«قصه ابراهیم» که در شبهای قدر روی آنتن شبکه پنج رفت، نگاهی به این انتظار و قصه متفاوت بازگشت یک شهید زنده دارد.
این قصه را جابر قاسمعلی نوشته، پرویز امیری تهیهکنندگیاش را بهعهده داشته و احمد معظمی، کارگردانی کردهاست.
این دستاندرکاران به اتفاق مجید خادمیزاده، مدیر فیلم و سریال شبکه پنج داریوش فرهنگ، محسن قصابیان، نسرین نکیسا و آرین اویسی (بازیگران)، هاشم علیاکبری، مدیرتولید و مصطفی جعفریحیی، روابط عمومی شبکه پنج، در یک روز بهاری به تحریریه روزنامه جامجم آمدند تا درباره فراز و فرودهای روایتشان با یکدیگر گپ بزنیم. آنچه پیش روی شماست، ماحصل این نشست نقد و بررسی است.
معمولی بودن به درد نمیخورد
داریوش فرهنگ در گفتوگو با ما درباره چالش ایفای نقش ابراهیم، مردی که در بیشتر سکانسها ساکت و بیصدا بود، نکاتی را بیان میکند.
صدا، جزو ابزار بازیگری است و شما صدای باصلابتی دارید که همیشه به تاثیرگذاری بیشتر نقشهایی که ایفا کردید، کمک کردهاست. در قصهابراهیم اما در سکوت بازی داشتید. بازیگری در سکوت و بهره بردن از میمیک صورت چه چالشهایی برایتان داشت؟
هر هنرپیشهای در هر جای جهان، دوست دارد چالش و مبارزهای با نقشاش داشته باشد. این فرصت، کمتر نصیب کسی میشود، اما این، جزو شانسهای زندگی من است که پیوسته، کارهای متفاوت انجام دهم. همانطور که گفتید صدایم جزو شخصیت من است. من هیچوقت اجازه نمیدادم صدایم دوبله شود یا خودم دوبله کنم. مساله خوبی و بدی یک صدا نیست. مساله این است که هر صدا، کاراکتر مخصوص به خود را دارد؛ مثلا من حتی وقتی وارد یک سوپرمارکت میشوم و پشت جمعیتی که رو به پیشخوان هستند صحبت میکنم، همه برمیگردند و نگاهم میکنند. انگار اول من را از صدایم میشناسند. حالا چنین شخصی میخواهد نقشی بازی کند که صدا ندارد. کار سختی است و همین باعث علاقه من برای ایفای این نقش شد. پپیشنهادهای مختلف داشتم اما این را انتخاب کردم، چون نوع دیگری از شخصیت بود.
نگران نبودید مخاطب، این شخصیت ساکت را پس بزند و سخت با او همراهی کند؟
به نظر، کار یک بازیگر در سینما این است که بلد باشد بازی نکند؛ درست برعکس تئاتر. چون هر دو را تجربه کردهام. بعد از سالها به این نتیجه رسیدهام. به همین ابتدا خود بازیگر باید نقش را باور کند و بعد به تماشاگر انتقالش دهد که این موضوع کمی کار را پیچیده میکند. برای من هم این پیچیدگی وجود داشت و اول تردید داشتم که این نقش کسالتبار و معمولی شود. چون معمولی بودن در هنر و حتی در زندگی به درد نمیخورد. تو باید ویژگیای داشته باشی و آن را به کار بگیری. وقتی بازی میکردم با تشویق گروه و راهنماییهای کارگردان روبهرو میشدم. کارگردانی که همیشه بهترین راهحلها را ارائه میداد. رفتهرفته این تردید برطرف شد و به خودباوری رسید. همه دستاندرکاران این سریال بهخوبی کارشان را انجام دادند. به قول فوتبالیستها، پاسهای خوب دادند و من گل زدم.
پس از نتیجه کار راضی هستید؟
هنرمندها کمتر از کارشان راضی میشوند، چون این حرفه انتها ندارد. هر چه بیشتر جلو میروی، میفهمی کمتر میدانی. با این حال، رضایت نسبتا خوبی از این کار داشتم. به دلیل عوامل پشت دوربین و همچنین بازیگرانی که همراهم بودند. بیشترین بازی را با آقای قصابیان داشتم و رابطه گرمی به وجود آمده بود. البته کار برای من سختتر بود، چون نمیتوانستم حرف بزنم. آن هم منی که گاهی پرحرفم. مشکل اینجا بود که این شخصیت برای رساندن منظورش، حرفهای خود را یادداشت میکرد. باید حرف زدنش به حرکات چشم و بدن محدود میشد. در قسمتهای آخر هم که میتوانست حرف بزند از پشت دیوار حنجره صحبت میکرد. همه این ویژگیها برای بازیگر جالب است.
داشتن حس خوب با نادر
محسن قصابیان در قصه ابراهیم، نقش نادر را بازی میکند که ویژگیهای خاصی دارد. از جمله اینکه بسیار لوطیمنش است. صحبتهای او را میخوانید.
نادر در قصه ابراهیم، لحن لوطیمنشانه دارد. به قول معروف، داشمشتی حرف میزند. مرتب چیزی در دهانش میاندازد و... این تعاریف درباره این شخصیت در تعامل با کارگردان شکل گرفت یا از ابتدا در فیلمنامه بود؟
وقتی فیلمنامه را خواندم و با آقای معظمی صحبت کردم، متوجه شدم قصه متفاوت است. بنابراین خوب بود ما مواردی به شخصیت نادر در راستای قصه اضافه کنیم. البته من مشغول بازی در سریال دیگری هم بودم که همچنان ادامه دارد. در ضمن میخواستیم راکورد نقشم هم حفظ شود. به همین دلیل از ظاهر شروع کردیم. به عنوان مثال گفتیم نادر، مو نداشته باشد اما ریش نادر فر بخورد یا رنگش زیتونی شود. بعد از هیبت رسیدیم به اینکه لحن لوطیوار هم داشته باشد. کارگردان هم موافقت کرد. وقتی متن کامل به دستمان رسید، دیدیم رگههایی از این موارد در شخصیتپردازی نادر است و ما آن را پررنگ کردیم. بعد از آن به رفتار رسیدیم که نادر با طمانینه راه برود، زیرا در ادامه قصه لو میرود که چرا اینطور راه میرود. مجموع این عوامل، نادری شد که شما میبینید.
آیا موارد دیگری هم بود که شما دوست داشتید به شخصیت نادر اضافه کنید اما در گپوگفت با کارگردان به نتیجه نرسیده باشید؟
این موضوع در همه کارها رخ میدهد. اگر نباشد اشتباه است. استاد علی رفیعی حرف قشنگی میزند و میگوید اگر کارگردان، بازیگر خوب در اختیار داشته باشد، نمیگوید چه کار کند. بلکه به او خواهد گفت چه کارهایی نکند. بازیگر باید با ایدههای جذاب سر صحنه بیاید تا کارگردان حق انتخاب داشته باشد. در ضمن بیشتر صحنهها را من با آقای داریوش فرهنگ داشتم که به نظرم بازی بسیار سختی داشتند. بازی در سکوت خیلی سختتر از دیالوگگویی است. چون صدا، یک ابزار است. چخوف هم میگوید درام در فاصله میان دیالوگها و سکوت شکل میگیرد. مثل لحظاتی که قاشق قهوه درون فنجان را هم میزند. بنابراین اگر پیشنهادی رد شود به دلخوری منجر نخواهد شد.
در بخشی از دیالوگهای قصه ابراهیم، توضیحاتی گفته میشود که گلدرشت است. بهویژه در سکانسی که درباره نسل جوان صحبت میکند و میگوید خاک پای این افراد را باید سرمه چشمانشان کنند. نظرتان درباره این سبک دیالوگها چیست؟
ما با بافت کلی قصه باید پیش برویم و شخصیتها باید درست حرکت کنند. این دیالوگها در روند ریتم مناسب قصه بود. شاید به نظر شما اندکی گلدرشت باشد اما وقتی با آقای معظمی صحبت کردیم تاکید داشتیم تشدید لحظات نمایشی در بستر مناسب، اتفاق خوبی است؛ بنابراین نه ما و نه مخاطبان چنین احساسی نداشتیم. فقط جاهایی نادر نسبت به ابراهیم خیلی حساس است که در پیامهای ارسال شده از طرف دوستان به این موضوع تاکید شده اما باید در این باره هم بگویم شخصیت ابراهیم برای نادر آشناست. وقتی جلو میرود، متوجه میشود او حرف نمیزند و... نقش نادر درست جلو رفتهاست و من حس خوبی به این شخصیت داشتم.
خانه، نماد وطن است
احمد معظمی که در کارنامه کاریاش، ساخت سریالهایی مثل سارق روح، خانه امن، سرجوخه و... را دارد با قصهابراهیم وارد فضای دیگری در کارگردانی شدهاست که البته پیش از این در مجموعههایی مثل «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» تجربه مشابهش را داشتهاست. او در نشست درباره پرداختن به موضوع خانواده در این مینیسریال میگوید: «موضوع اصلی هر کاری خانواده است. وقتی خانواده دور هم جمع میشوند تمام مشکلات حل میشود و از بیرون کسی نمیتواند به درون این خانواده نفوذ کند. موضوع اصلی اینجا هم خانوادهای است که کمکم شکل میگیرد.»
معظمی در مورد خانه پدری که به عنوان نماد سرزمین در این اثر به نمایش درآمدهاست، بیان میکند: «خانه، نماد وطن است و در قصه از دیگران پس گرفته میشود. به موضوع مهاجرت که پدیده این روزها هم هست اشاره داشتیم. در این قصه مهاجرت نکردن پسر و ماندن او در کشور هم به نمایش درمیآید. او به عنوان یک نخبه تصمیم میگیرد در وطن بماند و علمش را در همین مملکت به کار بگیرد. در انتها، دو شخصیت اصلی قصه یعنی ابراهیم و ژاله را میبینیم که بعد از ۳۳سال کنار هم هستند. در دیالوگهای آخر این دو نفر چند کلمه درباره قولی که سالها قبل، ابراهیم به ژاله داده صحبت میکنند اما خیلی تاثیرگذار است.»
این کارگردان درباره ورود به فضای این قصه بعد از چند کاری که در ژانر امنیتی - اجتماعی ساختهاست، عنوان میکند:«این کار به من حس خوبی داد. تا به حال تجربه کار این مدلی را نداشتم که تا این حد بر بعد انسانی آدمها را تاکید داشته باشد. قصهابراهیم، فضایی عاشقانه و دفاع مقدسی دارد. جابر قاسمعلی، فیلمنامهنویس کارکشته و معتبری است که بارها در جشنوارههای مختلف به عنوان داور حضور داشتهاست و دوست داشتیم در این جلسه حضور داشته باشد. وقت گذاشت و این هفت قسمت را بارها بازنویسی کرد تا فیلمنامه خوبی از کار دربیاد. چون برای کارش ارزش زیایدی قائل است. لحظه به لحظه کنار ما بود و خیلی زحمت کشید.»
او ادامه میدهد:«درباره ساخت مینیسریال باید بیان کنم، وقتی تعریفی از مینیسریال میشود باید برای همه یکسان باشد و تا مینیسریالهایی باکیفیت و محتوای مطلوب ساختهشود. در جلسهای که خدمت آقای جبلی بودیم ایشان هم خواستند مینیسریالها راه بیفتند و کارهای بیشتری داشته باشیم. امیدوارم اتفاقات خوبی بیفتد.»
معظمی همچنین درباره نقدی نسبت به شعاری بودن برخی دیالوگها و نریشنها پاسخ میدهد:«تا جاییکه توانستیم، دیالوگهای شعاری را حذف کردیم. اما بعضی جاها نمیشود. مثلا وقتی میخواهی درباره گذشته حرف بزنی و زمان کمی هم داری. ما باید فلاشبکهایی را تصویربردای میکردیم اما زمان کم بود و کار باید به ماه رمضان میرسید. به همین علت جاهایی را گرفتیم که به قصه لطمه نخورد و برای تماشاچی سوالی درباره پیشینه شخصیتها پیش نیاد. البته جاهایی هم مکگافین قصه است و لازم نیست همه نکات را به تماشاگر بگویی.»
حرف درست را به مخاطبان بزنیم
پرویز امیری، تهیهکننده قصهابراهیم است. او معمولا آثاری با موضوع خانواده تولید میکند و تلاش دارد در این زمینه پیامهای منتقل شده به مخاطبان، درست و اثرگذار باشد. او درباره ساخت این اثر این طور روایت میکند:«به عنوان تهیهکنندهای که سالهاست فعالیت میکنم، معتقدم آثار اپیزودیک تکقسمتی کمتر مخاطب دارد و در سالهای اخیر ما خیلی هم جواب از سوی بینندگان نگرفتیم. به همین دلیل باید به سمت ساخت مینیسریالهای با کیفیت حرکت کنیم. البته مینیسریالسازی فرآیندی است که در تلویزیونهای دنیا هم مورد توجه قرار گرفته و آنها هم آثار زیادی میسازند اما باید قصههای خوب انتخاب کرد تا بتوانیم در چند قسمت حرف نهایی را به مخاطب بزنیم. در مجموع معتقدم باید حرف درست در رسانه به مخاطب بزنیم تا با کارها ارتباط برقرار کنند و به واسطه شخصیتهای قصه خودشان را ببینند. در پایان باید تاکید کنم ما از دل قصهابراهیم هم نسخه سینمایی برای اتحادیه رادیو و تلویزیونهای آسیا و اقیانوسیه در آوردهایم و به این جشنواره ارسال شدهاست. هنوز زمان برگزاری و اعلام نتایج مشخص نشدهاست.»
سخت اما شدنی
هاشم علیاکبری، مدیرتولید قصهابراهیم:«ساخت آثار نمایشی با محتوای خوب مستلزم سختیهای زیادی است. ما برای ساخت مینیسریال قصهابراهیم، لوکیشنهای متعددی داشتیم تا تصویر برای مخاطب به لحاظ بصری هم جذاب باشد و همین کار تولید را سخت میکند اما وقتی نتیجه را میبینیم، برایمان لذتبخش است. امیدوارم مردم هم این اثر را دوست داشتهباشند؛ چون گروه کارگردانی، بازیگران، پشت صحنه و... زحمت زیادی برای این پروژه کشیدند.»
جشنی برای باهم بودن
آرین اویسی، بازیگر نقش حسام:«اولین کاری که یک بازیگر میکند مشورت با کارگردان است. بعدش خودم شروع به یادآوری کسانی کردم که شخصیتشان برای بازی کردن این نقش به من کمک میکرد. از افراد نخبه بگیر تا شخصی که پدرش در کردستان عراق شهید شده باشد. جالب بود همه این افراد را پیدا کردم و با آنها تعامل داشتم. مدلم این گونه است که دوست دارم نقش را کندوکاو کنم و ببینم از من چه میخواهد. حسام شخصیتی است که پدرش شهید شده و ۳۳ سال با نبود او زندگی کردهاست. بدون حضور او برای زندگیاش برنامهریزی کرده بود. وقتی پدر بازمیگردد، او با شرایطی مواجه میشود که دارد زندگیاش را مختل میکند. نشان دادن این حس خیلی سخت بود. شخصیت حسام لبه تیغ راه میرفت و آخر توانست بفهمد وقتی پدر باشد، میتوان خانواده داشت و با هم بودن را جشن گرفت.»
ریحان، کلیشه نیست
نسرین نکیسا که تا امروز نقش مادران متفاوت را بازی کردهاست، در این اثر، نقش ریحان را به عهده دارد که همسر نادر است و پا به پای او در مسافرخانه کار میکند. این هنرمند در پاسخ سوالی درباره تحلیلش از نقش ریحان که زنی مثبت و آرام در عین حال با حضور اجتماعی پررنگ است، توضیح میدهد: «شخصیت ریحان از ابتدا برایم ملموس بود، زیرا زنی است که اطرافمان زیاد میبینیم. زنانی که با فرهنگ ایرانی تربیت شدهاند و از پس مشکلاتشان برمیآیند. ریحان زنی است که کنار همسرش در مسافرخانه کار میکند و کترینگ هم راهاندازی کردهاند. روابط میان ریحان و نادر بسیار واقعی است. به همین دلیل شخصیت ریحان دور از ذهن نبود و پیچیدگی هم نداشت. ضمن اینکه وقتی ما فیلمنامه را میخوانیم اگر ضعفی ببینیم، حتما با مذاکرهای که با کارگردان داریم، حل خواهدشد و شخصیت تقویت میشود.»
وی درباره محدودیتهایی که بازیگر برای ایفای شخصیت مثبت دارد، عنوان میکند:«شخصیت ریحان همفکر و همراه با همسرش است. البته همانطور که شما اشاره کردید، ویژگی سمپات بودن، دست و پای بازیگر را میبندد اما میتوان این جنس شخصیتها را به گونهای بازی کرد که برای مردم ملموس بوده و باورپذیر باشد. در این مواقع بازیگر باید توانمندیاش را رو کند تا بتواند نقش را به بهترین شکل اجرا کند و همین کار بازیگر را سختتر میکند. معمولا بازیگران هم دوست دارند نقشهایی به آنها محول شود که یکدست و تخت نباشد و اوج و فرودهایش به چالش نقش کمک کند تا مخاطب خسته نشود.»
فاطمه عودباشی و نوشین مجلسی - رسانه / روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد