میگویند به زیادی نماز و روزه و اعمال مستحبی نیست، گاهی شاید عاقبت بهخیری گره بخورد به یک گره کوچک که از کار فروبسته بندهای باز میکنی یا به قدمی که برای کسی برمیداری یا نیکی و مهربانی که در حق پدر و مادرت روامیداری یا اصلا حرمتی که نگهمیداری و ادبی که در حق اهل بیت میکنی؛ درست مثل حر، یار توبهکرده امامحسین(ع) که باوجود عقبهای تاریک و شرمآور و تنها به دلیل اداکردن نام حضرت زهرا(س) با ادب و احترام، پایش از لبه پرتگاه دوزخ میچرخد و به درگاه بهشت اعلا میرسد.
بهانههای عاقبت به خیری هر کدام از اینها که میگویند و شنیدهایم، میتواند باشد؛ یکی از همینها که نصیب فرامرز جنگجوی 60ساله هم شده است؛ نصیب استاد معماری که وقتی در 15سالگی و برای پیداکردن کار از سراب آذربایجان راهی تهران میشود، فکرش را هم نمیکند که 20سال بعد در صحن گوهرشاد، نگاهش را گره بزنند به دیوارهای زیبا و سربه آسمان ساییده مسجد و دلش را جلد همین صحن و سراها کند و افتخار نوکری در آستان ملکوتی امام مهربانیها نصیبش شود؛ افتخار زدودن تیرگی و غبار از دیوارها و برقانداختن روی نماهای کاشیکاریشده و مزین به آیههای نور؛ سعادتی که از حدود 20سال پیش دست جنگجو و گروهش را در دست امام رئوف گذاشته و دلش را لبریز از شوق حضور و خدمتی کرده که همچنان ادامه دارد و دلهای بسیاری را به این آستان نورانی گره زده است.
اولینبار که به تمیز کردن دیوار صحن های حرم امام رضا (ع) مبادرت کردید، چه سالی بود و چطور و با چند نفر این کار را انجام دادید؟
اردیبهشت 1381 بود که با یک گروه 40 نفره ( 20 نفر خانم و 20 نفر آقا) رفتیم به پابوس امام رضا (ع) و طی یکی دو هفته اقامت در مشهد، دیوارهای چهار صحن اصلی حرم یعنی انقلاب، آزادی، گوهرشاد و جمهوری را تمیز و پاکسازی کردیم.
این گروه 40 نفره را چطور جمع کردید؟
ما در منطقه تهرانسر تهران زندگی میکنیم. البته اصالتا اهل سراب آذربایجان شرقی هستیم و یک حسینیه و هیات هم در همان محل یعنی شهرک سینا، پایینتر از تهرانسر داریم که بیشتر همشهریهای خودمان یعنی اهل سراب هستند و اتفاقا معمار و نماکار ساختمان هستند و کار در ارتفاع برایشان راحت است. خودم هم گاهی در هیات میخوانم، برای همین هیاتیها و عشق امام رضاییها را میشناختم و گروهمان را هم از بین همانها انتخاب کردم.
و آنجا دقیقا چه کاری انجام میدادید؟
کاری که ما به عهده گرفته بودیم، تمیز کردن دیوارهای صحن های حرم مطهر بود که در سالهای اولیه چهار صحن بود و چندسالی است به تعدادشان اضافه شده و همچنین نما و گنبد سقاخانه در صحن انقلاب و آبخوری صحن قدس. تمیزکردن این دیوارها با مواد شوینده مخصوصی انجام میشود که به کاشیها و نماکاریها آسیبی نرساند و خوب هم تمیز کند. ابزار کار ما هم مواد شوینده و دستمال و چند بالابر است. البته آن اوایل که بالابر برقی نبود، از داربست استفاده میکردیم. معمولا تعدادی از اعضای گروه که دل نترسی دارند، سوار بر بالابر بخشهای مرتفع دیوارها را تمیز می کنند. بقیه هم کار آمادهسازی مواد شوینده و شستوشوی دستمالها و هل دادن بالابرها را به عهده میگیرند. کار شستوشو هم فقط با دستمال مرطوب و آغشته به مواد شوینده صورت میگیرد چون از آب به طور مستقیم نباید استفاده کنیم مبادا به نماها، آیهها و نوشتهها آسیبی برسد.
از سال 81 که شروع کارتان بود تا همین حالا، کار نظافت دیوار صحنها با شماست و همین گروه 40 نفره همراهیتان میکنند؟
بله، از همان سال هرسال با گروه به مشهد میرویم و انشاءا... این کار ادامه خواهد یافت و بنا دارم آن را بعد از خودم به نوه 17 سالهام پارسا که در برخی سفرها ما را همراهی میکند بسپارم. البته گروه ما دیگر 40 نفر نیست و حالا چندسالی است که حدود 20 تا 25 نفر را میبریم و فقط سالی دو بار برای نظافت حرم به مشهد میرویم، به چند دلیل: اول اینکه صحنها به دلیل شستوشوی چندباره طی سال دیگر به کثیفی چند دهه پیش نیستند و راحتتر و سریعتر تمیز میشوند و دیگر اینکه بچهها در این کار خبره شده و کار را خیلی سریع پیش میبرند، برای همین در عرض یک هفته با حدود 20 تا 25 نفر کل کار را جمع میکنیم. خانمها هم فقط همان سال اول همراهمان بودند و در سالهای بعد گروهمان مردانه شد.
گفتید که حالا مثل قدیمها صحنهای حرم چرک و کثیف نیست، یعنی زمانی که شما کارتان را شروع کردید خیلی کثیف بود؟
بله خیلی. اصلا نمیدانم و نپرسیدم که پیش از ما دیوارها و بهویژه ارتفاعات پاکسازی و تمیزکاری میشده یا نه. اما همان سال اولی که ما کارمان را شروع کردیم، فقط یک گونی کبوتر مرده از روی بالکنها جمع کردیم. دیوارها هم به حدی کثیف بود که سالی 4 بار برای نظافت آنها به مشهد میرفتیم.
حالا شما کجا و سرپرستی یک گروه افتخاری برای تمیز کاری حرم مطهر کجا؟ اصلا چه شد که پایتان به این وادی از خدمت باز شد؟
شاید خیلی اتفاقی پایم به این میدان باز شد،شاید هم خواست و دعوت امام رضا (ع) درمیان بود، اما هرچه بود ماجرا برمیگردد به فروردین سال 81. من و همسرم نوروز هر سال میرویم مشهد پابوس امام هشتم و اتفاقا پاتوقمان هم صحن گوهرشاد است. یکی از همان روزهای فروردین سال 81 که در صحن نشسته بودیم،خانمم رو کرد به من و گفت تو که پولهایت را خرج امامزاده داوود میکنی بیا این بار برای امام رضا خرج کن. نگاه کن، دیوارهای این صحن کثیف است، تمیز کردن این دیوارهای مرتفع کار سختی است و هر کسی از پس آن برنمیآید، اما تو میتوانی.
و شما قبول کردید و خیلی راحت رفتید و مشغول تمیزکاری شدید؟
البته که نه. کار به همین راحتی هم که نبود. باید درخواست میدادم و درخواست مرا بسیاری از مدیران مربوط آستان قدس رد کردند، اما یکی از آنها یعنی آقای علیزاده، رئیس حریم حرم درخواستم را پذیرفتند و گفتند میخواهی این کار را رایگان انجام بدهی؟ گفتم بله. گفتند خرج نیروها و رفت و آمدشان را هم قبول میکنی؟ گفتم بله. گفتند قبول فقط ما تو را نمیشناسیم و باید کسی معرفت باشد و خلاصه یکی از دوستان مشترک ما در دانشگاه تبریز واسطه و معرف شد و ایشان در نهایت پذیرفت اما به شرطی که مواد شستوشوی ما را هم ببیند و تایید کند، چون بهخاطر حساسیت بالا از هر مادهای نمیشود برای تمیزکاری حرم استفاده کرد. پیام دادم مواد را ( البته همان سال، چون از سالهای بعد مواد را با ترکیب خاص خودم تهیه میکردم) از تهران برایمان ارسال کردند و ایشان پذیرفت و نتیجه نهایی را واگذار کرد به تایید مرحوم واعظ طبسی. مرحوم استاد اسدا...، تمیزکار گنبدهای حرم مطهر یک چهارپایه به من داد و رفتم بالا و چندمتری را تمیز کردم. ظهر روز بعد مرحوم واعظ طبسی آمد و محل تمیز شده را دید و روبه من گفت شما کی هستید؟ گفتم جنگجو،فرامرز جنگجو. گفت نگو جنگجو، بگو نوکر امامرضا،از این به بعد تو نوکر امام رضا هستی و میتوانی کارت را در این حرم شروع کنی.
بعد هم برگشتم تهران و یک ماه بعد در اردیبهشت همان سال با یک گروه 40 نفره عازم مشهد شدیم و کارمان را شروع کردیم که تا همین حالا هم ادامه دارد.
این ماجرای خرج کردن شما برای امامزاده داوود چه بود که همسرتان با اشاره به آن خواست که برای امام رضا (ع) هم خرج کنید؟
ما بچههای سراب محله تهرانسر یک هیات داشتیم اما حسینیه نداشتیم، من یک روز اعضای هیاتمان را بردم امامزاده داوود، آنجا به آنها ناهار دادم و برگشتیم. همان شبها یکی از روحانیونی که مدرس قرآن هیاتمان هست، خواب میبیند که به همراه من روی پشت بام امامزاده داوود هستیم و آقایی به ما نزدیک میشود و میگوید این قسمت پشت بام سست شده و آب میدهد. روز بعد من رفتم همان پشتبام و همان نقطه را دیدم و متوجه شدم که بله، آب میدهد و احتیاج به مرمت دارد. به متولی امامزاده گفتم میخواهم اینجا را تعمیر کنم. به گوش مسؤول اوقاف رسیده بود و گفته بود هرکسی خواب دیده و میخواهد پشتبام را مرمت کند، خودش قیر و مصالح را هم بخرد. آذرماه سال 79 بود. لکهگیری پشتبام را انجام دادم تا نم ندهد و هرزمان که پولی دستم آمد، برگردم برای تعمیر. از همان زمان تا فروردین سال 80 مرتب از پروژههای کاری پول به من میرسید؛ مبالغی چندبرابر پروژههای قبلی، آنقدر که تا عید، 50 میلیون تومان جمع شد و با یک گروه رفتیم امامزاده و پشتبامش را قیرگونی و مرمت کردیم. متولیان امامزاده و اوقاف هم از من خوششان آمد و مرا دعوت به همکاری کردند و شدم جزو هیات امنای امامزاده داوود و از آن موقع برای امامزاده دست به خرج شدم.
خب برگردیم به ماجرای خدمت در حرم امام هشتم (ع). رسیدیم به آنجا که گفتید اردیبهشت سال 81 اولین گروه شامل 40 را با خودتان برای پاکسازی دیوارهای حرم به مشهد بردید. این سفر با هزینه خودتان انجام شد یا آستان قدس؟
نه آن سفر که تمام سفرهای مشهد تا همین امروز را با هزینه خودم انجام دادم؛ از هزینه رفت و آمد گروه به مشهد تا هزینه اقامت یک هفتهای و خورد و خوراک بچهها. سفرهای اول آستان قدس فقط یک وعده در هفته به همه بچههای گروه غذا می داد. بعدها هر روز صبحانه و ناهار به ما میدادند و دهه کرامت امسال یعنی همین دو هفته پیش علاوه بر سه وعده غذایی، جا برای اسکان و اقامت یک هفتهای هم به ما دادند.
کار برای امام رضا (ع) از همان سال اول بابرکت بود چون توانستم یک حسینیه هم در تهران بخرم و وقف هیات کنم.
سالی چند بار برای نظافت به مشهد میروید؟
ببینید فضایی که الان شستوشو میدهیم و تمیز میکنیم به پهنای تقریبی 30هزار مترمربع است.
این متراژ شامل 4 صحن اصلی، صحنهای جامع رضوی و کوثر و همچنین ورودیهای باب الکاظم، باب الهادی و باب الجواد و باب الرضا میشود. در سال اول یعنی سال 81 چهاربار و هربار با یک گروه 40 نفره به مشهد رفتیم. سال دوم هم چهارنوبت و هربار با یک گروه 20 تا 30 نفره. اما تا سال 85، سالی سه بار میرفتیم و از آن سال تا همین حالا هم که دیگر دستمان روان شده و بالابرها هم برقی شدهاند، با یک گروه 25 نفره سالی دو بار( یکبار یک هفته پیش از دهه کرامت و میلاد امام رضا و یک بار هم در اسفند و پیش از نوروز ) عازم مشهد میشویم و صحن و سراها را شستوشو میدهیم.
اعضای گروهتان ثابت هستند؟
معمولا 5 الی 6 نفر عضو ثابت داریم، اما بقیه افراد در هر سال یا هر سفر تغییر میکنند که البته دلیلش هم متقاضیان زیاد برای این سفر کاری افتخاری است.
منظورتان از متقاضی زیاد دقیقا چیست؟
از همان سال اولی که ما کارمان را شروع کردیم و این کار گوش به گوش به دیگر بچههای هیات و محلهمان و بعدها هم به بقیه مردم رسید، خیلیها آمدند و درخواست کردند که در این سفر ما را همراهی کنند. این جمعیت متقاضی به حدی زیاد است که همین حالا هزار نفر در نوبت هستند؛ هزار نفر از دلدادگان امام رضا (ع) از سراسر کشور، با مشاغل و سنین مختلف و ردههای تحصیلی متفاوت؛ یعنی از جوان 17 ساله بگیر تا پیرمرد 80 ساله، از افرادی با سطوح تحصیلی ابتدایی بگیر تا تحصیلات دانشگاهی، از بازاریان و مشاغل آزاد تا نیروهای مشغول به خدمت در دیوان محاسبات کشور، شهرداری، نیروی انتظامی، سپاه و هیات علمی دانشگاهها.
گفتید که همه هزینه سفرهایتان را هم خودتان پرداخت میکنید. این حرفتان به این معنی است که هیچ قرارداد کاری با آستان قدس هم ندارید. درست است؟
اتفاقا قرارداد دارم. یعنی یک زمانی به من اصرار کردند که بیا با ما قرارداد ببند و در ازای کارت پول بگیر. به دلیل اصرار زیادشان قبول و قرارداد را امضا کردم و جای خالی مبلغ نوشتم یک ریال. از این کارم تعجب کردند، بعد هم به آنها گفتم خب حالا که میخواهید به من پول بدهید همین یک ریالم را بدهید که همهشان در جا میخکوب شدند، چون کسی یک ریالی نداشت به من بدهد.
به برکت خدمت برای امام رضا حالا وضع مالیام بد نیست و میخواهم خودم برای کارمان چهار دستگاه بالابر بخرم. چون آستان قدس خودش بالابرها را در ایام خاصی مثل دهه کرامت برای روشنایی حرم نیاز دارد. قیمت کردهام هر دستگاه بالابر 12 متری، یک میلیارد و 800 میلیون تومان و هر بالابر 18 متری 3 میلیارد تومان است.
بودجه این خرید سنگین را دارید؟
ما با امام رضا(ع) رفیقیم ( با خنده)، خودش می فرستد. هروقت میخواهیم برای خودش کاری بکنیم ما را لنگ نمیگذارد. در زندگی شخصی هم همینطور. یکبار چشمم به یک بنز افتاد، در دلم به امام رضا(ع) گفتم آقا من کِی از یکی از اینها میخرم؟ یک ماه بعدش سوار همان بنز بودم و هنوز هم دارمش که البته ماجرای خریدش مفصل است. اصلا امامرضا(ع) هیچ وقت مرا لنگ نگذاشته. سه سال پیش دستم دچار آرتروز شد و به شدت درد میکرد، رو به آقا گفتم دستم درد میکند نمیگذارد کار کنم. از همان موقع درد از دست و بدنم رفته و هنوز برنگشته است.
تا به حال برای نیروهایتان اتفاقی افتاده؟ مثلا از روی بالابر بیفتند یا ...؟
سقوط از بالابر که نه. فقط یک بار بالابر با آن وزن سنگین و چرخهای آهنی از روی پای یکی از بچهها رد شد که گفتیم حتما پایش قطع میشود، اما روز بعد سالم و سرحال سرکارش حاضر شد. گوشی تلفن همراه خودم هم یکبار از ارتفاع 10متری پرت شد روی زمین اما هیچ صدمهای ندید.
نقش خودتان در این گروه چیست؟ دیوار تمیز میکنید یا روی کار بقیه نظارت میکنید؟
من هر کاری از دستم برآید و لازم باشد انجام میدهم. از آماده کردن مواد شستوشو و دستمال دست بچههادادن و تمیزکردن دیوارها با بالابر تا نظارت روی کار بقیه و خدمترسانی به آنها.
تا به حال فکر کردهاید که چرا شما برای این کار در حرم امامهشتم انتخاب شدهاید؟ اصلا فکر میکنید از سوی امام رضا(ع) دعوت شدهاید به این خدمت یا کاملا اتفاقی بوده؟
اتفاقا یک روز مرحوم واعظ طبسی هم در یکی از جلسات به این مساله اشاره کرد و گفت از بین 80 میلیون نفر جمعیت، چرا جنگجو الان اینجاست و بقیه نه؟ این یعنی امام رضا(ع) خودش او را به این حرم آورده و ما هم وظیفه داریم حمایتش کنیم. راستش دلیل این دعوت امام رضا(ع) را خودم هم خوب نمیدانم، اما میدانم که از 15 سالگی حتی یک روز روزهام را نخوردهام و نمازم قضا نشده است. از دو سه سالگی هم مادرم فوت شد و کنار نامادریام بزرگ شدم و خیلی هوایش را داشتم. هم هوای ایشان و هم خواهرهایم و هر یک از اطرافیان که به کمکی نیاز داشته باشد. ضمن اینکه دوست داشتم در دم و دستگاه اهل بیت باشم. حالا هم خیرش را میبینم. هم خودم و هم چهار فرزندم از زندگی و کسب و کارشان راضیاند و آن را نتیجه عنایت خاص امام رئوف میدانند.
پس خدمت به امام رضا(ع) همه جوره برایتان برکت داشته است؟
بله، هم به لحاظ عافیت و سلامت و هم کاری و مالی. اتفاقا همین امروز که با شما صحبت میکنم هم به طور خیلی اتفاقی و زمانی که برای خرید بالابر برای حرم امام رضا به فروشگاه رفته بودیم، طی یک تماس تلفنی کار تمیزکاری دیوارهای حرم مطهر حضرت معصومه به ما واگذار شد. تصمیم دارم کار تمیز کردن مسجد جمکران و بعد هم شاهچراغ شیراز را هم انجام بدهم.
آرامش خاصی دارم
علیاکبر فرهنگ - 43 ساله و از کسبه بازار بزرگ
از بچههای هیات و حسینیه حضرت ابوالفضل در شهرک سینا هستم و در بازار بزرگ تهران در صنف فروش پوشاک بچه مشغول به کارم. از همان سالهای اول، یعنی حدود 24 سالگی، افتخار خدمت به امام رضا(ع) در گروه آقای جنگجو نصیبم شد و تا همین حالا هم به لطف خدا ادامه دارد. درواقع همکاری با حاج آقای جنگجو را پیش از ماجرای مشهد از امامزاده داوود شروع کردم، زمانی که به درخواست حاج آقا برای تعمیر پشتبام امامزاده به همراه چند نفر دیگر ایشان را همراهی کردم.
من حتما سالی یک بار یا دو بار گروه را در سفر به مشهد همراهی میکنم. پدرم هم همان اوایل چندباری همراه گروه به مشهد آمد. به نظرم لطف و عنایت امام رضا(ع) شامل حالم شده که در این 20 سال گذشته هرسال افتخار خدمت به آستان ایشان نصیبم شده است، وگرنه حاج آقا هرسال نیروهایش را به دلیل تقاضای بالا تغییر میدهد. در همین بازار بزرگ خیلیها آرزو دارند یکبار هم که شده ایشان را همراهی کنند؛ از کاسبهای جوان بگیر تا فرش فروشهای قدیمی.
به نظرم کار برای امام رضا(ع) یک عنایت خاص است که از سوی ایشان نصیب آدم میشود. مثال ساده اینکه ما در اوج سرما و گرما در صحنهای مطهر کار میکنیم اما هیچ بار سرما و گرما اذیتمان نکرده است. من احساس میکنم هرچه دارم، از برکت کسب و کارم گرفته تا آرامش خاصی که نصیبم شده، همه از عنایت ایشان است. حتی وقتی چیزی را که به صلاحم نبوده با اصرار از ایشان خواستم، دریغ نکرده و به من دادهاند، اگرچه بعد خودم متوجه اشتباه بودن درخواستم شدهام.
مشهد امسال حال و هوای دیگری داشت
صابر سلطانی - 45 ساله و شاغل در کار تاسیسات موتورخانه
همین امسال یعنی قبل از دهه کرامت توفیق خدمت در حرم امام رضا(ع) نصیبم شد. البته در گذشته هم یکی دو بار با آقای جنگجو به مشهد رفته بودم، اما راستش خیلی اهمیت نمیدادم و به خاطر کارم ترجیح میدادم به این سفر نروم. اما اینبار که حاج آقا مرا با خودش برد، انگار جور دیگری بود و حال دیگری داشت. برخلاف آنچه تصور میکردم اصلا کار سختی نبود، حتی دمای 50درجه هوا و کار زیر ظل آفتاب هم هیچ به ما اثر نمیکرد. هرکاری که لازم بود را انجام میدادم، از هلدادن بالابر گرفته تا شستن دستمال و کمک کردن به بقیه افراد گروه، این سفر آنقدر خوب بود و به ما چسبید که دلم میخواهد هر سال همراهیشان کنم.
فاطمه مرادزاده - ایران / روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد