در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
نوشین 17 ساله
نوشین 17سال دارد و اهل یکی از شهرهای استان زنجان است. او در خانوادهای بزرگ شده که از اقشار مرفه جامعه محسوب میشوند.
جرمش فروش موادمخدر از نوع هرویین بوده و بعد از دستگیری به کانون اصلاح و تربیت منتقل شده است.
او وضعیت خانوادهاش را چنین بازگو میکند: «در خانواده فقط 2 خواهر بودیم. به همین خاطر آنها به من و خواهرم خیلی توجه میکردند. خواهرم 2 سال پیش ازدواج کرد. پدرم اصلاً در انتخاب همسر برای او سختگیری نکرد و او را آزاد گذاشت. او نیز با پسری که مدتها با هم رابطه پنهانی داشتند ازدواج کرد و مشکلات ما از همان موقع شروع شد. دامادمان که بهروز نام داشت، تقریباً بیکار بود و مدام به خانه ما میآمد و حتی خانواده مناسبی هم نداشت. پدرم هم به خاطر خواهرم او را پیش خودش برای کار در شرکت برد. تقریباً یک سال از ازدواجشان گذشته بود که تمام اخلاقهای بد بهروز برایمان نمایان شد. نه آدم مهربان و دلسوزی بود و نه تحصیلات داشت. فقط و فقط به خاطر اموال پدرم با خواهرم ازدواج کرده بود. حتی چند بار به شوخی و جدی این را در جمع گفت. وضعیت زمانی بدتر شد که خواهرم با سر و وضع به هم ریخته به خانه ما آمد و متوجه شدیم که از بهروز کتک خورده است. پدرم همان موقع تصمیم گرفت که طلاق دخترش را بگیرد و تا الان هم درگیر گرفتن طلاق هستند. این درگیریها باعث شده بود توجه خانوادهام به من کمتر شود و من هم بسیار گوشهگیر شده بودم.»
نوشین کمبود محبت و کمتوجهی خانوادهاش را علت اصلی گرایش به موادفروشی بازگو کرده. او که تشنه محبت بوده با پسری آشنا میشود و به او اعتماد میکند و همراه با او با باندهای قاچاق مواد مخدر مرتبط میشود.
آرش 16 ساله
آرش، نوجوان دیگری است که در دادگاه اطفال راز سرقت 12 میلیون تومانی از پدر و مادرش را که در خارج از کشور به سر میبردند، فاش میکند. پدر و مادر این پسر 16 ساله، چندی پیش، پس از آنکه از کشور آلمان به ایران بازگشتند، متوجه ناپدیدشدن جواهرات گرانقیمتشان به ارزش 12 میلیون تومان شدند.
آنها بعد از اینکه متوجه حرکات مشکوک پسرشان شدند، از او سوال و جواب کردند و فهمیدند پسرشان فریب یکی از دوستانش را خورده است. آرش به قاضی گفته است: «از مدتها قبل علاقه زیادی به وسایل اسکی داشتم، ولی هیچ وقت نتوانسته بودم خانوادهام را راضی کنم تا این وسایل را برای من بخرند. با اینکه در خانوادهای مرفه و ثروتمند بزرگ شده بودم، نمیدانم چرا حاضر نمیشدند وسایل این ورزش را برای من بخرند. تا اینکه مدتی قبل پدر و مادرم تصمیم گرفتند برای انجام کاری به آلمان بروند. وقتی آنها به آلمان رفتند، من هنوز در فکر اسکی بودم. هر وقت این ورزش را از تلویزیون میدیدم، دلم میخواست بتوانم اسکی کنم. تا اینکه یک روز با یکی از دوستانم که در نزدیکی خانهمان زندگی میکند، در مورد اسکی حرف زدم. او به من گفت چرا با اینکه خانواده پولداری داری، وسایل اسکی نداری؟ حالا که پدر و مادرت نیستند، خودت آن را تهیه کن و تمرین کن. وقتی برگشتند در مقابل کار انجام شده قرار میگیرند.»
او سپس به کمک دوستش جواهرات گرانقیمت مادرش را به فروش میرساند.
ترانه 18 ساله
ترانه 18 سال دارد. از طبقه مرفه جامعه و به قول خودش هر چیزی را که اراده میکند بسرعت برایش فراهم میشود. او به خبرنگاران گفته که عضو گروه «خرچنگهای سیاه» است؛ گروهی متشکل از چند دخترجوان که از مردان متنفرند و عقیده دارند حقی از آنها ضایع شده که هیچوقت جبران نمیشود.
کیفقاپی و کفزنی، بازکردن ضبط اتومبیل و... از برنامههای روزانهشان است.
فقر همیشه به عنوان دلیل اصلی وقوع جرایم معرفی شده، اما افراد متمول چرا سراغ جرم میروند و بیشتر چه جرمهایی را مرتکب میشوند؟
شهرام محمدی، جرمشناس میگوید: «جرایم به طور کلی به 3 دسته تقسیم میشوند: جرایم علیه اشخاص، علیه اموال و علیه آسایش و امنیت عمومی. در مورد سوم، تفاوتی بین افراد فقیر و غنی وجود ندارد و هر دو به یک میزان ممکن است مرتکب جرم شوند. مجرمانی که خودشان مرفه هستند بیشتر جرمهای مربوط به یقهسفیدها را انجام میدهند.»
محمدی توضیح میدهد که مجرمان به 2 دسته یقه سفیدها و یقه آبیها تقسیم میشوند. یقهسفیدها افرادی هستند که جرمهایی مانند سوءاستفاده از اموال عمومی را انجام میدهند و جرمشان در جامعه بازتاب چندانی ندارد و جامعه آنها را کمتر مجرم میداند. یقه آبیها از طبقات پایین جامعه هستند و جرمهایی را انجام میدهند که از نظر عموم همیشه مذموم بوده؛ مانند دزدی، غارت و قتل. به گفته او، افراد متمولی که به سمت جرم میروند یا یقه سفید هستند یا در سنین نوجوانی که به دلایل مختلف مانند تفریح یا انتقام از خانواده دست به جرایم کوچک مانند دزدی ضبط ماشین میزنند. او تصریح میکند: «این افراد معمولا بین سنین 15 تا 25 سال قرار دارند. آنها از دید جرمشناسان یقه سفید نیستند و به خاطر مسائلی چون بحران هویت، انتقام جویی یا مطرح کردن خود دست به این جرمها میزنند. ارتکاب جرم در بین یقهسفیدها در 25 تا 50 سالگی مرسوم است.»
حال چه دلایل روانشناختی را میتوان برای گرایش نوجوانان مرفه به جرم برشمرد؟ مریم رامشت به این سوال پاسخ میدهد: «مهمترین دلیلی که در گرایش این نوجوانان به جرم تاثیر دارد، شرایط خانواده آنهاست. بعضی خانوادهها به هم ریخته هستند، درگیر طلاقاند یا به دلایل دیگر بنیان عاطفی خانواده ضعیف است. در چنین شرایطی، نوجوان خشمگین است و میخواهد خشم خود را بروز دهد و ارتکاب جرم را برای نمود خشم خود انتخاب میکند. در خانوادههایی که پرخاشجویی زیاد است، ممکن است این مساله دیده شود. پدر و مادر با پرخاشگری ، ناخواسته فرزند خود را به سمت جرم سوق میدهند.»
او خانوادههای بیش از حد کنترل کننده یا بسیار آزاد را نیز مقصر میداند: «گاهی خانوادهها بشدت کنترلکننده هستند و اجازه عرض اندام به فرزندانشان نمیدهند و فرزندان برای اثبات خود به گروههای همسالان و جرم کشیده میشوند. در برخی موارد، خانوادهها آزادی بیش از حد به فرزندان خود میدهند و محدودیتهای اخلاقی ندارند. چنین خانوادههایی جرم را شوخی تلقی میکنند و قبح جرم برای فرزندانشان میریزد. در موارد دیگر میتوان به اصرار نوجوان برای پذیرفته شدن در گروه همسالان اشاره کرد. ممکن است نوجوانی که در خانواده پذیرفته نمیشود، سعی کند برای پذیرش در گروه همسالان به خواستههای آنها تن دهد. چنین فردی با ارتکاب جرم سعی میکند رشد کند اما این قطعا یک رشد معیوب است.»
آیا افراد بزرگسال یا به اصطلاح یقه سفیدها هم بر اثر نابسامانی خانواده مرتکب جرم میشوند؟ رامشت میگوید: «این افراد کمتر تحت تاثیر خانواده هستند و دلایلشان برای ارتکاب جرم با یک نوجوان کاملا فرق دارد. برای این افراد، هدف، وسیله را توجیه میکند و گاهی به دلیل زیادهخواهی و احساس رضایت این کار را انجام میدهند. با خود میگویند همه این کار را انجام میدهند، چه اشکالی دارد ما هم بکنیم؟»
اما بهترین روش برخورد با نوجوانانی که مرتکب جرم میشوند چیست؟ آیا محدود کردن آنها یا قطع پول توجیبی کارساز خواهد بود؟ رامشت تاکید میکند: «اینکه خانوادهها برای اصلاح فرزندشان فشارهای مالی روی او اعمال کنند، جز اینکه صورت مساله را پاک کند، اثری ندارد. تنبیه و محروم کردن فرزند فایدهای ندارد. پدر و مادر در درجه اول باید از خود بپرسند ما چه کردهایم که فرزندمان به این راه کشیده شده؟ اما بیشتر آنها فقط تقصیر فرزند خود را میبینند و کوتاهیهای خود را نمیبینند. خانواده باید حالت عادی داشته باشد. پدر و مادر باید ارتباط دوستانه با فرزندشان برقرار کنند و به او اعلام کنند برای حل مشکل و کمک به او آماده هستند. باید به جای حذف دوستان و پول توجیبی فرزندشان به کمک مشاوران، روابط ناقص خود را با فرزندشان بازسازی کنند.»
سارا لقایی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: