وقتی میگویند «مدرسه دولتی» اولین چیزی که مقابل چشمها نقش میبندد ضعف مدرسه است. دو روز پیش رهبر انقلاب در جمع معلمان و فرهنگیان کشور گفتند که نباید اینگونه باشد و نباید اگر کسی بنیه مالی ضعیفی دارد ناچار به هر مدرسهای تن بدهد و بنیه علمی خوبی هم نداشته باشد. ایشان تاکید کردند که این بیعدالتی محض است.
این بیانات البته سالهای قبل نیز به مناسبتهای مختلف خطاب به مسئولان گفته شده بود مانند تاکیدات شهریورماه 1399 که ایشان گفتند دانشآموزی که در مدرسهدولتی درس میخواند نباید احساس کند که امکان قبولیاش در کنکور کمتر از دیگران است بلکه باید سطح این مدارس طوری بالا برود که مردم هم به لحاظ آموزشی و هم پرورشی اعتماد کنند و احساس نکنند به جایی بیپناه و رهاشده میروند.
سالهاست طنین این مطالبات در گوش جامعه پیچیده، همایشها و سمینارها و بخشنامهها و حتی اسنادی نیز برای نشاندادن اینکه مسئولان به آموزشوپرورش بیاعتنا نیستند برگزار و نوشته شده اما حاصلش چیزی نبوده جز هیچ، چراکه اگر غیر از این بود مدارس دولتی عادی (نه مدارس خاص دولتی) این همه بهانه مرثیهخوانی نمیشدند.
مدیران مدارس، معلمان و کارشناسان، تحلیلهایی چنان بحرانی از وضعیت بسیاری از مدارس دولتی دارند که شنونده برای نسلی که معلوم نیست در این شرایط چه از آب در خواهد آمد، احساس خطر میکند. مدارس دولتی بسیار بیرمق شدهاند و انباشت سالها بیتوجهی، آنها را بیرمقتر از هر زمان دیگری نیز کرده است. شنیدن این مشکلات از زبان کسانی که در کف میدانند البته گویای این حقیقت است که از رهبری گفتن و مطالبهکردن بوده و از مسئولان کمتوجهی و بیعملی.
کلاسها دارند میترکند
مدارس دولتی شلوغند آنقدر که همیشه با اعداد استاندارد تعریفشده ملی هم فاصله دارند. طبق این استانداردها حداکثر جمعیتی که میتواند در یک کلاس بنشیند مربوط به دوره متوسطه با 36 دانشآموز و حداکثر جمعیت دانشآموزی در هر کلاس هنرستان 28 نفر است که این اعداد در اکثر مدارس دولتی رعایت نمیشود. تراکم کلاسها به حدی رسیده که نرگس ملکزاده، کارشناس مسائل آموزشوپرورش آن را جزو یکی از علل اصلی ضعیفشدن مدارس دولتی بهویژه در سالهای اخیر معرفی میکند و در گفتوگو با جامجم اظهار میدارد: «وقتی تعداد دانشآموز در یک کلاس زیاد میشود ناخودآگاه کیفیت آموزشی پایین میآید، همانگونه که اکنون اینچنین شده است.»
تراکم کلاسهای درس در مدارس دولتی بهویژه در مناطق محروم آموزشی بیشتر دیده میشود که این مشکل به کمبود شدید فضای آموزشی در کشورمان برمیگردد. در تازهترین آماری که به نقل از رئیس سازمان نوسازی مدارس در دست داریم 104هزار کلاس درس در کشور نیازمند مقاومسازی و تجهیز هستند. درواقع کلاسهای درسی که ناایمن خوانده میشوند و طبعا دانشآموزی در آنها تحصیل نمیکند. فشار این دانشآموزان هم بدیهی است که به سایر مدارس روپا وارد میشود و کلاسهای درس به این ترتیب گاهی به مرحله انفجار میرسند.
کمبود معلم و معلم بیکیفیت
کمبود معلم در آموزشوپرورش با اینکه هنوز صاحب عدد دقیقی نشده و رصدهای ناقص در این حوزه همچنان ادامه دارد ولی به قدری ملموس است که حتی نیاز به آمار ندارد. امسال بسیاری از کلاسهای درس تا هفتهها پس از آغاز سال تحصیلی بدون معلم بودند یا دانشآموزان طی یک ماه مجبور بودند تغییر چندین معلم را تحمل کنند چراکه معلمان میآمدند و وقتی شرایط مدرسه را میدیدند، رفتن را به ماندن ترجیح میدادند. نتیجه این شد که آموزشوپرورش بسیاری از معلمان بازنشسته را دوباره به کار گرفت یا مانع از بازنشستگی نیروها شد یا دانشجومعلمان را به کلاسهای درس فرستاد که نتیجه چنین نسخهپیچیهایی نیز ناگفته پیداست.
نرگس ملکزاده، کارشناس مسائل آموزشی میگوید این اتفاقها جزو چالشهای اصلی مدارس دولتی است مخصوصا اینکه مدیران مدارس ناچارند معلمانی را که تخصصی در درسهای مورد نظر ندارند به کار بگیرند تا فقط کلاس خالی نماند. این را باید اضافه کرد به دیگر دغدغه وی که نبود امکانات کافی و نرسیدن سرانههای آموزشی به مدارس است که به گفته او باعث شده «هیچیک از برنامههای تحولی قابلیت اجرا نداشته باشد و مدارس دولتی مشغول روزمرگی شوند.»
کوچ معلمان به سایر مشاغل
وقتی بعد از هجمه کرونا پرستاران گروهگروه از کشور مهاجرت کردند انعکاس این اتفاق در جامعه حسابی پیچید ولی اینکه اکنون سرنوشت معلمانی که با سختترین شرایط هنوز دل به تدریس دادهاند برای جامعه چندان روشن نیست. علی بهشتینیا، کارشناس مسائل آموزشوپرورش اما درباره این ناگفتهها به ما توضیحاتی تاسفبار میدهد که حاکی از کوچ بسیاری از معلمان به سایر مشاغل و تبدیلشدن معلمی به شغل دوم آنهاست.
او میگوید: «سالهاست مدارس دولتی گرفتار کمبودهای سختافزاری و نرمافزاری هستند ولی در گذشته با تلاشهای معلمان این کمبودها چندان دیده نمیشد اما از زمانی که آموزشوپرورش مدام به معلمان وعده داد و عمل نکرد و بهخصوص اضافهکاریهای آنها را نپرداخت، معلمان به همان 24 ساعت تدریس در هفته اکتفا کردند و قید کار بیشتر در مدرسه را زدند و بهجایش تعمیرکار آبگرمکن و پکیج، فعال بورس یا راننده تاکسیهای اینترنتی شدند.»
او میگوید بدتر اینکه معلمان مدارس دولتی امیدی به بهبود شرایط ندارند چراکه در بودجه سال 1402، هم بحث پرداخت سنوات آخر سال و هم پرداخت اضافهکاریها وضعیت نامطلوبی دارد به همین علت اغلب معلمان برای بازنشستهشدن لحظهشماری میکنند.
دولت «سند انتظار دولت» را جدی بگیرد
دیماه پارسال دولت اولویتهای وزارت آموزشوپرورش را در قالب سند انتظار دولت سیزدهم از این وزارتخانه ابلاغ کرد. میتوان گفت این سند همزاد سند تحول بنیادین آموزشوپرورش است که هدفش اتخاذ راهحلهای اساسی بهمنظور افزایش اعتماد به مدارس دولتی و ارتقای آموزشیوپرورشی این مدارس است.
در این سند، تکالیفی فهرست شده که بسیار آرمانی است که جانمایه آن «تربیت چندساحتی دانشآموزان، تحقق عدالت تربیتی و افزایش دسترسی دانشآموزان به خدمات آموزشی باکیفیت» است. این اهداف در لفظ و کلام بسیار زیبا و دلچسب هستند اما آیا دولت فراموش کرده که بدون حل مشکلات ریشهای و ساختاری آموزشوپرورش هیچ تحولی در این وزارتخانه رخ نمیدهد و سند انتظار دولت همچنان منتظر اجرا میماند؟
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
فؤاد ایزدی، کارشناس حوزه روابط بینالملل در گفتوگو با «جامجم» تشریح کرد
در گفتوگوی «جامجم» با پژوهشگر حوزه ارتباطات و رسانه عنوان شد