جامجم در گزارش پیشرو و بهبهانه تصویربرداری برخی سریالها در خارج از تهران، مروری بر برخی مجموعههای تلویزیونی داشته که لوکیشن خود را خارج از تهران قرار دادهاند.
جزر و مد یک خانواده در ماهشهر
شاید بتوان گفت بخش زیادی از سریالهایی که لوکیشن خود را خارج از تهران قرار دادهاند، بیشتر به سمت مناطق شمالی و سرسبز رفتهاند. با این حال، برخی مجموعهها هم زحمت تولید سریال فراتر از نقاط نزدیک را به خود دادهاند و به سمت استانهای دورتر رفتهاند. سریال جزر و مد راباید از جمله این مجموعهها دانست که لوکیشن متفاوتی داشت. این مجموعه به کارگردانی علی عبدالعلی زاده و تهیه کنندگی محسن توکل فرد، روایت آقا لطیف است که بعد از بازنشستگی به دلایل مشکلات مالی به ماهشهر میرود که روزگاری در آنجا زندگی میکردهاست. ماجراهایی که برای او اتفاق میافتد، بهانهای میشود تا ماهشهر بیشتر به مخاطب معرفی شود. از جمله بازیگران این مجموعه میتوان به رضا فیاضی، افسانه ناصری، مهدی امینیخواه، نصرا... رادش، علی غریب، حمید لولایی، خشایار راد، عباس محبوب، علی اصغر حیدری، فریده دریامج و محمد غدیرزاده اشاره کرد.
عید در مشهد
مجموعه دیگری که حال و هوایی فراتر از نماهای شناخته شده تهران داشت، شب عید به کارگردانی سعید آقاخانی بود که سال۱۳۹۷ روی آنتن رفت. این مجموعه روایت خانوادههایی بود که به مشهد میرفتند و ماجراهای مختلفی برایشان روی میداد. این سریال که در مشهد تصویربرداری شدهبود به داستانهایی میپرداخت که بیشتر مسافران در بدو ورود به مشهد و با وارد شدن به یک هتل برایشان رقم میخورد؛ قصههای مختلف و متفاوت که در نهایت به یک نقطه به هم میرسید. در هر قسمت تعدادی از بازیگران شناخته شده حضور داشتند که ازجمله میتوان به حمید لولایی، مرجانه گلچین، حسین محب اهری، نصرا... رادش، افسانه ناصری، علی هدایتی و ... اشاره کرد. این مجموعه توانستهبود قابهای متفاوت و متنوعی را از مشهد به نمایش بگذارد تا دل همه آنهایی که پیش حرم امام رضا(ع) مانده را به سمت مشهد بکشاند.
روایت یک روستا در حوالی همدان
ازجمله سریالهای دیگری که خارج از تهران و لوکیشنهای همیشگی تصویربرداری شد، مجموعه علیالبدل به کارگردانی سیروس مقدم بود. علیالبدل که در حوالی همدان تصویربرداری و ضبط شدهبود، روایتگر روستایی تاریخی به نام چشمه قلقل بود که دو طایفه به نام آبیاریها و آبناریها در آن زندگی میکردند و به مرور برای حل برخی مشکلات خود، شورایی تشکیل میدهند که با برنامه رئیسجمهور برای ورود به روستا همزمان میشود. علیالبدل در روستاهای ورکانه سیمین و شورین از توابع استان همدان و بخشهایی از آن هم در روستای اشتران در شهرستان تویسرکان ضبط شدهبود.
دختری از گیلان
از تازهترین مجموعههای تصویربرداری شده در نواحی شمالی کشور، گیلدخت بود که عاشقانهای در دل تاریخ را روایت میکرد. گیلدخت حکایت عاشقانههای گلناز و اسماعیل در دل تاریخ بود که روایتهای تاریخی هم در کنار آن مطرح میشد. گیلدخت به کارگردانی مجید اسماعیلی و تهیهکنندگی محمدرضا شفیعی،یک قصه متفاوت رادردل جنگلهای گیلان روایت میکرد که بازیگرانی مثل محمود پاک نیت، میترا رفیع، سعید راد، سعید چنگیزیان، رامتین خداپناهی، ثریا قاسمی و فریبا متخصص در آن نقشآفرینی میکردند. با وجود اینکه تاکنون سریالهای مختلفی در دل گیلان و استانهای شمالی کشور تصویربرداری شده، باید گیلدخت را بهواسطه نوع پرداخت قصه، متفاوت از آنها دانست.
فرشتگان درگیر کرونا
اززمانی که همهگیری کرونا شدت گرفت، مجموعههای بسیاری تلاش کردند تامجاهدتهای کادر درمان را به تصویر بکشند و روایتی درست و دقیق از آنچه در دوران کرونا روی داد را نشان دهند. سریال فرشتگان بیبال، در میان این مجموعهها، یک کار متفاوت انجام داد و لوکیشن خود را خارج از تهران انتخاب کرد.این مجموعه به کارگردانی امیرحسین عنایتی با محوریت جهاد و ایثار کادر درمان و پرستاران در دوران کرونا روی آنتن رفتهبود. قصه اصلی آن هم،روایت زندگی خانواده حاج فتاح، معتمد محل بود. نیکان پسر یکی از دوستان قدیمی حاج فتاح که سالها در آلمان زندگی کرده، برای فروش خانه پدریاش به ایران آمدهاست که ویروس کرونا باعث میشود بازگشتش به تعویق بیفتد وماجراهای مختلفی روی دهد. نشان دادن حال و هوای اصفهان و لوکیشنهای مختلف این شهر، سریال فرشتگان بیبال را از لوکیشنهای آشنا برای مخاطب خارج کرد و نماهای تازهای به آن داد.
یلدای بسطامی
مجموعه یلدا که در بسطام تصویربرداری شدهبود را باید از جمله دیگر مجموعههایی دانست که لوکیشنی خارج از تهران داشت. این مجموعه محصول سال۱۳۹۱ به کارگردانی حسن میرباقری و تهیهکنندگی بهروز خوشرزم داستان حاج محمدعلی زاهدی مشهور به مندلی بود که سالها سنت تعزیهخوانی را در شهر بسطام حفظ کردهبود. او با نزدیک شدن زمان مرگش، احساس میکرد که خطا یا گناهی در گذشته باعث تنهایی و آشفتگی او و دور افتادن فرزندانش ازاصالتها شده و به همین دلیل به جستوجو در گذشتهاش میپردازد.مجموعه یلدا بانقشآفرینی افرادی همچون چنگیز جلیلوند،حمیدرضا آذرنگ، الهام پاوهنژاد، محمدرضا شریفینیا، کاظم هژیرآزاد و فریبا کوثری روی آنتن رفتهبود.
تعطیلات رویایی در کیش
از دیگر سریالهای تلویزیونی که لوکیشن خود را خارج از تهران قرار دادهبود، تعطیلات رویایی به تهیهکنندگی مجید اوجی و کارگردانی علیرضا امینی بود. این مجموعه محصول سال ۱۳۹۷ و درباره دو برادر به نامهای رحیم و رستم بود که در شیراز سکونت داشتند. برادر کوچکتر که وضع مالی بهتری داشت سال پیش برای تعطیلات عید خانواده رحیم را که یک معلم بازنشسته است به ترکیه دعوت کردهبود و برادر بزرگتر میخواست کار او را جبران کند و خانواده رستم را با هزینه خودش به کیش ببرد. این دو برادر که هر کدام در مسیر علم و ثروت به موفقیتهایی رسیدهبودند و در ایام نوروز با خانوادههایشان در مهمانسرایی در کیش اقامت داشتند، اتفاقات سخت و شیرین بسیاری را در این تعطیلات تجربه میکردند. سریال تعطیلات رویایی با توجه به لوکیشن سریال که در کیش بود، با رنگ و لعاب خاص آن منطقه تصویربرداری شدهبود و مخاطبان را به خود جذب میکرد.
شرم در شیراز
در میان مجموعههایی با حال و هوای شهرهای مختلف ایران، باید به سریال شرم اشاره کرد که در شیراز تصویربرداری شدهبود. این مجموعه که در ژانر اجتماعی و به کارگردانی احمد کاوری بود، روایتگر زندگی چند خانواده شد که هر کدام از شخصیتهای آن، گرفتاریهای خاص خود را داشتندودرنهایت همه با یک نخ تسبیح به هم وصل میشدند.سیروس گرجستانی که یکی از بازیگران اصلی این سریال بود، درمدت فیلمبرداری این سریال براثرایست قلبی درگذشت وسیاوش طهمورث جایگزین وی شد. بازیگران این مجموعه، فاطمه گودرزی،ابوالفضل پورعرب، مرحوم سیروس گرجستانی، سیاوش طهمورث و فریبا متخصص بودند.
آقای نونخ در کردستان
مجموعه دوستداستنی و ماندگار نونخ، از دیگر سریالهایی بود که خارج از تهران تصویربرداری شدهبود. نونخ که روایتگر نورالدین خانزاده و قصههای پرماجرای روستای او بود، توانست با آوایی از گویش شیرین کردی، مخاطبان را به خود جذب کند. نونخ در اصل مخفف نام نقش اصلی این سریال، نورالدین خانزاده بود که هر بار با ماجرایی تازه روبهرو میشد. تاکنون چهارفصل از این مجموعه ساخته شده که در نوروز سالهای ۱۳۹۸، ۱۳۹۹، ۱۴۰۰ و ۱۴۰۲ از شبکه یک و شبکه تماشا پخش شدهاند.
روایت جنگ در لرستان
مجموعه ایلدا دیگر سریالی است که لوکیشن خود را خارج از تهران قرار دادهبود. ایلدا به کارگردانی راما قویدل و تهیهکنندگی سیدعلیرضا سبطاحمدی، در لرستان تصویربرداری شد و در سال ۱۳۹۹ روی آنتن رفت. این مجموعه به دلاوریهای قوم لر در جنگ تحمیلی اشاره داشت و در چند منطقه روستایی استان لرستان تصویربرداری شد. از بازیگران این مجموعه میتوان به مجید مظفری، فاطمه گودرزی، پوریا پورسرخ و خسرو شهراز اشاره کرد. ایلدا توانستهبود با بیرون بردن لوکیشنهای خود از تهران، حال و هوای لرستان را برای مخاطبان روایت کند.
بازی نقابهای ۲ طایفه ترکمن
ایران پر است از نقاط جذاب برای تصویربرداری. در این میان نباید بندرترکمن و زیباییهای آن را هم فراموش کرد. چیزی که بهنظر میرسد در سریال بازی نقابها بهخوبی مورد توجه قرار گرفتهبود. این سریال به کارگردانی سیروس حسنپور و به نویسندگی بهنام علیزاده و تهیهکنندگی علی مهام در سال ۱۳۹۷ روی آنتن رفت . قصه این سریال روایتگر دو طایفه ترکمن که یکی در کار اسب و دیگری در کار گندم بود. بعد از سالها نزاع و درگیری خونین، این دو طایفه تصمیم به مصالحه میگیرند و دو جوان از این دو طایفه که پدرهایشان بهدست هم کشته شدهاند با هم وصلت میکنند. روایت قصه این مجموعه توانست در دل بندرترکمن، حال و هوای این نقطه از ایران را هم به تصویر بکشاند.
ماجرای یک مسجد در یزد
مجموعه «سر دلبران» را باید دیگر سریالی دانست که خارج از تهران و در یزد تصویربرداری شدهبود. این سریال به کارگردانی محمدحسین لطیفی بود که بازیگرانی مثل محمد کاسبی، فرهاد قائمیان، متین ستوده، رابعه مدنی،محمد کاسبی،جعفر دهقان، جهانبخش سلطانی و اسماعیل محرابی در آن نقشآفرینی میکردند. داستان هم درباره روحانی مسجدی بود که سعی در حل مشکلات مردم داشت. حال و هوای شهر یزد در این سریال مشهود بود و توانست یک فضای متفاوت از سریالهای همیشگی را به تصویر بکشد.
قصهای در دل کرمان
کرمان پر از جذابیتهایی است که میتواند روایتگر قصههای متنوع و تازه باشد. بر همین اساس تاکنون سریالهایی در این نقطه تصویربرداری شده که از آن جمله میتوان به سریال «شهر دقیانوس» به کارگردانی مهرداد خوشبخت اشاره کرد. این مجموعه که محصول سال ۱۳۹۰، روایتگر منوچهر جیرفتی بود که در خانه پسر کوچک خود «سهیل» فوت میکند. او وصیت کردهبود که جنازهاش را در قبرستان خانوادگی واقع در باغی در شهر جیرفت به خاک بسپارند. سهیل مأمور بردن جنازه پدر به جیرفت میشود. در پی حفر در باغ، تعدادی اشیای تاریخی از زیر خاک بیرون میافتد و ماجراهایی را رقم میزند. ازجمله بازیگران این مجموعه میتوان به ساغر عزیزی، محمد ربانیپور، مژگان ترانه، کامران تفتی، کرامت رودساز، محمود پاکنیت، سیاوش طهمورث، محمد مطیع و مرحوم حسن جوهرچی یاد کرد.
کودکی یک شهید در زنجان
مجموعه «صبح آخرین روز»که روایتگر بخشی اززندگی و البته ترور دانشمند شهید مجید شهریاری بود، در زنجان تصویربرداری شدهبود تا در زمره سریالهایی قرار گیرد که لوکیشنی خارج از تهران دارند. این مجموعه در ژانر امنیتی-سیاسی به کارگردانی حسین تبریزی و تهیهکنندگی مصطفی علمیفرد بود که در مورد زندگی مجید شهریاری از کودکی تا زمان مرگ ساخته شد. بخشهایی از این سریال در زنجان، مریوان و تهران تصویربرداری شدهبود. از بازیگران این مجموعه میتوان به کاوه خداشناس، سپیده خداوردی، زهرا سعیدی، حمیدرضا عطایی، مرحوم شهرام عبدلی و مهران رجبی اشاره کرد.
قصه انقلاب در آذربایجان
سریال«جلال»که روایتگررخدادهای اجتماعی وروزهای انقلاب بود،لوکیشنهای مختلفی داشت که اصلیترین آن در آذربایجانشرقی بود. جلال، درامی اجتماعی از رخدادهای اجتماعی منتهی به بهمن ۵۶ بود که حمیرا ریاضی، عمار تفتی، هادی افتخارزاده، مهران رجبی، رضا آبپاک، سنا پورسعیدی، کامیار شکیبایی، فاطمه شکری،حامد منافی و دیگر بازیگران تلویزیون و بومی آذربایجانشرقی درآن بازی میکردند.این سریال به کارگردانی حسن نجفی و تهیهکنندگی مهدی کریمی بود که قیام مردم آذربایجانشرقی را در سالهای انقلاب نمایش میداد.
خارج از پایتخت
مجموعه «پایتخت» را هم باید از آن دست سریالهایی دانست که با خارجشدن از فضای همیشگی سریالهای تهران، شمال کشور را بهخوبی به مخاطب نمایش میداد. این مجموعه به کارگردانی سیروس مقدم و تهیهکنندگی الهام غفوری بود که در شش فصل روی آنتن رفت. روایت پایتخت مربوط به زندگی نقی معمولی بود که در فصل اول تصمیم گرفتند از علىآباد به تهران کوچ کنند. در فصل دوم، نقی در گنبد و گلدستهسازی کار میکرد و با کامیون ارسطو از طرف محل کارش مسئول میشد یک گنبد و گلدسته را به روستایی در قشم ببرد. او با خانوادهاش به همراه سرپرست بار راهی تهران میشد تا گنبد و گلدسته را به صاحبش که در خانه سالمندان زندگی میکرد نشان دهد و بعد به طرف مکان نصب برود. لوکیشن این فصل از شمال به سمت حالوهوای جنوب هم کشیده میشد تا تصاویر زیبایی از قشم را هم به مخاطب نمایش دهد.
سنجرخان کردستان
یکی دیگر از مجموعههایی که حال و هوای آن خارج از تهران و با فضای استانهای دیگر بوده، سنجرخان است که این روزها از آنتن شبکه یک پخش می شود. این مجموعه روایتگر سنجرخان وزیری است که یک قهرمان کرد در دل تاریخ بوده و تاکنون آنطور که باید درباره آن صحبت نشده بود. سنجرخان برای ضبط قسمتهای مختلف خود، هم سراغ لوکیشنهای واقعی تاریخی به جا مانده از آن دوران رفته و هم، بخشی از فضای موردنیاز خود مثل بازار قدیمی را بازسازی کرده است. این مجموعه با نمایش فرهنگ و رسوم مردم سنندج، نماینده مردم کردزبانی است که در دل تاریخ دلاوری از خود نشان دادهاند.
آتش و بادی از شیراز
مجموعه آتش و باد هم با توجه به حال و هوای تاریخی خود، بخشی از فضای سریال را خارج از تهران ضبط کرده است. لوکیشنهای سریال مربوط به سکانسهای مختلفی نظیر منزل قوام، کنسولگری انگلیس، بازار شیراز و کوچه و گذر آن است و بخشهای دیگر هم در شهرک سینمایی غزالی فیلمبرداری شدهاست. فیلمبرداری قسمتهای کوهستانی سریال هم در جاده امام زاده داوود در اوج برف و سرمای شدید صورت گرفته است. این مجموعه تلاش کرده بود فضای شیراز را در دل تاریخ روایت کند.
قابهای متفاوت سرزمین مادری
سریال سرزمین مادری که روایتی متفاوت از تاریخ است، بخش هایی از مجموعه خود را خارج از تهران تصویربرداری کرده است. این مجموعه به بررسی تاریخ سیاسی-اجتماعی ایران از سال ۱۳۲۰ تا پیروزی انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ ایران در بستر زندگی فردی به نام رهی میپردازد و در قالب سه فصل برای پخش آماده شده است. حضور ستارههای برجسته برای نمایش یک قصه واقعی تاریخی و ارجاعات مختلف به احوال مردم پیش از انقلاب، این مجموعه را به یک اثر مخاطب پسند تبدیل کرده است.
نشاندادن استانها در شبکههای سراسری
محسن توکل فرد، تهیهکننده سریال «جزر و مد» است که تلاش کردهبود ماهشهر را به مخاطبان معرفی کند. او در خصوص تولید کارهای خارج از تهران به جامجم میگوید: ذات آدمیزاد این است که جذابیت را در چیزهایی میداند که تابهحال ندیده یا برای اولین بار میبیند. قطعا در تهران که تمرکز فیلمسازی در آن است، بهدلیل کمبودهایی که وجود دارد، لوکیشنها تکراری میشود و وقتی مخاطب به آن نگاه میکند برایش تازه نیست. گاهی حتی در سریالهای آپارتمانی هم شاهد هستیم که تنها مبلمان تغییر کرده و در همان لوکیشنهای قبلی است. این را بهکرات میتوان در سریالها دید. استانهای مختلف جاذبههای خاص خود را دارند. مثلا خوزستان که به نخل و نفت معروف است، جاذبههایی دارد که خود مردم آنجا هم ممکن است مطلع نباشند، مثل سازههای آبی شوشتر یا چغازنبیل. درعینحال، خوزستان بهواسطه قرارگرفتن در حاشیه خلیجفارس، جذاب است. معمولا وقتی از خلیجفارس نام میبریم، استان هرمزگان و بوشهر در ذهن متبادر میشود. درصورتیکه برخی از شهرهای خوزستان هم در حاشیه خلیجفارس قرار دارند. پرآبترین رود ایران در استان خوزستان است و از چهارمحالوبختیاری شروع شده و تا خلیجفارس ادامه دارد بهطوریکه اقوام متعدد را دور خودش جمع کرده و فرهنگها و شهرهای مختلفی شکل گرفتهاست. وی ادامه میدهد: همیشه از گرمای خوزستان یاد میشود درحالیکه در شمال این استان میتوان برف روی کوه را از دور دید. این جذابیتها وجود دارد اما نمیتوان بهصورت صرف و با ورود به استان، جذابیت برای اثر نمایشی ایجاد کرد. به نظرم باید حمایت مرکزی وجود داشتهباشد. اگر سرمایهگذاری در استانها صورت گیرد، هزینه ساخت سریالها یکپنجم هزینه تولید آن در مرکز ایران و پایتخت است. البته من نمیخواهم پایینبودن کیفیت در برخی آثار را به مسائل مالی گره بزنم اما طبیعی است که مسأله مالی، اهمیت بسیاری دارد. کارهای اینچنینی بهدلیل تدارک و پشتیبانی، در برخی مواقع با چالش روبهرو میشوند. بهطورکلی هر چیزی که به لحاظ بصری جدید باشد، برای مخاطب جذاب است و درعینحال باعث آشنایی مخاطب با منطقه و استان میشود. من سریالی به نام «زیباشهر» کار کردهبودم که بعد از آن نظرسنجی از مهمانان نوروزی نشان میداد با این منطقه آشنا شدهاند اما باید به این مسأله هم توجه داشت که کارهای اینچنینی باید حمایت شود تا تأثیرگذار باشد. وقتی از خوزستان صحبت میکنیم، مسأله دفاعمقدس پیش از هر چیزی به ذهن متبادر میشود. سریالهایی که با موضوع دفاعمقدس و در خوزستان تصویربرداری میشود میتواند برای آنهایی که امکان دیدن این مناطق را ندارند، جذابیت داشتهباشد. وی در خصوص اهمیت پخش آثار نمایشی در شبکههای سراسری و میزان تأثیرگذاری آن، تصریح میکند: هر مخاطب یک ساعت مشخصی را صرف تلویزیون میکند و نمیتواند همه شبکههای استانی را تماشا کند. به هر حال قدمت شبکههای سراسری و استاندارد برنامهسازی در آنها به دلیل بودجه و تجربه بالاتر است. در عین حال استفاده بهتر از چهرههای آشنا برای مخاطب هم تأثیرگذار است که همگی باعث تمایل مخاطب به شبکههای سراسری میشود. هرچند که باید توان شبکههای سراسری را هم در نظر داشت.
گیلان را زیرپا گذاشتیم تا لوکیشن پیدا کنیم
سعید کنگاورنظری، مدیر تولید کارهای مختلف تلویزیونی است که در آثاری مثل «بازپرس» و «گیلدخت» هم حضور داشته؛ آثاری که هر کدام به فراخور قصه، سراغ لوکیشنهای استانهای مختلف رفتهاست. او در خصوص حال و هوای تولید این آثار به جامجم میگوید: هماهنگی و پیدا کردن لوکیشنهای خارج از تهران، بنا به سمت و سوی فیلمنامه و از سوی تهیهکننده، کارگردان یا نویسنده مطرح میشود. این نوع کارها پیگیریهای خاص خودش را دارد که با استانداری یا دهداری مربوطه انجام میشود. در پروژههای شهرستان بیشتر هماهنگیها از طریق فرمانداری صورت میگیرد. گاهی هم از صداوسیمای استان کمک میگیریم تا بعضی از لوکیشنها در استانها را به ما معرفی کنند. لوکیشن گیلدخت مربوط به دوره قاجار بود که باید آن را به صورت میدانی بررسی میکردیم. من به همراه آقای اسماعیلی، کارگردان گیلدخت، روستاها را گشتیم تا برخی امکاناتی که در زمان قاجار وجود نداشت - مثل تیر برق و ورقههای آهنی- در قاب ما دیده نشود. نزدیک ۱۵ روز کل استان گیلان را گشتیم تا به لوکیشنی برسیم که در حین دسترسیهایی که لازم داشتیم، این ملاحظات را هم داشتهباشد. بخشی از لوکیشن گیلدخت طبق مذاکره با جنگلبانی، ساخته شد. وی ادامه میدهد: در مورد بازپرس هم میخواستیم طبق فیلمنامه، یک کشتی در یکی از بنادر کشور را نشان دهیم. کد اولیه نمایش کشتی را نویسنده به ما دادهبود. با بررسی ملاحظات مربوطه، در نهایت بندرعباس را انتخاب کردیم چون بندر شهید رجایی جزو بنادر اصلی ما است. سریال بازپرس به دلیل اینکه درگیر برخی پروندههای قضایی میشد، لوکیشنهای متعددی لازم داشتیم. از شمال تا جنوب شهر بسته به پیش رفتن قصه، لوکیشن را انتخاب میکردیم. نظری در خصوص قابهای جذاب خلق شده در استانهای مختلف هم، اینطور بیان میکند: تنها مشکلی که با تنوع لوکیشن داریم، ساکن بودن مالک در آن است. برخی لوکیشنها را بر اساس فیلمنامه باید پیدا کنیم. گاهی شاهد هستیم که همسایهها هم ممکن است به دلیل نفع نبردن از پروژه، مانعتراشی کنند. در بسیاری از مواقع در حین تصویربرداری، متوجه میشویم که همسایه کناری لوکیشن، صدای موسیقی را بالا برده تا ما نتوانیم کارکنیم. وارد مذاکره میشویم تا آنها را راضی کنیم. به همین دلیل گاهی ناچار میشویم از لوکیشنهای آماده استفاده کنیم. من چندی پیش این پیشنهاد را مطرح کردم که برخی خانههای بدون ساکن سازمانی یا مصادرهای را با هماهنگی ارگانهای مربوط، در اختیار سازمان قرار دهند تا پروژهها در حین صرفهجویی، بتوانند از تنوع این خانهها استفاده کنند.
فقط سراغ شمال نرویم
حسن وارسته، نویسنده سریالهایی مثل «علیالبدل» و «پایتخت» بوده که هر دو، تهران را ترک کرده و لوکیشن خود را در جای دیگری قرار دادهبود. وارسته در خصوص اهمیت انتخاب لوکیشن در شهرهای دیگر، به جامجم میگوید: قابهای متنوع در کنار نشان دادن جغرافیا و پراکندگی جمعیت و لوکیشن و رنگارنگی نقاط از مزیتهای لوکیشنهای خارج از تهران است. این باعث میشود که بستر داستان به سمت و سوی دیگر برود. یعنی اینطور نباشد که تنها محدود به یک فضای آپارتمانی باشیم. در عین حال از آن فضای آپارتمانی و محدود خارج میشود و حوادث از متمرکز شدن در یک نقطه بیرون میآید. البته این کار باید به ضرورت درام صورت گیرد. با این حال شاهد هستیم که گاهی ضرورت درام را بودجه اثر در حال تولید، مشخص میکند. در حالی که در نمونههای خارجی شاهد هستیم که گاهی به ضرورت قصه، کشور محل تصویربرداری را تغییر میدهند. با این حال، این مسأله در کشور ما گاهی به دلیل بودجه، راحتطلبی یا حتی بازیگران، محدودیت بیشتری دارد و باعث میشود از این تنوع زیستی بهرهمند نشویم و فقط در کل کشور یک تهران یا چند شهر را برای تصویربرداری آثار انتخاب کنیم. پیش از تولید «نون خ» و «پایتخت»، برخی نگران بودند آیا کلانشهرها و مردمش آثار را میبینند یا خیر. اما با این کارهای ماندگار، دیدیم که وقتی قصه ماندگار باشد، مردم در هر جایی که باشند، بیننده آن میشوند. حالا دیگر بعد از کارهایی که در کلانشهرها تولید شد، مردم انتظار دارند شهرهای خودشان، معماری، گویش و فرهنگشان نمایش داده شود.
وی ادامه میدهد: روزگاری میگفتند ضبط در خارج تهران، محدودیت دارد و شدنی نیست. قطعا سختی دارد. به خاطر دارم برای تولید علیالبدل چه سختیهایی را برای تصویربرداری در همدان کشیدیم. بخشی از آن به این دلیل بود که تیم از مرکز به سمت آنجا میآمد و چند ماه ناچار بودند در شهرستان زندگی کنند که سختی خودش را داشت. همیشه دیدهایم خروجیها مورد استقبال مخاطب قرار میگیرد. باید از خودمان بگذریم مخاطب بتواند از تصاویر و قصه لذت ببرد. همه جای کشور جذاب است.
وارسته در ادامه به یک آسیب در انتخاب لوکیشنهای متنوع خارج از تهران هم اشاره کرده و میگوید: چیزی که اتفاق افتاده این است که حتی در فیلمهای سینمایی مدام سراغ لوکیشنهای شمال کشور میروند. در حالی که این کشور جغرافیای وسیع و مناطق بکر دیدنی دارد. اتفاقا بعضی وقتها جاذبههای تصویری کویر از شمال جذابتر است. حالا که سختی میکشیم، وقتش رسیده یک قصه را متمرکز بر یک استان و قصه دیگر را برای جای دیگر قرار دهیم. کرمان، یزد، بندرعباس و... همه سرشار از قصه است. این روزها نیاز داریم با توجه به مسأله خلیجفارس، سراغ این منطقه برویم؛ چون حاشیه خلیجفارس سراسر قصه است. خود بیرجند و کشاورزی آن پر از سوژه است. اتفاقا اخیرا در یک جلسهای این را گفتم که کشاورزی درشمال تنها محدود به برنج و گندم نیست. باید به زعفران و دیگر بخشهایش هم توجه کرد. به نظرم اگر به این نکات توجه شود، در حین آشنایی مخاطب با استانها و مناطق دیدنی آنها، به شناخت فرهنگ و مردمشناسی هم کمک بسیاری میشود.