کاری که اکنون در حال انجام آن هستی، صرفا یک تمرین شخصی نیست، بلکه نوعی فرهنگسازی هم بهشمار میرود و میتواند الهامبخش بسیاری از افراد باشد.
دقیقا همینطور است. این چالش ترکیبی است از ورزش صبحگاهی و عصرگاهی و مطالعه روزانه. هر روز ۱۰ صفحه کتاب خواندن و فاصله گرفتن از فضای مجازی باعث میشود مغز فعالتر و کارآمدتر عمل کند.
حتی میتوان با گرفتن یک عکس سلفی از تغییرات بدن، پیشرفت روزانه را به چشم دید. رژیم غذایی نیز بخش مهمی از این برنامه است؛ من خودم اکنون مصرف کربوهیدرات و برنج را محدود کردهام تا بدنم نظم بیشتری پیدا کند.
وقتی ورزش، تغذیه سالم و مطالعه با هم ترکیب میشوند، نه فقط جسم بلکه روح و ذهن نیز تقویت میشود و نوعی نظم و انضباط در زندگی شکل میگیرد.
اصلا چه شد که به فکر این چالش افتادی؟
بسیاری از همکاران من مانند مهران غفوریان و دیگران این مسیر را تنها برای کاهش وزن آغاز کردند، اما هدف من بسیار فراتر بود. میخواستم هم سلامت جسمم حفظ شود و هم سلامت روح و ذهنم.
تحقیقات نشان میدهد تنها ۵ درصد مردم جهان میتوانند چنین چالشهایی را بهطور کامل انجام دهند، بنابراین تصمیم گرفتم هدفی چالشی و جدی برای خودم تعیین کنم.
قانون این چالش نیز این است که اگر روز هفتادوچهارم یک آیتم انجام نشود، آن هفت روز از بین میرود و باید دوباره از ابتدا شروع کرد. این سختگیری انگیزه و تمرکز فرد را بهشدت افزایش میدهد.
هدف اصلی این چالش چیست؟
هدف اصلی، تقویت اراده و نظم ذهنی است. حتی ممکن است در طول این مسیر پیشنهاد کاری پیش بیاید که نتوانی آن را رد کنی. در این شرایط چه میکنی؟ من آن کار را انجام میدهم و سپس به ادامه چالش بازمیگردم. حقیقت این که ده صفحه کتاب و ورزش، اموری سخت و غیرقابل هماهنگی نیستند، فقط نیازمند اراده و برنامهریزی است.
پیش و پس از چالش، ساعت خواب و بیداری تو چگونه است؟
اصولا همه میدانند صبح زود بیدار شدن خوب است. من نیز به سبب تربیت پدرم همیشه ساعت مشخصی بیدار میشدم. حتی پیش از این چالش، ورزش و تناسب اندام برایم اهمیت داشت. اولین ورزشی که آغاز کردم، ورزش مثلث بود و حداقل چهار جلسه در هفته تمرین داشتم.
هدفم ایجاد فاصله از استرس و اضطراب روزانه و رسیدن به آرامش نسبی بود. اکنون ساعت چهار و نیم صبح بیدار میشوم و شب حدود ساعت ده به خواب میروم. این نظم به من کمک میکند تا روزم را بهتر مدیریت کنم و بتوانم به اهدافم در ورزش، مطالعه و زندگی شخصی دست یابم.
به نظر میرسد چالش ۷۵روز بازخوردهای جالب و متنوعی از سوی مخاطبان داشته است. میتوانی درباره تأثیرگذاری و واکنشها توضیح بدهی؟
بله، واقعا بازخوردها فراتر از انتظار بود و نکات جالبی را نمایان میکند. برای مثال، دوستانم در ترکیه همراهی کردند و گفتند که از صبح همان روز، ساعت شش بیدار شده و ورزش خود را آغاز کردهاند. این نشان میدهد انگیزه افراد زنجیرهای عمل میکند؛ وقتی یک نفر شروع میکند، دیگران نیز انرژی میگیرند و قدم در مسیر میگذارند.
حتی همین چند نفر کوچک هم میتوانند تأثیر بزرگی داشته باشند؛ وقتی مردم با هم پیش میروند، یک جریان مثبت شکل میگیرد. جالب است که برخی از این بازخوردها به شکل پیام، کامنت یا حتی تماس تلفنی بود و گاهی فقط یک جمله کوتاه کافی بود تا انگیزهای تازه ایجاد شود.
به نظر من، این جریان، مفهوم واقعی الهامبخشی را نشان میدهد؛ یعنی فردی که مسیرش. انجام این چالش، ذهن را فعال و خلاق نگه میدارد و امکان خلق ایدههای تازه برای طنز و سرگرمی را فراهم میکند. مخاطبان هم با طرح سؤال و تعامل، مسیر را جذابتر میکنند.
برای نمونه، در آخرین پروژهام، فیلم «بدل»، همواره خط قرمزهایی داشتهام که امنیت و آرامش خانواده و مخاطب حفظ شود؛ هیچگاه حاضر نبودهام از این اصول عبور کنم. این حساسیت، رعایت حد و مرز و توجه به اخلاق حرفهای، همواره بخش جداییناپذیر کار من بوده است و در واقع، این خطوط قرمز هستند که مسیر خلاقیت را امن و ماندگار میکنند.
برخی تجربههای پشت صحنه برایت دشوار بوده، درست است؟
دو تجربه واقعا سخت و آموزنده داشتهام که پشت دستم را داغ کردهاند. یکی مربوط به حضورم در برنامه «جوکر» بود؛ دقیقه نود اضافه شدم، در حالی که بچهها یک هفته تمرین کرده بودند و قرار بود جواد رضویان اجرا کند.
ساعت یازده شب احسان علیخانی تماس گرفت و گفت: «صورتم ورم کرده و نمیتوانم.» تا چهار صبح توضیح دادند که صحنه فیلمبرداری شده و باید انجام شود. فشار زیادی بود، زیرا مردم نمیدانستند که هماهنگیهای دقیق و ظریف قبلی لازم بوده است.
نمونه دیگر، آیتمی در شام ایرانی بود. در حین استراحت، ناگهان یکی از شرکتکنندگان اعلام کرد که «آقای مشهدی توهین کردهای.» این موضوع بسیار آزاردهنده بود، زیرا شما تلاش میکنید محیطی دوستانه و حرفهای ایجاد کنید و چنین اتفاقی فشار زیادی روی شما میآورد.
واقعا تجربه جالب و متفاوتی بود. من همواره عاشق آشپزی و مهماننوازی بودهام و سفرههایم معروف است. مردم همیشه از من میپرسند چه غذایی درست کنند و چه طعمی بچشند. اما در برنامه، محدودیتها و شرایط ویژه، همه چیز را تحتالشعاع قرار داد. حتی به ابوطالب گفتم: «من تخممرغ درست میکنم.» درحالیکه آشپزی من همواره با دقت و عشق انجام میشود.
نکته جالب این است که مردم از طریق تجربه طعمها و دیدن میزهای غذایی، با من ارتباط برقرار میکنند. باور کنید، من حتی پیتزا را برای اولین بار در ۴۰ سالگی خوردم! تجربههایی ازاین دست همیشه برایم جذاب بوده است. بااینحال، همواره مراقب بودهام که تصویر من در ذهن مخاطب واقعی و صادقانه باشد، نه صرفا لاکچری یا تصنعی.
بهنظر میرسد حساسیت درباره تصویر عمومی برایت اهمیت زیادی دارد.
بله، کاملا. مردم ممکن است از یک دیالوگ یا تصویر برداشت نادرست کنند و ذهنیت اشتباه بسازند؛ بنابراین همواره تلاش میکنم واقعی باشم و تصویری که از خود ارائه میکنم، مطابق با زندگی و ارزشهایم باشد. حتی در شرایطی که ممکن است برخی فکر کنند برای پول هر کاری میکنم، اصول و حقیقت برای من همواره در اولویت قرار دارد.
این برای من اهمیت دارد، زیرا هنر و زندگیام باید همراستا و هماهنگ باشند. وقتی زندگی واقعی و تصویر هنری همسو باشند، مخاطب اعتماد میکند و ارتباط عمیقتری شکل میگیرد؛ این همان چیزی است که من همواره به آن پایبند بودهام.
در طول ۴۵ تا ۷۵ روز گذشته، به نظر میرسد که مشغول طراحی و اجرای برنامهها و فیلمنامههایی بودهای. میتوانی کمی از پروژههای در دست اقدام خود صحبت کنی؟
این مدت واقعا پرمشغله و پرثمر بوده است. در حوزه سریال، چند پروژه جدی در دست دارم که عمدتا برای پلتفرمهای نمایش خانگی طراحی شدهاند. یکی از این پروژهها را برای پلتفرم «شیدا» ارائه دادهام و مراحل تولید آن در حال پیگیری است.
همزمان، یک فیلمنامه سینمایی جدی هم نوشتهام؛ قصهای اجتماعی و انسانی که اگر تولید شود، میتواند تجربهای تازه و متفاوت در سینمای امروز ایجاد کند و مخاطب را با دغدغههای روزمره و اجتماعی مواجه سازد.
صادقانه بگویم، اگر بخواهم وارد سینما شوم، ترجیح میدهم اولین اثرم اجتماعی و قابل تأمل باشد. قصه آن را کامل نوشتهام و جزئیات مراحل پیشتولید را در ذهن دارم؛ از ساختار روایت گرفته تا شخصیتپردازی و فضاسازی. اما اگر بخواهم به کمدی هم بپردازم، قصد دارم آن را با حرفهایگری و دقت طراحی کنم؛ به گونهای که خنده در دل مخاطب بنشیند، بدون آنکه نیازی به شوخیهای سطحی یا مبتذل باشد. واقعیت این است که آثار کمدی من، حتی بدون چنین شوخیهایی، ظرفیتهای موقعیتی و طرحهای متنوعی دارند که کافی است برای اینکه مخاطب را سرگرم کنند تا لذت واقعی از قصه را تجربه کند.
برخی چهرههای شناختهشده به تلویزیون آمدهاند و برخی هم در راه هستند. آیا کسی هست که شما علاقهمند باشید او را روی آنتن تلویزیون ببینید؟
بهطور خاص مجید صالحی را میپسندم. همکاری با او همواره تجربهای لذتبخش و الهامبخش بوده است. او توانایی بینظیری در ایفای نقش و خلق موقعیتهای طنز دارد و همواره حس صمیمیت و انرژی مثبت را به کل گروه منتقل کرده است. خاطرات زیادی از همکاری با او دارم؛ حتی در کوچکترین جزئیات، مانند نحوه آمادهکردن صحنه یا حتی سبزیپاککردن، دقت و ظرافت او چشمگیر بود. این سطح توجه به جزئیات، نهتنها به کیفیت کار میافزاید، بلکه باعث شکلگیری تجربهای همدلانه و حرفهای برای تمام تیم میشود.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
گفت و گو با بهزاد داداش زاده بازیکن سابق پرسپولیس و تیم ملی
مدیرعامل «بنیاد ملی پویانمایی» معتقد است فرهنگ «تولید مشترک» و توزیع مسئولیتها تنها راه توسعه بینالمللی است