در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
اگر در نظر آوریم که بسیاری از کتب و اسناد علمی ایران که نمایانگر تاریخ آموزش و پرورش و دانش در ایران بودند، در یورشهای اسکندر، اعراب و مغولان از بین رفته یا سوزانده شدهاند، در مییابیم که قدمت فراگیری علم و دانش در ایران به شدت تحت تاثیر این ویرانگریها بود. اما محتوای غنی و پربار فرهنگ ایران موجب شد که با این یورشها نه تنها از بین نرفته، بلکه دوباره آن ویرانهها سر برآورد. از این رو بسیاری از کتب و اسناد علمی دوره هخامنشی و اشکانی از میان رفته و در دسترس ما نیست که معلوم کنیم بحث علم و دانش در آن دوره چه جایگاهی داشته و گستره آن چقدر بوده است. تنها منابع ما کتیبهها و متون اندکی همانند اوستا نامه تنسر، ارداویرافنامه، خدای نامه، شاهنامه و ... که بیشتر گردآوری تاریخ نظامی و دینی عهد باستان است و در زمینه علم و دانشگاه و مراکز علمی اطلاعاتی به دست نمیدهند.
مثلا در نامه تنسر (Tansar) یکی از متون کهن عصر ساسانی درباره ویرانگریهای اسکندر آمده است: ... میدانی که این گجستک (حرامزاده) تمامی متون مقدس اوستا بسوخت به استخر ...؟
ابن خلدون مورخ عرب (732 - 808 ه) هم در کتاب مقدمهاش از قول سعدابن ابیوقاص به عمر بن خطاب، خلیفه دوم هنگامی که در یورش به ایران به کتاب و کتابخانههای ایران از جمله گندیشاهپور برخورد میکند، مطالبی آورده که در خور توجه است: «وقتی که مملکت ایران به دست عرب مفتوح گردید، کتب بسیاری در آن سرزمین به دست ایشان افتاد، سعد به عمر در خصوص آن کتابها نامه نوشت و در ترجمه کردن آن کتب برای مسلمانان رخصت طلبید. عمر به سعد نوشت که آن کتب را در آب بیفکن، چه اگر آنچه در آنهاست راهنمایی است، خداوند ما را به راهنماتر از آن راهنمایی کرده و اگر گمراهی است، خداوند ما را از شر آن محفوظ داشته است. لهذا آن کتابها را در آب یا آتش افکندند و علوم ایرانیان که در آنها مدون بود از میان رفت و به دست ما نرسید.» (1)
از میان مورخان عهد باستان، هرودوت (Herodotoos) که بیشتر تاریخ روایی ایران را ذکر کرده، به سبب تعصب اطلاعات خود را درباره نظام آموزش و پرورش و دانشاندونزی ایرانیان ذکر نکرده لیکن گزنفن Xhehophone در این زمینه اطلاعات خوبی را ثبت کرده است.(2) استرابونStraboon ، مورخ و جغرافیدان یونانی هم به جایگاه دانش و آموزش در ایران اشاره نموده و نوشته است: ...« آموزگاران ایشان (ایرانیان) پیوسته از فرزانهترین و پرهیزگارترین مردان انتخاب میشوند، برای آن که عملشان اخلاقی و سودمند باشد، درسهای خود را با داستانهای عالی و با سرودهایی میآمیزند که در آنها اعمال خدایان و تاریخ مردان بزرگ مورد ستایش قرار گرفته است...» (3)
در میان مورخان و خاورشناسان معاصر غرب هم افراد فراوانی هستند که مقام علمی و بزرگی تاریخ و تمدن ایران را ستودهاند و نتوانستهاند علیرغم حس کینهجویی غربی، بر آن چشم بپوشند، گیرشمن R.Ghirshman ، ر.فرای R.Frai ، پوپ Pop ، دیاکونوف M.Diakonoph ، ژوزف کنت دوگوبینو و... بسیاری دیگر که از موضوع این بحث خارج است.
گوبینو سرچشمه همه دانستنیها و علوم و تحولات را در آسیا و بخصوص ایران میداند و ایرانیان را کهنترین ملتی قلمداد کرده که دارای علوم و فنون و دانشهای گوناگون و حکومت منظم بودهاند. پروفسور پوپ امریکایی هم در این مورد عقیده دارد که فنون کشاورزی، فلزکاری و علم نوشتن اعداد، نجوم و ریاضی و مبانی دینی و فلسفی از سرزمینی که امروز خاور خوانده میشود آغازگشت و سرچشمه بسیاری از این امور فرهنگی فلات ایران بوده است. در زمینه صنایع ریسندگی و بافندگی و صنایع دیگر که امروزه مورد استفاده بشر میباشد هم ایرانیان دانش فراوان داشته و منشاء خدمات بزرگی بودهاند، پروفسور کریستی ویلسونK.wilson و انسیمان E.man و فن لوکوکF.Lokok آلمانی ایران را در دانش صنعتی ستوده و بسیاری از پیشرفتهای امروز غرب را در دنیای صنعت مرهون دانش اولیه ایرانیان میدانند.(4)
با این وصف زرتشت از نخستین آموزگاران ایرانی بوده که با آموزهها و تعالیم و دستورات دینی و فلسفی و اجتماعی خود دروازههای علم و دانش را بر روی ایرانیان گشوده و به آموختن و دانستن سفارش کرده است. داریوش کبیر هم در زمینه احداث مراکز آموزش عالی و دانشکدههایی برای آموختن علوم مختلف نظری و عملی در ایران اقداماتی مهم انجام داد. لیکن به علت فقدان منابع از چگونگی و کیفیت و گستره نظام آموزش عالی در این دوران اطلاعاتی در دست نیست و در منابع مختلف به طور پراکنده به آن اشاره شد، ولی از آنجایی که تخت جمشید مرکز فرهنگی هخامنشی بود، قطعا در آن مراکزی برای تعلیم و تربیت وجود داشته است. «در دوره هخامنشی علاوه بر دانشکدههایی که برای تحصیل علم طب در «سائیس» پایتخت مصر توسط داریوش احداث شد، چند دانشکده و مدرسه عالی مهم در شهرهای بورسیپا Borsippa ، میلت Milletus آداخوزی Orchoe ، آذربایجان (ماد)، ری، بلخ و ... ایجاد شد.» (5)
مسیر تکاملی علم و دانش در ایران و ایجاد دانشگاه را که در نتیجه آن علوم رایج در ایران نظم و قوام یافت، طبقهبندی و تدوین شد از دوره ساسانیان آغاز شد که نماد کامل آن در گندی شاهپور تجلی یافت. علاوه بر مراکز علمی رایج در ایران متعلق به سایر ادیان همانند مسیحیان، مراکزی چون ریواردشیر، که ریاست آن برعهده اسقف معانای ایرانی Maanade Perse اهل شیراز و پیشوایان مذهب نسطوری در ایران بود. مراکزی هم در شیراز، ری، عراق، خوزستان، مدائن، تیسفون، رخج، گرگان، هگمتانه، شوش، مرو، سمرقند و تمام شهرهای امپراطوری ایران وجود داشت.
گندی شاپور
تاریخ دانشگاه در ایران به معنی واقعی کلمه از این مرکز عالی علمی در ایران آغاز میشود. غالبا گندی شاپور را یک دانشگاه علوم پزشکی قلمداد کردهاند که یکی از برجستهترین شاگردان آن از زبان خودش برزویه طبیب بود که کتاب مشهور کلیله و دمنه او زبانزد خاص و عام و یک شاهکار ادبی و علمی محسوب میشود و در آن به غالب علوم موردنیاز بشر در لابهلای داستانها اشاره شده است. گندی شاپور، در شهری واقع در شرق شوش و جنوب دزفول و آن گونه که از نامش برمیآید توسط شاهپور پسر اردشیر، پادشاه مقتدر، بزرگ و علم دوست و وطنپرست ایران ساسانی احداث شد. گندی شاپور یکی از بزرگترین و عمدهترین مراکز علمی دنیای کهن محسوب میشد. علم پزشکی و پزشکان مجرب آن در همه جهان متمدن آن زمان شهرت داشت اگرچه سایر علوم رایج بشری هم در آن با قدرت تمام تدریس میشد.
گندی شاپور یکی از عمدهترین مراکز علمی و تجمع علما و دانشمندان مسیحی ایرانی و خارجی بود. به طوری که با همکاری و اجماع نظر پزشکان نسطوری (مسیحیان ایران) یونانی و هندی و ایرانی شاخهای جدید از دانش پزشکی در آنجا پایهگذاری شد و تا 3 قرن پس از ورود اسلام به ایران پایگاه علمی خود را حفظ کرده بود. عقیدهای هم وجود دارد که تاسیس این دانشگاه را به اردشیر اپکان، موسس سلسله ساسانیان، پادشاه مقتدر ایران نسبت میدهد که آن را به نام پسرش شاهپور احداث کرد و بعدها، شاهپور آن را توسعه داد و تکمیل کرد، انوشیروان هم در بسط و شهرت جهانی آن نقش مهمی داشت.(6)
اردشیر پادشاهی بود که اگرچه نسبت به حاکمیت دینی در ایران و ممزوج ساختن دین و سیاست تاکید فراوان داشت لیکن وی شهریاری دانشدوست بود و دانشمندان و روشنفکران و صاحبان خرد و عقاید و علوم را بسیار گرامی میداشت.
گندی شاپور در منابع مختلف عربی، اسلامی و معاصر مورد تمجید قرار گرفته است. قخطی در کتاب اخبار الحکما گفته است که قوانین علاج در نزد اطباء گندی شاپور بر روش یونانیان و هندوان برتری داشته است. زیرا ایشان فضایل هر قوم را گرفتند و بر آنچه که قبلا به دست آمده بود چیزی افزودند و دستورهایی بر آن ترتیب دادند و کتبی حاوی مطالب تازه پدید آوردند.(7)
گندی شاپور برای تحصیل دانشجویان علم طب و سایر علوم یک دانشگاه معروف و مهم بینالمللی محسوب میشد و از سایر ممالک برای تحصیل دانشگاهی و تکمیلی به آنجا میآمدند. در دانشگاه گندی شاپور، علاوه بر علم طب، فلسفه، نجوم، الهیات، ریاضیات و مقدمات هر یک از علوم اخیر تدریس میشد و سالانه کنگرههای علمی بهخصوص در زمینه طب در آن برگزار میشد. بنابراین دانشگاه ایران و دانشهای ایرانی موجب بسیاری از تحولات علمی در جهان کهن بود. پزشکان و فلاسفه زیادی از یونان و روم به ایران پناهنده شدند. کنزیاس Kettziyas باگوآس Bagoas و دموکدس Demokedes از نخستین پزشکان یونانی بودند که به دربار هخامنشیان آمدند و منزلت بالایی یافتند. متعاقب آن در پی تعطیلی مدرسه فلسفی آتن در سال 529 ق.م بسیاری از شاگردان آنجا به گندی شاهپور آمدند همانند یولامیوس Youlamios پریسکیانوس Priskidnoos هرمیاس Hermias ، دیوجانوس Diojanoos اهل فینیقی، و... به ایران آمدند.
البته عیسویان طرد شده از روم نیز در رونق و توسعه مقام علمی گندی شاهپور حتی بنیانگذاری آن نقش عمدهای داشتند. شاهپور نیز اسیران رومی شهر «آمد» را در گندی شاهپور جای داد که علوم مهندسی و مهارتهای رومیان را در این زمینه در دانشگاه ایرانی رواج دادند.(8)
بزرگمهر حکیم و برزویه طبیب از جمله دانشمندان شهیر ایران عصر ساسانیاند که در همین گندی شاهپور به تحصیل علوم پرداختند. عقاید و تئوریهای بزرگمهر در باب سیاست و حکومت و راستی و درستی و پندهای حکیمانه او به پادشاهان و مردم ایران شهرت خاصی دارد. برزویه طبیب در شرح حال خودش گفته است: «پدرم نظامی بود و مادرم از خاندان روحانیون زرتشتی . ایشان از کودکی نسبت به تعلیم و تربیت من از میان سایر فرزندان توجه خاصی نموده و مرا به خواندن علم طب تشویق نمودند...» (9)
حارث بن کلده ثقفی نیز از جمله پزشکان معروف عرب است که از گندی شاهپور فارغالتحصیل شد. برای سهولت استفاده دانشجویان از منابع موجود در دانشگاه، اردشیر شاهپور، کتابخانهای در مجاورت ساختمان اصلی دانشگاه احداث نمودند که هزار جلد کتاب به زبانهای رایج بینالمللی آن دوران اعم از یونانی، رومی، هندی و ... وجود داشت که به گفته پروفسور ادوارد براون .BrownE شرقشناس معروف فرانسوی، در تاریخ همانند آن دیده نشده است.
شاید بهترین جمله را در توصیف فلسفه وجودی ساخت دانشگاه گندی شاهپور، اردشیر پادشاه ساسانی و بنیانگذار این مرکز بزرگ علمی ایران باستان گفته است که : شمشیرهای ما مرزها را میگشاید و دانش و فرهنگ ما دلها را به زیر درفش ما (درفش کاویانی) فرو میخواند. شاهپور نیز پزشکهای فراوانی را به گندی شاهپور فرا خواند و در ترجمه کتب پزشکی هند و یونان به پهلوی در حد نهایت خود کوشیدو تا جایی که توان داشت برای غنای علمی دانشگاه بینالمللی ایران کوشید.(10)
دستاوردهای علمی
ایرانیان آریایی در طول تاریخ پرافتخارشان کاشف و ابداع کننده دستاوردهای علمی فراوان بودهاند. اختراع خط، نوشتن، دانش پزشکی، ستارهشناسی، ادبیات، فلسفه، ریاضیات و بسیاری از دانشهای بشری توسط اقوام ایرانی به بشر رسیده است. اگر به آن شعر حکیم فردوسی توجه کنیم که میگوید: «هنر نزد ایرانیان است و بس ندانند شیر زیان را به کس» بسیاری از اختراعات هنری و علمی را باید فقط به نام ایرانیان ثبت کرد. بعلاوه در علم سیاست و اجتماع، علوم نظامی و استراتژیکی، اقتصاد، دین و مذهب، فرهنگ و اختراع آثار هنری، معماری و کندهکاری آثار فراوان را از خود بر جای گذاشتند و تئوریهای علمی را به نام دانشمندان ایرانی میشناسیم. زرتشت، بزرگمهر، مانی و مزدک ، کوروش کبیر، داریوش، ابن سینا، خواجهنصیرالدین طوسی، خواجه نظامالملک طوسی، شیخ شهابالدین سهروردی، فارابی، رازی، ملاصدرا، بیرونی و افراد فراوان دیگری که هر کدام منشاء خدمات علمی ارزشمندی در تاریخ ایران شدهاند. هر یک از دانشمندان و فیلسوفان فوقالذکر در یک زمینه خاص برای نخستین بار نظریهای علمی را به ثبت رساندهاند.
دلایل و اسناد فراوانی وجود دارد که نشان میدهد ایرانیان آریایی نخستین اقوام با فرهنگ و صاحب تمدن و دانش زندگی به مفهوم امروزین بودهاند و قرنها پیش از تمدن مصر، یونان، هند و چین و روم به کشفیات علمی و فنون پیشرفت در تمدن اشراف داشتند، منتها اکثر دستاوردها و اسناد علمی ایرانیان در تهاجم اسکندر مقدونی و مغولان و دیگر اقوام غاتگر و بیتمدن از بین رفت در آتش سوخت و یا به آب دریا و رودخانهها ریخته شد و نوابغ و دانشمندان ایرانی هم به تیغ جهالت و استبداد گردن زده شدند.
«در برخی منابع و کتب علمی بیش از 160 نوع اختراع علمی با نام دانشمندان ایرانی به ثبت رسیده که تنها 60 مورد از آنها تاکنون عملی شده است. بحث کروی بودن زمین هم در قرون دوم و سوم توسط دانشمندان ایران مورد بحث و اشاره واقع شده است.»(11)
علم پزشکی در ایران باستان، اهمیت، گستردگی و جایگاه عمدهای داشت. عظمت و شکوه دانش پزشکی و رشتههای مربوط به آن در دانشگاه گندی شاهپور بویژه در فاصله میان سالهای 530 تا 585 ق. م به حدی بود که جهان امروز را تحتالشعاع خود قرار داد بعلاوه پیشرفت علم طب در دوران پادشاهی خسرو انوشیروان موجب شد همه ملل و اقوام جهان به برتری ایرانیان در پزشکی عصر ساسانیان اعتراف کنند(12)
اوستا هم بخش مهمی از دانش پزشکی ایران عهد کهن را ارائه میدهد. علوم گیاهدرمانی، ضدعفونی (پلشتزدایی)، روشهای زایمان راحت، گفتار درمانی، اندرزها و دستورات پزشکی در زمینههای مختلف سلامت جسم و تن و روان و ... همه در اوستا بازتاب دارد. (13) اوستا هر کدام از دانشهای فوق را با عنوان تخصصی خودش معرفی میکند: دانش گیاهدرمانی اروروبیشهزو (ororoBishazoo) ، دانش کارد درمانی یا جراحی کره توبیشهزو (derato Bishazoo) دانش گفتار درمانی مانترو بیشهزو (Mantro Bishazoo) دانش پزشکی در عصر هخامنشیان پیشرفت فوقالعادهای داشت به طوری که بسیاری از پزشکان و حکمای یونانی از جمله کتزیاس، دموکدس به ایران آمدند و سالهای عمر خود را در خدمت دربار هخامنشی و مردم ایران بودند. دموکدس پزشک یونانی به فرمان داریوش از جزیره معروف ساموس به ایران آمد و بیماری پستان ملکه آتوسا همسر و دختران داریوش و درد استخوان پای داریوش را درمان کرد، به همین دلیل نزد داریوش قرب و منزلت فراوان یافت به طوری که همراه او بر سر یک سفره مینشست. (14)
غیاثالدین کاشانی و خوارزمی و ابنسینا در علوم پزشکی، ابنسینا، فارابی و خواجهنصیر در فلسفه و همچنین دانش ستاره شناسی، زکریای رازی کاشف الکل.
فلسفه و فیلسوفان: فلسفه و اندیشههای فلسفی و متفکران این علم نیز در تاریخ ایران خوش درخشیدهاند. درست است که ایران علم فلسفه و مکاتب فلسفی را ازیونان گرفت لیکن در ایران کهن بنمایه و خمیرمایه و زمینههای اصلی و ریشههای تفکر فلسفی وجود داشت اگر سقراط، افلاطون، ارسطو و ... در یونان، بودا در هند، کنفوسیوس در چین، سیسرون در روم، در مصر در باب فلسفه و آموزههای فلسفی حرف زدهاند، در ایران زرتشت را به عنوان نخستین فیلسوف دینی و اجتماعی داریم که خیلی سالها قبل و جلوتر از افراد فوقالذکر، اندیشهها و آموزهها و دستورات دینی و اخلاقی و فلسفی ناب را برای بشریت مطرح ساخته است و پس از او، مزدک، مانی، بزرگمهر در قبل از اسلام و فارابی، بوعلی، خواجه نصیر، خواجه نظامالملک، شیخ شهابالدین سهروردی (شیخ اشراق)، ابوسعید ابوالخیر و بسیاری دیگر در علم فلسفه و اخلاق و هستی و وجود سخن گفتهاند. تک تک افراد فوق از جمله نخستین متفکرانی بودهاند که در ارائه یک تئوری علمی و فلسفی گام اول را برداشتهاند و یک ایده نو را مطرح نمودهاند که تا آن زمان فکر بشر به آن خطور نکرده بود. (15) فارابی نخستین فیلسوفی است که علوم فلسفی را طبقهبندی کرد دستاوردهای فلسفی، براهین اثبات وجود خدا، ابتکارات طبی بوعلی سینا، تالیفات و اندیشههای او در بحث سیاست و اجتماع بر هیچ کس پوشیده نیست. از شاهکار حکیم فردوسی که واقعا میتوان آن را سند حقانیت تاریخ ایران بنامیم، بگذریم در عصر سامانیان (قرن چهارم) دوران زرین فرهنگ و تمدن و فلسفه ایران پس از اسلام را شاهد هستیم . در کنار فلسفه ادبیات، هنر، علوم و سایر جنبههای تمدن ایران دوباره بالید و رشد و نمود کرد به طوری که میگویند «ایرانی در این زمان راه فرهنگ خود را بازیافت و هویت خود را بازآفرینی کرد. با ظهور رودکی و فردوسی عصر زرین فرهنگ ایران در سده چهارم رقم خورد. در این عصر ایرانیان گمشدههای هویتی خود را بازیافتند. گوهر زبان پارسی و تاریخ. فردوسی با شاهنامه همزبان پارسی را زنده کرد و هم تاریخ ایران را... در سده چهارم فلسفه یونانی همانند سایر دانشها گسترش یافت و با ظهور فارابی و بویژه ابن سینا به اوج خود رسید. آثار فارابی و نجات و شفای ابنسینا موید این مدعاست، در کنار این فلسفه حکمت ایرانی یا حکمت اشراق ایران که در جریان بازیابی و بازسازی هویت ایرانی، گریزی جز احیای آن نبود که فلسفه اصیل ایرانی همانا حکمت عرفانی اشراقی مبتنی بر وحدت است. اینچنین بود که نخستین گامها در حرکت به سوی حکمت به سوی حکمت ایرانی اشراقی از سوی بزرگترین فیلسوف عقلگرا، ابنسینا برداشته شد...» (16)
اگر بوعلیسینا در واقع موسس مکتب حکمت اشراق ایران و نخستین فیلسوف جانبدار و صاحب خرد و عقل و اندیشه آزاد است سهروردی (شیخ اشراق) بسطدهنده و تکمیلکننده آن است. جلوههای این حکمت ایرانی که ریشه در دوران باستان دارد در فلسفه افلاطون و ارسطو نمایان است.
«حکمت و فلسفه ایرانی پویا و انسانساز است، زیرا در عصر طلایی فرهنگ ایران شکل گرفت نه در عصر انحطاط و زوال و ایستایی فرهنگ تاریخ ایران.» (17)
بعدها سعدی، حافظ، مولوی، سنایی، عطار و... در این دریای مواج و بیکران فلسفه و حکمت ایرانی بیقرار و غوطهور شدند و خودشان منشاء خلاقیتهای فکری شدند. از این رو در عصر سامانیان که از سالهای نخستین سده 200 ه آغاز شد، ایران توسط طاهریان یا صفاریان و سامانیان کاملا مستقل شد و صاحب زبان، فرهنگ و تاریخ مستقل شد.
افزون بر این نقش برجسته شیخ اشراق را هم به عنوان فیلسوفی که احیاکننده حکمت ایرانی بود، غیرقابل انکار است، در واقع فلسفه سهروردی ریشه در آموزههای زرتشت دارد و سهروردی نخستین ساماندهنده کلیت تفکر فلسفی ایرانی است. در اهمیت و ارزش والای شخصیت او گفتهاند که: «او فردوسی ثانی بود، اگر فردوسی عجم بدین پارسی زنده کرد، یعنی زبان و ادب پارسی را حیات جاودانه بخشید، سهروردی حکمت ایرانی را زنده کرد. حکمتی که از یکسو از سرچشمه زلال معنویت فرهنگ ایران باستان سیراب میشد و از سوی دیگر از دریای معرفت قرآنی بهره میبرد.» (18) سهروردی خودش را احیاکننده حکمت ایران باستان میداند و از زبان خودش میگوید: «من برآنم تا مشرب و آیین حکیمان ایرانباستان را که همانا حکمت مبتنی بر وحدت است بار دیگر زنده سازم.» (19) در اندیشه شیخ اشراق که دربرگیرنده ایرانباستان و ایران پس از اسلام است. خداوند (الله) و نور (نورالانوار) نامیده شده است. ارزش کار سهروردی زمانی آشکار میشود که بدانیم وی در قرن ششم، قرنی که فرهنگ و علم و دانش در ایران دوباره در رکود و رخوت و سرکوبی بسر میبرد و حکام نالایق، قدر و اندازه حکیمان و صاحبان دانش را خرد و بیمقدار مینمودند. کار بسیار شایسته انجام داده که نمیتوان برای آن قدر و اندازهای تعیین کرد. سایر فلاسفه و اندیشمندان ایران هم از این قاعده مستثنی نیستند، خواجه نصیرالدین طوسی یک تنه از مغولان وحشی و خونخوار، کمانی با فرهنگ و دانش دوست ساخت. بهطوری که مغولان اقدام به تاسیس دارالحکمه، دانشگاه و مراکز علمی نمودند و نقل است که: «هلاکوخان سوار نمیشد و اقدام به کاری نمیکرد، مگر آنکه خواجه نصیرالدین صلاح بداند.» (20)
خواجه صراحت لهجه و شجاعت در گفتار داشت. مقام شامخ علمیاش به حدی بود که علم و حکمت توسط این اندیشمند مرزهای ایران را درنوردید. خواجه نصیرالدین اولین فرد از حلقه متفکران ایرانی پس از اسلام است که «علم سیاست» را در ایران نظام و قوام بخشید و «مدینه فاضله» (یوتوپیا) افلاطون را دوباره و به روش شرقی تعریف کرد. علم سیاست مورد نظر خواجه تنها علمی است که انسان را به کمال و سعادت میرساند. (21)
فلاسفه و دانشمندان معاصر خواجه همانند؛ غزالی و خیام، وی را در علم سیاست فراتر از بوعلیسینا دانستهاند. هرچند که حکیم عمر خیام نیز اولین دانشمند ایرانی بود که گاهشماری (تقویم= روزشمار) رسمی و ملی ایران را به شکل دقیق و مدون که حتی امروزه هم مبنای کار اجتماع ایرانی است، به درخواست ملکشاه سلجوقی اختراع کرد و به تاریخ ایران اهداء نمود. امام محمد غزالی نیز در شهرت و آوازه و ابتکارات فلسفی زبانزد خاص و عام است.
به هر حال خواجه نصیرالدین طوسی شایسته القابی چون «محقق»، «استاد بشر»، «عقل یازدهم»، «آسمان هنر» و «آفتاب زمین» بود... وجه بارز و برجسته اندیشمندان، فلاسفه و دانشمندان ایرانی این است که جملگی اهل خرد، عقلگرا، روشنفکر و همچون چراغی روشنگر تاریکیهای زمان خود و پس از خودشان بودند. بهطوری که حکیم ملاصدرا آخرین چهره عقلگرای فلاسفه ایران در این حلقه میباشد. (22)
ابوریحان بیرونی حتی گام را فراتر نهاده و تاریخ اسلام نظیر او را در خردگرایی بخود ندیده است. به همین علت ابوریحان در میان روشنفکران مکتب «اصالت عقل» (23) از جایگاه ارجمندی برخوردار است. در عهد رنسانس دوران تجدیدحیات علمی و فرهنگی در اروپا قرن پانزدهم به بعد «مورخان و پژوهشگران غرب و شرق بسیاری از اطلاعات و منابع تحقیقاتی خود را پیرامون فرهنگ و آداب رسوم ملل ایران، یونان و هند از آثار ارزشمند و بیهمتای او گرفتهاند. کتاب «تحقیق ماللهند» او مشهورترین اثر جاودانه درباره فرهنگ و تاریخ و آداب و رسوم هند و «آثارالباقیه» در باب ایران و یونان است که در نزد اهل علم شهرت و ارزش علمی فراوان دارد.
جرج سارتن (24) و جی بوهلر (25) اندیشمندان غربی تالیفات ابوریحان و مقام علمی او را برای جهان علم و دانش حیاتی و بیهمتا دانستهاند: «درحقیقت او شجاعت فکری داشت و چندان به دانش عشق میورزید که اگر از آن محروم میشد گویی روح از کالبدش بیرون میرفت، دانشمندان قرونوسطی اروپا هم وی را شخصیتی نوگرا و نواندیش و اهل تسامح میدانند که در مسائل علمی بصیرت کامل داشت و نظرات صائب و نافذ ارائه میداد. بوهلر نیز که استاد زبانهای سانسکریت است، نوشتههای یونانی و جهانگردان چینی درباره هند را در برابر کتاب تحقیق ماللهند بیرونی همانند کتابهای کودکان یا مسودات مردم عامی و خرافی میداند. (26)
یاقوت حموی نیز مقام علمی ابوریحان را ستوده و گفته است که: «هیچگاه از خواندن و نوشتن خسته نمیشد. دانشمندترین مردان روزگار خود بود... آنقدر به دانش و همچنین به تاریخ و فرهنگ ایران علاقهمند که فقط دو روز دست از کار میکشید. نوروز (اول فروردین) و مهرگان (اول یا شانزدهم مهر) که دو جشن بزرگ ایرانیان بود.» (27)
بیرونی بزرگترین دانشمند ایرانی است که دشمن جهل و خرافهپرستی و طرفدار دانایی و حقیقت میباشد. از اعراب به خاطر ویران ساختن مظاهر فرهنگ و تمدن ساسانیان و ایران تنفر داشت. جمله مشهور او که میگوید: تعصب چشمان بینا را کور و گوشهای شنوا را کر میکند بیانگر روحیه خرافهستیزی، واقعبینی، روشنفکری، بیطرفی و بیغرضی او در تحقیق، نگارش، علم و شأن علمی اوست. کار عمده ابوریحان در فلسفه هر چند که او در واقع فیلسوف نبود تعیین وجوه مشترک و موافق میان فلسفه افلاطونی با حکمت هندوانی است.
بیرونی نخستین دانشمند ایرانی است که اختراعات علمی زیر در کارنامهاش ثبت شده است: 1- او ثابت کرد که شعاع نور از جسم نامرئی به چشم میآید 2- همه معتقد بودند زمین ساکن است لیکن بیرونی اثبات کرد زمین به دور خودش میچرخد 3- بیرونی اندازه محیط زمین را تعیین کرد و نام اختراع علمی خود را اسطرلاب گذارد. دانشمندان غربی این اصل علمی را قاعده بیرونی نامیدهاند و سرانجام اینکه وی «قیاس مامونیان» را بررسی کرد و نظریه جدیدی به نام «قیاس بیرونی» ارائه داد.
پانوشتها:
1- ابن خلدون، مقدمه؛ نک آموزش و پرورش در ایران باستان، علیرضا حکمت، انتشارات موسسه کیهان، تهران 1350، ص 15.
2- گزنفن، سیرت کوروش کبیر (سیروپدی)، ترجمه مهندس رضا مشایخی، وحید، ع، مازندران، انتشارات بنگاه نشر و ترجمه کتاب، تهران 1350، ص10.
3- استرابون، جغرافیا، کتاب 15، ص 18.
4- ژوزف کنت گوبینو، 3 سال در آسیا، جلد دوم، ص 5، نقل از تاریخ آموزش و پرورش، علیرضا حکمت، ص 16. تاریخ صنایع ایران، کریستی ویلسون، ترجمه عبدالله فریار، تهران 1347، ص 10.
5- حمید نیرنوری، سهم ایران در تمدن جهان، انتشارات شرکت ملی نفت ایران، تهران 1345، ص 351.
6- علیرضا حکمت، آموزش و پرورش در ایران باستان، ص 385.
7- برای اطلاع بیشتر نک همان منبع ص 386، 387 و 389.
8- کریستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه سعید نفیسی، انتشارات ابنسینا، تهران 1351، ص 147 و ص 445.
9-همان منبع ص 446.
10- آموزش و پرورش در ایران باستان، ص 386.
11- مجله آناهید، شماره 1، مرداد و شهریور 1383. ص 52 و ص 102.
12- ایران در زمان ساسانیان، ص 446.
13- نک اوستا، ترجمه و گزارش ابراهیم پورداوود.
14- خدابخش، دانش پزشکی در ایران باستان ص 29. فرهنگ معین ج 1، ص 1104، ج 5 ص 685.
15- فلاسفه شیعه، محمدجعفر غضبان، عبدالله نغمه، ص 360.
16- مجله آناهید، شماره 9. در اقلیم فلسفه ص 6.
17- همان منبع ص 7.
18- همان منبع ص 9.
19- فلاسفه شیعه، محمدجعفر غضبان، عبدالله نعمه ص 372. تاریخ فلسفه ایران از آغاز تا امروز، علیاصغر حلبی، نشر زوار تهران وهمچنین مجله آناهید شماره 6، تسامح اشرافی ص 6.
21- فلاسفه شیعه ص 250.
22- اندیشههای سیاسی خواجه نصیرالدین 1351.
طوسی، مرتضی یوسفیراد، ص 199. شرح احوال و آثار خواجه نصیرالدین طوسی، مدرس رضوی ص 29.
22- برای اطلاع بیشتر، نک ابتکارات علمی ملاصدرا، مقاله نگارنده روزنامه انتخاب، مورخ 17/4/1382.
23- Rationalism
24- Gorge sartoon
25- G. Bouhler
26- نک لغتنامه دهخدا، شرح حال ابوریحان، چاپخانه مجلس تهران 1325.
27- 7همچنین برای اطلاع بیشتر از آراء و اندیشههای ابوریحان بیرونی، نک مقاله نگارنده، روزنامه شرق مورخ 12/12/1383.
28- معجمالدبا، یاقوت حموی، ص 29.
واژگان انگلیسی مقاله:
G.Bouhler /G.sartoon / Rationalism /Utopia/ Mantrobishazoo / Keratobishazoo /Orobishazoo / Brown / Demokedes / Bagoas / Kettziyas /Orchoe /Milletus / Borsippa / Lokok / Maan / Wilson /Gobino /Diakonophe /Pop / Frai / Straboon /Xhenophone /Herodotoos /Tansar /Elvatra
قاسم آخته
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین: