در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
جام جم
«تکلیف آمریکا روشن است» عنوان سرمقالهی روزنامهی جام جم به قلم عباس محمدنژاد است که در آن میخوانید؛امروز 13 آبان، سالروز تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در سال 58 از سوی دانشجویان خط امام است. تاثیر این اقدام دانشجویان به اندازهای است که از آن به انقلاب دوم تعبیر میشود و این تعبیر، تاثیر منطقهای و بینالمللی آن را بروشنی ترسیم میکند.
اقدام دانشجویان انقلابی برای تصرف سفارت آمریکا در تهران، بدون شک خودسرانه و ناشی از هیجانات روزهای پیروزی انقلاب نبود و باید پیشزمینههای این حرکت را در سابقه استعماری ایالات متحده در چند دهه قبل از پیروزی انقلاب بویژه کودتای 28 مرداد 1332 جستجو کرد که پیش از این تاریخ، برای افکار عمومی روشن نبود اما آنچه خصومت روابط ایران و آمریکا را طی سالهای پس از انقلاب تاکنون تازه نگه داشته، نوع سیاست خارجی ایالات متحده آمریکاست که اگر بخواهیم بر آن نامی بگذاریم، میتوان آن را «سیاست بازی رو» نامید، یعنی برخلاف برخی کشورها که در سیاستهای اعلامی همواره با زیرکی خاص از اعلام دوستی یا دشمنی طفره میروند، آمریکاییها دوستی یا دشمنی خود را علنا اعلام میکنند که البته این خصوصیت به غرور سردمداران این کشور بازمیگردد که کشور خود را یکهتاز قدرت و ثروت جهان میدانند و با اطمینان به این 2 فاکتور تاثیرگذار جهانی، براحتی کشورهای دیگر را تهدید، تضعیف و تطمیع میکنند و هر موقع لازم بدانند، حتی به حمله نظامی متوسل میشوند. این سیاست آمریکا تکلیف کشورها را با آن روشن میکند.کشورهایی که به طور سنتی همراه سیاستهای آمریکا هستند مانند انگلیس، کشورهایی که به خاطر وابستگی ناچارند سیاستهای خود را لااقل به ظاهر با سیاستهای آمریکا تنظیم کنند و دسته سوم، کشورهایی هستند که مخالفت خود را با سیاستهای آمریکا بروشنی اعلام میکنند و همواره تحت فشارهای سیاسی، اقتصادی آمریکا به حیات مستقل خود ادامه میدهند.
این موضوع از این نظر یادآوری شد که تکلیف ما با آمریکا از همان روز پیروزی انقلاب روشن بوده و هست و تا سیاستهای واشنگتن در قبال کشورمان تغییر نکند، همان مناسبات که خود آمریکاییها منشأ آن هستند ادامه خواهد داشت و همانگونه که رهبر انقلاب در آخرین سخنان خود تاکید کردند سرانجام رویارویی ایران و آمریکا بن بست برای رژیم استکباری آمریکا خواهد بود.
در این میان، نباید سیاستهای استعماری انگلیس چه در دوران پیش از انقلاب و چه دوران پس از انقلاب تحتالشعاع آمریکا قرار گیرد، چراکه بخش مهمی از حافظه تاریخی ملت ایران دوران سیاه نفوذ استعماری انگلیس در 2 قرن گذشته بوده است. عملکرد کنونی دولت انگلیس در خاورمیانه و بویژه در قبال نظام جمهوری اسلامی نیز بیانگر این واقعیت است که هنوز تمایلات و خوی استعماری بر مواضع و رفتار وارث کنونی استعمار بریتانیای کبیر سایه انداخته است و پیوند خوردن استقلال و امنیت ملی کشور با میزان هوشیاری و آمادگی ملی در برابر اقدامات دولت آمریکا که تبعیت محض و کامل انگلیس را ضمیمه خود دارد ضرورت توجه بیشتر به ماهیت و ابعاد و ریشههای سیاست استعماری انگلیس را مضاعف میکند. حمایت آشکار و پنهان دولت انگلیس از رژیم صدام در جنگ تحمیلی علیه ایران، میزبانی گروهک تروریستی منافقین و تلاش برای مشروعیت دادن به فعالیتهای این گروهک در انگلیس و حتی در سایر کشورهای اروپایی و بویژه تلاش لندن برای جلوگیری از بسته شدن پرونده هستهای ایران با وجود همه همکاریهایی که ایران برای رفع سوءتفاهمها انجام داده، مواردی است که ایجاب میکند مردم و مسئولین در برابر سیاستهای استعماری دولت لندن هوشیارتر باشند.
کارگزاران
«سیزدهم آبان و پاسخ به یک نسل» عنوان سرمقالهی روزنامهی کارگزاران به قلم هدایتالله آقایی است که در آن می خوانید؛ شاید برای نسل امروز در ارتباط با تصرف سفارت آمریکا توسط دانشجویان مسلمان و پیرو خط امام در سال 58 این سوال مطرح باشد که چرا تعطیلی سفارت به شکل و شیوه انقلابی صورت گرفت، در حالیکه با استقرار حاکمیت جمهوریاسلامی دولت میتوانست طی تشریفات دیپلماتیک عذر سفیر و کارکنان آمریکا را بخواهد و آنان را از کشور اخراج نماید؟ البته این سوال در ذهن جوانان وقتی تشدید میشود که میبینند دولتمردان و بازماندگان اشغال سفارت آمریکا در سالهای اخیر برای ایجاد ارتباط با آمریکا بهصورت پیدا و پنهان از یکدیگر گوی سبقت میربایند. زیرا با پذیرفتن عدم تغییر در ماهیت نظام و رفتار آمریکا طی سه دهه گذشته و صرفا با حل احتمالی مشکل پرونده هستهای ایران که در دهه اول انقلاب اسلامی مطرح نبود و رفتن به سمت رابطه مجدد، مبنای این حرکت را همچنان مبهم و ناشناخته خواهد گذاشت.
برای تبیین حرکت دانشجویان در سیزده آبان 1358 باید به فضای سیاسی و فکری آن زمان برگشت و تامل نمود. تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی جریانات مخالف با رژیم شاهنشاهی بهطور عمده و تعیینکننده عبارت بودند از: 1 – طیفهای چپ مذهبی که با تأسی و تاثیرپذیری از بزرگان دینی چون امام خمینی، آیتالله طالقانی، آیتالله منتظری و دکتر شریعتی در گوشه و کنار کشور از حوزههای علمیه تا دانشگاهها و بازار فعالیت میکردند. 2-جناح چپ مارکسیستی که با اتکا به تئوریهای مارکسیسم لنینیسم یا مائوئیسم و با نگاه به منافع بلوکشرق تنور مبارزه علیه رژیم را گرم میکردند. در آن زمان نفوذ آمریکا و حضور همهجانبه آن کشور در عرصههای اقتصادی، نظامی و امنیتی ایران بهویژه با ساقطکردن دولت ملی دکتر محمد مصدق طی کودتای ننگین 28 مرداد سال 32، نیز محور مبارزات انقلابیون را بر مسیر بیرون راندن آمریکا از ایران استوار ساخته بود. بهطور طبیعی هر دو جریان سیاسی رویکرد مخصوص بهخود را داشتند و به همین دلیل رقابت بسیار فشرده و تنگاتنگی میان آنها به چشم میخورد.
این رقابتها در محیطهای دانشگاهی در اوج خود بود به نحوی که اولویت مبارزه به شمار میرفت. بعد از پیروزی و با برچیده شدن نظام شاهنشاهی موضوع برخورد با امپریالیسم آمریکا همچنان بر سر زبانها و بیپاسخ مانده بود و رفتهرفته گروههای انقلابی مذهبی که ماهیتا طرفدار جمهوری اسلامی به شمار میرفتند در موضع انفعال قرار گرفتند، حرکتهای مشکوک سفارت آمریکا نسبت به تماس با چهرههایی که چندان با نظام تازهپای جمهوری اسلامی رابطه خوبی نداشتند و برخی تحرکات دیگر، روشنفکران چپ مسلمان که مرکز ثقل آنها در دانشگاهها بود را برای خروج از انفعال به سمت تصرف سفارت آمریکا کشاند. این حرکت در روزهای اولیه آنقدر جذابیت داشت که باعث شد تقریبا تمامی سازمانهای مارکسیستی و مذهبی شبهمارکسیستی به دفاع از آن بپردازند. حمایت امام خمینی(ره) از اقدام دانشجویان مسلمان پیرو خط امام نیز موجب تودهای شدن تصرف سفارتخانه که بعدها به لانه جاسوسی شهرت یافت، گردید. نکته ظریف و پنهان در سایه روشن این واقعه سیاسی همین پشتیبانی امام خمینی بود که نه از موضع جمهور اسلامی بلکه از دیدگاه یک شخص مبارز و انقلابی صورت گرفت و اشتباه بزرگ هم دولتی شدن حرکت دانشجویان بود که میتوانست با همان ماهیت مردمی و انقلابی و در حد یک تلاش نمادین و پیامرسان محدود بشود. در شرایط فعلی که مسوولان کشور به دنبال بهبود رابطه با کشور آمریکا هستند و از طرفی هم آمریکا در دوران زمامداری کلینتون حاضر به عذرخواهی نسبت به کودتای 28 مرداد و دخالتهای خود شد جای دارد تا دستگاه دیپلماسی کشورمان آن حادثه تاریخی را با منفک کردن مواضع انقلابی از مواضع رسمی در آن سالها و نیز یادآوری حساسیتهای جوانان پرشور در رقابت با نیروهای فکری بلوک شرق زمینه را برای روابط با هزینههای کمتر فراهم سازند و به عبارت دیگر همانقدر که آمریکا از شعار «نه شرقی» انقلابیون ایران سود برد چنین هزینههایی هم تحت عنوان «نه غربی» شعار ایرانیان میبایست پرداخت میکرد که شاید این مقدار کمترین میزان بود.
رسالت
«حقانیتهای تاریخی 13 آبان» عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به قلم دکتر حشمتالله فلاحت پیشه است که در آن می خوانید؛امام خمینی(ره)بنیانگذار جمهوری اسلامی از 13 آبان به عنوان انقلاب دوم یاد کرد . نگاهی به تعریف “انقلاب”، اهداف آمریکا در ایران و شرایط امروز بعد از گذشت 30 سال از انقلاب اسلامی 1357 در تبیین آن موضع بزرگ موثر است.
“انقلاب” به معنای عمیقترین و ساختاریترین تحول سیاسی است . این انقلاب در شرایط خاص بعد از انقلاب باید در قبال اهداف و نفوذ ایالات متحده در “ایران “ صورت میگرفت؛ کشوری که آمریکاییها آن را در درون قلمرو استراتژیک خود تعریف کرده بودند و حاضر نبودند به هیچ وجه از درون این قلمرو خارج شود. و دیگر اینکه در طول 30 سال گذشته تقریبا تمامی اقدامات خصمانه یک دولت علیه دولت مستقل دیگر، توسط آمریکاییها علیه ایران شکل گرفته است . اقداماتی از تحریم و بایکوت سیاسی واقتصادی تا اقدام مستقیم نظامی و تحریک جنگهای منطقهای که هر یک به تنهایی میتواند دلیل یک جنگ تمام عیار میان دو طرف باشد چه رسد به تداوم جنگ سرد و اقدامات براندازانه ناشی از آن .
اگر 13 آبان شکل نمیگرفت محوریت فتنه و دشمنی علیه نظام انقلابی ایران به جای واشنگتن و برخی پایتختهای وابسته به آن در اطراف ایران در تهران شکل میگرفت .
دهها هزار برگ سند معتبر که بخشی از آن در اسناد لانه جاسوسی منتشر شد گواهی تاریخی بر این واقعیت بود .
آمریکاییها در طول انقلاب سعی داشتند که با حمایت جدی از متحد استراتژیک خود در نظام پهلوی مانع پیروزی انقلاب شوند . بعد از انقلاب نیز ابتدا سعی کردند با تحمیل یک مشی لیبرالی و با استفاده از افراد مرتبط با خود انقلاب را از مسیر اصلی خود منحرف نمایند .
بعد از ناکامی در این رابطه، سیاستهای تحریمی شدید در دستور کار قرار گرفت و سرانجام اینکه با ماموریت مستقیم دونالد رامسفلد وزیر دفاع اول بوش رئیس جمهوری کنونی و معاون وقت وزارت امور خارجه آمریکا و چندین جلسه سری او در پایتختهای عربی منطقه، جنگ هشت ساله به ایران تحمیل شد.
در طول جنگ تحمیلی آمریکا محوریت و مدیریت کمکهای مستقیم وغیرمستقیم 36 کشور جهان به صدام در جنگ با ایران را در اختیار گرفت. بعدها روزنامه “یو.اس.ای.تودی “ در گزارشی مستند از 114 شرکت آمریکایی ، آلمانی، هلندی، فرانسوی ،چینی و روسی نام برد که در تجهیز صدام به سلاحهای میکروبی و شیمیایی نقش داشتهاند.
از طرفی دیگر از نخستین روزهای حمله عراق به ایران تا پایان جنگ، آمریکا به همراه دیگر قدرتهای حاکم در شورای امنیت مانع از صدور قطعنامهای عادلانه شدند. و به رغم شواهد آشکار و مستند شروع جنگ از سوی عراق تا بیش از هفت سال مانع از گنجاندن کلمه “متجاوز” در قطعنامهها شدند، کلمهای که اگر مورد غفلت قرار میگرفت دستاوردهای هشت سال دفاع برای ایرانیان کمرنگ میشد و سرانجام در قطعنامه 598 و پس از آن آخرین گزارش آقای خاویر پرز دکوئیار دبیر کل وقت سازمان ملل متحد، این حق اثبات گردید.
پس از جنگ، “ تحریم “ جنگی دیگرعلیه بازسازی و سازندگی در ایران بود که هنوز هم با هدف جلوگیری از توسعه جمهوری اسلامی ادامه دارد و تاریخ روابط بینالملل هیچ کشوری را سراغ ندارد که به اندازه ایران در یک دوره زمانی نسبتا کوتاه آماج اقدامات خصمانه یک قدرت بینالمللی قرار گیرد.
اما جدای از حقانیتها، این ایستادگی دستاوردهای بزرگی را نیز برای کشورمان داشته است . ایرانیان خود را از میان این همه بحران به خوبی بالا کشیدهاند . هنوز رقیب اصلی آن قدرت در راهبردهای مطرح منطقهای هستند و جمهوری اسلامی اولین کشور خاورمیانه است که آمریکاییها برای انجام مذاکره با آن مجبور به ارائه درخواستهای مکرر هستند.
در ماجرای 13 آبان هر چند که آمریکاییها همه بازیگران بینالمللی و توان نظامی خود را برای غلبه بر بحران گروگانگیری به کار گرفتند اما در نهایت مجبور شدند واقعیت قدرت ایرانیان را در قالب شروط مطرح شده بپذیرند و اکنون نیز هر آنچه تحت عنوان کنار آمدن با ایران در آمریکا مطرح شده و حتی به یکی از مباحث انتخاباتی مطرح میان “ اوباما” و “مک کین “ تبدیل شده، ناشی از مقاومتهای ضد استعماری ایرانیان است .
ابتکار
«ترافیک دیپلماتیک تهران» عنوان سرمقالهی روزنامهی ابتکار به قلم محمدمهدی پوینده است که در آن میخوانید؛این روزها کمتر پیش می آید که دیدارهای دیپلماتیک مقامات ایرانی جایی در تیتر اخبار رسانه ها و جراید نداشته باشد و بدون تردید این امر حکایت از گسترش همکاری های سیاسی و اقتصادی ایران با دنیای بیرون از مرزهای جغرافیایی دارد. این مراودات سیاسی و معاملات اقتصادی در حالی صورت می گیرد که شورای امنیت سازمان ملل تحت تاثیر فشارهای معدودی از قدرت های غربی، اقدام به تصویب غیرقانونی قطعنامه هایی علیه میهن اسلامی مان نموده است و این کشورهای خودکامه با هدف انزوای ایران، به ظاهر تحریم هایی را بر کشورمان تحمیل نموده اند! مخالفان دولت نیز که تا پیش از این مدعی رادیکال بودن سیاست خارجی دولت بودند و دولت نهم را متهم به منزوی نمودن ایران در عرصه بین المللی می کردند، این روزها کمتر به خود اجازه می دهند در این باب سخن پراکنی کنند چرا که کارنامه تحسین برانگیز دستگاه دیپلماسی و موفقیت های کسب شده در این عرصه به هیچ وجه قابل انکار نیست.
نقش تاثیرگذار ایران در معادلات منطقه ای و جهانی و مبانی ایدئولوژیک و انسانی سیاست خارجی ایران که با پایمردی دولتمردان بر حقوق ملت ها همراه است، دیگر کشورها را به ارتقای سطح روابط شان با تهران تشویق می کند. در عین حال، هیچ کشوری حاضر به چشم پوشی از فرصت فراهم شده برای مشارکت در طرح های صنعتی کشور به ویژه در بخش انرژی و گسترش مبادلات تجاری و اقتصادی با ایران نیست و به همین دلیل با بی اعتنایی کشورها و بنگاه های بزرگ صنعتی و اقتصادی به قطعنامه های مذکور، شاهد گسترش روز افزون مراودات خارجی هستیم به طوری که بسیاری از شرکت های آمریکایی نیز (خصوصا در بخش نفت و گاز) با دور زدن قوانین ایالات متحده، به انحا» مختلف درصدد حضور در طرح های ایران هستند. دیدارهای دیپلماتیک موضوع این نوشتار، پیامی آشکار برای دشمنان ایران و نشانگر شکست سیاست های مداخله جویانه ابرقدرت ها در مواجهه با دیگر کشورهاست و لازم است تا سیاست گذاران غربی، با توجه به توصیه های اندیشمندان و صاحب نظران، دست از تقابل با ایران بردارند و در فضای برابری و احترام متقابل، گفتگوهای دیپلماتیک را با هدف حل اختلافات پایه ریزی کنند.
همچنین دستاوردهای دیپلماسی دولت نهم در جلب مشارکت کشورهای پیشرفته و یا در حال توسعه و جذب بازار کشورهای منطقه و جهان سوم که منجر به افزایش سهم کالاهای سرمایه ای نسبت به کالاهای مصرفی در واردات و نیز افزایش صادرات غیر نفتی به دیگر کشورها شده است، مخالفان دولت را در برابر این پرسش جدی قرار می دهد که «آیا عقب نشینی از اصول نظام و حقوق ملت تحت عناوینی چون تنش زدایی یا گفتگوی تمدن ها دستاوردهای بیشتری برای کشور داشته است یا پافشاری بر مبانی نظام و دفاع از حقوق مردم؟!»
کیهان
«بن بست در کدام سو؟» عنوان یادداشت روز روزنامهی کیهان به قلم حمید امیدی است که در ابتدای آن میخوانید؛ رهبرمعظم انقلاب هفته پیش در دیدار جمعی از دانش آموزان و دانشجویان با ایشان، اختلاف ایران و آمریکا را فراتر و ریشه ای تر از اختلاف نظرهای سیاسی دانستند و تاکید کردند که پایان رویارویی ایران و آمریکا، بن بست برای رژیم استکباری آمریکاست.
ایشان همچنان تنفر و انزجار ملت ایران از آمریکا را عمیق دانسته و افزودند: «علت این مساله، توطئه های مختلف دولت آمریکا علیه کشور و ملت ایران در طول بیش از 50 سال گذشته است و آمریکایی ها ضمن آنکه از این اقدامات عذرخواهی نکرده اند، همچنان به استکبارورزی خود ادامه می دهند.»
این اظهارات در آستانه سالروز تسخیر لانه جاسوسی و روز ملی مبارزه با استکبارجهانی و هم چنین یک هفته مانده به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، نشان دهنده مشی راهبردی سیاست خارجی ایران در قبال مساله رابطه با آمریکا بوده و به نوعی به مباحث ایجاد شده در این باره پایان می دهد.
29 سال پیش در چنین روزی و به دنبال تسخیر لانه شیطان در تهران، آمریکا روابط دیپلماتیک خود را با ایران قطع کرد. آمریکا طی این سالها برای به زانو درآوردن ایران اسلامی و شکست اقتدار و عزت مردم از هیچ دشمنی فروگذار نکرده است. امروز نیز پرونده هسته ای ایران و مناقشه ای که بر سر آن به رهبری آمریکا به راه افتاده است، چیزی جز بهانه برای فشار و جلوگیری از پیشرفت و استقلال کشورمان نیست. مقام معظم رهبری در تحلیل اهداف دشمن می فرمایند: «هدف آمریکایی ها از انواع فشارها این است که ملت ایران با دست کشیدن از استقلال و عزت خود و با اظهار خستگی و پشیمانی از انقلاب اسلامی، بار دیگر به ملتی وابسته تبدیل و تسلیم آمریکا شود.»
بیانات رهبری دراین دیدار یک پیام دیگر هم داشت و آن اینکه در انتخابات پیش روی آمریکا هر اتفاقی روی دهد، تاثیری بر نحوه نگرش ایران به آمریکا نخواهد داشت.
...آبررسی اظهارات اوباما و مک کین درباره ایران که در جریان نطق های انتخاباتی آنان اعلام شده است و هم چنین اظهارنظرهای دیگر سیاستمداران دموکرات و جمهوریخواه و مرور تاریخی این نظرات در فاصله میان انتشار گزارش برآورد اطلاعات محرمانه ملی آمریکا که حاکی از عدم وجود اهداف نظامی در برنامه های هسته ای ایران بود تا امروز که روز قبل از انتخابات ریاست جمهوری در این کشور است، نشان از کینه دیرینه سیاستمداران و حاکمان آمریکا نسبت به ایران اسلامی دارد.
جمهوریخواهان مواضع تندتری از خود نشان داده و در ابراز دشمنی صراحت بیشتری به خرج می دهند اما دموکراتها، معروف است که علیرغم ظاهر نرم و نشان دادن آغوش باز، اصطلاحاً با پنبه سر می برند! به این اظهارنظرها دقت کنید؛
- باراک اوباما، نامزد دموکرات از گشایش گفتگوها با ایران حمایت کرده اما به دنبال هر حمایت برنامه هسته ای ایران را تهدیدی جدی علیه آمریکا و متحد استراتژیک این کشور یعنی رژیم صهیونیستی و امنیت بین المللی، قلمداد می کند! وی در ماه مارس 2007 در سخنرانی خود در کمیته روابط آمریکا و اسرائیل (ایپک) از تحریم های شدید علیه ایران برای توقف برنامه های هسته ای حمایت کرده و گفته است که اعتقاد ندارد استفاده از قدرت نظامی در برابر ایران را بایستی منتفی کرد.
-جوزف بایدن، معاون اول اوباما در صورت پیروزی دموکراتها و رئیس کمیته روابط خارجی مجلس سنا یکی از افراد سرشناس در حمایت از دیپلماسی سرسختانه علیه ایران به شمار می آید. وی در ژوییه 2008 در کنار حمایت از اجرای تحریم های هماهنگ بین المللی علیه ایران، از ضرورت تکمیل این فشارها با تدوین دیدگاهی مفصل برای روابط ایران و آمریکا در صورت عمل کردن تهران به خواسته های واشنگتن سخن به میان آورده است.
- هیلاری کلینتون، تنها رقیب اصلی اوباما تا پیش از کناره گیری از رقابت های انتخاباتی، در میهمانی شام یهودیان در ایپک (فوریه 2007) می گوید که باید از تمام ابزار در دسترس از جمله دیپلماسی و اقتصاد به علاوه تهدید به کارگیری نیروی نظامی علیه ایران استفاده کنیم. وی در سپتامبر 2007 از قطعنامه ای که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی راتروریست می خواند، حمایت کرد و در جنجالی ترین اظهارنظر خود، پیش از خروج از رقابت های انتخاباتی در 7 ژوئن 2008، تهدید به نابودی کامل ایران در صورت تصمیم ایران به حمله به اسرائیل کرد.
کریستوفر داد، جان ادواردز، مایک گراول، دنیس کوسینیچ وبیل ریچاردسن که در سال 2008 از رقابت های انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا کناره گیری کردند، دیگر افراد سرشناس حزب دموکرات هستند که مواضع کم و بیش مشابهی راجع به برخورد با ایران برگزیده اند.
اینها تنها نمونه هایی از صدها اظهارنظر و موضع گیری موکراتهایی است که ظاهراً داعیه علاقمندی به ارتباط با ایران دارند ولی قادر نیستند خوی دشمنانه خود را مخفی نمایند.
در این بین تکلیف جمهوری خواهان در اظهار دشمنی با ایران عریان و مشخص تر است؛
- جان مک کین، نامزد نهایی جمهوری خواهان، به داشتن مواضع تند و جنجالی علیه ایران معروف است. او مکرراً ایران را محور شرارت و حامی تروریسم! خوانده است. مک کین در آوریل 2007 در جریان یک برنامه انتخاباتی که از تلویزیون پخش می شد شعری با مضمون بمباران ایران خواند! وی در ژوئن 2007 نیز در اجلاس ایپک از مبارزه جهانی علیه ایران حمایت کرد و گفت که چنین اقدامی باعث کاهش هر چه بیشتر جایگاه مردمی حاکمان ایران خواهد شد.
- سام براون، سناتور جمهوریخواه ارائه کننده اصلی لایحه حقوق بشر ایران در سال 2006 است. نیز در 19 اکتبر 2007 از دور رقابت های انتخاباتی کنار رفت ولی همواره از افزایش بودجه گروههای اپوزیسیون داخلی و تغییر نظام از درون حمایت کرده است.
- جیمز گیلمور در ماه می 2007 در یک نطق انتخاباتی گفت که مردم آمریکا باید روزی به این نتیجه جدی برسند که به ایران حمله کنیم.
- رو دلف جولیانی، از اقدام نظامی همزمان با اقدامات دیپلماتیک حمایت کرده است. نورد هودپورتز مشاور سیاست خارجی وی و از چهره های سرشناس نومحافظه کار آمریکا به صورت صریح از بمباران ایران به منظور نابودی تأسیسات هسته ای نام برده و به مجله نیویورکر متذکر شده است که او به جولیانی توصیه کرده برای جلوگیری از تخریب فضای انتخاباتی اش از اعلام موضع در این خصوص خودداری کند.
...مهم نیست فردا چه کسی انتخاب می شود. آمریکا دشمن ما و راه رابطه ما و آمریکا بن بست خواهد ماند؛ چرا؟! علت را باید در ماهیت دو طرف جستجو کرد. جمهوری اسلامی ایران در نظام حکومتی خود بر اسلام ناب محمدی(ص) تکیه دارد که از ویژگی های آن ظلم ستیزی و عدالتخواهی است و آمریکا ماهیتی استکباری و ظالمانه دارد. بنابراین درگیری ایران و آمریکا یک درگیری ماهوی است و مادام که طرفین بر ماهیت خود باقی هستند این خصومت و درگیری ادامه خواهد داشت. و اما، سوی دیگر گرایش فطری مردم جهان به عدالتخواهی است و از این روی هرچه زمان می گذرد و پرده بیشتری از ماهیت واقعی آمریکا کنار می رود، انزجار و دوری ملت ها از آمریکا و نزدیکی آنان به ایران اسلامی شتاب بیشتری می گیرد. پایان این روند همانگونه که رهبر معظم انقلاب اشاره دارند، بن بست آمریکاست نه ایران اسلامی.
آفتاب یزد
«تازه چهارمین است یا انشاءالله، آخرین؟» عنوان سرمقالهی روزنامهی آفتاب یزد است که در ابتدای آن میخوانید؛ای کاش بعضی اعضا و حامیان دولت نهم، کار خود را با بدگویی از گذشتگان آغاز نمیکردند و ایکاش حداقل در میانه راه، به بازنگری در برخی روشهای تبلیغی و ضدتبلیغی خود میپرداختند و نهایتا ای کاش بعضی از حامیان دولت نهم، به گونهای سخن نمیگفتند که گویی اغلب مدیران سابق، افرادی کمکار، سوءاستفادهگر و کمدانش بودهاند و اکنون <نخبهترین مدیران> با <دستی کاملا پاک> مشغول <جبران کمکاریهای گذشته> هستند. اگر برخی اظهارات و اقدامات سه سال اخیر نبود، امروز مسئولان دولتی میتوانستند در برابر افشای ضعفهای این دولت بایستند و با صراحت بگویند <ما هم انسانهای جایزالخطایی هستیم که تلاش میکنیم با حداقل خطا، حداکثر سود را برای مردم داشته باشیم.> اما به هر حال این طور نشده است و لذا باید اعتراف کرد که افراد و گروههای بیشتری انگیزه دارند تا ضعفهای دولت نهم را علنی کنند و بر روی آن تبلیغ نمایند. به طوری که اکنون در ماههای پایانی مسئولیت دولت نهم و رئیس آن، گستره منتقدان پرانگیزه، به قویترین لایههای حامیان اولیه دولت نیز نفوذ کرده است.البته در این دولت کسانی یافت میشوند که حتی در آرامترین فضای سیاسی، عملکرد آنها با برخی حواشی مواجه است. یکی از این افراد، معاون پارلمانی رئیسجمهور است که در دو سه سال اخیر نام او بارها شنیده شده است. نخستین بار، دو سال و چند ماه قبل، نام محمدرضا رحیمی مورد توجه رسانهها قرار گرفت. در آن زمان، محمود احمدینژاد به دیوان محاسبات رفته بود تا در جمع مدیران این نهاد مهم نظارتی سخن بگوید. رحیمی که در آن زمان ریاست دیوان محاسبات را به عهده داشت طی سخنانی به تمجید از احمدینژاد پرداخت و گفت: <در سوریه یک مسلمان – به من– گفت اگر بنا بود بعد از پیامبر اسلام (ص) پیامبر دیگری بیاید میگفتم آن پیامبر، احمدینژاد است.>)1(
بار دوم، یک دستور احمدینژاد موجب شد که نام رحیمی مورد توجه قرار گیرد. در تاریخ نوزدهم اردیبهشت ماه 86، برخی رسانههای حامی احمدینژاد خبری را منتشر کردند که نشان میداد <با دستور رئیسجمهور، کلیه اعضای هیئت مدیره بیمه ایران از کار برکنار شدهاند.> خبرهای منتشره حاکی از آن بود که دستور رئیس جمهور پس از آن صادر شده است که رئیس دیوان محاسبات – محمدرضا رحیمی – گزارشی به احمدینژاد تقدیم کرده و در آن به تخلفات متعدد اعضای هیئت مدیره بیمه ایران اشاره نموده است. احمدینژاد پس از مشاهده گزارش رئیس دیوان محاسبات، در ذیل آن، دستور برکناری کلیه اعضای هیئت مدیره بیمه ایران را صادر کرد و برای توجیه دستور خود، خطاب به وزیر دارایی نوشت: <مشاهده گزارش دیوان محاسبات کشور پیرامون عملکرد بیمه ایران، دایر بر تخلفات گسترده مالی و سهلانگاری در حفظ حقوق مردم و بیتالمال، دل هر فرد آگاهی را میسوزاند و صبر و تحمل هر مسئول متعهدی را میرباید .>)2(دستور برکناری مدیر عامل و همگی اعضای هیئت مدیره بیمه ایران، به تیتر نخست روزنامه رسمی دولت تبدیل شد. این روزنامه ضمن انعکاس دستور رئیس جمهور، با رئیس وقت دیوان محاسبات – محمدرضا رحیمی – نیز مصاحبهای ترتیب داد که نشان میداد از دید رئیس دیوان محاسبات، تخلفهای انجام شده در شرکت بیمه ایران <هولناک>)3( بوده است. البته سه روز بعد، روزنامههای اصولگرا و اصلاحطلب خبر دادند که دو تن از اعضای معزول، به کار بازگردانده شدهاند؛ بدون آنکه در مورد تخلفات هولناک مورد ادعای رحیمی، سخنی به میان بیاید!
یک سال و چند ماه بعد، بار دیگر نام رحیمی خبرساز شد که البته این بار، او در مقام معاون رئیس جمهور انجام وظیفه میکرد. محمدرضا رحیمی در تاریخ ششم شهریور ماه 87 در گفتگو با خبرنگار ایرنا – خبرگزاری رسمی دولت – ادعا کرد: <بعد از اعلام شبهه در خصوص اصالت مدرک دکترای آقای کردان، نمایندهای از طرف وی به دانشگاه آکسفورد اعزام شد که چگونگی موضوع را بررسی کند. با مراجعه این فرد به لندن مشخص شد مطالب مربوط به مدرک وزیر کشور از روی سایت اینترنتی کاملاً حذف شده و اطلاعاتی در این خصوص وجود ندارد که وی اقدام به استخدام وکیل کرد. وکیل انگلیسی از طریق مقامات قانونی، به سایت اصلی دانشگاه آکسفورد مراجعه و همه اطلاعات مربوط به دکترای کردان را که در جلسه اخذ رای اعتماد توزیع شده بود از آن سایت استخراج کرد. وکیل انگلیسی بعد از مراجعه به مقامات قضایی انگلیس، صحت مدارک را تایید کرد و از طریق سفارت ایران برای آقای کردان فرستاد که این مدرک شنبه گذشته – دوم شهریور – به دست وی رسید و من شخصاً مدرک را ملاحظه کردم .>)4(
یک ماه و چند روز بعد، روزنامه رسمی دولت –ایران – نامه کردان به رئیس جمهور را منتشر کرد. برخلاف تأکید رحیمی در خصوص تایید مدرک کردان توسط مقامات انگلیسی و ارسال آن از طریق سفارت ایران در لندن، در نامه وزیر کشور خطاب به احمدی نژاد آمده بود: ...< نمایندهای را به دانشگاه مذکور اعزام کردم تا نسبت به اخذ تاییدیه اقدام نماید. با مراجعه نماینده، اینجانب به یکباره و با ناباوری کامل با عدم تایید دانشگاه مواجه شدم .>)5(
...چهار نمونه فوق که همه آنها در کمتر از سی ماه اخیر اتفاق افتاده است، مواردی میباشد که به رسانهها کشیده شده و ممکن است موارد دیگری نیز وجود داشته باشد که رسانهها از آن بیاطلاع ماندهاند. اما همین چهار نمونه ثابت میکند که رئیس جمهور معاونی برای خود برگزیده است که حداقل ضعف او، خوش باوری و اعتماد غیر متعارف به اطرافیان و حتی یک مسلمان سادهلوح سوری است. آیا آقای احمدی نژاد مطمئن است چهارمین نمونه، آخرین سوژهای است که میزان دقت معاون پارلمانی رئیسجمهور را به نمایش میگذارد؟ آیا از کسی که گزارش او، مبنای تصمیم ناگهانی رئیسجمهور قرار میگیرد – عزل همه اعضای هیئت مدیره بیمه ایران – و سخن او در مورد سناریوسازی نمایندگان مجلس، میتواند خوراک رسانههای دوست و دشمن باشد، افتادن در چنین دامهایی پذیرفتنی است ؟ آیا رئیسجمهور مایل است ضمن حفظ چنین همکارانی، کماکان دولت خود را دقیقترین و علمیترین دولت تاریخ ایران بنامد؟
دنیای اقتصاد
مدیریت بحران، ضرورتی ناگزیر» عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم دکتر سید احمدمیرمطهری است که در آن آمده است؛ نه اقتصاد ایران و نه هیچ اقتصاد دیگری در جهان مصون از بحران بزرگ مالی جهان و رکود و کسادی اقتصادی برخاسته از آن نخواهد بود.
در اقتصادهایی که در فرآیند جهانیسازی شاهد ادغام بازارهای مالی آنها در بازارهای جهانی بودیم، تاثیر بحران جهانی قاطعتر، سریعتر و مشهودتر بوده است. اما در اقتصادی مانند اقتصاد ایران، آنگاه که تلاطم بازارهای مالی و شبکه بانکی به وقوع و گسترش رکود و کسادی در اقتصاد میانجامد، آثار بحران را بیشتر میتوان مشاهده کرد. بگذریم از آن که سقوط قیمت نفت بیش از هر چیز نشانگر تسری بحران جهانی به اقتصاد ایران است. بدین ترتیب، رکود و کسادی جهانی از طریق آثاری که به طور مستقیم بر تراز پرداختهای اقتصاد ایران میگذارد، بحران را منتقل میسازد. در شرایط کنونی، این تاثیر عمدتا ناشی از کاهش بهای نفت است. کاهش بهای نفت و کاهش حجم فروش نفت ایران به سبب اجرای سهمیههای اوپک، درآمدهای نفتی ایران را تحت تاثیر قرار میدهد.
اما آنچه این شوک نفتی را از شوکهای پیشین ناشی از سقوط قیمت نفت (مانند بحران ارزی سال 1374) متمایز میسازد همراهی آن با رکود در اقتصاد جهانی است که این تقارن باعث کاهش درآمد ناشی از صادرات غیرنفتی در اقتصاد ایران نیز میشود. عامل دیگری که بر ابعاد بحران کنونی بر اقتصاد ایران میافزاید به سبب محدودیتهایی است که نظام بانکی و اعتباری ایران در ارتباط با نظام بانکی بینالمللی از آن آسیب میبیند.
به عبارت دیگر، اکنون درآمدهای ارزی ایران به شدت کاهش مییابد، ظاهرا فاقد ذخایر ارزی برای مقابله با آثار کاهش درآمدی هستیم و علاوه بر آن استفاده ما از امکانات بدیل برای استفاده از منابع ارزی نیز به شدت محدود شده است. یعنی تهدید رکود اقتصاد جهانی و تحدید منابع درآمدی توامان شرایط جدیدی برای اقتصاد ایران رقم زده است.
در این شرایط، آنچه قبل از هر چیز ضروری است پایان بخشیدن به گشادهدستی دولت در تخصیص منابع است. هرچند، تردیدی نیست که تا حدود زیادی دولت ناگزیر است که گشادهدستیاش را متوقف سازد؛ چراکه دیگر منابعی برای آن در اختیار ندارد. در مقابل، آنچه در این میان اهمیتی بیش از پیش مییابد تعیین هدفها و تمهیدات مورد نظر در سیاستگذاری اقتصادی و برنامهریزیهای کلان کشور است. این شرایط جدید اقتصادی قطعا بسیاری از برنامههای اقتصادی مانند طرح تحول اقتصادی و اجرای سیاستهای واگذاری اصل 44 و مانند آن را تحتالشعاع قرار خواهد داد. اما علاوه بر آن، تمشیت امور جاری نیز دشوارتر میشود؛ چراکه درآمدها و هزینهها در بودجه دولت در شرایطی به شدت نابرابر و نامتوازن قرار خواهند گرفت و از سوی دیگر وجود رکود تورمی نیز وضعیت را دشوارتر میسازد. پس در چنین شرایطی شکل و حضور دخالت دولت در اقتصاد متفاوت از شرایط متعارف اقتصادی است.
...برای مثال، با توجه به شوک شدید ارزی میزان محدودیت منابع بسیار بیش از سطوح متعارف خواهد بود. در چنین شرایطی واگذاری تمام عیار تخصیص منابع به بازار میتواند اختلالات جدی در اقتصاد پدید آورد. در حقیقت دولت است که اکنون در برخی زمینهها باید به طور موقت میان مطالبات و امکانات پلی بزند تا نیازهای معیشتی جامعه و نیازهای کلان توسعه کشور کمترین اختلال و آسیب را ببیند. شناخت امکانات و مدیریت مطالبات اقتصادی دو وظیفه مبرم دولت در شرایط کنونی است. چنین است که در این شرایط جای خالی سازمان برنامه در مدیریت بحران را بیش از هر زمان دیگری میتوان احساس کرد.
مردم سالاری
نگاهی به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا» عنوان یادداشت روز روزنامهی مردم سالاری به قلم الهام نظام جو است که در آن میخوانید؛14 آبان ماه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا آغاز می شود.
با این انتخابات تکلیف چهل وچهارمین رئیس جمهور آمریکا مشخص می شود. 56 انتخابات ریاست جمهوری در این کشور برگزار شده است که انتخابات این دوره 5 میلیارد دلار هزینه در بر داشته که پرهزینه ترین انتخابات نام گرفته است.
فرآیند سه مرحله ای انتخابات در آمریکا: 1- هر حزب تعدادی از اعضا را به عنوان کاندیدا معرفی می کند، نامزدها رای طرفداران حزب را در هر ایالت باید کسب کنند و هر ایالتی نظارتش بسته به قانون خودش است.
2- هر یک از نامزدها باید 2500 سهم به دست بیاورد تا به عنوان نامزد برگزیده شود و اگر به این حد نصاب نرسد یک هیات بزرگ به نامزدهای هر حزب باید رای دهند.
در آرای الکترال هر ایالت، نامزدها باید حداقل 270 رای از مجموع 538 رای الکترال را به دست آورد و در صورت به دست نیاوردن رای الکترال، صحنه را به رقیب وا می گذارد. رای الکترال هر ایالت براساس جمعیت آن تعیین می شود.
3- طبق قانون آمریکا صلا حیت نهایی نامزدها، باید از جانب کالج های انتخاباتی تایید شود.
نظام آمریکا انحصارا در دست 2 حزب است، جمهوری خواهان و دموکرات ها.
در تاریخ آمریکا تاکنون نامزد مستقل که به ریاست جمهوری برسد نبوده است، زیرا اگر مستقل عمل می کردند در مناظره های تلویزیونی اجازه شرکت نداشتند. وفاداری به این دو حزب از طرف شورای تشریفات نظام آمریکا به طور قوی صورت می گیرد.
به عقیده دانشمندان ، آمریکا یک حزب با دو جناح دارد.
دموکرات ها علا قه دارند دولت فدرال مرکزی بیشتر در امور مردم دخالت کند در صورتی که جمهوری خواهان این را قبول ندارند. در نظر سنجی های به عمل آمده اوباما 7 درصد از مک کین جلوتر است زیرا باراک اوباما 344 رای و جان مک کین 167 رای الکترال را به دست آورده اند.
در بین معاونان سارا پیلین 43 درصد آرا را جذب کرده و جو بایدن 53 درصد.
اوباما آرایش را مدیون بحران اقتصادی است که کفه ترازو را به طرف او سنگین کرده است. دو ماه پیش مک کین اظهار کرده بود اوضاع اقتصادی در آمریکا بهتر از همه جای دنیاست.
این اولین بار در انتخابات ریاست جمهوری آمریکاست که بعد از دویست سال یک سیاهپوست ظاهر می شود و خواستار تغییرات است. مردم آمریکا نیز می خواهند هویت قبلیشان را به دست آورند و خواستار تغییرند.
راهکارهای مختلفی همچون خرید وام - کمک مالی به موسسات ورشکسته، تضمین اعتبارات بانکی، تعیین سقف از سوی سپرده گذاران مطرح شده است. عده ای دلار ارزان را مطرح می کنند که بر نفت، طلا و مواد غذایی تاثیر می گذارد و همچنان فلش بورس های غربی رو به پایین است و سهامداران با 11 میلیارد دلار شکست مواجه شدند. در بازار سهام در یک روز بیش از یک تریلیون دلار ناپدید شد و این نشان سقوط سرمایه داری آمریکاست.
آمریکا با ده هزار میلیارد دلار بدهی مواجه است و 500 میلیارد دلار کسری بودجه دارد.
نرخ بیکاری در بالاترین حدش قرارگرفته در 5 سال گذشته، گسترش فقر تا 7 درصد افزایش پیدا کرده.
میزان سرمایه گذاری خارجی کاهش عمده ای پیدا کرده. آمریکا اکنون معادل 16 درصد تولید ناخالص داخلی اش را از دست داده است. در طول 80 سال گذشته وضع اقتصادی آمریکا هیچ گاه به این گونه نبوده است.
در انگلیس نیز 4 بانک بزرگ درخواست 60 میلیاردی کمک کردند. مقامات دولتی انگلیس 2 بانک را برای سامان نظام اقتصادی ملی اعلام کردند. در آلمان هم، طرفداران شبکه ضدجهانی سازی به بورس فرانکفورت حمله کردند.
دراین بین دولت بوش طرح نجات 700 میلیون دلاری را مطرح کرد.
وزارت خزانه داری آمریکا اعلام کرد با تزریق این 700 میلیارد دلار بحران را کنترل می کند اما وزیر خزانه داری آمریکا در کنگره اعلام کرد که بعد ازاین 700 میلیارد دلار معلوم نیست که این بحران تمام شود یا نه. در آمریکا فدرال رزرو هر تصمیمی بگیرد بر اقتصاد جهان تاثیر دارد، زیرا بر 25 درصد کل درآمد ملی جهان تصمیم می گیرد.
جناح چپ در آمریکا معتقد است طرح 700 میلیارد دلاری فقط سرمایه داران رانت خوار را نجات می دهد.
بحران اقتصادی در صنعت خودرو و املاک نیز تاثیر منفی داشته، شرکت های RENO در فرانسه تعطیل شد. شرکت های گلد - مرلین - لیمن برادرز از جمله شرکت های بزرگ آمریکا هستند که ورشکست شدند.
نظرسنجی های usatobay و موسسه گالوپ نشان می دهد که 91 درصد مردم آمریکا نارضایتی دارند و 84 درصد نسبت به آینده خوشبین نیستند. مردم آمریکا به سیستم بانکی کشورشان اعتماد نمی کنند و نگران از دست دادن شغل و خانه خود هستند.
عده ای تصور می کنند با جایگزینی باراک اوباما وضع تغییر می کند، باید تا انتخابات آمریکا منتظر بود و دید آیا او به ریاست جمهوری میرسد یا نه؟!
سونامی در آمریکا
بعد از جنگ جهانی دوم، آمریکا به دلیل وام دادن به کشورهای دیگر از نظر اقتصادی مصون ماند و این موجب برتری اقتصادی برای آمریکا شد.
علل مختلفی برای بحران اقتصادی به وجود آمده در آمریکا ذکر شده است .
نوآم چامسکی می گوید: دروغگویی درباره ماهیت کاپیتالیسم دلیل بحران اقتصادی است. عده ای علت این بحران را لیبرالیسم وحشیانه ای می دانندکه نومحافظه کاران تشدیدش کردند. عده ای معتقدند، سهامداران و مشارکتشان در فعالیت اقتصادی این بحران را ایجاد کرده چرا که آنان تمامی اصول بازار را موقع خرید سهام در نظر نگرفتند.
رئیس بانک جهانی گفته مشکلا ت نتیجه ناکارآمدی هفت کشور صنعتی است (گروه 7)
رئیس صندوق بین المللی پول اظهار داشته که این بحران نشات گرفته از شکست در تدوین قوانین اقتصادی و شکست در مکانیزم تنظیم بازار است. عده ای نیز فروکش کردن رونق در عرصه مسکن که از 6 1 ماه پیش از راه رسید را عامل بحران می دانند.
در این بین، گروهی جنگ افغانستان وعراق را عامل می دانند، زیرا پنتاگون علا وه بر بودجه سالا نه که از کنگره دریافت می کرد 2 بار درخواست بودجه اضطراری می کرد که آن را بودجه سیاه و مخفی می نامیدند. پیش بینی ها نشان می داد که هزینه جنگ 100 میلیارد دلا ر باشد، اما به بیش از 600 میلیارد دلا ر رسیده است. راه حل هایی برای برون رفت از آشفتگی مالی جهان ارائه شد از جمله 27 کشور عضو اتحادیه اروپا در نشستی در بروکسل نشست محرمانه ای درباره وضعیت بازارها در اروپا برگزار کردند تا به اقتصاد بیمار اروپا سامان دهند و پانزده کشور عضو یورو در پاریس نشستی ترتیب دادند که اعتبارات بین بانکی را به طور موقت تعیین کنند،در نتیجه شرکت کنندگان با تشکیل صندوق مشترک نتوانستند به توافق برسند. زیرا آلمان که بزرگترین اقتصاد اتحادیه اروپاست و 12 میلیارد یورو از دست داده، مخالفت کرد و به فکر راه حل ملی بود. این بحران بر جامعه جهانی تاثیر گذاشته، زیرا آمریکا یک بازار جهانی است و بزرگترین کشور در جنوب برای سرمایه های خارجی است، به طوری که در بورس توکیو و لندن سهام آمریکا به فروش می رسد و آمریکا 25 درصد کل درآمد جهانی را تولید می کند و می توان گفت یک چهارم اقتصاد جهان.
جمهوری اسلامی
سیاست تهاجمی راهکار مقابله با آمریکا» عنوان سرمقالهی روزنامهی جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛ امروز 13 آبان بیست و نهمین سالگرد تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران توسط دانشجویان پیرو خط امام است . این واقعه فقط تهاجم به یک ساختمان و به گروگان در آوردن تعدادی کارمند نبود بلکه آنچه ماجرای تسخیر لانه جاسوسی آمریکا را از اهمیت فوق العاده برخوردار کرد این بود که این اقدام در واقع تهاجم به سیاست های استکباری آمریکا بود سیاستی که موجب شد امام خمینی در سخنان و پیام های تاریخی خود عنوان « ام الفساد قرن » و « شیطان بزرگ » را برای آمریکا بکار ببرند و انقلاب بزرگی را در ایران رهبری کنند و به پیروزی برسانند که عمیق ترین انقلاب و گسترده ترین بیدارگری علیه استکبار جهان به ویژه آمریکای جهانخوار است.
تسخیر لانه جاسوسی آمریکا که امام خمینی آنرا انقلابی بزرگتر از انقلاب اول نامید باید مبنای رفتار سیاسی با آمریکا شناخته شود. در رفتارشناسی سیاسی این اقدام به معنای برخورد تهاجمی است . سیاست تهاجمی در تعامل با دولت های سلطه گر تنها راه وادار کردن آنها به عقب نشینی است . این سیاست حتی اگر موجب عقب نشینی نشود این فایده را دارد که بیدارگری می کند و سایر ملت ها را به ایستادگی در مقابل زورگویان و مستکبران تشویق می نماید. این همان واقعیتی است که در سه دهه اخیر رخ داده و بسیاری از کشورها و ملت ها با استفاده از تجربه انقلاب اسلامی ایران در برابر قلدری های آمریکا و سایر زورگویان بین المللی ایستادند و شرایط بین المللی را تغییر داده اند.
آنچه امروز در فلسطین و عراق و افغانستان در چارچوب فعالیت های ضداشغالگری جریان دارد و آمریکا و انگلیس و فرانسه را دچار استیصال کرده گوشه ای از نتایج بیدارگری های انقلابی است که به رهبری امام خمینی در ایران به پیروزی رسید و با سیاست تهاجمی علیه آمریکا و سایر قدرتهای استکباری ادامه یافت و تسخیر لانه جاسوسی آمریکا یکی از فرازهای درخشان آن بود. فروپاشی شوروی هر چند نتیجه عوامل متعددی است ولی تردیدی وجود ندارد که انقلاب اسلامی ایران و بیدارگری هائی که از رهگذر این انقلاب صورت گرفت یکی از موثرترین عوامل این فروپاشی بود.
امروز نیز در برابر آمریکا فقط سیاست تهاجمی جواب می دهد و راه های دیگر از جمله برخوردهای منفعلانه ای که گاهی مشاهده می شود نتیجه ای جز گستاخ تر شدن دولتمردان آمریکائی و بالا رفتن مطالبات نامشروع آنها نخواهد داشت . خوی استکباری سردمداران دولت آمریکا به آنها اجازه نمی دهد به حقوق ملت ها احترام بگذارند و رفتار خود را در چارچوب مقررات بین المللی تنظیم نمایند. همانطور که رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای در بیانات روز چهارشنبه هفته گذشته در دیدار دانش آموزان و دانشجویان فرمودند اختلاف ایران و آمریکا ریشه ای تر و فراتر از مسائل سیاسی است . آنچه مانع اصلی است خوی استکباری سردمداران آمریکاست و تا این مانع برطرف نشود دولت آمریکا قابل اعتماد نخواهد بود. دلالان سیاسی آمریکا که با قیافه های ظاهرا خیرخواهانه نسخه های مسالمت می پیچند و سخن از افتتاح دفتر دوستی ایرانیان و آمریکائیان و کنسولگری و حفاظت منافع به میان می آورند فقط درصدد بازی دادن دست اندرکاران هستند و پشت پرده همه این بازی ها و ظاهرسازی ها چیزی جز باز گرداندن « شیطان بزرگ » و « ام الفساد قرن » به ایران با هدف شیطنت ها و مفسده انگیزی های گذشته وجود ندارد.
13 آبان علاوه بر تسخیر لانه جاسوسی آمریکا دو واقعه دیگر را نیز در خود دارد که یکی کشتار دانش آموزان تهرانی در سال 1357 است و دیگری دستگیری امام خمینی و تبعید ایشان به ترکیه در سال 1343 می باشد که هر دو به دستور آمریکا صورت گرفت . آمریکا اکنون بیش از نیم قرن سابقه خصومت با ملت ایران را در پرونده خود دارد و هنوز به این خصومت ها به شکل های مختلف ادامه می دهد.
فریادهای مرگ بر آمریکا که امروز در فضای ایران طنین انداز می شود اعلام انزجار و نفرت آحاد مردم ما از سیاست های خصمانه آمریکا در طول بیش از 50 سال گذشته علیه این ملت است . این برخورد تهاجمی باید با قوت و قدرت ادامه یابد تا سرانجام سردمداران آمریکا در برابر اراده ملت های بیدار تسلیم شوند و به حقوق ملت ها تن در دهند و از قلدری و سلطه طلبی دست بردارند. این واقعیتی است که شرایط امروز جهان اقتضای آنرا دارد و بدون تردید رخ خواهد داد البته درصورتی که سیاست تهاجمی علیه آمریکا با قوت و قدرت ادامه یابد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: