک و مفاهمه زبانی توامان نخبگان و مردم، تاکید بر مولفه های افزایش سرمایه های اجتماعی در کشور، بازشناسی نقش دشمن خارجی در تحولات قبل و بعد از انتخابات، آرایش و پیرایش جامعه مدنی متناسب با واقعیات جامعه و... بتواند نقش مهمی را در واکاوی حقایق برای جامعه و روشن شدن اذهان عمومی بازی کند.
 
سرمایه:تولید کنندگان مستحق بخشش جرایم بانکی

«تولید کنندگان مستحق بخشش جرایم بانکی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی سرمایه به قلم جمشید پژویان است که در آن می‌خوانید؛ رئیس کل بانک مرکزی هفته گذشته اعلام کرد در صورتی که بدهکاران شبکه بانکی ظرف دو ماه اقدام به تسویه بدهی معوق خود کنند جرایم تاخیرها و معوقات آنها بخشوده خواهد شد. پرسش اساسی در این بین این است که چرا باید جرایم بانکی بخشوده شود و از همه مهم تر آیا رئیس کل بانک مرکزی قادر است چنین تصمیمی برای نظام بانکی اتخاذ کند یا اینکه شورای پول و اعتبار متولی اصلی اتخاذ چنین سیاست هایی است؟ در مورد تصمیم اخیر باید گفت چرا باید افرادی را که موفق به دریافت تسهیلات بانکی با نرخ سود بسیار کمتر از تورم شده اند به دلیل نپرداختن اقساط تسهیلات خود به طور جمعی بخشید؛ زیرا در میان آنان هستند افرادی که نه تنها از رانت موجود از تسهیلات ارزان قیمت بهره مند شده اند بلکه با عدم بازپرداخت اقساط خود به دو یا سه برابر سود بیشتر به دلیل استفاده از تسهیلات در فعالیت های اقتصادی دست یافته اند.

اتخاذ و اجرا شدن تصمیم اخیر اعطای فرصت و به نوعی تشویق این گروه از خطاکارانی است که آشکارا از بازپرداخت اقساط خود سرباز زده اند؛ تسهیلاتی که از محل پس اندازهای خرد افرادی شکل گرفته که به نوعی با پرداخت سود کمتر از تورم تنبیه شده اند. پر واضح است که منابع کنونی بانک ها از محل سپرده ها جذب شده و سرمایه اولیه بانک ها به دلیل ناچیز بودن، چنین قدرتی در تامین منابع تسهیلات ندارد. بنابراین بهتر است بانک مرکزی به جای اتخاذ چنین تصمیمی، وثایق و ضمانتنامه های اخذ شده از بدهکارانی که دلیل موجهی برای عدم پرداخت تسهیلات ندارند را به اجرا گذارد و نه تنها مبلغ وام پرداختی بلکه جرایم آن را نیز بازستاند.

البته در این میان نباید واحدهای تولیدی را که با بحران اخیر، توان پرداخت تسهیلات خود را از دست داده اند و نیز بدهکارانی که قربانی ناخواسته رکود اقتصادی شده اند را از یاد برد. شبکه بانکی باید به اینگونه بدهکاران فرصتی دیگر برای اشتغال زایی و تولید بیشتر بدهد و بخشش جرائم دیرکرد سایر دارندگان بدهی معوقه را به بررسی کارشناسی علت این تعویق، موکول کند تا بخشش ها شامل حال مستحقان واقعی شود و دامنه آن، تعلل کنندگان ارادی در پرداخت بدهی بانکی را دربر نگیرد.

آفرینش:جراحی اقتصادی با چه تلفاتی؟!

«جراحی اقتصادی با چه تلفاتی؟!»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفرینش است که در آن می‌خوانید؛ هدفمند کردن یارانه ها بالاخره پس از فراز و نشیب های فراوان و در میان اظهارنظرهای مثبت و منفی و بیم ها و امیدها، قرار  است که از سال آینده اجرایی شود. در این راستا قیمت  حامل های انرژی واقعی شده و درآمدی که از بابت افزایش قیمت حامل های انرژی و حذف یارانه  کالاهای اساسی عاید دولت می شود بخشی از آن بصورت نقدی در اختیار اقشار آسیب پذیر و با درآمد ثابت و پایین، و کسانی که بیشتر به یارانه  و کمک دولت نیاز دارند، اختصاص می یابد. گرچه مبالغ اعلام شده پاسخگوی مشکلات اقتصادی آن گروه نخواهد بود اما اینکه این پرداخت ها تا کی ادامه پیدا کند نیز جای سوال دارد.

اجرای چنین طرح عظیمی که اقتصاد را به سمت عدالت محوری سوق می دهد و اقشار کم درآمد جامعه را بیشتر منتفع می کند مطمئنا مورد تایید بسیاری از صاحبنظران، اقتصاددانان و مجلسیان می باشد و آنها نیز با دولتمردان هم عقیده اند، اما آنچه که مخالفان طرح تحول اقتصادی یا هدفمند کردن یارانه ها را نگران کرده این است که مبادا این طرح در اجرا با چالش های جدی مواجه شود، آیا دولت زوایای پیدا و پنهان این طرح را در نظر گرفته است؟

آیا اقتصاد ایران ظرفیت تحولی در ابعاد و اندازه های طرح تحول اقتصادی را دارد در شرایطی که گفته  می شود یکی از اثرات سو» این طرح، تورم 60 درصدی است؟! دولتی که تمام هم و غمش حل مشکل تورم است و رییس کل بانک مرکزی در اعلام کاهش نرخ تورم لحظه  شماری می کند اگر به ابعاد تورمی طرح تحول اقتصادی نظری بیفکند مطمئنا در شرایط فعلی از اجرای چنین طرح عظیمی سرباز می زند هرچند که اعلام شده است با افزایش حقوق و دستمزدها قدرت خرید اقشار کم درآمد را بالا خواهند برد و از ضعیف ترین شدن این قشر جلوگیری می شود ، اما تاکی و چگونه!

در جایی که اقتصاد ایران با مشکلات عدیده ای چون تورم، اشتغال، رکود و... مواجه است آیا طرح تحول اقتصادی این مشکلات را دوچندان نمی کند؟! آیا طرح تحول اقتصادی به مانند ده ها و شاید هم صدها طرح اقتصادی که بدون مطالعه به کشور تحمیل شد و مشکلی را هم حل نکرد شبیه نیست که در آخر مردم تاوان این سیاست اقتصادی را بدهند؟!

اما نگرانی ها آنجایی تشدید می شود که هنوز طرح تحول اقتصادی به مرحله اجرا نرسیده در همه اقصی نقاط کشور صحبت از گرانی و افزایش قیمت ها می شود هرکس به دیگری می رسد از گرانی آب، برق، گاز و تلفن، مسکن و هرآنچه که زمزمه  گرانی  آن در گوش ها طنین انداز شده سخن می گوید و حتی بعضی کالاها که هیچ ارتباطی نیز به طرح ندارد از هم اکنون گران شده و  اما سودجویان هم فرصت را غنیمت شمرده و کیسه های خود را پر می کنند.

بهرحال آنچه که کاملا ملموس است و اثرات آن را طی روزهای اخیر شاهد بودیم (افزایش قیمت نان و چند قلم کالای دیگر) آن است که هدفمند کردن یارانه ها تورم را به دنبال دارد اما این که میزان افزایش نرخ تورم پس از اجرای هدفمند کردن یارانه ها چقدر است، مورد اختلاف دولتمردان و اقتصاددانان می باشد.

در این رهگذر مهمترین مساله این است که آیا زمینه اجرای چنین طرح عظیم اقتصادی که به جراحی اقتصادی تشبیه شده است وجود دارد؟ تورم ناشی از اجرای این طرح کارشناسی شده چقدر است؟ آیا پیش بینی تورم طرح هدفمند کردن یارانه ها مبنای واقعی دارد یا مبنای آن اظهارنظرهای سیاسی و نظری است؟ 

دولت در محاسبات خود می پندارد که تورم حاصل از اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها کمتر 16 درصد درست است در صورتی که مجلسیان و صاحبنظران اقتصادی تورم هدفمند کردن یارانه ها را 30 تا 60 درصد عنوان می کنند بنابراین سوال این است که محاسبات کدام گروه دقیق تر است و اگر دولت به صرف محاسبات تورم 16 درصدی طرح هدفمند کردن یارانه ها، تصمیم به اجرای آن گرفته اگر عدد 30 تا 60 درصد درست باشد شاید از اجرای یک طرح اصلاح ساختاری عظیم در اقتصاد کشور عقب نشینی کند؟

در این میان شایسته است که دولتمردان و صاحبنظران اقتصادی پیش از آنکه چنین طرح عظیمی به اجرا گذاشته شود و مشکلات فراوانی را به کشور تحمیل کند در یک فضای صمیمانه و بدور از سیاست، هدفمند کردن یارانه ها را مورد بازبینی قرار دهند آنگاه اقدام به اجرای طرح کنند.

مردم سالاری:تفسیر مردم از مفهوم و مصداق استکبار

«تفسیر مردم از مفهوم و مصداق استکبار»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم عماد برقعی است که در آن می‌خوانید؛این روزها و در آستانه 13 آبان مفهوم استکبار و استکبارستیزی بیش از پیش بر زبان ها جاری می شود. مفهومی که در انقلاب مردم ایران در بهمن 57 همواره بر آن تاکید می شد. مفهومی که نه تنها مبارزات مردم را در آن دوره به پیش می برد بلکه در سال های پس از انقلاب نیز پیگیری شد. اما این روزها شاهد آن هستیم که برخی از کسانی که بر اریکه قدرت تکیه زده اند سعی می کنند مصادیق خاصی از این مفهوم را اشاعه دهند.

در این میان نگاهی دوباره به آن مفهوم می تواند راهگشا باشد. مفهوم مبارزه با استکبار در طول تاریخ مبارزات مردم ایران مفهومی بوده است که همواره تاکیدی به کلیت استکبار و مقابله با تمامی مستکبران داشته است. برخلاف شعارهایی همچون مرگ بر شاه،  و شعارهایی از این دست که به وضعیتی خاص اطلاق می شده اند. اما به کار بردن مفهوم استکبار و تاکید بر آن در ادبیات انقلابی مردم ایران اطلاقی کلی است. استکبار در این ادبیات به مفهوم به قدرت ظالمانه مستکبران گفته می شود این ظلم و ستم در واقع هم اشاره ای به وضعیت نظام جهانی و روابط بین الملل و ستم ابرقدرت ها به کشورهای  ضعیف تر دارد و هم در سطوح دولت های ظالم  معنا پیدا می کند. این رابطه تنها در سطح مفهوم نیست بلکه تاریخ نیز نشان می دهد که ظالمان بزرگ عرصه جهانی در کشورهای کوچک هم از کسانی که به مردم خود ظلم می کنند حمایت و پشتیبانی می کنند. به همین دلیل است که نمی توان مفهوم استکبار را تنها به چند کشور خاص خارجی محدود کرد. اتفاقی که این روزها می افتد و بسیار سعی دارند مفهوم مبارزه با استکبار را صرفا به مبارزه آمریکا  منتسب کنند.

سخنی که این روزها زیاد می شنویم آن است که مردم نباید کشورهای دیگری به جز آن چه که از طریق مجاری رسمی اعلام می شود را مصداق استکبار تلقی کنند. وجود شعار نه شرقی، نه غربی  ادبیات مبارزه مردم ایران به خوبی این موضوع را نمایان می کند که هر کشوری و هر ظالمی چه شرقی باشد و چه غربی و چه داخلی می تواند نماد استکبار باشد. شاید دولت مردان  بخواهند تاکید کنند که تنها  مصداق استکبار  همان آمریکا و اسرائیل  است  اما لزوما تفسیر مردم این گونه نیست.

 مردم آگاهی که در حیات اجتماعی و سیاسی شان مشارکت می کنند تفسیر خودشان را از استکبار دارند. از دید آن ها  کماکان هر کسی در هر جایی   ظلم می کند مستکبر است. هر کشور و هر فردی که با استفاده از قدرتش منافع مردم را تهدید می کند مستکبر است.  چه دولت اسرائیل که در غزه جنایت می کند چه دولت آمریکا که در تمامی جهان زور می گوید و چه دولت روسیه که در چچن کشتار می کند و چه دولت چین که در ایالت سین کیانگ مسلمان کشی می کند.

اگر ما مردم را به عنوان صاحبان  اصلی کشور بپذیریم باید به تفسیر آن ها از استکبار نیز هرچند که مخالف نظر ما باشد وفادار مانده و احترام بگذاریم. صاحبان قدرت  باید بدانند که مردم  مبارزه با استکبار را آن طور که خودشان می فهمند ادامه خواهند داد. چون مبارزه با استکبار و ظلم ستیزی ریشه دیرینه ای در میان مردم  دارد و این موضوع هیچ گاه نباید مورد غفلت قرار گیرد.

قدس:تحریم؛ تهدید بی تأثیر

«تحریم؛ تهدید بی تأثیر»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی قدس به قلم مجید صفاتاج لاست که در آن می‌خوانید؛موضوع تحریم ایران دوباره با آتش پر حجمی از سوی آمریکایی ها مطرح گردیده و موضوع آن هم بیشتر بانکها، انرژی و ارائه قطعات به ایران است.

واقعیت آن است که «تحریم» موضوع تازه ای نیست و پیش از این هم جمهوری اسلامی ایران بارها با آن دست به گریبان بوده است. اما آنچه امروز مطرح می شود، بیشتر به این دلیل است که آمریکایی ها و همپیمانان آنها تلاش می کنند تا به این بهانه مذاکرات هسته ای ایران را که چه در بعد سلبی و یا بعد ایجابی در حال رسیدن به نتایج مشخصی است به نفع خود تمام کنند؛ در حالی که حقیقت آن است که بیش از ما آمریکایی ها به مذاکره و حصول برخی توافقها نیازمندند.

در مذاکرات اخیر مشاهده شد غربی ها، اعم از آمریکایی ها و همپیمانان آنها، در اظهارات خود برای تخلیه اورانیوم کمتر از 5 درصد غنی شده ما و تحویل آن به روسیه هم صدا شده بودند، اما پیشنهاد جمهوری اسلامی ایران برای خرید اورانیوم با غنای 20 درصد که حق هر کشور عضو «ان.پی.تی» است، آنها را در شرایط نا مناسبی قرار داد.

این اتفاق و حرکت مقامهای ایرانی عملاً دست آمریکایی ها را نسبت به ما بست و آنان را در تنگنا قرار داد، به همین دلیل سناتورهای تندرو این کشور همراه با برخی نومحافظه کاران باقی مانده در بدنه دولت جدید آمریکا که با لابی صهیونیستی در ارتباط هستند، امروز تلاش می کنند با مطرح کردن موضوع تحریمها، از دید خود ایران را تحت فشار قرار دهند تا برای انتقال اورانیومهای کمتر از 5 درصد غنی شده خود به خارج که معلوم نیست چه سرانجامی پیدا کند، مسؤولان کشور را قانع کنند.
ایران حق دارد از کشورهای صاحب فناوری برای مصارف صلح آمیز خود اورانیوم با غنای لازم را تهیه کند و قوانین آژانس هم بر این نکته تأکید می کند، لذا آمریکایی ها اکنون با چالش جدی ایجاد شده از سوی ایرانیها مواجه هستند؛ بدین ترتیب که اگر مانع تحویل اورانیوم مورد نیاز ایران از سوی کشورهای دارای فناوری شوند، با سؤال جدی افکار عمومی مواجه شده اند و اگر بخواهند با ایران برای تولید بومی اورانیوم مورد نیاز خود موافقت کنند، دچار یک عقب نشینی جدی در مواضع قبلی خود شده اند.

جدا از موارد گفته شده، باید این نکته را همواره به خاطر داشت که جمهوری اسلامی ایران در طول تاریخ خود با تحریمهای مختلف مواجه بوده است و اتفاقاً در شرایطی که به لحاظ توان فنی و تکنولوژیک در شرایط ضعف قرار داشت، توانست تحریمها را با پیروزی پشت سر بگذارد. بخصوص در دهه اول انقلاب، هم در منطقه و هم در جامعه بین الملل با مشکلات جدی روبه رو بودیم و همزمان جنگ را که بالغ بر هزار میلیارد دلار خسارت به ما وارد کرد تحمل می کردیم، اما باز هم تحریمها نه تنها باعث شکست نشد، بلکه به تقویت زیرساختها انجامید.

در دوره کنونی، شرایط با گذشته بسیار تفاوت کرده است. ما در عرصه های مختلف در حال رسیدن به خودکفایی هستیم، تا آنجا که غربیها نیز در گزارشها و اظهارنظرهای خود نتوانسته اند پیشرفتهای جمهوری اسلامی ایران را نادیده بگیرند و به آن معترف هستند. در حوزه سیاست خارجی هم به اقتدار لازم رسیده ایم، لذا این تهدیدها نمی تواند دستاورد چندانی برای غربیها و بخصوص آمریکایی ها درپی داشته باشد، نمونه آن هم، سفر اخیر نخست وزیر ترکیه به کشورمان با یک هیأت پر تعداد اقتصادی بود که نشان از شرایط مناسب ایران در سطح منطقه و در حوزه های مختلف دارد. علاوه بر اینها، شرکتهای غربی و بخصوص آمریکایی ها از تحریم ایران بیشتر متضرر می شوند و تحریمها نه تنها در برابر پیشرفت و توسعه ما تأثیر چندانی ندارد، بلکه تأثیر آن بر اقتصاد آشفته اروپا و آمریکا بیشتر خواهد بود.

جوان:13 آبان و شخصیت‌های بادکنکی

«13 آبان و شخصیت‌های بادکنکی»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی جوان به قلم عبدالله گنجی است که در آن می‌خوانید؛تاریخ سیاسی و اجتماعی بشر آکنده از حوادث و رخدادهای بزرگ و کوچکی است که شاید اندکی از آن در حافظه تاریخ مانده و به نسل‌های بعد منتقل شده باشد. تا پیش از پیدایش رسانه‌های دیداری و شنیداری و مکتوب، معمولاً حوادث آنگونه که اتفاق می‌افتاد، منعکس می‌شد؛ اما تاکتیک‌های رسانه‌ای و شگردهای بزرگ‌نمایی و کوچک نمایی، باعث می‌شود که حادثه‌‌ای کوچک محور اول خبری جهان قرار گیرد یا حادثه‌ای بزرگ بی‌اهمیت جلوه داده شود. به طور مثال در انفجار برج‌های دو قلو در 11 سپتامبر، در اخبار آمده بود که چند هزار یهودی، آن روز سر کار خود حاضر نشده بودند، اما چون رسانه‌های غربی علاقه‌ای به برجسته کردن آن نداشتند خبر مذکور مدفون شد. از سوی دیگر رسانه‌های غرب توانستند با ارائه مکرر چند تصویر از مسلمانان (ریش و دستار عربی) این واقعه را در افکار عمومی جهان، به مسلمانان نسبت دهند.

فتح لانه جاسوسی از جهت فیزیکی اهمیت چندانی ندارد و برای فتح فیزیکی آن نیاز به قهرمان نبوده است. تصرف یک ساختمان در مرکز پایتخت به ظاهر امری سخت جلوه نمی‌کند. آنچه حرکت 13 آبان را جهانی کرد دو عامل اساسی بود؛1 - حمایت امام (ره) از حرکت فتح لانه جاسوسی2- استمرار گرامیداشت این روز به عنوان نماد مبارزه با استکبار جهانی توسط نظام جمهوری اسلامی ایران. این امام (ره) بود که آن حادثه را «انقلاب دوم» خواند و تمام هزینه‌های فردای آن تا امروز را پرداخت و بعد از امام (ره) نیز به همان سان ادامه یافت. آیا همه کسانی که در آن روز فعال بودند با شناخت از امپریالیسم و در سایه اندیشه اسلامی به عرصه وارد شده بودند؟ قطعاً همه آنها اینگونه نبودند و دلیل آن پشیمانی یا سکوت یا عدم همراهی برخی از آنان با نظام اسلامی در مبارزه با استکبار در سال‌های بعد از فتح لانه جاسوسی است.

لذا حمایت نظام جمهوری اسلامی از آن حرکت و ثبت آن در کارنامه عملکرد مثبت انقلاب اسلامی باعث شد بخشی از کسانی که مبانی درست و مکتبی نداشتند و تحت تأثیر هیجانات آن روز همراهی کردند، به‌رغم بی‌اعتقادی به مبانی انقلاب و امام (ره) در مبارزه، همچنان نان خور آن روز شوند و در سایه آن برای خود «شخصیت مبارز» بتراشند. مگر می‌توان پذیرفت، کسانی که نه تنها امروز مقابل استکبار نایستاده‌اند بلکه منتقد مبارزه با استکبار هستند، آن روز با شناخت وارد عرصه شده باشند؟ مقام معظم رهبری در این باره می‌فرمایند:«ممکن است آن کسی که خودش در تسخیر لانه جاسوسی فعال بوده، بعد از مدتی از کار خودش پشیمان شود کما‌اینکه ما پشیمان شده‌هایی هم داریم. خیلی از کسانی که در جنبش دانشجویی حضور داشتند در برهه دیگر، گرفتاری‌های زندگی و انگیزه‌های مختلف، ثبات قدم را از اینها گرفت. لکن حرکت بزرگ مربوط به دانشجوست.» بنا بر این فتح لانه جاسوسی در پرونده جنبش دانشجویی با هویت دانشجویی ثبت شده است و توابین از خانواده انقلاب نمی‌توانند شخصیت خود را در روز 13 آبان 1358 جست‌وجو کنند. زیرا این جماعت امروز با کسانی که در فردای تسخیر لانه جاسوسی و در اعتراض به آن استعفا کردند (ملی- مذهبی‌های عضو دولت موقت) و از حاکمیت خارج شدند به یک تقاطع مشترک رسیده‌اند. مسلماً کسی که معتقد است«علیه خدا هم می‌شود راهپیمایی کرد» نمی‌تواند تحت تأثیر اندیشه امام‌(ره) وارد سفارت آمریکا شده باشد.

همچنین کسی که می‌گوید « من هیچگونه احساس تعلقی به این نظام ندارم» و با گری سیک آمریکایی ملاقات و به خاطر تصرف سفارت آمریکا از وی عذرخواهی می‌کند، نمی‌تواند با شناخت در این ماجرا حضور داشته باشد‌؛ آنچه تصرف سفارت آمریکا را فتح لانه جاسوسی نمود و آن را به یک مسأله سیاسی و فراملی تبدیل کرد حمایت نظام اسلامی از این حادثه و نمادسازی آن بود. لذا برخی از کسانی که شور جوانی آنان را از یک دیوار یک و نیم متری بالا برد و امروز در مقابل نظام اسلامی ایستاده‌اند، نمی‌توانند وارث حادثه‌ای باشند که نظام اسلامی هزینه‌های آن را پرداخت و به آن افتخار می‌کند. اصولاً کسانی که مدعی فتح آن روز هستند، به شرطی می‌توانند از آن نان بخورند که به حقانیت آن حادثه و استمرار ایستادگی نظام اسلامی در مقابل نظام سلطه اعتقاد داشته باشند. اگرچه بسیاری از جوانان آن روز اینگونه هستند. به قول فرماندهان جنگ، عملیات کردن مهم نیست، نگه داشتن منطقه عملیاتی و ایستادگی در مقابل پاتک‌ها مهم است که برخی از فاتحان آن روز در مقابل پاتک‌ها کم آوردند.

فاتحان لانه جاسوسی را می‌توان در سه دسته خلاصه کرد: 1- دسته‌ای که شهید شدند 2- دسته‌ای که وفادار به نظام و در مقابل استکبار ایستاده‌اند 3- دسته‌ای که استحاله شده و از فردای فتح لانه جاسوسی تاکنون هیچگونه هزینه‌ای را پرداخت نکرده‌اند اما در مقابله با نظام تا نظریه حاکمیت دوگانه (عباس عبدی) و سکولاریزه کردن نظام (محسن میردامادی) پیش رفتند. سند تأملات راهبردی حزب مشارکت که به امضای محسن میردامادی از فاتحان لانه جاسوسی رسیده است گواه این مدعاست. میرحسین موسوی بعد از انتخابات امسال چند بار به زندانی شدن فاتحان لانه جاسوسی در حوادث اخیر اشاره می‌کند. این در حالی است که موسوی نسبت به حمایت آمریکا از حوادث پس از انتخابات که اوباما و کلینتون شخصاً به آن معترف هستند اظهارنظری نمی‌کند. منظور موسوی از فاتحان لانه جاسوسی شخص محسن میردامادی است. اما موسوی باید بداند که سوابق مهم نیست عملکرد حال مهم است. زیرا امام(ره) فرمودند که ملاک حال افراد است.
  
فرهنگ آشتی:80 درصد مردم واجد دریافت یارانه

«80درصد مردم واجد دریافت یارانه»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی فرهنگ آشتی به قلم حشمت الله فلاحت پیشه است که در آن می‌خوانید؛معتقدم که به‌راحتی نمی‌توان بخشی از مردم را از دریافت یارانه حذف کرد، در حال حاضر حداقل 80 درصد مردم واجد شرایط دریافت یارانه هستند در حالی که با اجرای این طرح اقشار محروم از یارانه‌ها باید بار تورم ناشی از حذف آن را به دوش بکشند.

با این حال، در اجرای طرح هدفمندکردن یارانه‌ها 36 تا 40 میلیون نفر از جمعیت ایران یارانه دریافت می‌کنند که این آمار حدود 50 درصد جامعه را تشکیل می‌دهد، با این حساب بخشی از جامعه که نیازمند یارانه نیز هستند از دریافت یارانه محروم می‌شوند و این موجب به وجود آمدن شکاف طبقاتی در جامعه می‌شود.

با اجرای این طرح و حذف یارانه‌ها، به‌ویژه یارانه حامل‌های سوخت بار مضاعف تورم به جامعه تحمیل می‌شود، دراین میان بخشی ازمردم که  در دسته‌بندی پنج دهک قرار ندارند از دریافت یارانه محروم می‌شوند. در زمان حاضر 10 دهک مختلف در جامعه وجود دارد که از این میان پنج دهک آنها یارانه دریافت می‌کنند و پنج دهک دیگر یارانه‌ای نخواهند گرفت.

به‌راحتی نمی‌توان بخشی از مردم را از دریافت یارانه حذف کرد، محروم کردن برخی از مردم از دریافت یارانه موجب بروز شکاف اجتماعی و طبقاتی در جامعه می‌شود.

دهک‌های دریافت‌کننده یارانه براساس اطلاعات فرم‌های اقتصادی خانوارها تقسیم‌بندی شده‌اند، این در حالی است که در صحت 30 درصد اطلاعات جمع‌آوری شده از طریق فرم‌های اقتصادی خانوارها  تردید وجود دارد و برای شناسایی افرادی که زیر خط فقر زندگی می‌کنند باید کار کارشناسی انجام شود.

براساس طرح دولت، در ازای حذف یارانه‌های مختلف به هر نفر حدود 20 تا 24 هزارتومان یارانه نقدی پرداخت می‌شود یعنی در یک خانواده پنج نفره حدود 100 تا 120 هزارتومان که با احتساب تورمی که پس از اجرای این طرح به خانواده‌ها تحمیل می‌شود آنان تمام این پول را باید صرف پرداخت هزینه‌های ناشی از افزایش قیمت‌ها و حذف یارانه‌ها کنند و هیچ پول اضافی دریافت نمی‌کنند. در صورت کافی نبودن یارانه‌های نقدی با حذف یارانه‌ها به‌ویژه  یارانه‌های انرژی ظلم مضاعفی به مردم و اقشار کم درآمد جامعه تحمیل می‌شود.

براساس اعلام مرکز تحقیقات مجلس شورای اسلامی افزایش نرخ تورم 30 درصد نسبت به نرخ تورم فعلی است در حالی که دولت این رقم را 15 درصد نسبت به نرخ تورم فعلی اعلام می‌کند.

در حال حاضر نرخ تورم حدود 15 درصدی در جامعه وجود دارد، دولت و مجلس بر سر میزان افزایش نرخ تورم پس از اجرای طرح اختلاف نظر دارند اما مجلس معتقد است اگر دولت برنامه حذف یارانه‌ها را براساس آنچه خود طراحی کرده دنبال کند میزان تورم تا 35 درصد نسبت به تورم فعلی افزایش می‌یابد. با اجرای طرح هدفمند کردن یارانه‌ها، دولت با درآمدی معادل 10 تا 20 هزار میلیارد تومان در سال روبه‌رو خواهد شد.

اگر دولت در اجرای این طرح قیمت حامل‌های انرژی را به سرعت کاهش دهد نرخ تورم در جامعه 40 درصد نسبت به تورم فعلی افزایش می‌یابد و درآمد ناشی از صرفه‌جویی سالانه برای دولت 20 هزار  میلیارد تومان خواهد بود. درصورتی که دولت قیمت حامل‌های انرژی را به صورت تدریجی افزایش دهد نرخ تورم احتمالا تک رقمی خواهد شد و درآمد دولت نیز 10هزار میلیارد تومان در سال خواهد شد.

مجلس شورای اسلامی چگونگی اجرای این طرح را که منجر به درآمدزایی 10 تا 20 هزارمیلیارد تومان در سال برای دولت می‌شود را به‌عهده دولت گذاشته است.

براساس لایحه دولت، هدفمندکردن یارانه‌ها باید در سه و نیم سال انجام می‌شد که نمایندگان مجلس با افزایش این زمان به پنج سال، سعی در کاهش فشار ناشی از تورم حاصل از اجرای این طرح به جامعه داشتند.

بهترین زمان برای اجرای طرح هدفمندکردن یارانه‌ها پس از تصویب نهایی همه موارد آن است چرا که تأخیر در زمان اجرا موجب فراهم شدن زمینه‌ها و ظرفیت‌ها در جامعه نمی شود و تنها ما را با تأخیر در اجرای طرح روبه‌رو می‌کند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها