در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بنابراین از همین حالا باید خودمان را برای چند خبر حوادثی دیگر متناسب با سرنوشت پایانی شخصیتها آماده کنیم؛ خبرهایی که در این مدت کم نبودند و البته چنان کمدی و تراژدی در آنها به هم آمیخته بود که نمیدانستی پس از شنیدن آنها باید بخندی یا گریه کنی. خودکشی جوانی در فراق سوسانو یا چوپانی که آنقدر محو دیدن جومونگ شده بود که دزدها با خیال راحت 90 گوسفندش را دزدیده بودند، پدر و مادری که از شوق دیدن این سریال، فراموش کرده بودند بچه 4 سالهشان را از جنگل به خانه برگردانند یا مردی که با مراجعه به ثبت احوال میخواست اسمش را به جومونگ تغییر بدهد.
اما گذشته از طنز و شوخی به قضیه، پایان جومونگ را نباید نقطه پایانی برای پرونده اقبال بیش از اندازه بینندگان تلویزیون نسبت به آن دانست. برای کارشناسان رسانهای و بویژه دستاندرکاران و اصحاب رسانه ملی، این اتفاق باید نقطه شروعی باشد برای یک ارزیابی دقیق و حساب شده.
برای این کار حتی لازم نیست ماجرا را خیلی پیچیده و مخوف تصور کنیم یا حدس بزنیم جومونگ هم یک ابزار سیاسی بوده. بر عکس باید تا جایی که میشود آن را کوچک و محدود در نظر بگیریم تا بتوانیم راحتتر آن را بررسی کنیم. بنابراین با کنار گذاشتن ابعاد دیگر ماجرا فقط به بخش اقتصادی آن میپردازیم. حضور بازیگر نقش جومونگ در تهران به دعوت نمایندگی یک شرکت تولیدکننده لوازم خانگی، به اندازه کافی گویای این مطلب هست که صرف وجود اهداف اقتصادی چقدر میتواند دلیل خوبی برای انجام این نگاه کارشناسانه باشد. اما واقعیت این است که اتفاق اقتصادی ماجرا فقط و فقط به آن شرکت نمایندگی محصولات خانگی و میزبان اصلی این بازیگر کرهای بر نمیگردد و در کنار آن، چیزهای دیگری هم وجود دارد که شاید در نگاه اول در برابر آن به چشم نیایند و وجهه اقتصادی چندانی نداشته باشند.
اجازه بدهید قبلش خاطرهای نقل کنم از دوستی که در زمینه انیمیشن فعالیت میکند. او در سفر به یکی از جشنوارههای جهانی این رشته، به نکته جالبی برخورده بود؛ این که ژاپنیهای غرفه کناری آنها محصولات و کارتونهایشان را آنقدر ارزان میفروختند که با حساب و کتاب او از قیمت تمام شده هم کمتر در میآمد. این موضوع ذهنش را مشغول کرده بود که به قول خودش بر خلاف سبک و روش همشهریانش در نصف جهان، در آن مدت به بهانههای مختلف گز و پولکی و چیزهای دیگر به خورد ژاپنیهای چشم بادامی داده بود تا بتواند جواب سوال بیجوابش را از زیر زبان خود آنها بیرون بکشد. گرچه اصلا باورش نمیشد که آنها به همین راحتی فوت کوزه گریشان را به او بگویند؛ اما چیزی که در روز آخر بعد از کلی ترس و لرز از زبان آنها شنیده بود، خیلی سادهتر از این حرفها بود. یکی از آن چشم بادامیها با لبخند گفته بود که این کارتونها در حقیقت یک جور تیزر تبلیغاتی برای محصولات جانبیای هستند که همزمان به بینندگان ارائه میشود. به همین سادگی!
مهم نیست که دوست ما در آن لحظه از به دست آوردن یک جواب ساده در مقابل هدردادن آن همه گز و پولکی چه احساسی داشته. مهم این است که در یک نگاه کلی ما هیچ وقت به چیزی به اسم «محصولات جانبی» در کنار محصولات فرهنگیمان حتی فکر هم نکردهایم و متوجه نبودهایم که بعد از تولید هر اثر، چقدر میشود از این راه کسب درآمد کرد.
مراجعه کوتاهی به بازار پوشاک و لوازم تحریر و تماشای لباسها و دفترچهها و چیزهای دیگری که عکس شخصیتهای مختلف این سریال آنها را پوشانده، به اندازه کافی گویای این مطلب هست و نشان میدهد موفقیت مجموعهای مثل جومونگ، چه بازار بسیار خوبی را در اختیار محصولات جانبی این پروژه قرار داده. بنابراین درآمد سازندگان این سریال و کشور کره فقط و فقط به مبلغی که بابت حق رایت و پخش این سریال به آنها پرداختهایم محدود نمیشود و این تازه جداست از ابعاد مختلف دیگر و تاثیرات درست یا نادرست فرهنگی که هر محصول فرهنگی خارجی خواه ناخواه روی مخاطبانش میگذارد.
یک تحقیق کلی نشان میدهد که پرفروشترین انیمیشن سینمایی در جهان یعنی «بازگشت نمو»، فقط در آمریکا 600 میلیون دلار فروش داشته و فروش عروسکها و محصولات جانبیاش دو میلیارد دلار. این مثال ساده و سردستی نشان میدهد ماجرا خیلی جدیتر از این حرفهاست. این در حالی است که ما بجز تلاشهای ناکامی مثل پروژه دارا و سارا چندان به این ماجرا نپرداختهایم و کلا در این زمینه مصرفکنندهای بیشتر نبودهایم. ضمن این که بازار محصولات جانبی هم مثل همه چیزهای دیگر فقط به همان شکل سنتی و محصولاتی مثل تیشرت و لباس محدود نمانده است و صبر نکرده تا ما هم خودمان را به قافلهاش برسانیم.
بخواهیم یا نخواهیم فردا باید با جومونگ خداحافظی کنیم. حالا دیگر بقیهاش با خود ماست؛ میتوانیم از جومونگ درس بگیریم و برای تولید محصولات متناسب با ذائقه و فرهنگ ایرانی و با قابلیت ارائه جهانی و در کنار آن کسب درآمد از روشهای مرتبط مثل محصولات جانبی بیندیشیم یا این که همه دسته جمعی به ثبت احوال برویم و اسممان را عوض کنیم و کلا بیخیال گوسفندهای زبان بستهای بشویم که معلوم نیست دزدها میخواهند چه بلایی سرشان بیاورند.
جابر تواضعی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: