گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

فصل الخطاب جامع

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «دیگر علی (ع) تنها نیست !»،«شرط آرامش بخشی!‌»،«فصل الخطاب جامع»،«حرف آخر»،«سهم خود را در ناکامی تیم ملی فوتبال بپذیرید»،«چمران و شریعتی امروز جامعه کیست»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۲۶۰۵۰۲

کیهان:دیگر علی (ع) تنها نیست !

«دیگر علی (ع) تنها نیست !» عنوانه یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان است که در آن می‌خوانید؛ دیروز، انگار بار دیگر علی(ع) بود که به خطبه ایستاده بود، اما نه در کوفه و در میان مردمی که قدر او را نمی شناختند و به روز حادثه تنهایش می گذاشتند، بلکه در تهران، ام القرای کنونی جهان اسلام و در حلقه توده های بهم فشرده و عظیم ملتی که در اجرای فرمان ولی خدا سر از پا نمی شناسند، از «باید»ها که می گفت، ملت با تکبیرهای بلند و برخاسته از ژرفای دل با او همدلی می کردند؛ به این نشان که ای ولی خدا! «از تو به یک اشاره و از ما به سر دویدن» و نوبت به «نباید»ها که می رسید، خروش مردم، سقف آسمان را می شکافت که «ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند». وقتی با مراد غایب - که خود سایه اوست- به نجوا ایستاد، بغض جمعیت ترکید، دعا و اشک به هم آمیخت که «تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد»... نسیمی وزیدن گرفت، گویی به نوازش آقا آمده بود و ابری به بارش آمد و همراه با جماعت گریست... بغض آسمان هم ترکیده بود... کلام آقا، ولی مثل همیشه فصل الخطاب بود و غیر از بخش پایانی آن، همه شیرین و روح نواز...

30 سال پیش که امام راحل ما(ره) «دین» و «سیاست» به هم آمیخته در اسلام ناب و جدا شده از دوران بنی امیه و بنی عباس را بار دیگر به هم آمیخت و جمهوری اسلامی ایران را بنا نهاد، نظام سلطه جهانی با همه توان به مقابله با «اسلامیت» نظام برخاست و دنباله های داخلی آن، نق زدن آغاز کردند که تاکید بر «اسلامیت» باعث کمرنگ شدن «جمهوریت» شده است! بی آن که حضور گسترده و کم نظیر و همیشگی «جمهور مردم» در تمامی مقاطع 30 ساله را به روی خود آورند!

مقابله با «اسلامیت» که مخصوصاً طی دوران اصلاحات و از سوی برخی مدعیان نفوذ کرده در این جبهه و با هماهنگی محافل بیگانه در تمامی عرصه های سیاسی و فرهنگی ادامه داشت، نهایتاً راه به جایی نبرد و مردم از 7 سال قبل، «سراب آب نمای» مدعیان اصلاحات را وانهادند و به آموزه های اصیل خط امام(ره) روی آوردند. این رویکرد، که با چشیدن طعم شیرین اصولگرایی و گفتمان امام و انقلاب همراه بود، روز به روز گستره بیشتری یافت تا آنجا که در انتخابات بی نظیر و شکوهمند 22 خرداد، حضور 40 میلیونی مردم و شرکت 85 درصدی آنان، اردوگاه نظام سلطه جهانی را با ضربه ای سنگین تر از همیشه روبرو کرد. حضور 85 درصدی مردم در انتخابات کمترین تردیدی باقی نگذاشته بود که نظام جمهوری اسلامی ایران هر دو عنصر «اسلامیت» و «جمهوریت» را در بالاترین درجه ممکن و فراتر از حد انتظار در خود جای داده است، بنابراین جدا کردن «اسلام» از «جمهور» که همه تلاش 30 ساله دشمن را به خود اختصاص داده بود، نه فقط به جایی نرسیده، بلکه نتیجه ای معکوس به بار آورده بود. مروری- هرچند گذرا- بر اخبار و گزارش هایی که خبرنگاران خارجی و دیپلمات های غربی مقیم ایران در اولین ساعات پس از آغاز رأی گیری به مراکز متبوع خود مخابره کرده اند و نیز، تحلیل ها و تفسیرهای اولیه مقامات سیاسی و استراتژیست های آمریکایی و اروپایی به وضوح از شوک شدیدی حکایت می کند که از انتخابات بی نظیر 22خرداد و حضور 85 درصدی مردم در آن دریافت کرده اند.

گفتنی است یکی از نامزدهای ریاست جمهوری که آشکارا شعار «تغییر» می داد کمترین آراء ممکن، یعنی حدود 8/0درصد از 85درصد کل آرای مردم را به دست آورد- کمتر از 400 هزار رأی- یعنی فقط 8/0 درصد از رأی دهندگان خواستار «تغییر» بوده اند. اکنون با توجه به این که در جریان رفراندوم برای انتخاب نظام جمهوری اسلامی ایران، 2/98درصد از مردم خواستار نظام جمهوری اسلامی بوده و فقط 8/1 درصد آنان نظام دیگری را می پسندیدند، به آسانی می توان نتیجه گرفت که مخالفان نظام جمهوری اسلامی ایران نسبت به سال 58 نه فقط - برخلاف تبلیغات گسترده دشمنان- بیشتر نشده اند بلکه تعداد آنها یک درصد نیز کاهش یافته است، که این نیز گواه غیرقابل تردید دیگری بر گسترش دامنه باورمندی مردم به نظام جمهوری اسلامی ایران است.

و اما، دشمن سیلی خورده از حماسه 22خرداد و ناامید از تلاش 30 ساله برای جدا کردن اسلامیت از جمهوریت، اکنون با توجه به آنچه گذشت در پی راه کاری برای مقابله با «جمهوریت» می گشت. توضیح آن که آمریکایی ها چندماه قبل از انتخابات پیروزی چشمگیر اصولگرایان را پیش بینی کرده بودند و دقیقاً به همین علت و برای زیر سوال بردن نتیجه انتخابات، پیشاپیش شایعه تقلب در انتخابات را ساخته و در شیپور فریب خویش دمیده بودند، ولی مردم سلامت انتخابات را طی 30 سال گذشته بارها آزموده بودند و حضور پرشور آنان خود گویاترین گواه براین باور بود. بنابراین دمیدن در توهم تقلب در انتخابات با توجه به ساختار نظام و گردش کار دقیق و قانونمند انتخابات، نمی توانست راه به جایی ببرد. مخصوصاً آن که حضور 40 میلیونی و شرکت 85درصدی مردم که برای آنان غیرقابل انتظار بود، راه را بر هرگونه توهم پراکنی بسته بود اما، در این هنگام جماعتی که به گواهی نظرسنجی ها و ده ها شاهد و قرینه دیگر از ابتدا نیز پیروزی آنان دور از انتظار بود در اقدامی سؤال برانگیز که ان شاءالله از روی غفلت بوده است! این فرصت- بخوانید بهانه- مورد نیاز دشمن را در اختیارش نهادند و با القای گسترده این توهم که در انتخابات تقلب شده است! جمعی از هواداران پاک دل و بی غرض را به خیابان ها کشیدند و گروه هایی از اراذل و اوباش اجاره ای را در میان آنها جای داده و به آشوب و غائله آفرینی روی آوردند. همزمان با این اقدام مشکوک مقامات آمریکایی، اروپایی و صهیونیستی با همه توان به حمایت از این جریان و مخصوصا هواداری از آشوبگران برخاستند و در حالی که رأی 40 میلیونی و شرکت 85 درصدی مردم در انتخابات مرز روشن و پررنگی میان «ملت» از یکسو و دشمنان بیرونی کشیده بود. برخی از خواص آلوده به چرب و شیرین دنیا و تشنه قدرت و مقام با جرزدن در بازی سالم و قانونی رقابت-ان شاءالله بی آن که بدانند و بخواهند- به یاری دشمن برخاستند و با همراهی و حمایت نظام سلطه بین الملل، کوشیدند این مرز روشن و پررنگ میان ملت و دشمن را به مرزبندی درون ملت تبدیل کنند و عجیب و تأسف آور آن که برای تأمین منافع حقیر مادی و دنیایی خود که ارزشی بیش از یک «دستمال» نداشت، حاضر شدند « قیصریه»ای را به آتش بکشند.

بهانه های خواص آلوده- و نه مردمی که اکثراً بی خبر از اصل ماجرا بودند- به اندازه ای سخیف و مسخره بود که جرأت در میان گذاشتن آن با مردم را نیز نداشتند. در انتخابات تقلب شده است! خب! در کدام صندوق؟ کدام حوزه؟ مگر نمایندگان شما در تمامی حوزه ها و صندوق ها از آغاز تا پایان شمارش آراء حضور نداشتند؟! مگر در تبلیغات تلویزیونی و پیش چشم دهها میلیون نفر از مردم ادعا نمی کردید «بنده اگر با مشکلی روبرو شوم به قانون مراجعه می کنم، برخلاف فلانی که در فلان جا و بهمان جا قانون را نادیده گرفته است»؟!، پاسخ به همه این پرسش های منطقی، فقط هو و جنجال هماهنگ داخلی و خارجی بود و تکرار این خواسته غیرقانونی و دشمن پسند که انتخابات باید باطل شود!! چرا؟! چون به نفع ما نبوده است!! حق مردم چه می شود؟!... به ما مربوط نیست؟! قانون مداری چه؟! و...

آخرین بهانه بعد از ناکارآمدی بهانه های دم دستی این بود که احمدی نژاد رجل سیاسی نیست و نباید صلاحیت او تائید می شد!!... بخوانید اصلاً چرا کاندیدا شد! مسخره نیست؟! معلوم است که هست. و احتمالاً برخاسته از نوعی عصبانیت و نه، خدای نخواسته لجاجت با ملت.
دیروز رهبرمعظم انقلاب ضمن تاکید بر این واقعیت که تمام 40 میلیون رأی دهنده صاحب نظام هستند و رقابت سلیقه های سیاسی، از یکسو طبیعی و از سوی دیگر بعد از پایان انتخابات، بایستی به رفاقت تبدیل شود، آب پاکی را روی دست های ناپاک آمریکا و اسرائیل ریختند! و با صلابتی مثال زدنی از ایستادگی در برابر خواسته های غیرقانونی خبر داده و جناح های سیاسی را به برادری و دوستی دعوت فرمودند.

سخنان دیروز آقا هم «فصل الخطاب» است و هم «اتمام حجت» و انتظار آن است که همگان رأفت رهبری در اوج صلابت و نصیحت ایشان در قله اقتدار و قدرت را پاس بدارند و هر دو سوی ماجرا قدر «نعمت ولایت» که موهبتی الهی است را بدانند. دشمنان بیرونی و غفلت زدگان داخلی و برخی از آلودگان بدسابقه نیز باید پنبه ابطال انتخابات را که اهانت به مردم، خیانت به اسلام، دشمنی با جمهوریت و نظام و همراهی با دشمنان است از گوش خویش خارج کنند ، آرامش مردم شریف و شیرینی حضور حماسی و 40 میلیونی آنان را برای رسیدن به جیفه حقیر مادی و گروهی خود بر هم نزنند که ادامه ماجرا به نفع آنها نیست. زیرا در عصر کنونی که عصر خمینی(ره) است، دیگر علی(ع) تنها نیست و به جای درد دل با چاه بی زبان و ساکت نخلستان های کوفه با مردان و زنان پاکباخته و پا به رکاب ولایت سخن می گوید و همه جا از او به یک اشاره است و از عاشقان سینه سرخ به سردویدن.
 
آفتاب یزد:شرط آرامش بخشی!‌

«شرط آرامش بخشی!‌»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفتاب یزد است که در آن می‌خوانید؛باگذشت یک هفته از برگزاری انتخابات دهم ریاست جمهوری، هنوز برخی پیامدهای مستقیم و غـیـرمـسـتـقیم این انتخابات در عرصه داخلی و خارجی، نمایان است. در این یک هفته، سخنان بسیاری در خصوص بازتاب‌های خارجی انتخابات بیان شده و به نظر می‌رسد در این بخش، اختلاف نظر زیادی پیرامون انتخابات و بازتاب‌های آن وجود ندارد. به عبارت دیگر، کمتر کسی میان سیاستمداران سرشناس ایرانی وجود دارد که علاقه‌ای به هماهنگی مواضع انتخاباتی و سیاسی خود با خارجی‌ها داشته باشد. البته حامیان یکی از نـامـزدها تلاش گسترده‌ای انجام دادند تا عرصه دیپلماسی خارجی را درخدمت اهداف انتخاباتی خود بـگیرند که بایستی پیامدهای این اقدام نسنجیده، در آینده مورد بررسی قرار گیرد. اما در حال حاضر، هیچ یک از چهار نامزد حاضر در رقابت‌های اخیر و حامیان واقعی آنها، علاقه‌ای ندارند که به هماهنگی مواضع خود با طرف‌های خارجی متهم شوند. پس بهتر اسـت بـه جـای پـرداختن به این بحث، بازتاب‌ها و پیامدهای داخلی انتخابات مورد توجه قرار گیرد.

از میان کاندیداهای چهارگانه انتخابات، به جز رئیس دولت نهم، بقیه اعتراضات رسمی خود را به برخی روش‌ها و اقدامات در انتخابات اعلام کرده‌ اند. البته اعتراضدو کاندیدای اصلاح طلب، جدی‌تر بود اما محسن رضایی ایـن شـانـس را داشت که در یک برنامه تلویزیونی، اعتراضات شفاف خود را بیان کند و حتی دست اندرکاران انتخابات را به چالش بکشد که »چرا سعی می‌کنند اعتراضات کاندیداها را کم اهمیت جلوه دهند؟« رضایی به نکات مختلفی اشاره کرد. از جمله، او از رای 95 تا 140 درصـدی مردم در 170 حوزه انتخابیه خبر داد! او همچنین به نکته‌ای پرداخت که در سر مقاله روز پنجشنبه آفتاب یزد نیز مورد توجه قرار گرفته بود. این نکته طرح سخنان تحریک آمیز توسط مجریان و ناظران انتخابات و القاء این نگرانی بود که »هیچ تغییری در سرنوشت انتخابات، متصور نیست.« رضایی در سخنان خود بارها بر لزوم پایبندی کاندیداها به روش‌های قانونی برای پیگیری شکایت خویش تاکید کرد اما این نکته بدیهی را نیز مورد اشاره قرار داد که نباید با سخنان تحریک‌ا~میز- که تاکنون به وفور وجود داشته است- طرفداران سایر کاندیداها را تحقیر و تحریک نمود.

متاسفانه پیگیری اظهارات مسئولان دولتی و افراد موثر در انتخابات در یک هـفـتـه اخیر نشان می‌دهد که بسیاری از ایـن افراد، کـوچـک‌ترین انگیزه‌ای در به رسمیت شناختن حق اعتراض کاندیداها ندارند و خواسته یا نـاخـواسته، زمینه را برای سوق یافتن بخش‌هایی از معترضان به روش‌هایی غیر از شکایت قانونی فراهم می‌کنند. حتی کار را به جایی رسانده‌اند که نحوه انعکاس نامه عاطفی تعدادی از هنرمندان سرشناس و متعهد به میرحسین موسوی، در رسـانـه ملـی مـوجـب اعـتـراض شدیداللحن آنها به رئیس صدا وسیما می‌شود که این روش نیز می‌تواندالقا کننده وجود اراده‌ یک طرف، برای به هیچ انگاشتن سایر کاندیداها و طرفداران آنها باشد. این، نکته ای است که غفلت از آن، در سال‌های گذشته، بر بی‌اعتمادی‌ها افزوده و در انتخابات حساس اخیر، می‌تواند پیامدهای غیرقابل جبران داشته باشد. همچنین بـه نـظـر مـی‌رسـد مـطـالـبـه طـرفداران کاندیداهای اصلاح‌طلب، شرایطی برای این دو شخصیت سرشناس ایجاد کرده است که آنها ناچارند قبل از هر تصمیم‌گیری مهم، به دنبال کشف نـشـانـه‌هایی باشند که پایبندی دقیق و کامل دست اندرکاران انتخابات به »رعایت حق شکایت و اعتراض کاندیداها« را به اثبات می‌رساند. این درحالی است که آنچه ‌ ‌تاکنون گفته شده و منجر به اعتراض محسن رضایی در گـفـتـگــوی تلـویـزیـونـی گـردیـد، بـرخـلاف ایـن »اعتمادسازی« است.

در سرمقاله پنجشنبه به نمونه‌هایی از اقدامات و اظهارات »اعتمادسوز« و »تردید برانگیز« اشاره شد اما گفتگوی تلویزیونی یکی از دست‌اندرکاران انتخابات در آخرین روز هفته و تلاش برای »غیر مهم جلوه دادن موارد اعتراضی کاندیداها« ثابت کرد که تغییر زیادی در دیدگاه و اراده متولیان انتخابات حاصل نشده است.

سخنان رهبری نظام در نماز جمعه، نشان داد که ایشان از کاندیداهایی که آمار رسمی وزارت کشور، آنها را از لحاظ رتبه‌بندی آرا پس از‌آقای احمدی نژاد قرار می‌دهد تـوقعاتی دارند که مهم‌ترین آنها، نقش آفرینی این کـانـدیـداهـا در جهت آرام نگه‌داشتن جامعه است. عالی‌ترین مقام نظام، این توقعات را همراه با توصیف خود از سه کاندیدا به عنوان نیروهای داخل نظام بیان کردند. قاعدتاً این سه کاندیدا نیز از تداوم برخی ناآرامی‌ها، نگران هستند. اما قطعاً برخی اقدامات و اظهارات، می‌تواند اعتماد تمام یا عده‌ای از طرفداران به کاندیداها را کاهش دهد و نفوذ کلام ایشان در میان حامیان خویش را با تردید اساسی مواجه سازد. بعضی دست‌اندرکاران انتخابات، تا امروز حتی در »کلام« نیز تلاشی برای جلب اعتماد کاندیداها به عمل نیاورده‌اند، در حالی که آنها بایستی در »عمل« قابلیت اعتماد و انگیزه کافی خود برای احقاق حقوق کاندیداها و طرفداران آنها را به اثبات برسانند. در آن صورت، قطعا کاندیداهایی که مقام رهبری بر همراهی آنها با نظام و انقلاب، تاکید کردند وظیفه آرامش بخشی خود را با دقت و دلسوزی انجام خواهند داد. تنها در آن روز می‌توان امکان سوء استفاده اغتشاش گران از نگرانی‌های به حق - یا حتی توهم آلود - طرفداران سایر کاندیداها را به طور کامل از بین برد.

گروهی از دست اندرکاران انتخابات، در ماه‌های گذشته، به صراحت روابط متفاوت خود با دو کاندیدا و یک کاندیدا را آشکار ساخته‌اند و اکنون نیز نمی‌توانبرای اصلاح دیدگاه آنها نسبت به دو تن از کاندیداها- موسوی و کروبی- توقع زیادی داشت اما آیا آنها می‌توانند اظهـارات صـریـح محسـن رضایی در برنامه تلویزیونی پنجشنبه شب را نیز نادیده بگیرند؟ ‌ ‌

آیا کسانی که حداکثر افتخار بعضی از آنها، جنگیدن تحت فرماندهی رضایی است قادر خواهند بود رضایی را نیز با همان شیوه‌هایی که نسبت به دو کاندیدای دیگر به کار بردند از میدان به در کنند؟ البته این سخن به معنای موفقیت حضرات برای حذف اصلاح طلبان از دل و فکر مردم نیست اما حتی آنها که دچار این توهم هستند بایستی برای رفع شائبه‌هایی که با مصاحبه اخیر رضایی به وجود آمد دلایل قانع‌کننده ارائه نمایند. اگر این کار انجام شود می‌توان پذیرفت که »آرام‌سازی جامعه« استراتژی پذیرفته شده همه کارگزاران حکومتی به ویژه دست‌اندرکاران انتخابات است. 

جمهوری اسلامی:فصل الخطاب جامع

«فصل الخطاب جامع»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛بیانات مهم رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای در خطبه دوم نماز جمعه (دیروز) تهران برای همه کسانی که در جریان انتخابات ریاست جمهوری از مقدمات و تبلیغات آن تا رویدادهای بعد از انتخابات طرف سخن یا دعوا یا ذینفع بودند و یا مورد تعرض قرار گرفته اند فصل الخطاب است . همه افراد و مجموعه ها و جریان ها باید به احترام رهبری و برای حفظ مصالح عالیه نظام از امروز راه تسالم و برادری را در پیش بگیرند و خود را به همه ی آنچه رهبر معظم انقلاب فرموده اند ملتزم بدانند.

این یک تسالم جمعی خواهد بود که همه افراد و جناح ها و مجموعه ها از یکطرف در بخشی از روش های خود باید تجدیدنظر کنند و از طرف دیگر بخشی از خواسته های طرف مقابل را نیز باید به رسمیت بشناسند. تردیدی نیست که تسالم هرگز نمی تواند یکطرفه باشد همانطور که در بیانات رهبری نیز این واقعیت کاملا مورد توجه قرار گرفته است . کشور ما اکنون روزهای حساسی را پشت سر می گذارد و همه گروه ها و جناح ها و فعالان سیاسی باید با درک شرایط خاص این مقطع و با تشخیص دقیق مطامع دشمنان انقلاب و نظام جمهوری اسلامی به اهمیت و ضرورت این تسالم پی ببرند جوانب آن را به درستی تشخیص دهند و با هوشیاری کامل برای تحقق آن همت نمایند.

با توجه به نکات فراوان و مهمی که در بیانات رهبر معظم انقلاب در خطبه نماز جمعه مطرح شد ابعاد این تسالم را می توان اینگونه خلاصه گیری کرد.
1 ـ مطالبات افراد و مجموعه هائی که به انتخابات اشکال و ایراد دارند از مجاری قانونی پیگیری شود و همگان از ادامه اقداماتی از قبیل راه پیمائی و تجمعات و تظاهرات برای پیگیری خواسته های خود پرهیز نمایند.

2 ـ شورای نگهبان و سایر نهادها و ارگان های مسئول نیز با جدیت به شکایات رسیدگی نمایند و نتیجه را به اطلاع عموم برسانند . طبیعی است که به دلیل اینکه موضعگیری جانبدارانه بعضی از اعضای شورای نگهبان در جریان انتخابات به نفع یکی از نامزدها سئوالاتی در اذهان سایر نامزدها و طرفداران آنها ایجاد کرده در این مرحله نوع رسیدگی باید بگونه ای باشد که این شائبه ها کاملا از بین برود. حضور نمایندگان نامزدهای شاکی و افراد بی طرف در هیئت های رسیدگی کننده از الزاماتی است که شورای نگهبان باید به آن پای بندی نشان دهد و البته نتیجه این بررسی ها نیز باید مورد قبول و اعتماد همگان قرار گیرد.

3 ـ قلم ها و زبان هائی که تاکنون تلاش کرده اند کارنامه درخشان 30 ساله نظام جمهوری اسلامی را زیر سئوال ببرند و نسبت به خدمات بی نظیر این نظام در طول سه دهه گذشته سیاه نمائی کنند باید این روند بی انصافانه را متوقف نمایند. افرادی که نسبت به عملکرد 30 ساله نظام جمهوری اسلامی مرتکب اینهمه بی انصافی شده اند از این پس نباید فقط به خودداری از سیاه نمائی نسبت به گذشته اکتفا نمایند بلکه باید تلاش فوق العاده ای برای جبران ظلمی که در حق این نظام مقدس و مدیران آن کرده اند نیز به عمل آورند. این سیاه نمائی ها از یکطرف ذهن نسل جدید را نسبت به نظام جمهوری اسلامی و مدیران گذشته آن بدبین کرده و از طرف دیگر دشمنان انقلاب اسلامی را شاد و رسانه های آنها را برای سمپاشی علیه این انقلاب و نظام تغذیه کرده است . بنابراین قلم ها و زبان هائی که مرتکب این سیاه نمائی ها شده اند باید تلاش زیادی برای جبران این خسارت ها بنمایند.

4 ـ نسبت به عملکرد مسئولان در سالهای اخیر نیز باید منصفانه قضاوت شود . این واقعیت را باید پذیرفت که این دولت نیز مثل دولت های دیگر قوت و ضعف دارد. قضاوت ها باید بر پایه انصاف متکی باشد و در کنار تذکر ضعف ها قوت ها نیز باید بیان شود. دولتمردان باید از صاحبان نظر و تجربه استمداد نمایند و مدیران با تجربه و نیروهای کارآمد نیز باید همراهی کنند تا قوت ها بیشتر شود و ضعف ها کاهش یابد و همه باید به این نکته توجه نمایند که کشور متعلق به یک شخص و یک گروه نیست بلکه متعلق به آحاد مردم است و فقط با همکاری و همدلی همگانی است که می تواند راه تعالی را طی کند و به اهداف خود برسد.

5 ـ توصیه های رهبری در زمینه خودداری از سیاه نمائی و تاکید ایشان بر ضرورت رعایت انصاف در قضاوت نسبت به عملکردها بهیچوجه منافاتی با انتقاد سالم و سازنده و منصفانه ندارد. همانطور که ایشان در همین خطبه نماز جمعه فرموده اند آزادی بیان در نظام جمهوری اسلامی یک نعمت الهی است و باید همواره تقویت شود اما همه باید برای حفاظت از این آزادی جانب انصاف را رعایت کنند. اگر انتقاد همراه با انصاف باشد قطعا به رشد آگاهی مردم بهتر شدن عملکرد دولتمردان و برطرف شدن ضعف ها کمک خواهد کرد و این به نفع کشور است .

6 ـ با توصیف روشنی که رهبر معظم انقلاب از آیت الله هاشمی رفسنجانی و حجت الاسلام والمسلمین ناطق نوری کردند برای آن دسته از افرادی که تبلیغات سو علیه این بزرگان را باور کرده بودند روشن شد که این تبلیغات کاملا بی پایه و اساس است . آنچه در بیانات رهبر معظم انقلاب درباره این دو بزرگوار آمده برای اهل نظر و خواص و حتی بسیاری از مردم که انقلاب اسلامی و پیشگامان آن را می شناسند روشن بود ولی این بیانات حجت را بر سه دسته تمام کرد; یکی عاملان این تبلیغات سو دوم آنها که باور کرده بودند و سوم کسانی که به آن دامن می زدند. این هر سه دسته باید برای آنکه ثابت کنند به ولایت فقیه اعتقاد دارند اولا دست از این تبلیغات بردارند ثانیا درصدد جبران آن برآیند و ثالثا به خاطر اینکه با آبروی انسان های مجاهد و خدوم آنهم کسانی که در کسوت روحانیت و از پیشگامان انقلاب و از خدمتگزاران نظام جمهوری اسلامی و مردم هستند بازی کرده اند استغفار کنند و از خدای متعال طلب عفو نمایند.

وظیفه آن دسته از دست اندرکاران تبلیغات علیه این بزرگان که اهل قلم و سخن هستند و با نوشته ها و گفته هایشان اذهان بسیاری از مردم به ویژه جوانان را دچار تشویش کرده اند سنگین تر است . آنان باید آلودگی های ذهنی و بدبینی هائی را که در اثر این نوشته ها و گفته ها پدید آمده پاک نمایند تا در پیشگاه خدای متعال از معصیتی که به خاطر ضربه زدن به آبروی بندگان مجاهد و خدوم خدا به گردن گرفته اند خلاص شوند.

7 ـ رسانه ملی نیز باید سهم قابل توجهی در جبران بدبینی هائی که از طریق این رسانه نسبت به بزرگان نظام پدید آمده است ایفا کند . این رسانه با بودجه بیت المال اداره می شود و حفظ حیثیت بزرگان نظام از وظایف ذاتی آنست . با قطع نظر از اینکه رسانه ملی می توانست مانع شایعه پراکنی علیه شخصیت های صادق و لایق نظام شود و نشد اکنون که رهبر معظم انقلاب با صراحت از چنین پدیده ای ابراز نارضایتی کرده اند رسانه ملی باید درصدد جبران برآید و از هیچ تلاشی برای پاک ساختن آلودگی هائی که در اذهان عده ای از مردم بوجود آمده کوتاهی ننماید. بزرگانی که این جفا در حق آنها روا داشته شده نیازی به این جبران ندارند ولی رسانه ملی برای آنکه اعتماد جامعه را به خود برگرداند به چنین اقدامی نیازمند است .

8 ـ با تمسک به فرمان الهی « واعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا » و بهره گیری از رهنمودهای رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای که آحاد مردم را به برادری توصیه کرده اند از امروز باید اختلافات و گلایه ها به کناری گذاشته شوند و همه مردم و مسئولان و فعالان سیاسی برای ناامید ساختن دشمنان این ملت که مسائل اخیر آنها را به طمع انداخته دست به دست هم بدهند و برای اعتلای کشور کمر به خدمت ببندند. مردم به مسئولان اعتماد کنند دولتمردان به همه مردم با سلیقه های مختلفی که دارند احترام بگذارند حریم نامزدهای ریاست جمهوری که سرمایه های ارزشمند نظام هستند حفظ شود مطالبات از مسیر قانونی دنبال گردد و همه در برابر قانون تمکین نمایند. اینست فصل الخطاب جامع که همه از آن سود خواهند برد و بیشتر از همه نظام جمهوری اسلامی و کشور ایران که در سایه این نظام به عزت رسیده است از گزندی که در کمین آنست محفوظ خواهد ماند انشاالله .

ابتکار:حرف آخر

«حرف آخر» عنوان سرمقاله‌ی روزنامه ی ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است کهخ در آن می‌خوانید؛تحلیلگران تاریخ انقلاب اسلامی - چه موافق و چه مخالف- هم عقیده اند که «رهبری» نقش بلا منازعی در تعادل بخشی، جلوگیری از گسترش بحران و تداوم بخشیدن به جریان زاینده انقلاب اسلامی داشته و اساسا تدوین کنندگان قانون اساسی تلاش کرده اند با دادن منصب فصل الخطاب به ولی فقیه، جایگاهی اطمینان بخش برای حفظ وحدت و انسجام نظام به وجود آورند و مروری بر حوادث سه دهه اخیر نیز نشان می دهد این دغدغه آنان عملی شده است.

با این حال، متاسفانه در مقاطعی از این دوران، شاهد بوده ایم که افراد یا گروه های به رغم آن که خود از دامان انقلاب و رهبری آن برخاسته اند، با بی توجهی به جایگاه رهبری، تندتر یا کندتر از جریان رهبری طی مسیر کرده اند و با اصرار بر این رویه، لطمات زیادی را هم به خود و هم به جامعه وارد آورده اند این خسارت مخصوص این دوره نیست در زمان امام (ره) هم شاهد چنین تندروی و کندروی های بودیم گروهی همواره سعی در پیشی گرفتن و عقب ماندن از قافله هدایت جامعه را داشته اند حکایت باند مهدی هاشمی که در نهایت به عزل حضرت آیت ا... منتظری شد نمونه گروهی بود که سعی داشت جلوتر از رهبری حرکت کند و قبل از آن هم این تجربه برای طیف راست تکرار شد وعده ای با طرح مسئله مولوی و ارشادی در برابر حضرت امام(ره) ایستادند که منجر به کنارزدن آنان توسط مردم شد.

تعبیر خون دلی که پدر پیرتان از دست این گروه می خورد بارها از زبان امام(ره) در حوادث مختلف شنیده شد و دیروز ختم کلام رهبر انقلاب یادآور همان جملات بود. بدون تردید خطبه های دیروز مقام معظم رهبری تاریخی ترین خطبه خواهد بود و نقش تعیین کننده ای در تحولات آینده ایفا می کند مواضع روشن صریح، شفاف و متقن ایشان پاسخگویی بسیاری از ابهامات جاری بود ارزیابی که از مناظرات و محتوایی آن ارایه شد خط افراط و تفریط بعد از مناظرات را به چالش گرفت.

ذکر محاسن مناظرات توسط ایشان موجب نهادینه سازی این حرکت در فرهنگ رسانه ای و سیاسی جامعه خواهد شد مناظره به عنوان ابزار پاسخگویی و بیان حقایق نهان در شیشه ای کردن اتاق مسئولان نقش تعیین کننده ای می تواند داشته باشد و باید شفافیت در عرصه حکومت را به فال نیک گرفت و آن را نه یک تهدید که یک فرصت قلمداد کرد اما نباید فراموش کرد که سیاست با اخلاق پیوند دارد و امری دراز مدت است و مردم بحق از مردان سیاست انتظار دارند که در کنار بی رحمی در نقد همدیگر، به نقد اخلاقی خود نیز بپردازند. انصاف قربانی میدان مناظرات انتخاباتی بود یکی برای اثبات خود دیگری را متهم به دروغگویی می کرد و دیگری برای نفی آن یکی، رقیب را به دزد بودن متهم کرد این در حالی بود که در میدان سیاست برنامه ها باید بجنگ هم بیایند در حالیکه شاهد مصاف انگیزه ها بودیم.

در هر حال با بیانات دیروز مقام معظم رهبری حرف آخر گفته شد و بحکم عقل و تجربه همواره حرف آخر رهبری تعادل بخش و آرامش بخش بوده است و اکنون پرونده دوران انتخابات می بایست بسته شود و دو طرف می بایست رفتاری حرفه ای را به نمایش بگذارند طرف پیروز با رعایت اخلاق فرد پیروز، سعه صدر و تواضع را به نمایش بگذارد و زبان طعن و ایهام در چنین شرایطی به سو» تفاهم، دامن می زند طرف های بازنده هم بپذیرند که شکست در انتخابات باید به معنای ادامه سیاست ورزیدن باشد بشرط آنکه سیاست درازمدت را بفهمیم سیاست با ناامیدی همخوانی ندارد به تعبیر دیگر سیاست یعنی امید و تلاش و نه لزوما پیروزی، سیاست یعنی فعالیت در دایره ممکنات زمانیکه سیاست را عین سرنوشت خود ندانیم نمی توانیم تحلیل و نتیجه گیری درستی از آن ارائه نمائیم عدم رعایت موازین اخلاقی سیاست، مردم را بی اعتماد می کند اگر سیاست به معنای شفاف بودن است پس نباید آن را به پشت پرده برد.

اگر از سیاست هم اخراج شدیم نباید آنرا تعطیل کرد باید راه بازگشت را بیابیم. یکی از قواعد مسلم بازی سیاست اینست که یک طرف انتخاب می شود و با انتخاب یک طرف سیاست به پایان نمی رسد باید به فکر آینده بود. در سیاست مفهوم «آخر الزمان سیاسی» صحیح نیست اخلاق سیاسی، پذیرش شکست و رها نکردن حوزه قدرت و مهمتر از همه تداوم راه از جمله قواعد رفتار سیاسی بحساب می آیند.

رسالت همه ما محدود به کرسی ریاست جمهوری و محدود به یک انتخابات نیست حیات ماها سیاسی است برای بهبودی و استاندارد سازی حیات سیاسی باید برنامه درازمدت داشت رفتار یک شبه و پایان پذیری همه چیز و گرفتار عزلت شدن به همان میزان غیر حرفه ای است که رفتار شتابان و بدون عاقبت اندیشی برای یک سیاستمدار مهلک است. در پایان امیدوارم فضای پرنشاط جامعه با نمایش ظرفیت طرف پیروز و طرف بازنده و توجه به فصل الخطاب بودن سخن رهبری تداوم و گسترش روز افزون یابد.

دنیای اقتصاد:در فضیلت و پاسداشت مناظره

«در فضیلت و پاسداشت مناظره»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم دکتر جعفر خیرخواهان است که در آن می‌خوانید؛مناظره‌‌‌هایی را که در اوج فعالیت‌‌‌های انتخاباتی، بین نامزدهای ریاست‌جمهوری برگزار شد، بی‌‌‌تردید باید نقطه عطفی در تاریخ مبارزات انتخاباتی این مرزوبوم به‌حساب آورد.

ابتکاری که به سرعت جای خود را باز کرد و با استقبال عمومی مواجه شد و به یاری خداوند منان، می‌‌‌رود تا به سنتی حسنه در جهت آگاهی‌‌‌بخشی به جامعه تبدیل گردد.

این رویداد یک‌هفته‌‌‌ای یک‌بار دیگر اهمیت و گستره اثرگذاری بی‌‌‌رقیب رسانه سراسری را به اثبات رساند. قابل پیش‌‌‌بینی است همین یک نمونه ابتکار عمل که به مردم اهدا شد و صدا‌وسیما به هر دلیلی به آن تن داد، سهمی عظیم در روشنگری و نقد سیاست‌‌‌ها در مسیر اصلاح امور خواهد داشت.

از فضیلت‌‌‌های مناظره، یکی اینکه باعث می‌‌‌شود تا نامزدها به عیان و بی هیچ حفاظی با اتکا به دانش و حافظه شخصی و چند پوشه اسناد و مدارک در زیر بغل، در تیررس نگاه و قضاوت مردم قرار گرفته و گفتار و پاسخ‌‌‌های‌‌‌شان به کیل‌‌‌های متعددی که در دست عام و خاص است، سنجیده شود. در مناظره، ترفندهای گوناگون سیاستمداران همچون «بازی با آمار» تا حدودی رنگ باخته و مردم می‌‌‌فهمند در بسیاری از موارد، واقعیت‌‌‌ها پیچیده‌‌‌تر و یا دست‌کم چند لایه‌‌‌تر از آنی است که عده‌‌‌ای با ساده‌‌‌سازی و عددسازی درصدد تبلیغ و ترویج آن هستند.

دیگر فضیلت مترتب بر مناظره این است که مشخص می‌‌‌گردد کدام یک از طرفین مناظره به قول مولانا، بیشتر دلایلی قوی و معنوی داشته و طرف دیگر بیشتر از رگ‌‌های گردن قوی بهره برده است. این پتانسیل نهفته در رسانه‌‌‌های سراسری مثل رادیو و تلویزیون را باید هر چه بیشتر از قوه به فعل در آورد و این‌کار شدنی نیست مگر با اجازه تاسیس رادیو و تلویزیون خصوصی. پس اگر خواهان سیاست‌‌‌هایی سنجیده و معقولانه هستیم، باید به سمت ایجاد رادیو و تلویزیون خصوصی برویم تا از یک سو انحرافات و کج‌‌‌روی‌‌‌ها را به سمع و نظر همگان رسانده و با انعکاس نظرات کارشناسان، کاستی‌‌‌ها در عرصه سیاست‌گذاری برملا شود و از سوی دیگر نقش صدای واقعی مردم را ایفا کند؛ به طوری که خواسته‌‌‌ها و انتظارات طیف‌‌‌های گوناگون مردم را از زبان خودشان به گوش دولتمردان برساند.به عبارت دیگر، فقط با تاسیس تلویزیون‌‌‌های خصوصی است که امکان نسبی برای همه صاحبان سلیقه و منافع که معمولا در تشکل‌ها و احزاب سیاسی گرد می‌‌‌آیند، فراهم می‌‌‌گردد تا نظرات و خواسته‌‌‌های خود را مطرح نمایند و نه در شرایط کنونی که رسانه به اصطلاح ملی داشته باشیم، اما در اکثریت اوقات گروگان و در انحصار دیدگاه‌های خاص و دیکته شده قرار داشته و به رغم تغذیه از امکانات و اموال ملی، نمایندگی قشری معین را عهده‌‌‌دار شده باشد.

به این ترتیب، با امکان انعکاس واقعی صداهای طبقات مختلف اجتماعی، یکی از انواع عدالت‌‌‌ها که عدالت رسانه‌‌‌ای است، تحقق خواهد یافت و گامی در جهت توسعه سیاسی و اقتصادی برداشته می‌‌‌شود.خلاصه کلام اینکه، حال که چنین پنجره فرصتی بر روی جامعه ایران گشوده شده است، باید آن را غنیمت شمرده و پاس داشت و در مسیر توسعه و استغنا بخشیدن به هر دو جنبه محتوایی و شکلی آن کوشید.

سرمایه:سهم خود را در ناکامی تیم ملی فوتبال بپذیرید

«سهم خود را در ناکامی تیم ملی فوتبال بپذیرید»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی سرمایه به قلم امیر صدری است که در آن می‌خوانید؛ شاید مدیران ارشد ورزش ایران خوش اقبال بودند که حذف تیم ملی ایران در مسابقات مقدماتی جام جهانی در اولین ساعت بامداد پنجشنبه رقم خورد تا این موضوع فقط انعکاس کوچک در مطبوعات روز پنجشنبه (آن هم فقط مطبوعات ورزشی) داشته باشد و در واقع تعطیلی دو روزه مطبوعات نوشتاری از خشم و ناراحتی طرفداران و علاقه مندان فوتبال، کارشناسان و اهالی رسانه در این مورد بکاهد و فشار رسانه ای مرتبط با چنین شکست و ناکامی را کمتر از حد انتظار کند.

شاید هم این مدیران خوش شانس بودند که این بازی ها در روزهای پرهیجان سیاسی کشور انجام شد تا تمرکز معمول کلیت جامعه بر مساله فوتبال به مانند مقاطع قبلی محسوس نباشد اما مساله اصلی اینجاست که تبعات حذف و ناکامی در چنین سطحی در چند روز و چند هفته خلاصه نخواهد شد و همانطور که پیشتر کارشناسان ورزش پیش بینی کرده بودند عدم راه یافتن به جام جهانی 2010 فوتبال ایران را که آشکارا دوران نزول خود را طی می کند وارد «بحران رکود» خواهد کرد. فصل آینده لیگ برتر در حالی برگزار خواهد شد که هیچ بازیکنی انگیزه ای برای ملی پوش شدن نخواهد داشت و تابستان سال آینده میلیون ها طرفدار فوتبال در ایران به تماشای بازی تیم های حاضر در جام جهانی خواهند نشست و حسرت خواهند خورد که چرا تیم ملی ایران به این مسابقات راه نیافت. ایران از حضور در بزرگ ترین مسابقات ورزش جهان پس از المپیک بازمانده است و تبعات ورزشی، اقتصادی و اجتماعی این شکست نه تنها ماه ها، بلکه سال ها حس خواهد شد.

فوتبال و ورزش اندکی با مسائلی مثل اقتصاد و فرهنگ و سیاست تفاوت دارند، چراکه در اینجا نتایج آنقدر مشخص هستند که نتوان برای آنها تفسیرهای گوناگون ساخت، اگرچه مدیران فعلی ورزش ایران بارها و بارها از تمام رسانه های در دسترس خود استفاده کرده اند تا حجم کلان ساخت و سازهای ورزشی، افزایش تعداد مدال های کسب شده و افزایش تعداد سهمیه ورزشکاران حاضر در مسابقات المپیک را به عنوان موفقیت های بی نظیر خود به جامعه معرفی کنند، اما علاقه مندان و طرفداران و کارشناسان و اهالی ورزش می دانند که عملکرد ورزش آنان در بعد ورزشی قهرمانی چیزی در حد شکست مطلق بوده است. برای مثال تنها به فوتبال به آن هم در سطح ملی نگاه کنید.

سه سال قبل، مسوولان بلند مرتبه ورزش ایران شخص رئیس فدراسیون فوتبال ایران را به دلیل شکست تیم ملی ایران مقابل مکزیک و پرتغال و تساوی مقابل آنگولا و کسب نتایج ضعیف برکنار کردند . از آن زمان تا به حال سه نفر پست سرمربی گری تیم ملی را در اختیار گرفتند (و البته دو بار هم دستیاران سرمربی های برکنار شده برای مقطعی تیم را در اختیار داشتند) اما به رغم هزینه های چند میلیارد تومانی، تیم ملی فوتبال ایران دو ناکامی مشهود را تجربه کرد؛ در جام ملت های آسیا در مرحله یک چهارم نهایی حذف شد (در حالی که در دوره قبل رقابت ها به عنوان سومی رسیده بود) و از مسابقات مقدماتی جام جهانی هم حذف شد (در حالی که در دوره قبل تقریباً به راحتی به دوره نهایی صعود کرده بود).

در روزهایی که بازار مقایسه و آمار به شدت داغ است همین مقایسه (و البته موارد دیگر مثل ناکامی مشهود نمایندگان باشگاه های ایران در مسابقات لیگ قهرمانان آسیا و کمتر شدن صادرات بازیکنان ایرانی به اروپا و...) آشکار می کند که در دوران مدیریت نزدیک به چهار ساله مدیران فعلی ورزش، فوتبال ایران دوران نزول را پشت سر گذاشته است. در چنین شرایطی افکار عمومی در انتظار معرفی مقصران این ناکامی های بسیار پرهزینه با تبعات گسترده است و قطعاً راهکارهایی مثل تشکیل کمیته بررسی شکست یا تلاش برای کلید زدن پروژه هایی مثل «امیدواری به درخشش فوتبال ایران در مسابقات جام جهانی 2014» افکار عمومی را راضی نخواهد کرد. شاید مدیران ارشد ورزشی ایران خوش اقبال هستند که حذف تیم ملی ایران در مقطعی رقم خورد که نزدیک به پایان دولت فعلی و تشکیل دولت جدید است. شواهد حاکی از این است که نفر اول ورزش ایران در آینده ای نزدیک تغییر خواهد کرد و برای همین احتمالاً در این زمان اندک پاسخگویی چندانی از مدیر در آستانه عزیمت شاهد نخواهیم بود، اما این حق علاقه مندان فوتبال و ورزش این کشور است که زمانی که شاهد تبلیغ های فراوان نفر اول ورزش ایران برای خود و مجموعه تحت نظر او بوده اند و زمانی که شاهد برکناری رئیس فدراسیون فوتبال به دلیل «ناکامی» توسط این مجموعه بوده اند حالا هم شاهد این باشند که دستگاه های بالاتر نظارتی و مدیریتی مقصران این ناکامی را معرفی کنند و با آنها به همان گونه ای که پیشتر رفتار شده است، برخورد کنند.

نفر اول مدیریت ورزش ایران در تمام چهار سال اخیر در پیروزی ها سهیم بوده است و در شکست ها دیگران را «مقصر» جلوه داده است یعنی این بار هم ایشان خود را در این ناکامی بدون تقصیر و بدون نقش خواهد دانست آن هم در حالی که نفر اول مدیریت فوتبال ایران تلویحاً اعتراف کرده در برخی مقاطع او در تصمیم گیری های بسیار مهم هیچ کاره بوده است و تصمیمات در سطحی بالاتر از او گرفته می شده است؟

مردم سالاری:چمران و شریعتی امروز جامعه کیست

«چمران و شریعتی امروز جامعه کیست»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی نمردم سالاری به قلم میرزا بابا مطهری نژاد است که در آن می‌خوانید؛29 خرداد سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی بود که در دهه چهل و اوایل دهه پنجاه  خواب را برخفتگان پریشان کرد و هزاران سوال مسئولیت آور  بر ذهن جوانان و دانشجویان به وجود آورد، او اصلا  دشمن سکوت و خواب غفلت آفرین بود و هم اوست که می گوید:«پس از مرگم نمی دانم چه خواهد شد؟ نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت؟ ولی بسیار مشتاقم، که از خاک گل ام سوتکی سازد، گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش و او یک ریز و پی در پی، دم گرم خودش را بر گلویم سخت بفشارد و خواب خفتگان را آشفته  و آشفته تر سازد، تا بدین سان بشکند در من سکوت مرگبارم را.»

شریعتی در نوشته ای به نام وصیت نامه جمله ای دارد که امروز و همیشه به آن سخت محتاجیم او می گوید:«... نخستین رسالت  ما کشف بزرگترین قامظی است که از آن کمترین خبری داریم و آن «متن مردم» است و پیش از آن که  به هر مکتبی که بگرویم، باید زبان برای حرف زدن با مردم را بیاموزیم و اکنون گنگیم، ما از آغاز پیدایشمان زبان آنها را از یاد برده ایم و این بیگانگی قبرستان همه آرزوهای ما و عبث کننده همه تلاش های ماست.

دکتر شریعتی از تاثیرگذارترین روشنفکران دهه پنجاه بود که با ایده «بازگشت به خویشتن خویش»  به عرصه منازعات فکری و ایدئولوژیک و سیاسی هوشمندانه، پرکار و پرتحرک قدم گذاشت.

مهم ترین ویژگی شریعتی پویایی او بود، او دشمن جهل و عوام زدگی و خرافه گرایی بود و حصارهای ذهنی و فکری متحجر را می شکست و با خصوصیات فکری و دید اسلامی به جلو می رفت. زنده یاد آیت الله طالقانی درمورد شریعتی می گوید:«... مرحوم شریعتی این خصیصه را داشت که دائما گوش می داد و دائما فکر می کرد و آنچه را که احسنه بود از هر مکتبی می گرفت حتی خودش گاهی به من می گفت من از جمله ای که در یک کتاب معمولی دینی است که به چشم مردم نمی‌آید مطلب دریافت می کنم و  بعد آن احسنه اش را جذب می کنم... همیشه معترف بود که من ممکن است اشتباه بکنم، این منتهای خصلت یک انسان واقعی متعالی  است».

امروز نسل جوان ما برای بازگشت به خویشتن خویش به شریعتی و شریعتی ها سخت نیازمند است، اما شریعتی زمان ما کیست؟
همچنین امروز 30 خرداد سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران اسوه علم و عرفان و شجاعت است. چمران با دارا بودن بالاترین درجه علمی، جنبش محرومان فلسطین را پایه گذاری می کند و در سال های اول پیروزی انقلاب اسلامی آگاهانه و بی ادعا در سخت ترین گرفتاری های انقلا ب وارد می شود و موانع فراروی انقلاب را شناسایی و به دفع آنها همت می گمارد. از نخستین ساعات جنگ تحمیلی با آموزش  نیروهای مردمی به مبارزه با دشمن بعثی می پردازد و رشادت ها و سلحشوری های فراوان برجای می گذارد و در عمق خطر، دهلا ویه را مقتل خود می کند تا برای همیشه درس شهادت و شجاعت و شهامت و ایمان را بر دل زمین غرص کند.
 یادش همیشه ماندگار. راستی چمران روزگار ما که بی هیچ ادعا ظرفیت سازی کند و جامعه را به جلو ببرد کیست؟ گمشده امروز، دیروز و فردای ما شریعتی ها و چمران ها هستند، نشان آنها را به دست آوریم و به دنبالشان حرکت کنیم که رمز حرکت به جلوست.

صدای عدالت:بیطرفی شورای نگهبان...

«بیطرفی شورای نگهبان، کلید حل بحران، ضامن عدالت و امنیت»عنوان سرمقاتله‌ی روزنامه‌ی صدای عدالت به قلم دکتر محمدرضا کامیار است که در آن می‌خوانید؛ ادعای پیروزی میر حسین موسوی در سحر 23 خرداد، معارض با خبری بود که عصر همان روز از سوی وزیر کشور اعلام شد و محمود احمدی نژاد را برنده انتخابات معرفی کرد. پیرو اعلام وزیر کشور ،بلافاصله از سوی آقای میر حسین موسوی ادعا شد که نتیجه اعلام شده اعتبار ندارد وتقلب در انتخابات به نفع محمود احمدی نژاد به نحو گسترده رخ داده است .بدیهی است این ادعا باید با ارائه دلایل متقن ثابت شود و طبق قانون انتخابات ریاست جمهوری ، مرجع قانونی برای رد یا تایید این ادعا شورای نگهبان است .

جمعیت کثیری که در روزهای گذشته در خیابانهای تهران و دیگر شهرهای ایران راهپیمایی کرده اند و شبها بانگ الله اکبر سر می دهند به اتکای اعتماد به ادعای نامزد خود نتیجه انتخابات را نپذیرفته اند اما بدیهی است این ادعا زمانی رسما پذیرفته خواهد شد که شورای نگهبان آن را بررسی وتایید نماید. با این توصیف نقش شورای نگهبان به عنوان مقامی که سخن آخر را در این ادعا خواهد زد بسیار حساس است و می تواند روند آینده این حادثه بی سابقه را تحت تاثیر مستقیم قرار دهد.

بی طرفی نهاد نظارتی انتخابات در اختلافات خصوصی افراد (گرچه هرگز نمی توان آن را با این موضوع ملی مقایسه کرد) هنگامی که طرفین نتوانند از راه تفاهم اختلاف خود را حل کنند به قاضی مراجعه می کنند تا فردی بی طرف و عادل این اختلاف را بررسی کرده و حق را از باطل تشخیص دهد. آن عاملی که طرفین اختلاف را به مراجعه به قاضی راضی نموده و آنهارا تسلیم حکم وی می کند همین وصف بی طرفی قاضی است . به همین جهت است که در شرع مقدس اسلام برای قاضی وصف عدالت ضروری دانسته شده است و او را از انجام هر گونه رفتاری که باعث شود یکی از طرفین اختلاف در بی طرفی قاضی تردید نمایند منع شده است.

اما در موضوع انتخاب چگونه است؟ آیا رعایت بی طرفی از سوی مجری و ناظر انتخاباتی لازم است؟ آیا شورای نگهبان که نقش قاضی این اختلاف را بر عهده داردو حکم نهایی راجع به ادعاها و شکایات معترضین را صادر می کند باید بیطرف باشد؟اگر معترضین و طرفداران آنان از بیطرفی این نهاد مطمئن باشند مسلما به تصمیم و قضاوت این نهاد هم تسلیم خواهند شد.

قبول نظر شورای نگهبان، خواست قانون و مسوولان ارشد کشور است و درفرضی که ادعاهای آقای میر حسین موسوی رد شود، این قبول و تسلیم، نقش شگرفی در پایان نا آرامی ها و نهایتا عبور سالم کشور از این حادثه بزرگ خواهدداشت . سوال اصلی این است که در چه شرایطی می توان انتظار داشت رای شورای نگهبان به عنوان حکم قطعی مورد قبول همه طرفهای اختلاف باشد؟ پاسخ روشن است زمانی می توان چنین انتظاری داشت که بی طرفی این شورا محل تردید نباشد این نکته کلید حل این ماجرا است اما آیا می توان بر وصف بی طرفی شورای نگهبان مهر تایید گذاشت؟ بی طرفی مفهومی ظریف و شکننده است تا جایی که شرع مقدس اسلام به قاضی توصیه کرده حتی در نگاه کردن و سخن گفتن با طرفین دعوا تساوی را رعایت کند تا تردیدی نسبت به بی طرفی قاضی ایجاد نشود.

در وضعیت قانونی فعلی ، علی القاعده شورای نگهبان (ولو برخی اعضای آن با چنین ایرادی مواجه شوند) باز هم مکلف است نظر خود را اعلام کند اما نمی توان منکر این حقیقت شد که اطمینان قلبی افراد ملت نسبت به بی طرفی اعضای شورای نگهبان رمز عبور سالم از این شکاف است . بی تردید درک ملت از بی طرفی اعضای شورای نگهبان منبعث از رفتار اعضای شورای نگهبان نه در یک روز یا یک ماه بلکه در تمام دوره عضویت در شورا است و لذا ایشان در قبال این درک ملت مسوول می باشند . یادمان باشد که شورای نگهبان هر روز در معرض اتخاذ تصمیماتی است که محتاج به رعایت بی طرفی می باشد.

عدالت اعضای شورای نگهبان
گرچه 6 نفر از اعضای شورای نگهبان از میان مجتهدان توسط مقام معظم رهبری منصوب می گردند و 6 نفر حقوقدان هم از میان حقوقدانان توسط مجلس شورای اسلامی انتخاب می شوند اما قانونا عدالت این افراد شرط انتخاب و انتصاب آنان نیست به همین دلیل نباید به استناد عدالت فرضی این افراد آنان را مصون از دخالت دادن تمایلات شخصی یا سیاسی یا حزبی و گروهی در تصمیماتشان دانست . تازه اگر عدالت این افراد هم مسلم باشد باز هم یادمان باشدکه حتی قضات که عدالت آنان قانونا شرط لازم برای قضاوت دانسته شده است مجاز نیستند در مواردی که شبهه جانبداری آنان از یک طرف دعوا وجود دارد قضاوت کنند به عبارتی گرچه وصف عدالت این توانایی را به قاضی می دهدکه در هر دعوایی به عدالت وبی طرفی حکم کند اما قانون احتیاط رارها نکرده وقاضی عادل را مجاز به اعلام رای دراموری که شبهه طرفداری او وجود دارد ندانسته است (برخی از این موارد که در ماده 91 قانون آیین دادرسی مدنی ذکر شده بدین شرح است اظهار نظر قبلی قاضی در موضوعی که نزد او مطرح است ،نفع شخصی قاضی یا همسر و فرزندان او در موضوع مطروحه خویشاوندی قاضی یا همسر وفرزندان قاضی با یکی از طرفین اختلاف ). به نظر می رسد باید راهی برای اعمال این احتیاط در موضوع انتخابات هم پیدا کرد وقتی در مورد قضات و کارشناسان رسمی دادگستری که به نحوی قضاوت می کنند چنین مقرراتی وجود دارد به طریق اولی در خصوص کسانی که بنااست امر قضاوت و داوری در این موضوع مهم را انجام دهند نیز وجود چنین مقرراتی لازم است .

قیاس جایگاه شورای نگهبان با قاضی و قیاس دعاوی خصوصی با انتخابات ریاست جمهوری از نوع اولویت است یعنی به طریق اولی باید این معیارها را در حکمیت و داوری شورای نگهبان هم ساری و جاری دانست . با همین مقیاس منافع شخصی یا رابطه خویشاوندی در مورد قاضی در مورد اعضای شورای نگهبان دامنه وسیعتری را شامل می شود و چه بسا به منافع گروهی و حزبی وشغلی نیز تعبیر شود.

نمی توان منکر این امر بود که برخی اعضای شورای نگهبان با شبهه جانبداری علنی از نامزد پیروز یا منافع شخصی و گروهی یا رابطه رئیس و مرئوسی با وی مواجه هستند و این ادعاها به نظر می رسد که اصلی ترین نگرانی معترضین است . برای گذر از این روزها باید ترتیبی اندیشیده شود که ایرادات منطقی مربوط به بی طرفی اعضای شورای نگهبان مورد توجه قرار گرفته و روش صحیحی برای قبول و رد این ایرادات اندیشیده شود.

با توجه به این جلسات شورای نگهبان با حضور اکثریت اعضا رسمیت دارد ،شاید راه حل فوری و قابل اجرا انصراف این گروه از اعضای شورا باشد تا باعث شود که شورا از مظان جانبداری در بررسی و اعلام رای نسبت به نتیجه انتخابات رها شود، بدیهی است یافتن راه حل مناسب در این مورد و همچنین درمورد مفید بودن تاسیس نهادی بی طرف برای برگزاری انتخابات در ایران به جای وزارت کشور را باید به زمانی که امواج این واقعه فرو نشیند وآنها. (جانبداری وزارت کشور نیز از آن جا ناشی می شود که شاید در صورت تایید این نتیجه ،آقای محصولی و همکارانش نیز برای سمت های وزارت کشور ابقا شوند). امید که بی طرفی اعضای شورای نگهبان به عنوان تضمین واقعی برای درستی تصمیم آنان نسبت به نتایج انتخابات گردیده و موجب نجات کشور
از بحران فعلی باشد .
 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها