یادداشتی بر فیلم «کودک وحشی» پخش شده در سینما 4

فرانسوا تروفو ، فیلمساز صاحب نام فرانسوی ، یکی از چهره های پرتلاشی است که در جرگه فیلمسازان جوان فرانسوی در فاصله سالهای 1958 تا 1960 با استفاده از امکانات محدودی در کار فیلمسازی ، با پشتوانه توانمندی های فردی و پشتکار و خلاقیت در نهایت محدودیت مالی ، توانسته است در جریان «موج نو» در سینمای فرانسه نقش موثری ایفا کند.
کد خبر: ۲۳۷۰۴
به مناسبت پخش فیلم کودک وحشی ساخته وی از سیما نوشتار زیر به بررسی این فیلم و کارگردانی آن پرداخته است . تروفو که در زندگی شخصی خود بسیار مدیون «آندره بازن» نظریه پرداز و مولف بزرگ فرانسوی بوده است ، در جریان نهضت موج نوی فرانسه نیز از «بازن» تاثیر فراوانی پذیرفته است . حتی ورود تروفو به جرگه نویسندگان «کایه دو سینما» در مقام یک منتقد سینمایی جوان با حمایت های آندره بازن صورت گرفته است . این منتقدان جوان ، بر پایه نظریه مشهور «دوربین قلم» ، نظریه «سینما مولف» را بسط و گسترش دادند. این سبک ، سبک خاص خود اوست و از آن می توان به سبک ویژه تروفو، یاد کرد و در این گونه از آثاری که پدید آورده است ، به طور عمده بر چندبخشی بودن فیلمها و بر استفاده از قهرمان هایی فروتن و خجالتی و بویژه بر عامل مهم و تعیین کننده خلاقیت فردی در بدیهه سازی تاکید فراوانی دارد. در وجه دیگر از کارهایش ، به عنوان گونه دوم در آثارش ، می توان رگه هایی روشن از تاثیرپذیری های تروفو را از سینمای امریکا شاهد بود. یکی از خوش اقبالی های تروفو این بود که در زندگی اش با بزرگانی چون : آندره بازن و روسه لینی و... همدم بوده است . تجربه 2سال دستیاری برای روسه لینی برای تروفو ، تجربه گرانقدری بود. تروفو علاوه بر فیلمسازی ، در امر نگارش مقاله های سینمایی و تدوین و تالیف کتابهای سینمایی نیز تجربه موفقی دارد. کار معروف او با عنوان «سینما از دیدگاه هیچکاک» یکی از نمونه های موفقی است که به ادبیات سینمایی جهان ، عرضه داشته است . «کودک وحشی» ، از جمله آثار معروفی است که درباره کودکی وحشی کودکی که در جنگل و در کنار جانوران وحشی رشد و نمو کرده است ساخته می شود. ویکتور ، همان کودکی که از قلب جنگلی انبوه به مرکز یک شهر متمدن امروزی آورده می شود، در نخستین برخوردهایش با زندگی مدرن ، دچار گیجی و گنگی و خشونت خاصی است . او ، در مسیر تطبیق دادن خود با این زندگی تازه ، پیوسته دچار دردسر می شود. پروفسوری که قصد دارد تا با آموزش و بویژه زبان آموزی او، دریچه ای تازه پیش روی این کودک وحشی بگشاید، با همه رنجهایش ، در عمل ، گویی در کارش توفیقی نمی یابد! واقعیت این است که گفته اند: براساس علمی ترین دستاوردهای تازه زبانشناختی ، اگر کودکی ، تا سن معینی (مثلا تا 9یا 10سالگی) در جریان طبیعی زبان آموزی (آموزش زبان مادری خود در یک محیط زبانی) قرار نگیرد ، باوجود سلامت و توانمندی های طبیعی او ، برای همیشه شانس فراگیری زبان را از دست خواهد داد. درست مثل کسی که اگرچه توان بالقوه یادگیری شنا را در وجود خود نهفته دارد، اما هرگز در زندگی اش فرصت تمرین در آب را پیدا نمی کند و بدین ترتیب ، هرگز هم شنا کردن را یاد نمی گیرد! در فیلم «کودک وحشی» به نوعی ، بر همین نظریه تاکید می شود و بخوبی درمی یابیم که در عمل ، با همه وسواس ها و دقت نظرهای پروفسور، تحقیق او به نتیجه دلخواهی نمی رسد. یا دست کم نتایج دلخواه ، چندان زود و در حد انتظار به دست نمی آید. در این فیلم به لحاظ سبک شناسی خاص تروفو، یک ویژگی استثنایی دیده می شود. این ویژگی منحصر به فرد را باید در نوع بافت فیلم (به لحاظ کنتراست و تضاد نور و رنگ) دریافت . شاید تعجب کنید که تضاد رنگ در یک فیلم سیاه و سفید چه معنایی دارد؛ جواب این است که ، در چنین اثری ، تقویت حس «توهم رنگ » بسیار تاثیرگذار عمل می کند؛ به گونه ای که تماشاگر خلاق چنین فیلمی ، یک فیلم سیاه و سفید را با رنگمایه هایی از یک فیلم رنگی ، در ذهن خود به تماشا می نشیند! ایجاد چنین فضایی در کار، بی تردید کار آسانی نیست . (همین حال و هوا را جان فورد در فیلم معروف «خوشه های خشم» نیز به وجود آورده است ؛ چراکه اوکلاهمای خشک و قحطی زده را در برابر کالیفرنیای سرسبز در یک فیلم سیاه و سفید ، بر پایه همین ایجاد توهم رنگ ، به تصویر می کشد!).

عزیزالله حاجی مشهدی
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها