آذربایجان سرزمین شکوه و شکوت، دلاوری و نام آوری، فرهنگ و هنر، علم و مدنیت، صفا و یکرنگی و سرزمین اندیشه‌های ناب است. منطقه حفاظت شده ارسباران با وسعت 72 هکتار در کناره‌های جنوبی رود ارس در شهرستان کلیبر واقع شده و به عنوان مکان ذخیره بیوسفر به ثبت رسیده است و از ارزش‌های خاص گیاهی و جانوری برخوردار است.
کد خبر: ۱۶۵۱۳۳

پناهگاه حیات وحش کیامکی

پناهگاه حیات وحش کیامکی با وسعت 84 هزار هکتار و به ارتفاع 700 متر از سطح دریا از کناره های رود ارس در مرز ایران با جمهوری آذربایجان و ارمنستان تا ارتفاع 3 هزارو 347 متری در کوهستان کیامکی شهرستان مرند گسترده شده است.

تالاب قره قشون

منطقه تالابی قره قشون در کناره‌های جنوب شرقی دریاچه ارومیه قرار دارد و به لحاظ شرایط خاص طبیعی زیستگاه بسیار مناسبی برای پرندگان آبزی و کنار آبزی و علف چر مانند میش و مرغ است.
این تالاب به عنوان تالاب بین‌المللی شناخته شده است.

تالاب قوری گل

این تالاب در 40 کیلومتری غرب تبریز واقع شده و از نظر شرایط زیستگاهی برای پرندگان آبزی به ویژه اردک سرسفید بسیار مناسب است و به عنوان تالاب بین‌المللی به ثبت رسیده است.

جزیره اسلامی

جزیره اسلامی در ساحل شرقی دریاچه ارومیه است توان بسیار بالای زیستگاهی حیات وحش و مرتبط با پارک ملی این جزیره دریاچه ارومیه را از اهمیت زیست محیطی ویژه ای برخوردار کرده است.

پارک‌های ملی

جزایر استان ‌آذربایجان شرقی محدود به دریاچه ارومیه و رودخانه ارس است نظر به اهمیت جهانگردی جازیه‌های دریاچه ارومیه و تبدیل آنها به پارک‌های کلی مورد اشاره قرار می گیرند.

1-جزیره اسلامی
2- جزیره قویون داغی
3-جزیره اشک
4 – جزیره آرزو
5- جزیره اسپیر

منابع طبیعی

_ دریاچه ارومیه

دریاچه ارومیه بزرگ ترین آبگیر داخلی و یکی از دریاچه‌های مهم ایران است که در شمال غرب فلات ایران و غرب آذربایجان شرقی از شمال به جنوب کشیده شده و از نظر طبیعی آذربایجان را به 2 بخش شرقی و غربی تقسیم کرده است.

این دریاچه به دلیل تنوع بیولوژیکی به عنوان پارک ملی در فهرست آثار بین المللی میراث طبیعی به ثبت رسیده است.

در سواحل دریاچه ارومیه چندین بندر به منظور حمل و نقل مسافر و بار تاسیس شده است که مهمترین آنها عبارتند از :
1- بندر شرفخانه در شمال شرقی دریاچه ارومیه و در 30 کیلومتری شبستر
2- بندر آق گنبد در ساحل غربی جزیره اسلامی و در سمت شرقی دریاچه واقع شده است.
بندر رحمان لو نیز از بنادر مهم ساحل شرقی دریاچه است.

قوری گل

دریاچه و‌ آب راکد قوری گل درکنار جاده تبریز ـ بستان‌ آباد در فاصله چهل و پنج کیلومتری شرق تبریز است در میان ارتفاعات شرق گردنه شبلی واقع شده است.

این مکان به اشکال مختلف نامیده می شود ، مردم محل این مکان را به قوری گل به معنی استخر خشک می نامند اما برخی دیگر آن را دوری گل به معنی استخر آب زلال و برخی قویی گل به معنی استخر گودال ژرف و عمیق نامیده اند.

درازا و پهنای این دریاچه 4 کیلومتر در 4 کیلومتر و حداکثر عمق آن به 13 متر می‌رسد. « جملی کارری » جهانگرد فرانسوی در حدود 4 قرن پیش در سیاحت نامه خود این مکان را توصیف کرده است.

در حال حاضر با فراهم ساختن وسایل تفریحی وسیاحتی قوری گل به صورت یکی از گردش گاههای با صفای استان در آمده و به ویژه در تابستان مورد استفاده گردش گران قرار می گیرد.

تالاب و مرداب ها

استان آذربایجان شرقی دارای تالاب های کوچک و بزرگ متعددی و زیبایی است که عمدتاً در محدوده شهرستان مراغه واقع شده‌اند.

مهمترین این تالاب‌ها عبارتند از: تالاب‌های آلما گلی ، قبادلو ، ماهی آباد ، یانیق گلی ، بزو حق گلی ، قوشا گلی زولبین گلی ، یوسفلو ، دیب دیز و خرمالو

منطقه حفاظت شده ارسباران با وسعت 72 هکتار در کناره‌های جنوبی رود ارس در شهرستان کلیبر واقع شده و به عنوان مکان ذخیره بیوسفر به ثبت رسیده است و از ارزش‌های خاص گیاهی و جانوری برخوردار است. آذربایجان شرقی از کانون‌های مهم آب معدنی و آب گرم محسوب می‌شود در اقصی نقاط این استان چشمه‌های متعدد آب گرم با خواصی ویژه وجود دارند که طی سالیان دراز مورد استفاده مردم بوده است.

مهمترین این چشمه‌ها عبارتند از : چشمه‌الله حق ، آب رس ، تاپ تاپان ، ورجوی ، گشایش و چشمه های سراب و صوفیان به ویژه چشمه آب معدنی کندوان.

آبشار عیش آباد شبستر

ارتفاع این آبشار حدود 15 متر است و در قسمت کوهستانی میشو غربی در جوار روستای عیش آباد شبستر واقع شده حدود 300 متر مربع وسعت دارد و در جوار کوه و دره منظره بدیعی از زیبایی طبیعت را به نمایش گذاشته است.

آبشار آسیاب خرابه ، جلفا

آسیاب خرابه یکی از زیبا ترین مناظر دیدنی آذربایجان شرقی است، قبلاً در این محل یک باب آسیاب آبی وجود داشت که با استفاده از این آبشار کار می کرد ، اما در حال حاضر خرابه ای بیش از این آسیاب باقی نمانده است به همین دلیل به نام آسیاب خرابه معروف شده است.

این تفرجگاه در حدود بیست و هفت کیلومتری علمدار گرگ ( هادی شهر ) قرار دارد و در نوار مرزی ایران و جمهوری آذربایجان در پنج کیلومتری روستای منجن آباد درحاشیه رود ارس واقع شده است.

آب این چشمه زیبا و زلال از کوه کیامکی ، یکی از کوه های بلند بین منطقه دیزمار غربی ارسباران و شهرستان مرند و بخش زنوز سرچشمه می گیرد . در مظهر چشمه این آسیاب درختان انجیر بسیار روییده و آب به صورت آبشاری زیبا به سمت دره جریان می یابد تمام سطوح دیواره آبشار پوشیده از خزه و گیاهان آبزی است و مناظر دل انگیزی را پدید آورده است.

جنگل و بیشه‌ها

علاوه بر پوشش گیاهی متنوعی که در فضاهای چلگه‌ای، دره‌ای کوهستانی استان وجود دارد جنگل‌های متراکمی نیز نقاط مختلف استان را پوشانده است.

در شمال ارسباران دره ارس و بخش ورزقان شهرستان اهر ،کوه های قازان داغیو قندران باشی واقع شده است که پوشیده از درختان جنگلی و مراتع کوهستانی است.

کوه‌های « گوئیجه بئل » پوشیده از درختان نیمه جنگلی و مارتع سر سبز و خرم است و درجنوب غربی اهر واقع شده است.

این مکان کوهستانی محل ییلاق یالات « قره خانلو »و « مددلو » است بیشترین گونه های درختی که در جنگل های اهر مشاهده می شود بلوط و ممرز است.

جنگل‌های شهرستان مراغه و هشترورد نیز از نظذ درجه اهمیت در مرتبه بعدی قرار دارند.
این جنگل‌ها که از وسعت کمتری نسبت به جنگل‌های ارسباران برخوردار است عمدتاً از درختچه گز تشکیل شده است.

کوه و قله‌ها

آذربایجان از نظر تیپولوژی کوه‌های ایران از اهمیت خاصی برخوردار است، 3 رشته مهم و اصلی ایران یعنی البرز ، زاگرس و مرکزی در این منطقه به هم پیوسته اند و فلات کوچکو مرتفعی را پدید آورده اند.

مهمترین ارتفاعات استان آذربایجان شرقی که دارای زیبایی های خاص طبیعی و امکانات ورزش کوهنوردی است عبارتند از :

1- رشته کوه سهند در پنجاه کیلومتری جنوب شهرستان تبریز که بلند ترین قله آن جام داغی به ارتفاع سه هزار و هفتصد و پنجاه متر است.

2- کوهستان بزقوش در جنوب کوهستان سبلان و شمال غربی میانه قرار گفته است بلندترین قله ان سه هزار و سیصد و چهار متر ارتفاع دارد.

3- کوهستان کمتال از جالب ترین کوه های ارسباران است و دو هزار و یکصد متر ارتفاع دارد.

4-کوه قوشاداغ از ارتفاعات قابل توجه و زیبای ارسباران به حساب می آید.

5-کوه کیامکی در منطقه جلفا واقع شده است.

6-کوه سلطان سنجر در پانزده کیلومتری شرق زنوز واقع شده است.

7-کوه سلطان داغی در شمال غربی کوهستان سهند نزدیک شهر اسکو قرار گرفته است.

8-کوه میشو در شمال دریاچه ارومیه است و جلگه مرند را از جلگه شبستر و دریاچه ارومیه جدا می کند.

9-کوه موروداغ در سی و شش کیلومتری غرب تبریز از ارتفاعات شمالی صوفیان به طرف تبریز کشیده شده استکه به گردنه شبلی منتهی می شود.

موزه‌های تبریز ، نماد شکوه تاریخی دارالسلطنه ایران

موزه 4 دیواری بسته‌ای نیست که مجموعه‌ای‌ از آثار را در دل‌خود جای داده باشد و فقط شیی موزه‌ای ، میراث فرهنگی خوانده نمی‌شود بلکه بعد معنوی موزه نیز جزیی از مفاهیم گسترده میراث فرهنگی است که رمز و راز زندگی بشر را از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌کند.

موزه‌های تبریز نماد شکوه تاریخی پایتخت قدیم ایران در زمان حکمرانی شش سلسله از حکومت‌های ایرانی و یادآور عظمت تاریخی و فرهنگی ایران به خصوص در دوران معاصر است.

موزه‌های پنجگانه تبریز علاوه بر گنجینه‌های غنی خود هر یک به تنهایی روایت‌گر بخشی از تاریخ معاصر ایران در دو قرن گذشته و حکایت‌گر چگونگی پیوستن کشور به قافله تمدن مدرن می‌باشند.

موزه مشروطه در خیابان راسته کوچه و روبروی مسجد تاریخی جامع شهر تبریز با معماری زیبای دوره قاجار از بناهای بارزش و قدیمی دارالسلطنه است که در محدوده بازار این شهر واقع شده است.

این موزه در محل خانه مشروطه تبریز مستقر است که در آغاز نهضت مشروطه توسط حاجی مهدی کوزه‌کنانی از سران نهضت برای پیشبرد مبارزه علیه استبداد محمدعلی شاهی در اختیار مشروطه چیان قرار گرفت.

در واقع ساختمان موزه مشروطه با گنجینه عظیم خود یادگار سال‌های اوج جنبش مشروطه‌و بیانگر شور و مشورت‌های سردار ملی‌و دیگر پیشروان نهضت مشروطه برای غلبه بر جبهه سلطنت‌طلب انجمن اسلامیه است.

تندیس سردار و سالار ملی در جلوی درب ورودی بنا در محوطه حیاط آن، شور و شعور مبارزات ملت ایران و به خصوص آذربایجان در دوران نهضت را در ذهن گردشگران و بازدیدکنندگان تداعی می‌کند.

تصویر باسکویل ، معلم آمریکایی یاور مشروطه‌خواهان، لوازم شخصی ثقه‌الاسلام شهید بزرگ مشروطه و تصاویر آزادیخواهان در قاب‌های نصب شده بر دیوار همگی جو زمان مشروطه را همچون پرده نمایشی در مقابل چشمان به حرکت درمی‌آورند.

موزه آذربایجان نیز یادگاری خون‌دل خوردن‌های بزرگان عرصه فرهنگ و هنر آذربایجان برای ایجاد گنجینه‌ای برای محافظت از داشته‌های تاریخی و فرهنگی این خطه از کشور است.

این مرکز تاریخی و هنری فرهنگی با قدمت نیم‌دهه‌ای خود، گویای یک عمر تلاش خادمان عرصه فرهنگ و هنر خطه آذربایجان برای حفظ و نگهداری و نیز انتقال میراث فرهنگی گذشتگان به نسل‌های تازه است.

موزه آذربایجان در سال 1336 شمسی توسط آندره گدار ، معمار معروف فرانسوی طراحی شده و به دست هنرمندان پرتلاش کشورمان ساخته شد.

موزه مزبور در مجاورت مسجد کبود ( فیروزه اسلام ) و با 3 هزار متر مربع زیربنا در 3 طبقه ساخته شده و از آغاز حیات فرهنگی خود به ‌تدریج به مامنی برای حفظ و نمایش میراث فرهنگی منطقه آذربایجان، تبدیل شد.
موزه آذربایجان با جای دادن آثار تاریخی هزاره سوم قبل از میلاد تا عصر معاصر در دل خود به نهادی زنده از تاریخ فرهنگ وهنر ایران زمینه در منطقه شمال غرب کشور، بدل گشت.

شیرهای سنگی نصب شده در کنار درب وروی موزه آذربایجان به نمادی خاطره ـ انگیز برای کسانی تبدیل شد که طی دهه‌های گذشته به هنگام عبور از سر ایران ، سری نیز به این مکان فرهنگی تاریخی زده‌اند.

مجاورت با فیروزه‌اسلام (گوک مچید) بر ارزش فرهنگی‌وتاریخی موزه آذربایجان در گذشت زمان افزوده و موجب‌شده که گردشگران علاقه‌مند به آثار تاریخی تبریز به طور ناخواسته، دیدار از این 2 اثر هنری و ذهنی را تجربه کنند.

در زمان حاضر 11 هزار قطعه شی فرهنگی ثبت شده در موزه آذربایجان نگهداری می‌شود که به دلیل کمبود جا و جوابگو نبودن امکانات موزه با تعداد اشیای موجود تنها 2هزار و 300 قطعه از آنها در معرض دیده علاقه‌مندان است.

محروم ماندن شهروندان‌از تماشای نمادهای تاریخ وفرهنگ گذشته خود، بیانگر کم‌توجهی به توسعه موزون مراکز فرهنگی و هنری همزمان با توسعه شهری کلان‌شهر تبریز است.

این در شرایطی است که به اذعان کارشناسان میراث فرهنگی،موزه آذربایجان یکی از گنجینه‌های غنی و باارزش فرهنگی و هنری کشور در حوزه میراث فرهنگی می‌باشد.

صنایع دستی آذربایجان شرقی

استان آذربایجان شرقی یکی از کانون های صنایع دستی ایران محسوب می‌شود؛ در این استان انواع فرش، قالیچه، جاجیم، ورنی، خورجین، گلیم، شال، گلیمچه، ظروف سفالی و سرامیک، اقسام سبد حصیری و ترکه ای، پارچه های پشمی و ابریشمی، سوزن دوزی، نقره سازی، قلاب بافی، حوله و پتوبافی، مفرش بافی، کفاشی و کفش دوزی و... موارد عمده صنایع دستی را تشکیل می دهند.

صنایع دستی برجسته استان شامل قالی بافی، گلیم بافی، هنر های چوبی( خاتم، معرق، منبت و سبد و حصیر بافی)، دستباف های سنتی(پشمی، ابریشمی، جاجیم بافی)، چاپ های سنتی( قلم کار و باتیک)، شیشه گری، سفال گری، فلز کاری( قلم زنی، حکاکی و ملیله دوزی)، رو دوزی ها( سوزن دوزی، پته دوزی، شکمه دوزی و گلابتون دوزی)، نمد مالی، کتاب آرایی( مینیاتور، تذهیب و تشعیر) است. در اینجا به معرفی تعدادی از انواع هنرهای دستی رایج در آذربایجان شرقی می پردازیم.

قالی بافی

به استناد منابع بسیار، در قرن سوم هجری آذربایجان از بزرگترین مراکز بافت قالی و زیلو بود. در دوره سلجوقیان و ایلخانیان هنر قالی بافی در آذربایجان رواج کامل داشت و بر مبنای مینیاتورهای نسخ خطی خمسه نظامی اثر قاسم علی و برخی آثار دیگر که بیشتر نقوش قالی و طرز بافت آن را نمایش می دهند، آشکار می شود که قالی بافی در دوره تیموریان و سپس در دوره صفویه سیر تکاملی خود را طی نمود و نقوش جدیدی چون سجاده ای، گل و بوته، ترنج و لچک، حِوانات، خصوصا نقش گل شاه عباسی متداول گردید و تنوع رنگها و استفاده از ابریشم، ظرافت و زیبایی و کیفیت قالی ها را تا حد قالی پرده نما، بالا برد. نمونه های چنین فرشهایی در حال حاضر در بسیاری از موزه های دنیا در معرض نمایش قرار دارد.

تبریز از مراکز عمده قالی بافی ایران است و از زمان جانشینان هلاکو خان مغول و پس از آن مرکز داد وستد قالی بوده است؛ در دوره صفوی نیز قالی های بسیار نفیس در آذربایجان بافته می‌شد. از این رو به جرأت می توان گفت که حفظ و احیای هنر قالی بافی در ایران مرهون هنرمندان قالی باف و بازرگانان آذربایجان است. امروز هم آذربایجان یکی از مراکز مهم تولید انواع قالی در ایران است و بافتن انواع قالی در بیشتر شهرها و روستاهای آذربایجان رواج کامل دارد و قالی بافی از صنایع دستی مهم استان محسوب می شود.

 تولیدات این هنر از نظر صادرات اهمیت بسیار دارد و یکی از اقلام صادراتی عمده ایران را تشکیل می دهد. این امر موجب اشنغال نیروی عظیم انسانی نیز شده است.

صنعت قالی بافی در سراسر استان به صورت کارگاهیدر مناطق شهری و تک بافی تقریباً در اغلب روستاهای آذربایجان رواج دارد و هر ساله تعداد قابل توجهی از انواع قالی و قالیچه در طرح ها و نقش های متنوع و بافت های گوناگون به بازارهای داخلی و خارجی عرضه می شود.

پارچه بافی

بافتن پارچه با دست خصوصاً پارچه های ابریشمی و زری از قدیم در ایران و همچنین آذربایجانشرقی معمول و متداول بوده است. چنان که در دوره صفویه که به عصر طلایی و درخشان بافندگی شهرت دارد، پارچه هایی از حریر ساده ابریشم زربفت و مخمل ابریشمی بافته شده، که نمونه هایی از آنها در موزه آستان قدس رضوی و موزه هنرهای تزئینی اصفهان موجود است.

نقره سازی

صنعت نقره سازی از دیرباز در تبریز رواج داشته است. تا 20 سال پیش حدود بیست و پنج کارگاه نقره سازی با یکصد نفر هنرمند نقره کار در تبریز فعالیت داشتند. اما امروزه این هنر بی نظیر دستی در حال نابودی است و صاحبان این هنر به مشاغل دیگری روی آورده اند.

سفال گری و سرامیک سازی

محصولات سرامیک استان در چند کارگاه در شهر زنوز و تبریز تولید می شود. استاد کاران سرامیک زنوز از نوع خاک مرغوب(کائولن یاخاک چینی) استفاده می کنند. علاوه بر کارگاه های سرامیک سازی زنوز، در کوزه کنان شبستر هم صنعت سفالگری دارای سابقه ای بس طولانی است و تولیدات سفال آن در سراسر آذربایجان توزیع می شود. اخیرا کارگاه آموزش سفال گری در مرکز هنرهای سنتی میراث فرهنگی آذربایجان شرقی به آموزش علمی و هنری این صنعت پرداخته و هنرجویان بسیاری را آموزش داده است.

سوزن دوزی

سوزن دوزی در بخش ممقان در پنجاه کیلومتری غرب تبریز از دیرباز رواج داشته است. در سالهای اخیر با توجه به درآمد اندکی که از این صنعت عاید هنرمند سوزن دوز می شد، به تدریج علاقه به این هنر کاهش یافت، ولی با تلاش سازمان صنایع دستی، صنعت سوزن دوزی دوباره رونق یافته است. به جای ماده اولیه سوزن دوزی که در گذشته ابریشم طبیعی بود، امروزه از ابریشم مصنوعی استفاده می شود.

سبد بافی

در شهر تبریز بافت سبد برای حمل نان و میوه رواج دارد. برای بافتن سبد از ترکه های درخت قره آغاج، سنجد، به ،آلبالو و بید اسنفاده می شود. در شهر مراغه و روستاهای اطراف آن نیز سبد های بسیار ظریفی از چوب موسون می بافند. در مرند و روستاهای بناب و بهرام و کشکسرای از ساقه کندم برای ساخت سبد استفاده می شود.

موسیقی

در آذربایجان، موسیقی جزئی از فرهنگ زنده مردم حساب می شود. در این میان موسیقی مردمی شناخته شده«عاشیق لر» (عاشق ها) که با سرشت بومی مردم آذربایجان آمیخته است، از جایگاه ویژه ای برخوردار است. پیشینه این موسیقی کم وبیش روشن است و امروزه نیز در برگزاری مراسم و آئین های سنتی نقشی فراموش نشدنی دارد.

در گذشته، تا زمانی که به دوره اشکانیان باز می گردد، گروه هایی بودند که تاریخ فراز و نشیبهای اجتماعی را در قالب سروده ها و داستانها در بزم ها و گردهمایی ها برای مردم باز می خواندند، این افراد «گوسان لار»(خنیاگران) نامیده می شدند.

عاشق های با تجربه و توانای آذربایجان نیز چنین می کنند. آنان به هنگام خواندن ترانه های بومی با چیره دستی به نواختن ساز می پردازند و شورانگیزترین گونه های«هاوا» را برگزار می کنند و به بیان منظوم حماسه های پر شور و داستان ها ی بومی می پردازند.

عاشق ها هنرمندانی هستند که از میان مردم برخواسته اند و با هنر اصیل و نوای دلنشین ساز خود همراه با ترانه های دلپذیر و مناسب با شرایط مراسم، در مجالس عروسی و قهوه خانه ها به ترنم در می آیند.

عاشق های معاصر آذربایجان مالک گنجینه عظیم هنر و ادبیات تاریخی نیاکان خویشند. آنها سروده های استادانه و زیبای خود را با احساسی ناب و انسانی و حفظ امانت هنر عاشقی در میان مردم رواج می دهند.

در آذربایجان کمتر دهکده‌ای را می‌توان یافت که جشن ها و عروسی هایشان بدون عاشق برگزار شود. حتی در مناطقی که عاشق نیست، فرسنگ ها راه پیموده می شود تا عاشقی به جشن دعوت شود و مجلس را با سخنان حکمت آموز، ترانه ها و منظومه های دلنشین خود گرمی و شور بخشد.

عاشق « ساز» می نوازد. ساز آلتی است شبیه تار؛ مرکب از نه سیم که بر سینه می نهند و می نوازند. نام قدیمی ساز «قوپوز» چیزی شبیه کمانچه های کنونی بود.اغلب یک یا دو بالابانچی( نوازنده بالابان) و قاوالچی(دایره زن) عاشق را همراهی می کنند. گاهی نیز چند دسته عاشق با هم ظاهر می شوند و هنرنمایی می کنند.

عاشق هنرمند مردم است و باید در چندین هنر مهارت و استادی داشته باشد. او هم شاعر است، هم آهنگساز، هم خواننده، هم نوازنده، هم هنرپیشه و هم داستان گو. به عبارت دیگر عاشق در تمامی این عرصه ها خلاق است و هنرمندی است که این همه را با انگشتان ماهر و صدای دل نوازش، اجرا می کند.

در روزگاران گذشته، به این هنرمندان علاوه بر اوزان و عاشیق، وارساق و یانشاق هم می گفتند و به هنرمندترین و شایسته ترینشان« دده » اطلاق می شد. از این میان می توان به دده یاد یاد( قرن ده هجری قمری)، توراب دده(قرن 12 هجری قمری)، دده قاسم(قرن 13 هجری قمری)، و کرم دده و مشهورتر از همه ««دده قورقود»» اسطوره‌ای اشاره کرد.

برج و کنبدهای آذربایجان ، نمادی از آگاهی و بیداری ایرانیان

ایران ، مظهر یکی از تمدن‌های تراز اول جهان است و آذربایجان ، نامی پر آوازه درتاریخ ایران است و یکی از جذاب ومهم ترین اماکن تاریخی آذربایجان شرقی برج و گنبدهای آن است که علاوه بر ثبت بخشی از تمدن، نماد از بیداری و آگاهی مردم این منطقه در طول تاریخ دارد.

برج خلعت پوشان که در فاصله 10 کیلومتری تبریز، در یک کیلومتری شمال جاده تبریز ـ تهران ، در روستای کرگج از دهستان باسمنج، برج آجری بلندی به شکل منشور وجود دارد که به برج « خلعت پوشان » معروف و است.
بنا احتمالاً متعلق به اواخر دوره صفویه یا زندیه است. نام این بنا از انجام مراسم ویژه خلعت پوشانی حکام و امرای حکومتی در آن مایه گرفته است.

بنا بر روایات تاریخی در دوره قاجاریه مراسم خلعت پوشانی اهدایی پادشاهان ایران به حکام آذربایجان در زمانی که تبریز نایب السلطنه نشین بوده است در این محل انجام می شده است و حکم انتصاب آن نیز که توسط پیک های ویژه حکومتی از مرکز می رسید از این برج قرائت می شده است.

آخرین مراسم خلعت پوشانی در این عمارت در سال یکهزار و سیصد و سی هجری قمری و در زمان انتصاب صمدخان مراغه ای به حکم رانی آذربایجان انجام گرفته است.

برج خلعت پوشان برج آجری منشورشکل بلندی است که دارای یک قاعده کثیرالاضلاع 16 ضلعی است که قطر قاعده آن 9 ممیز 5 متر می باشد.

برج دارای 2 طبقه است، سقف طبقه اول گنبدی و سقف طبقه دوم ریخته و بعداً با تیرآهن پوشش شده است.طاق نماهای جهات اصلی شکل طاق جناغی هستند اماجوانب دوازده گانه دیگر به شکل اسپر و دارای طاق نما و تزئیناتی از آجر و کاشی به رنگهای سیاه و آبی می باشد.

راه پله طبقه هم کف به طبقه اول و پشت بام در گوشه شمال شرقی بنا واقع شده است. مالکیت بنا متعلق به دانشگاه تبریز بوده و از نظر تاریخی و معماری بنایی است منحصر بفرد که تا کنون باقیمانده است.

براساس متون و سفرنامه های دوره قاجاریه برج در داخل استخری قرار داشت که با گذشتن از روی پلی ورود به ساختمان میسر می شده است.اکنون کانال اطراف برج پر شده و بصورت پیاده رو فرش شده ای در آمده است.

برج‌ آتش نشانی ، تبریز‌

برج آتش نشانی نبش خیابان خاقانی و خیابان بهادری تبریز واقع شده و تاریخ بنای آن مربوط به اواخر دوره قاجاریه است.

این برج‌ آجری‌ به‌ ارتفاع‌ 23 متر که‌ پلان‌ آن‌ در داخل‌ برج‌ دایروی‌ است‌ و یک‌ رشته‌ راه‌ پله‌ حلزونی‌ به‌ بالای‌ برج‌ که ‌مشرف‌ به‌ شهر است‌ می‌رسد. بخش‌ تحتانی‌ برج‌ چهار طاقی‌ آجری‌ بسته‌ای‌ است‌ بطول‌ هر ضلع‌ چها ر ممیز شصت متر و ارتفاع‌ چهار ممیز هفتاد متر که‌ در ورودی‌ به‌ ابعاد یک ممیز ده متر از طرف‌ شرق‌ و نورگیری‌ به‌ ابعاد یک ممیز 10متر در طرف‌ مغرب‌ دارد. 4طاقی‌ فوق‌ که ‌به‌ منزله‌ پایه‌ برج‌ است‌ به‌ قرنیز سنگی‌ منتهی‌ می‌شود.

پلان‌ برج‌ از آن‌ به‌ بعد هشت‌ ضلعی‌ با قاب‌ بندیهای‌ آجری‌ است‌. بند اول‌ به‌ ارتفاع‌ دو ممیز چها و پنج متر و بند دوم‌ و سوم‌ هر یک‌ به‌ بلندی‌ 5 ممیز 85 متر و بند آخر که‌ بخش‌ انتهایی‌ است‌ دارای‌ هشت نورگیر هلالی ‌است که‌ قبل‌ از سقف‌ شیروانی‌ قرار گرفته‌ است‌. این‌ برج‌ در گذشته‌ بصوت‌ برج‌ دیده‌ بانی‌ جهت‌ اعلام‌ محل‌ آتش‌ سوزی‌بوده‌ است‌.

برج سنگی قارلوجا :

این برج در روستای قشلاق قارلوجا در کنار رود ارس واقع در مسیر راه خمارلوـ اصلا ن دوز قرار گرفته و از یک بنای کوتاه هشت ضلعی تشکیل شده است. این بنا منسوب به قرن هفتم و هشتم هجری قمری است و در دوره صفویه تعمیراتی در آن بعمل آمده است.

دیوارها و گنبدهای بنا تمامی از سنگهای تراش معمولی ساخته شده و زیر آن نیز سردابه ای وجود دارد که احتمالاً مدفن یکی از بزرگان ایلخانان مغول است. اضلاع برج یک ممیز 75 متر و از بلندی آن حدود پنج متر باقی مانده است.

برج مدور مراغه

این برج درفاصله 10 متری شمال برج مادر هلاکو مقبره دیگری بنام برج مدور قرار دارد. تاریخ بنای برج ، طبق کتیبه کوفی آن ماه رجب سال 563 هجری قمری است. لیکن در مورد نام بانی بنا و مدفون داخل آن هیچگونه اطلاعی دردست نیست.

بنا ، ظاهری ساده دارد و از دو طبقه تشکیل یافته است . سردابه و اتاق فوقانی ، سردر ورودی برج مدور مانند گنبد سرخ دارای قاب بندی و طاقی هلالی شکل است که درگاه را احاطه کرده و در بالای آن و همچنین زیر طاق هلالی کتیبه ای به خط کوفی با نقوش ترکیبی از آجر و کاشیهای فیروزه ای به چشم می خورد .

تزئینات کاشی و نقوش که در بندکشی بین آجرها به صورت مهرهایی با نقش الله و نقوش هندسی به کار رفته امتیاز خاصی به این بنا داده اند.اتاق فوقانی سابقاً دارای پوشش گنبدی و در داخل دارای گچ بری و تزئینات گچی بوده که از آن همه هنر و زیبایی فقط درگوشه و کنار آن قطعاتی به جا مانده است .

نمای خارجی بسیار ساده و شامل از اره سنگی و آجرکاری معمولی است. پوشش بنا را سابقاً گنبدی دوپوش تشکیل داده که به مروز زمان فرو ریخته و جهت جلوگیری از خرابی آن سقف تیرپوشی با شیروانی بر روی آن احداث نموده اند.

مساحت برج هشتاد متر مربع با سردابه و زیربنای آن پنجاه متر مربع است.

برج گنبد سرخ مراغه

این برج که در جنوب غربی شهر مراغه واقع می باشد، به گنبد سرخ مشهور است. به استناد کتیبه‌هایی که بر سر بنای کنبد سرخ نصب شده است ، بنای این گنبد در سا لپانصد و چهل و دو هجری قمری به دستور عبدالعزیز محمودبن سعد رئیس آذربایجان و بوسیله بنی بکر محمدبن بندان بن المحسن معمار ساخته شده است.

بطورکلی این گنبد بنایی است مربع شکل شامل سردابه و اتاق فوقانی و اتاق اصلی که بر روی سکوی سنگی قرار دارد و بوسیله هفت ردیف پله میتوان به آن دسترسی یافت . دخمه یا سردابه در میان سکو واقع شده و از جمله جبهه شمالی میتوان به آن راه یافت . سقف آن بر روی دیوارهای جانبی و ستون مربع شکلی که در وسط دخمه قرار دارد استوارشده است.

قسمت ورودی گنبد سرخ شامل درگاه بلند و زیبایی است که آجرکاری پرنقش و نگار ظریفی همراه با کاشی های فیروزه ای که تازه در معماری سلجوقی متداول گشته بود زینت یافته است که اطراف این آجرکاری را کتیبه هایی به خط کوفی احاطه کرده است.

درقسمت بالای آن کتیبه ای به خط کوفی مشاهده می شود که متضمن تاریخ بنای گنبد می باشد که جلوه خاصی به بنا بخشیده است.

نمای 3 ضلع شرقی و غربی و جنوب این گنبد هر کدام دارای دو طاق نمای آجری با طرحهای تزئینی و 3 طاق مزین به آجرکاری می‌باشد و درکتیبه جبهه شرقی آیه 54 سوره 39 قرآن نوشته شده و در جبهه غربی کتیبه‌ای است که نام سازنده بنا را نشان می دهد و در 4 گوشه خارجی بنا ستون‌های مدوری با تزئینات آجری وجود دارد که علاوه بر کمک به ایستایی بنا به زیبائی آن نیز می افزاید. قسمت داخلی بنا به صورت فضایی مربع شکل است که در سه ضلع آن هر کدام دو طاق نما همانند نمای خارجی تعبیه شده است . در گذشته در طول برج کتیبه‌ای گچ بری شده مزین به آیات قرآنی بوده که به مرور زمان از بین رفته است.

برج گنبد غفاریه ، مراغه

این برج یکی از زیباترین بناهای قرن هشتم هجری قمری است که در زمان سلطان ابوسعید بهادرخان حاکم وقت ایلخانی ساخته شده است.
در مورد وجه تسمیه آن باید گفت از نام فردی بنام نظام الدین احمدبن حسین غفاری که در زمان آق قویونلوها به هنگام مراجعت از حج عمارتی در نزدیکی بنا احداث و املاک و باغی برای مصارف آن وقف می کند،گرفته شده است.

گنبد غفاریه با الهام از گنبد سرخ مراغه ساخته شده برروی سکوی سنگی و بر فراز دخمه ای استوار شده است.چهار گوشه آن به وسیله ستونهایی که دارای تزئینات آجری است زینت یافته است.

درگاه ورودی بنا دارای یک طاق نمای بزرگ و دو طاق نمای باریک و بلند جانبی است.طاقنمای مرکزی دارای تزئینات زیبای معقلی مرکب از آجر و کاشی های الوان سیاه و سفید فیروزه ای و دو کتیبه به خط ریحان می باشد که کتیبه بالایی مشخص می کند بنا در زمان سلطان ابوسعید بهارخان ساخته شده و کتیبه پایینی به نظر می رسد نام و القاب مدفون در مقبره باشد که قسمتی از آن به کلی از بین رفته است.

گنبد غفاریه در هر یک از اضلاع شرقی و غربی و جنوبی دارای دو طاق نما و هر یک از آنها دارای قاب مستطیلی منقش به نقش و نگارهائی از کاشی و آجر می باشد.

این بنا به شماره یکصد و سی و هفت در فهرست آثار ملّی به ثبت رسیده است و از قراین پیداست که این بنا مدفن « امیر شمس الدین قراسنقر الچرکسی المنصوری » از امرای ممالک مصر است که در سال هفتصد و بیست و هشت هجری قمری به دستور سلطان ابو سعید به قتل رسید.

برج گنبد کبود ، مراغه

این گنبد که به مقبره مادر علاکو نیز معروف است در حدود ده متری برج مدور واقع است. در این برج کتیبه ای که تاریخ بنای آن را معلوم نماید وجود ندارد ولی کارشناسان آن را مربوط به دوره سلجوقی دانسته و تاریخ بنای آن را به سال پانصد و نود و سه نسبت می دهند . عده ای نیز به علت انتساب برج به مادر هلاکو آن را متعلق مغول می دانند ولی عقیده « آندره گدار » تاریخ بنای برج باید مربوط به قبل از هلاکو باشد.

بنای این برج ده ضلعی است و در زوایای ده گانه آن ستونی مدور با تزئینات تخمیری تعبیه شده که تا زیر طالق های موجود ادامه می یابد. زیر قوس طاق نما ها به سه ردیف مقرنس ساده و تزئینات پرکار معقلی زیبا زینت یافته است.

در زیر گنبد از داخل یک حاشیه از کتیبه گچ بری به خط نسخ از آیات سوره شصت و هفت قرآن مجید به چشم می خورد . از سایر تزئیینات داخل مقبره اعم از کچ بری ها و نقاشی ها آثار کمی برجای مانده است. در زیر اتاق اصلی برج نیز سودابه کوچکی وجود دارد.


آیین و سنت های مردم آذربایجان در نوروز

آیین‌ها و سنت‌های قدیمی هر سرزمین و دیاری، یادگارهایی گران‌سنگ از گذشته‌های دور مردم آن سرزمین هستند. سنت‌ها و رسم‌هایی که سینه به سینه از دوردست‌های تاریخ به امروز رسیده‌اند و شاید بسیاری از آن‌ها در تاریکی گذر زمان به فراموشی سپرده شده‌اند. نوروز یکی از ماندگارترین این سنت‌هاست که مانند هزاران سال پیش هم‌چنان پویا و زنده در زندگی ایرانیان متبلور است.

در این بین آذربایجانی‌ها هم نوروز باستان را با ده‌ها رسم و سنت قدیمی‌اش محفوظ نگاه داشته‌اند و هر سال باشکوه‌تر از سال پیش آن‌را برپا می‌دارند.

نوروز بزرگ‌ترین عید مردم آذربایجان محسوب می‌شود و در تمامی مناطق این خطه از ایران‌زمین برگزار می‌شود. آذربایجانی‌ها از این عید با عنوان‌هایی چون « نوروز بایرامی» و « ایل بایرامی» یاد می‌کنند و گاه لفظ بایرام به معنای عید عموما به این عید بزرگ اختصاص داده می‌شود.

واژگانی چون «‌بایرام آخشامی» (عصر عید)، «بایرام آیی» (ماه عید)، « بایرام گونی» (روز عید)، « بایرام بازاری» (بازار عید)، « بایرام سفره‌سی» (سفره‌ی عید)، «‌بایرام پالتاری» ( لباس عید) ، «بایرام یومورتاسی» (تخم‌مرغ عید) ، « بایرام ایش لری» (کارهای عید)، « بایرامائق» (عیدی) و ... همه و همه در ارتباط با عید نوروز استعمال می‌شوند.

در گذشته مردم این منطقه از واژه بایرام برای نام‌گذاری فرزندان خود نیز بهره می بردند. ممکن بود کودکی در روز عید نوروز متولد شود و نام‌هایی چون بایرام، بایرامعلی، بایرام خاتون، نوروز، نوروز علی و... را به خود گیرد.

تبریک‌هایی چون «‌بایرامئز مبارک اولسون» (عیدتان مبارک‌باد)، « یوز بئله بایراملار گوره سیز» ( صد سال به از این سال‌ها)، « گلن گون لریز خیره قالئن» (روزهای آینده‌تان به خیر و نیکی ختم شود)، « نئچه بئله ایل لره یئتیشه سیز» (سال‌هایی به همین خوبی در پیش رو داشته باشید ) و ... از رایج‌ترین شادباش‌های مردم آذربایجان به مناسبت عید نوروز است.

نوروز مقدمه‌هایی را هم دارد؛ زنان کدبانوی آذری از چند روز مانده به عید دست به کار می‌شوند و کار خانه‌تکانی را آغاز می‌کنند. شستن فرش‌ها، گردگیری، رنگ کردن خانه و تزیین اتاق مهمان (قوناق اتاقی) از جمله این کارهاست پخت انواع کلوچه‌های سنتی مانند «دستانا»، «نزیک»،‌ تهیه تخم مرغ رنگ‌شده، تهیه سبزه و سمنو و آماده کردن سفره عید از دیگر امور مقدماتی عید نوروز هستند.

ایام عید آجیل مخصوص خود را دارد و تبریز و ‌آذربایجان در مرغوبیت و تنوع آجیل زبان‌زد خاص و عام هستند.

سایاچی‌ها با قلب‌هایی مالامال از آرزوهای خوش و دعاهای خیر

سایاچی‌ها با قلب‌هایی مالامال از آرزوهای خوش و دعاهای خیر، روزشمار پایان سال را با شعر و ترانه زمزمه می‌کنند و خیر و برکت سال آینده را از درگاه بی‌همتای بخشنده طلب می‌کنند.

مراسم سنتی «سایا» از جمله زیباترین رسم‌های مردمان خطه آذربایجان به مناسبت روزهای پایانی سال و آغاز سال نو است که از چندین ده روز مانده به عید نوروز در شهرها و روستاهای مختلف آذربایجان برگزار می‌شود.

برپا کننده این مراسم شخصی به‌نام « سایاچی» است. وی در روزهای پایانی هر سال خانه به خانه می‌گردد و با خواندن شعرهایی مخصوص برای اهالی هر خانه‌ای سالی پر برکت را آرزو می‌کند. او هم‌چنین روزهای مانده به عید را شمارش می‌کند و بدین جهت می‌توان گفت به احتمال زیاد، واژه « سایا» از مصدر ترکی «سایماق» به معنای «‌شمردن» گرفته شده است.

سایاچی‌ها در مقابل دعاهای خیر و شعرهای دوست‌داشتنی خود از صاحب‌خانه‌ها هدیه و انعامی را دریافت می‌کنند. این هدیه ممکن است گندم و جو و شیرینی و آجیل باشد یا مبلغی پول به سایاچی هدیه داده شود.

سایاچی در شعرهای خود برای کسانی که با میل و رغبت و گشاده‌دستی به او هدیه و انعام داده‌اند، آرزوی تولد فرزند پسر در سال آینده را می‌کند و برای آن‌هایی که هدیه‌ای اندک و کم‌ارزش داده‌اند، دختردار شدن را می‌طلبد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها