نگاهی به دغدغه ها و پیام های سریال جدید شبکه یک؛

«افرا» و روایت های پر هول و حذر

گفت‌ و گو با عوامل سریال افرا که این شب‌ها از شبکه یک پخش می‌شود

تلخی «افرا» بی‌دلیل نیست

بیشتر از ۲۰ شب است شبکه یک، قصه‌ای با محوریت دردسرهای یک محیط‌بان را روی آنتن برده است.
کد خبر: ۱۳۳۹۳۱۷
سریال «افرا» به کارگردانی بهرنگ توفیقی و تهیه‌کنندگی کامیبر دارابی و جواد مولایی که در قالب یک ملودرام خانوادگی این شب‌ها به نقطه‌ای پر از استرس و غم رسیده است. داستان افرا در جنگل‌های شمال می‌گذرد و می‌شود گفت بعد از مدت‌ها و حتی برای اولین‌بار است این‌گونه به موضوع محیط‌ زیست و از آن بیشتر محیط‌بانان پرداخته شده است. قصه‌ای با ریتم پر فراز و فرود که گاهی هم روند ثابتی را طی می‌کند. در این مجموعه در کنار بازیگرانی مثل مهدی سلطانی، پژمان بازغی، فریبا متخصص، پیام دهکردی، روزبه حصاری، مینا وحید و... چهره‌های تازه‌ای هم در این مجموعه معرفی شدند. هامون سیدی، سارا باقری و محمد صادقی از بازیگرانی‌اند که اولین تجربه سریالی‌شان را با افرا پشت سرگذاشتند. ما هم در جام‌جم میزبان این بازیگران و کارگردان و یکی از تهیه‌کنندگان افرا شدیم.
تلخی «افرا» بی‌دلیل نیست
قصه شروع ماجرا
قصه «افرا» بعد از مدت‌ها سراغ محیط‌زیست و محیط‌بانانش رفته است. از شروع این ماجرا و شکل‌گیری آن بگویید.
بهرنگ توفیقی، کارگردان: محیط‌زیست همیشه جزو دغدغه‌های من بود ولی شاید اگر فیلمنامه‌ای مثل این کار درباره محیط‌زیست به من پیشنهاد نمی‌شد، هیچ‌وقت هم آن را نمی‌ساختم. در واقع می‎خواهم از اهمیت مدیریت انتخاب‌ها در سازمان بگویم. به هر حال تصمیمی آنجا گرفته شد که کاری در این باره ساخته شود و از شانسم به من پیشنهاد شد و آن را کار کردم.
یعنی داستان این مجموعه باعث بازگشت‌تان از فضای نمایش خانگی بعد از «آقازاده» به تلویزیون شد؟
توفیقی: من بعد از «آقازاده» پیشنهادهای مختلفی در تلویزیون و همان نمایش خانگی داشتم اما اساسا در انتخاب کار دو مورد یعنی فیلمنامه و تهیه‌کننده برایم ملاک هستند. ابتدا اگر فیلمنامه قابل تایید نباشد که اصلا سراغ مرحله بعد نمی‌روم. در بین تمام فیلمنامه‌هایی که برایم فرستاده بودند «افرا» از بقیه یک سر و گردن بالاتر بود. در واقع اثری بود که می‌شد دغدغه‌هایت را در آن ببینی و پیش‌بینی کنی قرار است کاری بسازی که بخشی از وجودت را درگیر کند و بعد از ساختش حالت خوب شود. من دلم نمی‌آمد به این کار نه بگویم و نمی‌خواستم فرد دیگری آن را بسازد. از طرفی، درون من حسادتی وجود دارد که باعث می‌شود وقتی فیلمنامه خوبی را می‎خوانم دلم بخواهد آن را بسازم و به همین دلیل طاقت ندارم آن را از دست بدهم. علاوه بر اینها از آقایان دارابی و مولایی هم که در حرفه ماشناخته شده هستند، بسیار به نیکی شنیده بودم و در نهایت خیلی زود به توافق رسیدیم. این همکاری برای من بسیار لذت‌بخش بود چون آقای دارابی برای هر سکانس دغدغه دارد و می‌داند چه اتفاقی قرار است سر صحنه بیفتد. او به همین دلیل متوجه اهمیت موضوعات مختلف بود و با توجه به محدودیت‌های به‌خصوص مالی که در سریال‌سازی در تلویزیون وجود دارد، مصرانه پای همه اتفاقات می‌ایستد.
آقای دارابی! برای شما انتخاب موضوعی که چندان امتحانش را در تلویزیون پس نداده، ریسک نبود؟ چون خیلی وقت‎ها تهیه‎‎کننده‎ها ترجیح می‌دهند سراغ قصه‌هایی بروند که آزمایش‌شان را پس داده اند.
کامبیز دارابی، تهیه‌کننده: فیلمنامه آنقدر مناسب بود که مطمئن بودیم با ساخت آن توسط آقای توفیقی اتفاق خوبی برایش میفتد. در مورد ریسک هم باید بگویم شما وقتی می‎خواهید کار خوبی ارائه کنید، باید در آن یک ریسک و اتفاق تازه وجود داشته باشد وگرنه به یک اثر خنثی تبدیل می‌شود؛ کاری که دیدن و ندیدن آن چندان فرقی نمی‎کند. داستان محیط‌زیست هم از آن مواردی است که در تلویزیون خیلی به آن پرداخته نشده و اگر هم بوده آن‌طور که باید و شاید از آب در نیامده و طبیعتا دیده هم نشده است. اینجا ما دنبال محیط‌زیست رفتیم ولی در کل شما وقتی سراغ محدودیت‎های هر حوزه‎ای می‌روید، با یک ریسک مواجه می‎شوید. آن هم کاری که قرار است از تلویزیون پخش شود و مخاطب جلب کند. همه اینها در انتخاب چنین موضوعاتی با خودشان ریسکی به همراه دارد که برای ساختن کار خوب باید آن را پذیرفت. بخشی از سریال، سرگرمی و پرکردن اوقات فراغت است. اما اگر می‎خواهید تاثیرگذار باشید باید به معضلات و مشکلات بپردازید. اتفاقی که آسان نیست و با ریسک همراه است، ولی باید ریسکش را هم به جان خرید چون جذاب است.
تلخی «افرا» بی‌دلیل نیستفکر میکنید توانستید حق مطلب را با این ریسک ادا کنید؟
دارابی: به نظرم هیچ کاری صد درصد نیست.
توفیقی: همان‌طور که فراکسیون محیط‌زیست مجلس هم اذعان کردند، اتفاقی که با یک سریال باید بیفتد، رخ داد. شما هیچ‌وقت نمی‎توانید با کاری ادعا کنید که می‌خواهید جهان را زیر و رو کنید. به هر حال همین که جرقه‌ای زده و بابی باز شود برای اتفاقاتی که قرار است در آینده رقم بخورد، کفایت می‎کند. ما قرار نبود کار سفارشی بسازیم و در قصه شخصیتی داشتیم که محیط‌بان بود. در این میان، آنقدر که فضا به ما اجازه می‌داد، در کنار شخصیت‌پردازی کاراکتر مسعود، به اندازه نیاز قصه به ماجرای محیط‌بانان هم پرداختیم. به همین دلیل فکر می‎کنم آنقدری که باید سراغ این جریان رفته‌ایم.
دارابی: من به‌ تازگی مطلبی خواندم که گویا با دیدن این سریال تصمیم گرفتند یک قاضی مشخص برای پرونده‎های این حوزه گذاشته شود. این هم جذاب است. یا چند وقت پیش در شبکه گیلان برنامه‌ای پیرو سریال افرا پخش کردند و بعد نماینده دادگستری استان از این اتفاق گفت. همه اینها جذاب و جالب هستند. این‌که شما فکر کنید سریالی ساختید که تأثیر خودش را گذاشته و جذاب و جالب است. قطعا هیچ کاری صددرصد نیست و ماهم این ادعا را نداریم. اما بنا به ظرفیت قصه و به نسبت آنچه می‌توانیم از آن حرف بزنیم، فکر می‌کنم یک قدم رو به جلو برداشتیم.

لهجه‌های معلق بین بودن و نبودن
ریتم قصه ابتدا با وجود آرام پیش رفتن، فراز و فرودهای مختلفی داشت اما در ادامه فقط شاهد رفت و آمد‌ خانواده‌ها به دادگاه بودیم و هیچ اتفاق تازه‌ای در آن رخ نمی‌داد. چقدر حواستان به این روند بود؟
توفیقی: به هر حال این فضا اقتضای قصه بود. شاید اگر شما فیلمنامه را می‌خواندید خیلی برایتان غیرقابل پیش‌بینی به نظر می‌آمد. فیلمنامه هم ستون کار است و من در اجرا همیشه به آن پایبند هستم. وقتی فیلمنامه این ریتم را می‌خواهد حتما آن را لحاظ می‌کنم. یعنی حسم این است مسیری که قصه در حال طی کردن آن است، اگر در جایی کندی و لختی یا فراز و فرود دارد، قطعا باید در اجرا لحاظ شود، البته اگر نیاز قصه باشد.  
در این بین اگر بشود ریتم بهتری به آن داد، حتما این اتفاق می‌افتد. شما می‌توانید ببینید در سریال‌های این‌چنینی آن انرژی که ما برای سکانس‌های اکشن و فضاهایی که در حین تعقیب و گریز داشتیم، شاید در حوصله و بودجه خیلی از پروژه‌ها نگنجند اما با توافقی که با آقای دارابی داشتیم، گفتیم یا نباید سراغش برویم  یا در نهایت آن هزینه، انرژی و زمان گذاشته شود. در آخر تمام ریتم را خود فیلمنامه تعیین می‌کند.
نقد دیگری که به «افرا» وارد است، به لهجه بازیگران برمی‌گردد. در بین شخصیت‌ها از مسعود گرفته تا مائده و پیمان لهجه‌ و آهنگ صدا مدام نوسان دارد.
توفیقی: سارا باقری خودش اهل گیلان است.مادر من هم اهل گیلان است و خودم هم نیمی از عمرم را آنجا گذراندم به همین دلیل همیشه دغدغه مردم آنجا دغدغه من هم بوده. یکی از ماجراهایی که من دارم این است که شاید مثل خیلی از اقلیم‌های دیگر آن‌قدر برای حفظ  زبان و لهجه‌شان اهتمام نورزیده‌اند. این یکی از گله‌مندی‌های من است. شما امروز در بین دانشجویان رشتی تقریبا دیگر لهجه‌ای نمی‌بینید. خلاصه شما مطمئن باشید این موارد از زیر دست من در نمی‌رود.(باخنده)
مسعود هم جوان است اما با گویش صحبت می‌کند.
توفیقی: او عاشق جنگل است و کسی که عاشق این فضاست معاشرت‌ها، دوستانش و همه اتفاقاتی که با آن سرو کار دارد هم فرق می‌کند. با همه اینها در اغلب شخصیت‌ها من جاهایی این لهجه را لحاظ کردم. مثلا در اولین سکانسی که از باقری گرفتیم، او در جایی به جای صبر کن می‌گوید «یک دقیقه بمون» و موارد مختلف این‌چنینی.
یعنی در حد همین تک جمله‌ها؟
توفیقی: نه همه اینها اشاره‌ای به لهجه هستند و برای بیننده تیزبینی که مو را از ماست بیرون می‌کشد، کافی است. شاید اگر در جاهای دیگر آن را تکرار می‌کردیم از آن میزانی که دلم می‌خواست بیشتر می‌شد. خلاصه آن‌که در مورد گویش‌ها و لهجه‌ها متاسفانه هیچ نقدی را به کار نمی‌پذیرم.همیشه سعی کردم برای شخصیت‌ها ما‌به‌ازای بیرونی داشته باشم. نسرین بابایی شبیه مادر من است. مادرم اهل گیلان بود و پدرم خیر اما او با همان لهجه در خانه حرف می‌زد. پژمان بازغی که اولین بار باگویش شمالی او را درکاری دیدم، آن‌قدر درست حرف می‌زد که در ذهنم ماند و گفتم هر وقت شخصیت شمالی که درست حرف بزند را می‌خواهم باید سراغ او بروم. در ادامه ما بازیگران نقش‌های مکمل را از شمال انتخاب کردیم، با این‌که این ریسک داشت.

یک تلاش موفق برای تکرار نشدن
تلخی «افرا» بی‌دلیل نیستآقای صادقی شما از بازیگرانی هستید که بیشتر در فضای تئاتر مشغول بودید و خطر بازی‌های غلیظ به واسطه این جریان در رسانه‌ای مثل تلویزیون وجود دارد. چطور از عهده نقش پیمان برآمدید؟
محمد صادقی: من از همان زمانی که تئاتر کار می‌کردم، مدل و سبک بازی‌ام خیلی روان و به اصطلاح سینمایی بود. می‌توان گفت به قولی تئاترکالیته ندارم یعنی در خود تئاتر نیز همین‌طور است. به عنوان مثال من با مرتضی اسماعیل‌کاشی «مفیستو» را کار کردم، با محمدرضا علی‌اکبری و خیلی از چهره‌های دیگر تئاتری نیز همین‌طور، افرادی که انسان‌های بزرگی در تئاتر هستند اما وقتی آن کارها نگاه می‌کنم می‌بینم جنس بازی من همیشه بازی تصویر بوده همیشه و آن غلظت را در تئاتر بیشتر می‎کنم. اینها یعنی فضای تصویر برای من راحت‌تر است.
برای این نقش بهرنگ توفیقی چقدر در هدایت شخصیت‌ پیمان نقش داشت؟
این را از قول بهرنگ توفیقی نقل می‌کنم چون چیزی نیست که خودم درباره آن نظر دهم او روزی به من گفت تو خیلی بازیگر حسی‌ای هستی و اتفاقا نیاز است روی این بخش کنترل بیشتری وجود داشته‌باشد. آقای توفیقی واقعا پدرانه این‌کار را برای من کرد و من از او ممنون هستم. در واقع بهرنگ کاری با من کرد که توانستم به واسطه آن از شخصیتی که هر چند از نظر کمیتی کوتاه بود اما از نظر کیفی جدا از پیمان به نقطه‌ای برسم که ایفای آن برای خودم هم پر از کیف باشد. من این کیف را مدیون پارتنرها، آقای توفیقی و گروه هستم چرا که هر کسی در جایگاه خودش بهترین بوده و همین جریان دست به دست هم داده تا این حس را به مخاطب و بقیه‌ای که پیمان را دوست داشتند، بدهم.
خود شما چه بازخوردهایی از این نقش گرفتید؟ با توجه به این‌که آخرین بار در قالب شخصیتی کاملا متضاد پیمان در «مانکن» دیده شدید.
من همیشه به این موضوع فکر کردم که همیشه یک شکل ثابت با نقش‌های نزدیک به هم نداشته باشم. در واقع در ناخودآگاهم همیشه این بوده خودم را تکرار نکنم. به همین دلیل مدام دنبال پیدا کردن جنبه‌های متفاوتی از خودم هستم که بتوانم آنها را در شخصیت‌های گوناگون پیدا و اجرایش کنم. شکل دادن این جریان به شهامتی نیاز دارد که قبل از آن‌که قرار باشد من آن را ابراز کنم، به کارگردان هم برمی‌گردد. اینجا و در افرا هم من این شهامت را ابتدا به آقای توفیقی مدیون هستم چون روز اولی که او را دیدم آنقدر مطمئن به من گفت با توجه به نقشی که در مانکن داشتی از پس این نقش هم برمی‌آیی که دل من هم تماما قرص شد و با خودم گفتم که پس می‌شود. از سوی دیگر چون خودم هم قبلا به ایجاد این تغییر فکر کرده‌بودم، از نظر روانی برای آن آماده بودم و همه اینها باعث شد پیش بردن آن برایم راحت‌تر شود.
چقدر برای ایفای نقش پیمان ما به ازای ذهنی داشتید؟
صادقی: در هر فیلمنامه‌ای یک بازه‌ای دارد. بازه رابطه پیمان و مائده خیلی برای همه ملموس است و احتمالا خیلی‌ها آن را تجربه کرده‌اند اما به آن آگاه نبودند. اصولا زمانی که رابطه عاشقانه در حالت سرمستی و سرخوشی قرار دارد که دو طرف از یک رابطه‌ای با همه سختی‌هایش لذت می‌برند، نمی‌توانند از بیرون خودشان را ببینند. من به عنوان بازیگر باید یک سری چیزها را از بیرون می‌دیدم تا بتوانم بازسازی‌اش کنم. سختی این کار برای من همین مساله بود. روز اول هم که با آقای توفیقی صحبت کردیم خیلی به من کمک کرد این رابطه تکراری نشود. برای هر دوی ما مهم بود این اتفاق نیفتد و تکراری نشود.

تفاوت دنیای نمایش با دنیای واقعی
ابهامی درباره شخصیت افراسیاب مطرح شده بود. این‌که افراسیاب مامانی وکیل متفاوتی است و در دادگاه همه چیز را به شوخی می‌گیرد و اصولا فرد جدی ای نیست! یا این‌که از شاهدان می‌خواهد در دادگاه حقیقت را نگویند!
دارابی: هیچ کجا نمی‌گوید که شاهدان حقیقت را نگویند. از خواهر مسعود می‌خواهد بگوید که ندیدم. به هر حال وکیل کارش این است که از موکلش دفاع کند. یعنی ماهیت کارش این است.
(توفیقی با گویش همان افراسیاب مامانی می‌گوید: نگو شنیدم، بگو ندیدم) و همه می‌خندند.
توفیقی: ما در قصه‌مان وکیل را این گونه نشان دادیم. به هر حال بحث فردیت‌هاست. ما حتی محیط‌بانی را نشان می‌دهیم که به دلیل عشقی که به محیط زیست دارد عصبی و تندخو و رفتارهایش گاهی اغراق‌آمیز است. معنی‌اش این نیست که همه محیط‌بان‌ها این گونه هستند.
دارابی: البته ما در کنارش محیط بانهای دیگری مثل علیرضا و یا رحیمی داریم. در کنار افراسیاب مامانی هم وکیل دیگری را می‌بینیم که متفاوت از اوست.
توفیقی: اگر این گونه باشد که باید همه افرادی که پرورش ماهی دارند اعتراض کنند و بگویند چرا عقیل این طوری نگاه می‌کند؟ مگر ما این طوری نگاه می‌کنیم؟ به‌هرحال رفتارهایشان فردی است و نمی‌خواهیم به همه تعمیم بدهیم. باید بپذیریم که دنیای نمایش با دنیای واقعی تفاوت دارد. ما که کار مستند نمی‌سازیم.

به توانایی بازیگرها ایمان دارم
نقش مسعود فروزش کاملا متفاوت از جواد جوادی «بچه‌مهندس» بود، از انتخاب روزبه حصاری برای این نقش هم بگویید.
توفیقی: واقعیت این است که اولا من سریال‌ها را می‌بینم و بازی‌اش در بچه‌مهندس را هم دیده بودم. اما روزبه حصاری را سال‌هاست که می‌شناسم و تئاترهایش را هم دیده بودم. او همچنین نامزد من برای بازی در سریال پدر بود که به دلیل اجرای تئاتری که داشت نتوانست بازی کند. منظورم همان نقشی است که نیما رئیسی بازی کرد. با این حال تکلیف من با این بازیگر روشن بود و می‌دانستم این توانایی در وجود این بازیگر هست. درباره همه بازیگرها این اتفاق افتاد. من به توانایی تک‌تک آنها و ابعاد بازیگری‌شان واقف بودم. حتی در مورد کاراکتر پیمان به من گفتند نمی‌تواند آن معصومیت را در بازی پیمان داشته باشد اما من می‌دانستم که این اتفاق می‌افتد، ولی به عقیده عده‌ای به لحاظ کلیشه‌ای شاید سینا مهراد به نقش پیمان نزدیک‌تر بود اما من سریال‌ها را می‌بینم و با دیدن آنها به توانایی بازیگر پی می‌برم.
این خیلی نگاه ارزشمندی است. چون اغلب بازیگران از نگاه کلیشه‌ای کارگردان‌ها و تهیه‌کننده‌ها گله‌مند هستند و تمایل به بازی در قالب نقش‌های متفاوتی دارند که معمولا شرایطش مهیا نمی‌شود.
توفیقی: خاطره‌ای برایتان تعریف می‌کنم. یک روز سینا مهراد به من گفت یک کارگردان به من پیشنهاد نقش جوان مذهبی داده. من به او گفتم اگر جای تو بودم با آن کارگردان کار نمی‌کردم. چون دو بار چین نقشی را بازی کردی.

ترس از بازی کردن جلوی مهدی سلطانی
تلخی «افرا» بی‌دلیل نیستخانم باقری نقش مائده در این سریال از جایی به بعد پر از غم، فشار و نگرانی‌هایی است که شاید برای کسی که اولین بار در رسانه تلویزیون آن را تجربه می‌کند، سخت باشد. این تجربه برای شما چطور بود؟ از این حجم فشار فکری مائده اذیت نشدید؟
سارا باقری: همان‌طور که گفتید از میانه ماجرا این فشار به وجود می‌آید و از قسمت اول تا دهم که این اتفاق نمی‌افتد و ما تا آن قسمت شخصیت دیگری از مائده این شب‌ها را می‌بینیم. شخصیت یک دختر شاد ۲۰ ساله که با دغدغه‌هایی برای همین سن روبه‌روست. با این حال باید بگویم نه، ایفای این نقش برای من اذیت‌کننده نبود چون به طور کلی مائده خیلی از من دور نبود. و یک‌سری از واکنش‌هایش از مواردی بود که سارا باقری نیز به همان شکل آن را انجام می‌دهد. درونگرا بودن مائده هم مثل خودم بود و البته در بعضی بخش‌ها هم از من خیلی دور بود. با این حال اتفاقی که در صحنه می‌افتاد این بود که بستر برای انعکاس آنچه باید از نقش دیده شود، فراهم بود.
منظورتان فضای کلی کار است؟
بله، گاهی پیش می‌آید سر کاری حاضر می‌شوید که همه می‌خندند و کسی نمی‌داند قرار است آن بازیگر الان چه سکانسی را بازی کند اما آقای توفیقی هیچ فرقی بین بازیگران‌شان نمی‌گذاشتند و همان اندازه که برای آقای سلطانی (که البته فکر نمی‌کنم نیازی به این زمان داشته‌ باشند) وقت می‌گذاشتند، برای بازیگران جوان‌تر نیز بستر را فراهم می‌کردند. ایشان هیچ وقت هیچ چیزی را بی‌اهمیت نمی‌گذاشتند و گاهی حتی موسیقی‌هایی را پخش می‌کردند که بازیگران را برای آن سکانس آماده می‌کرد.
آقای توفیقی هم اشاره کرد برخی بازیگران می‌گویند بازی جلوی مهدی سلطانی کار سختی است، واقعا این‌طور بود؟
حقیقتش این است که من ابتدا در پیش تولید و زمانی که متوجه شدم سکانس‌های زیادی با آقای سلطانی دارم، به شدت می‌ترسیدم. این نگاه ادامه داشت تا وقتی که دیدم‌شان. از همان برخورد اول متوجه شدم ایشان از آن بازیگرانی نیست که نسبت به بازیگران جدید گارد داشته باشد یا موارد این چنینی. در واقع آقای سلطانی این جرات را به من دادند کنار ایشان بازی کنم.  
شما اشاره کردید که این نقش از شما خیلی دور نبود. با این حال سعی کردید نکاتی را به بازی‌تان اضافه کنید که به نوعی به این شخصیت شکل داده باشید.
باقری: اصلا این شخصیت برای من دور نبود. در بخشی از این مصاحبه درباره گویش گفتید. من خودم گیلانی هستم ولی درباره گویش خیلی با آقای توفیقی صحبت کردیم. از طرفی مائده از سن واقعی من کوچک‌تر بود و من باید هم‌سن مائده می‌شدم. گرچه خیلی از روحیاتش را گذراندم و از این نظر برای من خیلی ملموس بود. اما باز هم تاکید می‌کنم خیلی از راهنمایی و هدایت آقای توفیقی استفاده کردم.

انتخاب پرریسک اما موفق بازیگران بومی
شما از ریسک انتخاب چهره‌های بومی گفتید، چه ریسکی داشت؟ مگر آنها بازیگر نبودند؟
توفیقی: به هر حال حضور در این فضا و تصویربرداری ممتد برای هر کسی ساده نیست. از خیلی بازیگران شنیدم که می‌گفتند آدم جلوی مهدی سلطانی می‌ایستد همه چیز یادش می‌رود. این ترکیب راحتی نبود و بازی جلوی افرادی مثل مهدی سلطانی هم کار آسانی نیست. تا جایی که بازیگری که سال‌ها تئاتر کار کرده هم این را می‌گوید. با این حال تک‌تک بازیگران بومی از پس نقش‌شان برآمدند و هر نقشی که به آنها دادیم را پررنگ‌تر کردند و رنگ نویی به آن دادند. برای من انتخاب بازیگران بومی و دیده شدن آنها یکی از ارزش‌های «افرا» بود.
دارابی: اصلا این وظیفه ماست. زمانی که در شهرستان کار می‌کنیم باید حواسمان باشد که آن منطقه عده‌ای بازیگر دارد که سال‌ها تلاش کردند و نمی‌توانند دیده شوند. آقای توفیقی هم در بازی گرفتن از بازیگر خیلی تواناست و در این بین اگر کارگردانانی مثل او باشند که بتوانند از این چهره‌ها استفاده کنند، وظیفه ماست که سراغ آنها برویم. ضمن آن‌که تلویزیون به بازیگر تازه نفس هم نیاز دارد.
توفیقی: به عنوان مثال، ما هنوز ۱۰ درصد توانایی مهرداد بخشی را هم در افرا ندیدیم و او خیلی تواناست. از همین رو این بازیگران واقعا به حمایت نیاز دارند و مدام در حال فکر کردن هستم که چه کاری به او بدهم تا از این استعدادها استفاده کنیم.
حالا هم مهرداد بخشی و چند بازیگر دیگر نیز همزمان در سریال‌های دو شبکه دیگر هم حضور دارند.
دارابی: این اتفاق کمی بدشانسی است. چون برای این بازیگران خوب نیست و آنها می‌توانستند در دو زمان مجزا به صورت بیشتری روی آنتن باشند اما احتمالا تلویزیون هم چاره‌ای نداشته که این کار را کرده چون حتی این کارها در یک جا تصویربرداری شده‌اند اما به هر حال اتفاقی است که افتاده.
با همه اینها اغلب تهیه‌کننده‌ها راحت زیربار انتخاب بازیگران تازه نمی‌روند.
دارابی: من اتفاقا خیلی استقبال می‌کنم مثلا در «وارش» هم بازیگر جدید کم نداشتیم. در کل می‌گویم وقتی انتخاب درست و ترکیبی که به دیده شدن آن موارد هم کمک کند وجود داشته باشد، اتفاقا ریسک چندانی وجود ندارد. از سوی دیگر این رخداد جذاب هم هست و اصلا وظیفه ماست که باید آن را انجام بدهیم.

ماجرای اعتماد عقیل به افرایی‌ها
تلخی «افرا» بی‌دلیل نیستآقای سیدی! قبل از این کار در تئاتر و سینما فعالیت داشتید و اینجا در قالب نقشی ظاهر شدید که فراز و فرودهای زیادی را تجربه می‌کند. کمی از این اتفاق بگویید، نگران نتیجه آن نبودید؟
هامون سیدی: ابتدا متن را خیلی مطالعه نکردم و آقای توفیقی آن را برایم توضیح دادند. من ایشان را دورادور می‌شناختم و کارهایشان را دنبال می‌کردم. واقعیت است که من صددرصد اعتماد کردم. این اولین تجربه سریالی من بود و قاعدتا باید می‌ترسیدیم اما بهرنگ جان این ترس را کاملا از بین برد. از همین رو هر چیزی که می‌بینید الان روی آنتن رفته، هرقدر خوب است همه به کمک آقای توفیقی بوده و این را همیشه گفته‌ام.
توفیقی: ایرادها هم گردن خودت است.(با شوخی و خنده)
سیدی: بله، دقیقا(با خنده)
یعنی هدایت ایشان در بازی شما تاثیر زیادی داشت؟
من دوست دارم در نقشم خیلی بازی را لحاظ کنم اما این زیاد بازی کردن حتما باید با حضور یک کارگردان و مدیر قیچی شود، یعنی لازم است تا گاهی کسی از بیرون حواسش به غلظت بازی‌ام باشد. این اتفاق در افرا هم برایم افتاد و تا اینجا مردم به من لطف داشتند و امیدوارم بعد از آن نیز همین‌طور باشد. زیاد اهل صحبت نیستم ولی می‌خواهم از کل عوامل تشکر کنم که همه چیز را خوب پیش بردند. ما با هم در این یک‌سال نه فقط کار که زندگی کردیم، آن‌قدر که اگر چند روز بعضی از بچه‌ها را نبینم، دلتنگ می‌شوم.
جدا شدن از آن میزان بازی که به آن علاقه دارید، برا‌یتان سخت نبود؟ و اصلا چطور به آن نزدیک شدید؟
سیدی: باز هم تکرار می‌کنم صحبت کردن با آقای توفیقی تاثیر زیادی در این اتفاق داشت چون وقتی ایشان از پشت نمایشگر بازی را می‌بینند، متوجه نکاتی می‌شوند که من نمی‌توانم آن را ببینم. اینجا مرز باریکی وجود دارد که اگر کمی بیشتر بازی شود، نقش هم مسخره می‌شود.
نوع نگاه شما در قالب نقش عقیل جالب بود. علاوه بر راهنمایی آقای توفیقی این نگاه و رفتار از کجا آمده‌ است؟
توفیقی: نوع نگاه کردن عقیل مربوط به بازی خود هامون بود. من فقط یک جاهایی کم و زیادش می‌کردم اما جزو ویژگی‌های رفتاری این شخصیت بود که هامون برایش در نظر گرفت.
سیدی: دقیقا. من عاشق گیلان هستم و تا ۲۹ سالگی آنجا بزرگ شدم و زندگی کردم. بنابراین آدم‌های خشن اما مهربان را خیلی دیده‌ بودم. البته به نوع زیست‌شان برمی‌گردد. به هر حال عقیل از زندگی و کارش شاکی است و یک جاهایی طبیعی است کمی خشونت داشته‌ باشد. واقعیت اما این است که اصلا فکر شده نبود و یک جاهایی ناخودآگاه برای من پیش می‌آمد. چون دلی بود و به شرایط آن سکانس بستگی داشت.

مشکلات حقوقی و پزشکی و جای خالی یک نظر واحد
درباره بخش‌هایی از قصه که در دادگاه و بیمارستان می‎گذرد، اشاره‌هایی به خطاهایی که در کار وجود دارد شده، شما چقدر به این موارد واقف هستید؟
توفیقی: اساسا روند به این شکل است که شما اشخاصی را به عنوان مشاور پزشکی، قضایی، مذهبی و... در کارتان دارید. من معتقدم که این فضا باید ساماندهی و به ما کمک شود. مثلا در مورد احیا من هیچ وقت آن صحنه را ندیدم و برای همین کار، دو پزشک دونظر جدا درباره زمان این جریان داشتند. من نمی‌خواهم بگویم که کار بی‌نقصی ساختیم اما به عنوان کارگردان فکر می‌کنم که اینها وظیفه من نیست و خوب است تشکلی داشته باشیم که به ما ناظر بدهند تا بتوانیم حرکت روبه جلویی داشته باشیم. از سوی دیگر مثلا در مورد مشاور حقوقی هم باید بپذیرند که این درام و نمایش است و از طرفی هم باید کارشناسان متخصصی از سوی خود این دوستان به ما معرفی شوند.
دارابی: زمانی که فیلمنامه در مرحله نگارش بود، مشاور حقوقی در کنار نویسنده‌ها بود و در مرحله اجرا نیز یک مشاور حقوقی سر صحنه آوردیم؛ از طرفی بازیگر نقش قاضی هم کارش قضایی است. بازیگر نقش وکیل اولیای دم هم در دادگستری کار می‌کند. یعنی در کنار ما کلی مشاوران حقوقی بودند. بحث من این است که ما از کجا می‌دانیم کدام یک درست گفته و کدام یک غلط. بنابراین حرفی که آقای توفیقی گفت بسیار درست است. یعنی مثلا ناجی هنر حتما باید به ما یک مشاور انتظامی معرفی کند وگرنه ما نمی‌توانیم سکانس‌های نیروی انتظامی را بگیریم. من که نمی‌توانم یک پلیس را از سر چهار راه بردارم سر صحنه بیاورم. این اگر ضابطه‌مند شود، اتفاقات بهتری در سریال‌ها می‌افتد. خوب است بدانید ما در بخش محیط زیست هم مشاور داشتیم. می‌خواهم بگویم هیچ بخش این کار بدون مشاور اتفاق نیفتاده است. ولی این‌که چه چیزی درست است و چه چیزی غلط را مشاورها به ما گفتند. شما نقدها را هم مطالعه کنید متوجه می‌شوید که در نقدها هم این اختلاف نظر وجود دارد. پس ما باید چه کار کنیم؟ البته باید بدانیم دنیای درام چیز دیگری است و قرار نیست همه چیز عین واقعیت باشد.

رفتار مسعود کاملا منطقی است
تلخی «افرا» بی‌دلیل نیستیکی از انتقادهایی که به کار شما وارد شده این است که اصولا محیط‌بان به دلیل این‌که با جنگل و طبیعت سروکار دارد آدم مهربانی است و روحیات لطیفی دارد. اما مسعود بسیار آدم خشن و سردی است.
توفیقی: اگر قسمت ۱۰ را دیده باشید که در آن قسمت مسعود قتل می‌کند، حتما نگاه عاشقانه مسعود به جنگل و گوزن‌ها را دیده‌اید که در ابتدای آن قسمت بود. چون فقط طبیعت با مسعود مهربان است و آدم‌های دیگر با او مهربان نیستند و او را درک نمی‌کنند. وقتی علایق و عشق مسعود دیده نمی‌شود؛ حتی از طرف عزیزانش چه توقعی از رفتار مسعود دارید؟
دارابی: به هر حال هر شخصیتی یک‌سری بدی‌ها و یک‌سری خوبی‌ها دارد.
توفیقی: مسعود اصلا بد نیست. وقتی در سالن ملاقات شکارچی را می‌بیند که با همسرش چگونه صحبت می‌کند و متوجه می‌شود از سر ناچاری و فقر سراغ شکار رفته دیگر آن نگاه را نسبت به آن شکارچی ندارد. با این‌که دلش می‌سوزد اما نمی‌تواند عشقش را به جنگل و محیط زیست هم فراموش کند. ولی تحت تاثیر قرار می‌گیرد.
دارابی: ضمن این‌که سریال است و ۴۰ قسمت دارد. بنابراین باید تا پایان سریال صبر کنید.
 مگر قرار است در پایان چه اتفاقی بیفتد؟
توفیقی (به شوخی): حاج‌محمود عقیل را می‌کشد.
دارابی: اگر ما احساس می‌کنیم که هر کسی نکته اخلاقی بدی دارد، باید تا پایان صبر کنیم بدانیم در انتها داستان نتیجه‌گیری می‌کند این بدی خوب بود؟ پس صبوری کنیم.
توفیقی: من تا به حال ۹ سریال ساخته‌ام و هیچ کدام به اندازه «افرا» پایان شیرین و خوشی نداشته که البته آن هم به اقتضای قصه است.
 پس بعد از این‌همه تلخی باید منتظر پایان خوش بمانیم؟
دارابی: می‌خواهم درباره تلخی داستان توضیحی بدهم. قبول دارم که کار ما تلخ است اما این ماهیت قصه است. وقتی در یک قصه یک جوان می‌میرد طبیعی است که ماجرا تلخ می‌شود. حتی وقتی قرار است یک جوان اعدام شود به‌هرحال داستان تلخ است اما ماهیت قصه تلخ است. از طرفی قبول دارم که حال مردم و جامعه خوب نیست و این تلخی اذیت‌شان می‌کند، ولی وقتی  همه می‌بینند و می‌گویند تلخ است بدین معناست که کار ما سیاه نیست. چون اگر سیاه بود کسی دنبال نمی‌کرد و این سیاهی آزاردهنده می‌شد اما آقای توفیقی گفت ان‌شاءا... پایان قصه شیرین می‌شود.

چرایی چند اتفاق تکراری
آقای توفیقی! اتفاقی که در اغلب آثار شما زیاد افتاده حضور آقای سلطانی است. چرا این‌طور است؟ خیلی به ایشان علاقه دارید؟
توفیقی: (به شوخی) مجبور می‌شوم. تهیه‌کننده‌ها او را می‌خواهند، من نمی‌خواهم (همه می‌خندند). واقعیت این است که دو نکته وجود دارد. یکی این‌که رسیدن به زبان مشترک خیلی حال آدم را خوب می‌کند؛ البته کار را راحت نمی‌کند. اشتباه نکنید. فکر نکنید کار کردن با مهدی سلطانی در افرا برای من خیلی راحت بود. برای خودش هم راحت نبود. من وقتی به مهدی سلطانی می‌گویم نقش حاج‌محمود را می‌خواهم بازی کنی که کارخانه‌دار است، به دنبال تفاوت با نقش‌اش در سریال «پدر» می‌گردد و همین موضوع کار را برای او هم سخت می‌کند. مهدی سلطانی تمایلی به تکرار خودش ندارد. بنابراین برای این‌که تفاوت‌ها را ایجاد کند زحمت می‌کشد. این تفاوت‌ها با ظرافت‌هایی همراه است. یعنی اسماعیل نفر در «زیر پای مادر» با شخصیتی که در پدر بازی کرد خیلی متفاوت بود. در «آقازاده» نقش دکتر بحری، کاراکتری متفاوت از آن دو نقش بود. اما در افرا حاج‌محمود به‌راحتی می‌توانست تکرار شود اما آقای سلطانی این کار را نکرد و تلاش کرد متفاوت از شخصیت‌هایی باشد که تابه‌حال بازی کرده است. آقای سلطانی بازیگری است که نسبت به کاری که انجام می‌دهد خیلی شناخت و درایت دارد. به‌همین‌دلیل همکاری با چنین بازیگری برای هر کارگردانی لذتبخش است اما اگر دوست ندارید من با آقای سلطانی کار نمی‌کنم (می‌خندد)!
این تمایز وجود دارد اما یک جاهایی همان جدیت نگاه پدر را می‌بینیم!
توف یقی: به‌هرحال مهدی سلطانی این نقش‌ها را بازی می‌کند و یک جاهایی خودش است. 
 حتی نسرین بابایی ما را به یاد نقش وارش می‌اندازد!
توفیقی: متاسفانه من سریال «وارش» را ندیدم.
دارابی: از چه نظر شباهت دارد؟
 به لحاظ گریم و بازی و نقش یک مادر گیلانی!
دارابی: در گریم خانم‌ها که خیلی نمی‌توان تفاوت را ایجاد کرد. ضمن این‌که بازی وارش تا ۷۰ سالگی ادامه داشت. به نظرم کمی بی‌انصافی است. خانم بابایی در وارش یک خانم کاملا روستایی را به‌خوبی بازی کرد. اما اینجا همسر حاج‌محمود است. من در آن سریال هم بودم و کاملا در جریان پلان‌ به‌ پلان کار هستم. البته که فرم دیالوگ‌ گفتن و حس بازیگر یکی است اما کاملا متفاوت بازی کرد. به نظر من خانم بابایی یکی از بازیگران توانای تلویزیون است.
سیدی: به‌ هر حال در بازیگری که نمی‌توان چشم یک بازیگر را کاری کرد. من در تئاتر یاد گرفتم که در راه‌رفتن و نگاه‌ کردن بازی کنم. اما مردمک چشمم را که نمی‌توانم بازی بدهم. در دنیا همین مساله هست. بازی آل‌پاچینو و رابرت دنیرو را هم که ببینید، در هر کاری متفاوت است. اما نگاه یکی است. من خانم بابایی را خیلی وقت است که می‌شناسم؛ برای همین طرفداری کردم!
توفیقی: من با بازیگرهایم همیشه رفاقت می‌کنم اما رفاقت در راستای کار است. یعنی رفیق من هستی اما همین‌قدر که کار برای من مهم است، برای تو هم باید مهم باشد. بنابراین برای تک‌تک بچه‌ها این اتفاقات می‌افتاد. مثلا برای سکانسی که سارا باقری قرار بود اشک بریزد، از دو ساعت قبل این آدم را در حال خودش نمی‌دیدید. هامون هم همین‌طور. من خیلی با هامون شوخی می‌کردم. اما سر صحنه در حال خودش بود و خودش را برای بازی آماده می‌کرد. همین‌طور محمد صادقی که از داخل هدفن صدای قلبش را می‌شنیدم که چقدر برای نقش‌اش انرژی گذاشت. من در انتخاب بازیگر افرادی را انتخاب می‌کنم که می‌دانم به اندازه من انگیزه در کار دارند. بعد فضا را برایشان آماده می‌کنم. تک‌تک بچه‌ها هم خیلی برای کار زحمت کشیدند.

تصویربرداری هوایی
درباره نماها و قاب‌بندی‌های سریال فکر نمی‌کنید از تصویربرداری هوایی خیلی زیاد استفاده کردید؟ می‌خواستید کار سینمایی‌تر شود؟
توفیقی: تصویربرداری هوایی ما به چند دسته تقسیم می‌شود. بخش پیش‌درآمد سریال که قبل از تیتراژ پخش می‌شد که هرکدام فرمی دارد که محمد دارایی ساخته و من نساختم. نکته دوم نماهای معرف بود. معرفی شخصیت‌ها و شهر که لازمه کار آقای دارایی بود. نکته دیگر نماهای هوایی که جزو دکوپاژ من است. یعنی نماهایی که با دکوپاژ من تعریف شده است. مثلا در پرورش‌ماهی حرکت ماهی‌ها را وقتی از بالا می‌بینید جذاب‌تر و زیباتر است. بنابراین نماهای هوایی اقتضای فیلمنامه و نوع نگاه من در کارگردانی است. شاید بیننده تلویزیون خیلی به دیدن این پلان‌ها عادت ندارد. من دوست ندارم سریالی که می‌سازم همزمان با خوردن شام و کار در آشپزخانه دیده شود. بیننده باید پای تلویزیون بنشیند و سریال را با جزئیات ببیند. چون من بیننده تلویزیون را بسیار باهوش و بادقت می‌بینم.

زندگی افرایی
باید منتظر فصل دوم افرا بمانیم یا نه؟
توفیقی: من هیچ‌کدام از سریال‌هایی که ساختم فصل دوم ندارد. چون خودم دوست ندارم. به این دلیل که با شخصیت‌هایم زندگی و با کار خیلی احساسی برخورد می‌کنم و این فاصله و بعد رجوع کردن را دوست ندارم. من یک سال افرایی زندگی کردم. بنابراین، این رجعت خیلی سخت است اما دوست دارم قصه‌ای شبیه به افرا با گروه دیگری ساخته شود.
 
فاطمه شهدوست و زینب علیپور طهرانی - رسانه / روزنامه جام جم 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها