استراتژیها و تاکتیکهای واشنگتن درعرصه سیاست خارجی و منطقهای، بر همین مبنا شکل میگیرد و هرگونه ادعایی از جمله تأمین امنیت منطقه، مبارزه با تروریسم و... .جملگی کلید واژههایی کاذب و انحرافی جهت توجیه این حضور اشغالگرایانه است. اگر این قاعده را مبنا قرار دهیم، به نکات قابلتوجهی در تحلیل شرایط کنونی منطقه دست خواهیم یافت.
یکی از نکات مهم این است که برای نابودی واقعی تروریسم، باید توانمندیهای نظامی، اطلاعاتی و امنیتی را به سود حاکمیت ملی کشورها توسعه داد اما آیا رویکرد نظامی و امنیتی واشنگتن در سوریه و عراق بر همین مبنا صورت میگیرد؟ قطعا پاسخ این سؤال منفی است. اقدامات میدانی و راهبردی آمریکا در منطقه غرب آسیا، بر مبنای تضعیف حکمرانیهای ملی و ماهیت سرزمینی کشورها صورت میگیرد.
نکته دیگر آنکه نسبت میان تروریسم داعش و دیگر گروههای وابسته به واشنگتن و تلآویو، بر مبنای ناامنسازی دائمی منطقه و کشورهای آن و تضعیف ارتش کشورها و دولتها صورت میگیرد. در این معادله، تروریستها همان مهرههای بازی خونین دشمنان بهشمار میآیند. تروریسمی که امروز در قالب داعش و دیگر گروههای افراطی ظهور یافته، محصول یک تصمیم ناگهانی از سوی آمریکا نبوده و ماهیت و عملکرد آنها، ناظر بر استراتژیهای کلان واشنگتن در منطقه صورت گرفته است. متأسفانه برخی کشورهای منطقه نیز از این اقدامات جنایتکارانه حمایت میکنند، زیرا میان آنها و واشنگتن ارتباطی مستقیم وجود دارد. در مواجهه با تروریسم، نیازی مبرم درخصوص آگاهی دولتها، ملتها، نهادهای امنیتی و نظامی در کشورهای منطقه وجود دارد. این قاعده در نقاط گوناگون عراق، از صلاحالدین گرفته تا الانبار و دیاله صدق میکند.
