این امر نیازمند تحقیق عمیق، آرشیو دقیق و تحلیلی منصفانه است تا از کلیشهها فاصله بگیریم ومخاطب را به تأمل واداریم. در این راستا مجموعه مستند «استعمار؛ داستان یک تاریخ»به تهیهکنندگی مهدی فارسی و کارگردانی محسن فارسی هر شنبه از شبکه افق پخش میشودکه با بررسی ریشههای الهیاتی و تاریخی استعمار در اروپا، ازطاعون قرن سیزدهم تا نسلکشیهای معاصر توانسته توجهات زیادی را به خود جلب کند.
جستوجوی ریشههای استعمار
محسن فارسی با بیان آنکه ایده این مجموعه را از برادرم مهدی گرفتهام، میگوید: من ابتدا نه اطلاعات کافی از موضوع داشتم و نه علاقهای به آن. حتی فکر میکردم استعداد ساخت مستندهای تاریخی را ندارم اما در فرآیند تولید، متوجه علاقهام به این نوع مستندها شدم و امیدوارم خروجی نهایی برای علاقهمندان به تاریخ و فرهنگ ایران جذاب باشد. در روزهای نخست، هیچ ذهنیتی از وقایع یا داستانهای پیش رو نداشتیم. مثلا بحث فلسفه اروپا با ریشه در یونان باستان که اروپاییان به غیراروپاییان «بربر» میگفتند یا ارتباط تولد استعمار با شیوع طاعون در اروپا از جمله روایتهایی بودند که به چشم نمیآمد. داستان از این قرار است که در این واقعه، ککی کوچک ازچین به اروپا میرسد و باعث مرگ حدود۵۰میلیون نفر از جمعیت ۸۰میلیونی میشود. این امر ذهنیت مردم نسبت به خدا راتغییردادو آنها را به انسانگرایی (هسته اصلی رنسانس هنری ایتالیا) رهنمون ساخت. جالب است چنین بیماریای تحولات عظیمی ایجاد کرد و نتایج آن را امروز در تاریخ استعمار میبینیم. بنابراین پس از ۱۰ماه تحقیق بر ریشهها، تصمیم گرفتیم مستند را از قرن سیزدهم آغاز کنیم.
فراتر از روایتهای سطحی
این مستندساز درباره روند ساخت «استعمار؛ داستان یک تاریخ» اضافه کرد: برنامهریزی ما برای تحقیقات این بود که مستند را برمبنای مجموعهای از داستانها بنا کنیم و تاکید چندانی بر مفهوم استعمار نداشته باشیم. برادرم به کتابهایی از آقای مهدی میرکیایی درباره استعمار برای نوجوانان توجه داشت اما این کتابها با نقدهای جدی مواجه بودند. نقد اصلی به این آثار آن بود که اگرچه داستانهای جذابی در آنها گردآوری شده اما استعمارگران بهدرستی معرفی نشدهاند. پژوهشگران بر این باور بودند که حتی اگر محتوا برای نوجوانان باشد، شناخت صحیح ماهیت استعمار و استعمارگران ضروری است تا بهترین داستانها توجیه مفهومی داشته باشند. شخصا از این کتابها استقبال نکردم. چون پس از مطالعه و بررسی نقدها متوجه شدم آنها از تحلیل و تبیین مفهوم استعمار به سادگی عبور کردهاند. وی افزود: بنابراین پژوهش ما از روایتهای سطحی پرهیز کرد. متاسفانه روایتی رایج در آموزش و پرورش درباره تاریخ استعمار وجود دارد که میگوید اروپا با انقلاب صنعتی به برتری فرهنگی ذاتی رسید و منابع دیگران را برای پیشرفت تصاحب کرد. این درحالیاست که استعمار فراتر از جنبه اقتصادی است و ابعاد الهیاتی پیچیدهای دارد؛ شیوع طاعون در اروپا، رابطه اروپاییان با خود و خدا را دگرگون کرد، زیرا درحالیکه در فلاکت، بدون پیشرفت و بیروحی بهسر میبردند، کلیسا و خدای آن را بیکارکرد یافتند. تغییر این مفاهیم، زمینه استعمار را فراهم آورد؛ از این رو، تحقیقات ما طولانی شد تا منطق استعمار را استخراج کنیم و فراتر از توصیفات سطحی، توضیح دهیم چرا آنها استعمارگر شدند.
فارسی در توضیح بیشتر دراینباره عنوان کرد: اخیرا برای مصاحبهای به شبکه خبر رفتم. زمان انجام گریم، گریمور پرسید: «این تاکیدی بر استعمارگری اروپاییان با توجه به غارتگری و جنایت میشود را که حاکمیتهای ایران مانند ساسانیان و هخامنشیان هم داشتهاند، پس چرا استعمارگری به اروپاییان اطلاق میشود؟» این سؤال منطقی است، زیرا ما هرگز منطق استعمار را واضح تشریح نکردهایم. بنابراین مردم حکومتهای تاریخی ایران را مشابه اروپاییان میدانند. اما منطق استعمار فراتر از اینهاست و همانگونه که پیشتر اشاره شد، به نگرش انسان نسبت به خود، رابطهاش با خدا و دیدگاهش به سایر حاکمیتها بازمیگردد. اینجاست که تفاوت آن بادیگر نظامهای حاکم در طول تاریخ جهان آشکار میشود.
کارگردان «استعمار، داستان یک تاریخ» رویکرد تیم تولید در تهیه این مستند را اینگونه توضیح داد: نگاه ما به استعمار در این مستند، جنبه اقتصادی ندارد، زیرا مفهوم استعمار در رویکرد ما فراتر از بعد اقتصادی است. یکی از دامهای فیلمسازان و پژوهشگران، بهویژه در ایران، تأکید بیش از حد بر جنبه اقتصادی استعمار است؛ این درحالیاست که اگر «اقتصاد» را بازتعریف کنیم، خواهیم دید به همه تصمیمگیریهای انسانی مانند انتخاب جای پارک در پارکینگ یا حتی فراهمکردن مقدمات ازدواج، مرتبط است، و بهاینترتیب متوجه خواهیم شد علوم انسانی حوزهای یکپارچه و فراتر از محاسبات عددی است. پژوهش ما بر بازتعریف استعمار در چارچوب علوم انسانی و فلسفه متمرکز است؛ البته این مستند خالی از جنبههای اقتصادی نیست، اما این بعد بسیار کمرنگتر از ابعاد علوم انسانی این مفهوم گسترده است.
چالشهای تحقیق و کیفیت بالای تصویری
وی با اشاره به تهیه آرشیو تصاویر لازم بیان کرد: استعمار از موضوعاتی است که تصاویر مرتبط با آن را نمیتوان با جستوجوی ساده عبارتی در فضای مجازی یافت و آرشیوی جامع بهدستآورد؛ بسیاری از عبارات آن بار معنایی دارند و برای رسیدن به تصویر مورد نظر، نیاز به رویکرد عمیق است. برادرم مهدی بر ایجاد «خوانش تصویری» در فیلم تأکید داشت: تحقیقات را طوری پیش ببریم که هر داستان به تصاویر یا نقاشیهای معروف مرتبط باشد، تا وقایع را بر اساس آن توصیف کنیم. این در فیلم ساده است (مانند عبور نقاشی و روایت داستانش)، اما در تحقیق و آرشیو، فرآیندی پرزحمت است که سطح فیلم را بالاتر میبرد. در مستندهای دیگر، بدون تصویر مناسب از تصاویر استوک استفاده میشود و ارتباط متن و تصویر ضعیف میماند، اما لازم است با دانش تصویری تحقیق کنید، تصاویر مرتبط بیابید، متن بنویسید و روایت را بازسازی کنید. در مستند استعمار، داستان یک تاریخ، آرشیو غنی جمعآوری کردیم و تحقیقاتی برای خوانش تصویری انجام دادیم. تا حدی دراینباره موفق شدیم، اما یافتن تصاویر باکیفیت تاریخی آسان نبود، مثلا در پروژه معاصر، داشتن دو ترابایت تصویر خام قابل توجه است، اما ما دو ترابایت آرشیو گلچینشده و باکیفیت از منابع دشوار (نه یوتیوب) گردآوری کردیم. برای مثال، فیلم «کریستف کلمب» دهه ۱۹۹۰ را بررسی و نسخه نگاتیو آن را به فرمت ۱۰۸۰p فول اچدی دانلود کردیم، درحالیکه نهایتا فقط حدود دو دقیقه از آن استفاده شد. پشت میز مونتاژ، تنها ۵۰ ثانیه تدوینشده میبینم که شامل ۱۵ تصویر از ۸ یا ۹ منبع مختلف است. ما در انتخاب تصاویر وسواس به خرج دادیم و جالب اینجاست که هرچند به جنبههای دیگر اثر انتقادهایی وارد شده باشد، اما بدون استثنا، هیچکس بر کیفیت تصاویر ایراد نگرفت، درحالیکه با موضوع تاریخیای روبهرو هستیم که دسترسی به تصاویرش بسیار دشوار است.
استعمار پدیده عجیبی است
فارسی گفت: متأسفانه در علوم انسانی، ما بهدنبال مبانی غربی هستیم که در قرن نوزدهم میلادی، علوم را به شاخههای جداگانهای مانند اقتصاد، سیاست، روانشناسی و نجوم تقسیم کردند؛ پس از جنگ جهانی دوم، پژوهشگران به رویکرد میانرشتهای روی آوردند تا مسائل را جامع پاسخ دهند؛ مثلا تاریخ میتواند مستقیما با نجوم مرتبط باشد و فیزیک رابط آنها شود. هرچند این موضوع نیاز به بحث مفصلتری دارد اما نباید در تحقیق پیرامون استعمار، تنها به ارتباطات سیاسی، اقتصادی و کلیشههای مرسوم بسنده کرد. استعمار پدیدهای عجیب است؛ ما در جهانی زندگی میکنیم که ظاهرا عادی است اما این حس عادی بودن نتیجه نگاه تحریفشده استعمار امروز است. اگر کمی دقیقتر نگاه کنیم، میبینیم همه چیز از تعادل خارج شده و جهان در آیندهای نزدیک با خطر نابودی جدی روبهرو خواهد بود. سردمداران در حال غارت منابع هستند و ثروتمند میمانند اما به ما جهان را عادی و بیخطر نشان میدهند تا از خطرات کمین کرده غافل بمانیم؛ درک داستانهای استعماری به فهم بهتر زمانه کنونی کمک میکند.
نسلکشی و بیفرهنگی اروپا
این مستندساز ادامه داد: برای مثال در قرن هجدهم، اروپاییها پس از غارت سرزمین سرخپوستان، آناناس، (میوهای نایاب در اروپا) را آوردند و تجارت آن بهدلیل سودجویی، بسیار سودآور شد؛ برای مشروعیتبخشی، آن را نماد طبقه اجتماعی بالا معرفی کردند، بهطوریکه خانوادهها برای اجاره یک آناناس (نه مصرف، بلکه نمایش یک یا دو روزه روی میز) معادل ۱۲۰۰ تا ۲۰۰۰ دلار امروزی پرداخت میکردند که ادعایی بر پیشرفت و ثروت بود. این مثال خندهدار به نظر میرسد اما نمونه معاصرش گوشیهای آیفون اپل است که فشار روانی استعمار را تحمیل میکند؛ در یکی از بخشهای این مجموعه مستند که هنگام نمایش برای چند نفر، بینندگان چنان تحت تأثیر قرار گرفتند که نتوانستند ادامه دهند و خواستند تصاویر زودتر رد شود، نشان میدهیم چگونه کودکان کنگویی بدون دستمزد و در خطر مرگ، در معادن کبالت (ماده ضروری باتریها) کار میکنند و این کبالت چگونه به آیفون تبدیل میشود، درحالی که کشورهای مصرفگرای جهان سوم توسط رسانهها شستوشوی مغزی میشوند تا بدون مدل خاص آیفون، شأن اجتماعیشان پایین تلقی شود. اینها محصولات استعمار است و باید تاکید کرد که استعمار رابطه انسان با خود و با خدا را دستخوش تغییرات وحشتناکی کرده است. بهعبارتی میتوان گفت که خدا تقریبا از زیست انسان معاصر حذف شده است. وقتی این داستانها را در استعمار، داستان یک تاریخ میبینید، از دو چیز حیرت میکنید: نخست، حجم کشتارها؛ در جهانی که ۴۵۰ میلیون جمعیت داشته، بیش از ۱۵۰ میلیون سرخپوست بهطور رسمی نسلکشی شدهاند، فقط برای دسترسی به منابع جغرافیایشان، آنها را غیرانسان میخواندند. دوم، از شدت بیفرهنگی اروپا غبطه خواهید خورد. این موارد همچنان در زمانه ما نیز کاربرد دارد.
وی در پایان تاکید کرد: البته باید دقت داشت که بحث استعمار در مجموعه ما به معنای نفی کامل اروپا نیست؛ اروپاییها در زمینههای روانشناسی، طرحواره درمانی و صنایع، پیشرفتهای علمی قابلتوجهی داشتهاند که الگوبرداری از آنها را بلامانع میکند. علم را نمیتوان به یک مکان یا گروه محدود کرد، مثلا نمیتوان گفت چون اروپاییها در روانشناسی پیشرفت کردهاند، ما حق استفاده از آن را نداریم؛ این مشابه رفتار کلیسا در گذشته است که با آمار بالای مرگومیر طاعون، مردم را از دین زده کرد. رویکرد ما در این مستند نفی اروپا نیست؛ کما اینکه اروپاییها هنگام ورود به دریانوردی از مسلمانان در نقشهبرداری و ساخت کشتی کمک گرفتند، هرچند بعدها همان مسلمانان را ظلم و قتلعام کردند اما علم را نفی نکردند. همچنین ما نمیگوییم استعمار بد است و به این بهانه باید ساختارهای ناقص حاکمیتی خود، چه چینی، آفریقایی یا ایرانی را بپذیریم و شرایط سخت را تحمل کنیم تا در مقابل استعمار بایستیم.
یک خانواده مستندساز
مستندسازی در خانواده فارسی ریشه دارد و با توجه به اینکه محمدعلی فارسی (از پیشکسوتان حوزه مستندسازی) پدر مهدی و محسن است، آنها از بچگی با شرایط و روند مستندسازی آشنا بودهاند. محسن فارسی در پاسخ به اینکه تاثیر شاگردی در محضر پدر بر روند مستندسازیشان چه بوده، ادامه داد: یکی از ویژگیهای برجسته پدرم که مستندسازان از آن الگو میگیرند، انتخاب سوژه مناسب برای مستند است. او با دقت و وسواس بسیار گاه ماهها تحقیق میکرد تا اگر سوژهای فاقد پتانسیل لازم بود، ضررها را بپذیرد و کنار بکشد. من و برادرم نیز از این رویکرد پیروی کردیم و سوژه استعمار را بهدلیل جنبههای تاریخی و روایتهای جذابش برگزیدیم. این ویژگیها انعطافپذیری در داستانپردازی و پرورش روایتها را فراهم میکنند و بازتابی از وسواس پدرم در مستندسازی هستند.