مثل زمانی که مادر وهب نصرانی سرِ از پیکر جدا شده فرزندش را به چنگ میگیرد و مقابل دشمن میاندازد و بیباکانه میگوید آنچه در راه خدا داده بازپس نمیگیرد. یا سکانسی که زهیربن قین بجلی خود را در کارزار معرفی میکند و با صدایی رسا و لبهایی خشک و تشنه از مولایش حسین(ع) میگوید.این است جادوی تصویر که همچنان چشمان مخاطب را سحر و او را به این روضه تصویری مجذوب میکند.در این میان نباید از جادوی قلم داوود میرباقری و یارانش(حسن میرباقری و محمد بیرانوند) در نگارش این اثر گذشت که او ثابت کرده هر جا نامی و نشانی از او هست، نمایش بهغایت جذابیت مخاطبان را با خود همراه میکند. قابها چشمنواز و دیالوگهای آهنگین وپرمغز تا مدتها ملکه ذهن میشود،حتی اگر برخی به شیوه نگارش آن که به کلام امروزی طعنه میزند، خرده بگیرند.تلویزیون در محرم و رمضان آثاری دارد که همچون قالی کرمان است و هرچه از عمرشان میگذرد، بیشتر قیمت مییابد. مختارنامه از همین جنس اثرهاست که همچنان دیدنی و شنیدنی است، با هر نقصی که میتوان در آن یافت، باز از اهمیت آن در تاریخچه و کارنامه سریالسازی درتلویزیون کم نمیشود.سریالی که هم سعی داردبه وجه حماسی عاشورابپردازد،هم فرهنگ حسینی رابه تصویربکشدوهم گویای انحرافات تاریخی و مذهبی باشد که پیروان رستهها و دستههای مختلف در این هزاران سال به آن گرفتار شدند. کسانی که راه گم میکنند و در بزنگاهی که باید، پشت حق نمیایستند و به این صورت تاریخ و سرنوشت آدمها را دگرگون میسازند.تصویری که «مختارنامه» همعرض با خط اصلی قصه از ایرانیان به نمایش میگذارد و نقش آنان را در قیام مختار و انتقام خون حسینیان نشان میدهد، وجه دیگری است که مخاطبان ایرانی را به تماشای این سریال، صدچندان علاقهمند میکند.