سینما در هفته‌ای که گذشت‌

دعوت به شنیدن رازهای مگو

هفته گذشته نماینده ایران در مراسم اسکار مشخص شد. ایران با ارسال فیلم آواز گنجشک‌ها به اسکار 2009 بر گمانه زنی‌ها صحه گذاشت و ثابت کرد که وقتی مجید مجیدی فیلمی دارد که پخش جهانی گرفته است و تاکنون در چندین جشنواره معتبر دنیا به نمایش درآمده است فیلم‌های دیگر شانس ارسال به اسکار را ندارند.
کد خبر: ۲۰۶۹۸۵

 امسال فرستادن فیلم آواز گنجشک‌ها بهترین انتخاب بود و آنهایی که از سینما و مراودات جهانی آن سر در می‌آورند همگی گفتند این انتخاب مناسب‌ترین بوده است. هر چه انتخاب فیلم برای اسکار بدون حاشیه پیش رفت معرفی 4 فیلم ایرانی که از میان آنها فیلم آواز گنجشک‌ها انتخاب شد با حاشیه زیادی روبه‌رو شد. در بین این 4 فیلم نام فیلم فرزند خاک دیده نمی‌شد. فیلمی که مورد استقبال منتقدان،عموم مردم و داوران جشنواره فیلم فجرو جشن سینما قرار گرفت و توانست خیلی زود به فیلمی قابل اعتنا در زمینه سینمای جنگ تبدیل شود، اما هیات انتخاب فیلم برای ارسال به اسکار این فیلم را نادیده گرفت و حتی حاضر نشد برای حفظ ظاهر هم که شده نام فیلم فرزند خاک را به عنوان نامزد اعلام کند. بعد از این اتفاق روزنامه‌ها و علاقه‌مندان به سینمای ایران واکنش‌های مختلفی را بروز دادند و در گفتگو با دست‌اندرکاران نظر آنها را جویا شدند. اتفاق جالبی که رخ داد این بود که گروهی از کارشناسان که با آنها صحبت شد می‌گفتند فیلم فرزند خاک قابلیت ارسال به اسکار را داشته است و گروهی بر این باور بودند که فیلم فرزند خاک هرچند فیلم خوبی است، اما اسکاری‌ها و آن طرفی‌ها با موضوع فیلم ارتباط برقرار نمی‌کنند و متوجه ماجراهای آن نمی‌شوند بنابراین فرزند خاک نمی‌توانست به اسکار معرفی شود.
بامزه‌تر اینجا بود که گروهی هم بر این باور بودند که فرزند خاک فیلمی سیاسی است (از این جهت که در آن به صورت شفاف موضوع تفحص و داد و ستد جنازه شهدا در ازای مقداری آرد، روغن و پول به نمایش می‌گذارد) و اصلا صلاح نیست که چنین فیلمی برای خارجی‌ها که از روابط داخلی کشور ما بی‌خبر هستند و می‌خواهند از همه چیز سوءاستفاده سیاسی بکنند به نمایش در آید. همه این حرف و حدیث‌ها را می‌توان پذیرفت و به محمد آهنگر کارگردان فیلم فرزند خاک دلداری داد که فیلمی که ساخته‌ای شاید همه خوبی‌ها را داشته باشد، اما به موفقیت‌های داخلی این فیلم بسنده کن و به دلیل موضوع جسارت‌آمیزی که برای فیلمت انتخاب کرده‌ای توقع نداشته باش این فیلم از مرزها بگذرد و جهانی شود، اما به کارگردان فرزند خاک نمی‌توان راهی برای دلداری پیدا کرد که چرا فیلمش حتی در میان نامزده‌های انتخاب فیلم برای اسکار هم نبوده است. آیا فیلمی مثل فرش ایرانی که کاری مشترک از 15 کارگردان است و به سفارش شرکت فرش ایران ساخته شده بوده است قابلیت‌های بیشتری از فرزند خاک داشته است. اما بعد از کمی فکر کردن می‌توان یک پاسخ برای این عدم انتخاب پیدا کرد و آن این است که سینماگران ایرانی با هم لج می‌کنند! وقتی می‌بینند فیلمی مطرح می‌شود و مورد توجه خاص و عام قرار می‌گیرد آن را به حاشیه می‌رانند تا سازنده و دیگر عوامل آن به اصطلاح پررو نشوند. این اتفاق برای فیلم به همین سادگی ساخته رضا میرکریمی هم افتاد. جدا از موضوع این فیلم و ارزش‌گذاری آن، به همین سادگی فیلمی بود که در جشنواره فیلم فجر به عنوان بهترین فیلم انتخاب شد و چندین جایزه دیگر هم گرفت و در چند جشنواره خارجی هم مطرح شد، اما همین فیلم در جشن سینما اصلا مورد توجه قرار نگرفت و خیلی راحت به حاشیه رانده شد. شاید سینماگران فکر کردند که به همین سادگی تاکنون جایزه‌های زیادی گرفته است و دیگر لازم نیست که به آن جایزه داد و یا مطرحش کرد.

سال گذشته همین سینماگران حق همکار خود را نادیده گرفتند. اگر فیلم اتوبوس شب ساخته کیومرث پوراحمد به موقع اکران می‌شد. این فیلم می‌توانست پارسال به اسکار ارسال شود و شانس خود را در این زمینه بیازماید، اما اکران عمومی این فیلم که یکی از شرط‌های پذیرش در اسکار است آنقدر به تعویق افتاد تا زمان گذشت و اتوبوس شب نتوانست راهی اسکار شود. سال گذشته گفتند سال 87 اتوبوس شب را به اسکار می‌فرستیم اما آقایان غافل از این بودند که شانس و زمان مناسب را نمی‌توان به تاخیر انداخت. در آن روزها همه می‌دانستند که مجیدی در حال ساخت فیلمی متفاوت است که با استفاده از اعتبار مجیدی می‌تواند گزینه مناسبی برای اسکار باشد، اما معلوم نیست به چه دلیل امتیاز حضور معتبر و بین‌المللی را از فیلمی چون اتوبوس شب گرفتند. آواز گنجشک‌ها بهترین انتخاب برای معرفی فیلم ایرانی به اسکار است. امیدواریم در سال جدید میلادی مجیدی بتواند مجسمه اسکار را به ایران بیاورد همچنان‌که امیدواریم سینماگران ایرانی نسبت به همکاران خود زیادی تنگ نظر نباشند.

دعوت به عاقبت بخیری‌

 فیلم دعوت ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا اکران خود را با دو سینما آغاز کرد در همین دوسینما بود که علاقه‌مندان به سینمای حاتمی‌کیا به تماشای جدیدترین فیلم کارگردان مطرح سینمای ایران نشستند و خیلی زود سایت‌های رنگارنگ سینمایی و وبلاگ‌ها پر شد از نقد و نظر درباره فیلم دعوت. گروهی از آن دفاع کردند و نوشتند که این فیلم اثری متفاوت در سینمای حاتمی‌کیا است و تعداد زیادی نوشتند که دعوت اصلا به گروه خونی حاتمی‌کیا نمی‌خورد و اصلا معلوم نیست که این کارگردان ارزشی سینمای ایران با چه انگیزه‌ای به سراغ ساخت چنین فیلمی رفته است و می‌خواهد با ساخت آنچه راهی را در سینمای خودش بگشاید. البته همه اینها نقطه نظرات بینندگان فیلم است که خواندن آنها برای حاتمی‌کیا هم خالی از لطف نیست و احتمالا او را به این فکر می‌اندازد که علاقه‌مندان سینمای ایران چقدر زیاد هستند، اما در میان این اظهار نظرات کارشناسانه و غیرتخصصی یک نوشته جالب به چشم می‌خورد که خیلی زود به سایر سایت‌ها هم لینک داده شد. نویسنده آن مطلب که گویا از علاقه‌مندان سینمای حاتمی‌کیا هم بوده با دیدن فیلم دعوت حسابی جا خورده و از این‌که بهترین کارگردان سینمای جنگ که فیلم‌های او مایه‌های قوی اجتماعی نیز داشتند به موضوعی چون سقط جنین علاقه‌مند شده است، تعجب کرده است. نویسنده تعجب خود را با یادآوری یک خاطره بیان داشته است. خاطره حضور ابراهیم حاتمی‌کیا در برنامه شب شیشه‌ای و یکی از پاسخ‌های حاتمی‌کیا به رشیدپور زمانی که از این کارگردان نظرش را درباره محسن مخملباف پرسید. حاتمی‌کیا در جواب این سوال گفت: خدا همه ما را عاقبت بخیر کند... نویسنده متعجب از دیدن فیلم دعوت در ادامه نوشته است که آیا باید برای حاتمی‌کیا هم دعای عاقبت بخیری را بخوانیم.

فیلم دعوت در ابتدای راه اکران است. باید منتظر ماند و دید که منتقدان متخصص سینما درباره این فیلم چه نظری می‌دهند، اما آنچه که مسلم است این است که بیشتر آنها از سوژه فیلم متعجب خواهند شد و این پرسش برایشان پیش خواهد آمد که در ذهن کارگردانی چون حاتمی‌کیا چه اتفاقاتی روی می‌دهد که قهرمانان مردمی و شخصیت‌های مقتدر ذهن او جای خود را به زنانی می‌دهند که روایت زندگی آنها از نگاه یک زن و یا فیلمساز زن دیدنی‌تر خواهد شد. نویسنده فیلمنامه دعوت، چیستا یثربی است. نگاه زنانه او در فیلم بر ساختاری که کارگردان انتخاب کرده است، می‌چربد. دعوت با خود سوالات فراوانی را به همراه آورده است که اگر حاتمی‌کیا دوست داشته باشد می‌تواند به آنها پاسخ بدهد.

نسکافه سینمایی

در کشور ما میزان سیاست است. باور نمی‌کنید؟ به اعتراض گروهی از حامیان مردم فلسطین به نام یکی از فیلم‌هایی که هفته گذشته اکران شد توجه کنید. گروهی از حامیان مردم فلسطین هفته گذشته به نام فیلم نسکافه داغ داغ اعتراض کردند و گفتند که درست نیست نام یک فیلم برگرفته از یکی از محصولات شرکت نستله باشد که حامی اسرائیل است. این خبر خیلی زود در سایت‌های خبری و خبرگزاری‌ها منتشر شد و نظر خیلی‌ها را به خود معطوف کرد و به آنها فهماند که نسکافه از محصولاتی است که در مقابله با مردم فلسطین سهیم است.
جالب اینجاست که این اطلاعات اولیه! را مدیرانی که در معاونت سینمایی فعالیت می‌کنند و فیلمسازان ایرانی ندارند. البته مدیران تبلیغات شهری و شهرداری هم از آنها بی‌خبر هستند چون اگر از آنها خبر داشتند نمی‌گذاشتند که بیلبوردهای نسکافه در سطح شهر برپا شود و تبلیغات وسیع نستله روی پاکت مواد غذایی،بطری‌های آب معدنی و... درج شود. این هم یکی دیگر از خدمات سینما به آگاهی اجتماعی. نام یک فیلم می‌تواند باعث خیلی از اتفاقات و تغییرات شود. البته می‌توان کمی هم به واکنش گروهی به نام فیلم نسکافه داغ داغ بدبینانه نگاه کرد و گفت که این هم یکی از شیوه‌های غیر معمول برای تبلیغات یک فیلم سینمایی است.

جایزه فخیمی و رازهای مگو

هفته گذشته به همت انجمن فیلمبرداران سینمای ایران مراسم بزرگداشتی برای زنده یاد مهرداد فخیمی، فیلمبردار ارزشمند سینمای ایران برگزارشد. بهانه این مراسم سالروز تولد فخیمی بود. دوستداران او در این روز دور هم جمع شدند تا یاد او را گرامی دارند و یک جایزه جدید هم در سینمای ایران بنیان گذارند. در این مراسم قرار شد هر ساله یک جایزه به نام فخیمی به بهترین فیلمبردار سال سینمای ایران اهدا شود. این جایزه نشان‌دهنده بزرگی مهرداد فخیمی است. فیلمبرداری که در جلسه بزرگداشتش آدم‌های سرشناسی چون بهرام بیضایی و فاطمه معتمدآریا سخن گفتند و اخلاق حرفه‌ای و انسانی او را ستودند. از این بزرگی خیلی‌ها خبر داشتند و دارند اما در این جلسه حرف‌های دیگری هم از زبان دوستداران فخیمی به گوش رسید که تلخ بود. بیضایی در این جلسه گفت:فخیمی یکی از بهترین‌های سینمای ایران بود که می‌توانستند از سواد و تجربیات او در محافل دانشگاهی استفاده کنند. او می‌توانست شاگردان زیادی داشته باشد و فیلمبرداران خوبی تربیت کند، اما فخیمی در چند سال اخیر منزوی شد به جزیره کیش پناه برد و در انجا در انزوا سکونت کرد. بهترین فیلمبردار سینمای ایران، سینما را ترک کرد و به عینک فروشی روی آورد... و عاقبت هم در تنهایی و دور از جار و جنجال‌های حاشیه‌ای سینما ما را برای همیشه ترک کرد.

باورش سخت است اما واقعیت دارد. عرصه کار به فخیمی چنان تنگ شد که ترجیح داد سال‌ها
تجربه اندوزی را نادیده بگیرد و در جزیره کیش مغازه‌ای دایر کند و به کار خرید و فروش مشغول شود. دنیای هنر در ایران دنیای عجیبی است. بسیاری از هنرمندان از دیرباز تا کنون چون ستاره درخشیده‌اند اما قدر ندیده‌اند و افول کرده‌اند. گویا این سنت نا پسند نمی‌خواهد دست از سر هنرمندان ایرانی بردارد. تاریخ پر است از نقاشان، مجسمه‌سازان، نویسندگان، عکاسان، سینماگران و... که هنرشان یکه عالم بوده اما در انزوا دار دنیا را وداع گفته‌اند. ناشناخته و قدر ندیده زندگی کرده‌اند اما بعد از مرگشان زنده‌ها برای جلوه‌گری خود آنقدر آنها را بزرگ کرده‌اند تا در تاریخ ثبت شود که فلان هنرمند بزرگ در فلان تاریخ درگذشت. تاریخ مرگ معلوم است، اما تاریخ تولد نامعلوم و زندگی آنها در سایه است. این رسم انگار تقریرسرنوشت هنرمندان است.

سارا بختیاری‌

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها