گفتگو با یک محکوم به قصاص

عذاب وجدان دارم، مجازاتم کنید

اعتیاد از او یک قاتل ساخته است. می‌گوید عذاب وجدان دارد و هیچ چیز نمی‌تواند آرامش کند. محمود به قصاص محکوم شده است و خودش می‌داند که آینده خوبی در انتظارش نیست. او برای ما از آنچه اتفاق افتاده است، می‌گوید.
کد خبر: ۲۸۵۹۴۱

مقتول را می‌شناختی؟

درست نمی‌شناختمش. البته مدتی بود که از او مواد می‌خریدم و با هم ارتباط داشتیم، اما چندان دوستی با هم نداشتیم.

پس چرا او را کشتی؟

نمی‌خواستم او را بکشم، فقط یک حادثه بود. او پولم را گرفته بود و من می‌خواستم پولم را پس بگیرم و مواد بخرم، اما او مقاومت کرد و کار به اینجا کشیده شد.

چه مدتی بود که از مقتول مواد می‌خریدی؟

من یک بار اعتیادم را ترک کردم، اما به دلیل مشکلاتی که داشتم دوباره به سمت مواد رفتم.

چند سال بود که اعتیاد داشتی ؟

از زمانی که نوجوان بودم، به مواد روی آوردم تا این‌که یک سال ترک کردم و دوباره معتاد شدم.

گفتی یک بار ترک کردی. چرا دوباره به سمت مواد رفتی؟

10 ماه در کمپ بودم و خانواده‌ام هزینه زیادی کردند تا من بتوانم مواد را ترک کنم. بعد از این‌که پاک شدم، زیر نظر روانشناسان کمپ بودم، اما یک سال بیشتر نتوانستم تحمل ‌کنم و دوباره به سمت مواد کشیده شدم.

چرا دوباره معتاد شدی؟

علتش مشکلاتی بود که در چند ماه قبل از حادثه دچار آن شدم. برادر جوانی داشتم که در یک حادثه کشته شد و مشکلات دیگری هم برایم به وجود آمد. زیر بار فشارهایی که داشتم، کمرم خم شده بود و برای تحمل این ماجراها مجبور بودم دوباره مواد مصرف کنم.

هزینه تهیه مواد را از کجا به دست می‌آوردی؟

کار می‌کردم، البته به اندازه‌ای که بتوانم مواد تهیه کنم. آن روز هم از کسی مقداری پول طلب داشتم. طلبم را که گرفتم و پیش مقتول رفتم تا از او مواد بخرم .

چرا مقتول پولت را گرفت و به تو مواد نداد؟

نمی‌دانم چرا. شاید فکر می‌کرد که من خمار هستم و نمی‌توانم مقاومت کنم و از این طریق پول بیشتری می‌تواند از من بگیرد، اما من دیگر پول نداشتم. هرچه داشتم به او دادم.

توضیح بده درگیری شما چطور به وجود آمد؟

من برای خرید مواد رفته بودم. مقتول پول را از من گرفت و گفت که ماموران این اطراف پرسه می‌زنند، برو و چند دقیقه دیگر بیا. من هم همین کار را کردم. وقتی دوباره رفتم، عصبانی شد و گفت تو کاری می‌کنی تا من دستگیر شوم. درگیری ما از همانجا شروع شد. چند ضربه به من زد. از او خواهش کردم ادامه ندهد، چون خمار بودم و نمی‌توانستم تحمل کنم. قرار شد با برادرش به مغازه بروم و او به من مواد بدهد که درگیری ما در مغازه ادامه پیدا کرد.

چه شد که در مغازه با هم درگیر شدید؟

من به مغازه رفتم. آنجا برادرش بشدت مرا کتک زد . بعد خودش آمد و او هم من را کتک زد. دیگر مایوس شده بودم و داشتم به سمت خانه می‌رفتم که آن اتفاق افتاد.

تو که بعد از پایان درگیری به سمت خانه‌ات می‌رفتی، چه شد که دوباره با هم دعوا کردید؟

یکی از دوستانم را دیدم که با هم در کمپ آشنا شده بودیم. او با وانتش کار می‌کرد. به او گفتم چه اتفاقی برایم افتاده، شرایط مرا دید و تصمیم گرفت کمکم کند. با هم به سراغ مقتول رفتیم و او از مقتول خواست که پول مرا پس بدهد تا جای دیگری مواد تهیه کنم، اما مقتول قبول نکرد. آنها با هم درگیر شدند و او دوست مرا کتک زد. بعد به سمت ماشین حمله‌ور شد و آنقدر با لگد به در و شیشه‌ها کوبید که تقریبا آن را خرد کرد. من هم برای این‌که از دوستم حمایت کنم، چاقویی را به سمت مقتول پرتاب کردم و این حادثه اتفاق افتاد. البته در آن لحظه اصلا متوجه نشدم که او را زخمی کرده‌ام؛ چون مقتول حالش خوب بود و ما بعد از دعوا از هم جدا شدیم. حتی دوستم برای این‌که گزارش خسارات وارده را به ماموران بدهد، به کلانتری رفت. صبح پلیس به سراغ من آمد و گفت مقتول کشته شده است و من بازداشت شدم.

می‌دانستی مقتول 2 فرزند دارد؟

نمی‌دانستم. بعد از قتل متوجه شدم. باور کنید من اصلا قصد کشتن او را نداشتم و اگر به من مواد می‌داد، این اتفاقات نمی‌افتاد.

چاقو را از کجا آوردی؟

چاقو بیشتر روزها با من بود. شب حادثه هم من از جلوی یک کیوسک پلیس رد شدم و ماموران با تفتیش بدنی چاقو را پیدا کردند. از من چند سوال کردند که چرا این چاقو همراه توست. من هم توضیح دادم که آن را برای پوست کندن میوه و این جور کارها استفاده می‌کنم. آنها هم چاقو را به من پس دادند.

می‌دانی که به قصاص محکوم شده‌ای و دیر یا زود نوبت اجرای حکم تو فرامی‌رسد. کاری برای جلب رضایت اولیای دم کردی؟

خیلی عذاب وجدان دارم و از این‌که مجازات شوم، اصلا ناراحت نیستم. از اولیای دم تقاضا دارم که هر مجازاتی برای من در نظر می‌گیرند، اجرا کنند، اما قبل از آن مرا به خاطر خطایی که کردم، ببخشند؛ چون هیچ چیز به اندازه بخشش آنها نمی‌تواند مرا از عذابی که می‌کشم، رها کند.

حرفی برای جوانانی که به سمت موادمخدر می‌روند، داری؟

به آنها می‌گویم این کار فقط زندگی آنها را از بین می‌برد و باعث می‌شود کارهایی بکنند که دیگر راه بازگشتی ندارد. به جوانان توصیه می‌کنم اگر مشکل روحی و روانی دارند، آن را از طریق پزشک حل کنند ‌نه از طریق موادمخدر. مواد نه‌تنها خود آن فرد، بلکه خانواده‌اش را هم از بین می‌برد. توصیه می‌کنم به خدا توکل کنند و مشکلات زندگی‌شان را با صبر و توکل به خدا حل کنند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها