در ذهنم خاطره عذرا وکیلی را جست‌وجو می‌کنم. بچه که بودم رادیو را با صدای او می‌شناختم.
کد خبر: ۱۳۱۲۱۹۶
یادم می‌آید صبح‌ها با عشق به برنامه سلام کوچولو از خواب بیدار می‌شدم و دست و صورت نشسته و بی‌توجه به مادر که برای خوردن صبحانه صدایم می‌کرد، رادیو را روشن می‌کردم و برنامه را گوش می‌دادم و چه شیرین بود این لحظات. یادآور این خاطرات کسی نیست جز عذرا وکیلی که سال‌ها برای این برنامه زحمت کشیده است. با او درباره خاطراتش به صحبت نشستیم.
هنگام گوش دادن به برنامه صدای قاشق و چنگال هم شنیده نمی‌شدشنیده‌ایم وقتی نوجوان بودید، اجرای یک برنامه رادیویی را به عهده گرفتید. چه شد به سراغ رادیو رفتید؟
14 سالم بود که وارد رادیو شدم. در آن مقطع زمانی، محصل بودم و رادیو برنامه‌ای با نام جوانان راه‌اندازی کرده بود که ساعت 12و نیم ظهر پخش شد. این برنامه به دنبال چند مجری جوان می‌گشت، به همین دلیل در مدارس از بچه‌ها تست می‌گرفتند و از هر مدرسه یک نفر انتخاب می‌شد. از آنجا که من هم مدرسه‌مان مسؤول انجام کارهای فرهنگی و هنری بودم، انتخاب شدم و در حین مدرسه هفته‌ای دو تا سه روز برای ضبط برنامه می‌رفتم. این ماجرا تا دبیرستان ادامه داشت، تا این‌که 19 ساله شدم و به عنوان کسی انتخاب شدم که در نمایش‌های رادیویی به صورت دائم همکاری داشته باشد. بعد از آن چون علاقه‌مند به تهیه‌کنندگی بودم دوره‌های تهیه‌کنندگی را گذراندم و وارد این عرصه شدم.

وقتی اولین بار پشت میکروفن نشستید، نگران نبودید؟
اولین بار خیلی اضطراب داشتم. البته غیر از من چند خانم و آقای دیگر هم بودند، ولی همیشه دلم شور می‌زد که درست صحبت کنم. با این‌که برنامه تولیدی بود اما همیشه دل‌نگرانی‌های خودم را داشتم.

زمانی که صدایتان را برای اولین بار شنیدید، چه حسی داشتید؟ واکنش خانواده چطور بود؟
فاصله مدرسه تا خانه نزدیک بود و پیاده خودم را زود به خانه می‌رساندم تا صدایم را که در حد چند جمله بود، بشنوم. یادم می‌آید همه خانواده دور هم جمع می‌شدیم و به برنامه گوش می‌کردیم. صدا از هیچ‌کس در نمی‌آمد و با این‌که زمان ناهار خوردن بود، حتی نمی‌گذاشتیم صدای قاشق و چنگال شنیده شود. مسلما خیلی حس خوبی بود و لذت می‌بردم.

از اهالی خانواده کسی در رادیو مشغول به کار بود؟
نه، هیچ‌کس را نداشتم. واقعا من بدون پارتی‌بازی و بر مبنای امتحان و تست دادن وارد شدم. البته همیشه به هنر علاقه داشتم و در آن زمان که من مدرسه می‌رفتم معلم هنر نداشتیم و من به واسطه علاقه‌ام مسؤول کارهای هنری بودم. همچنین اهل موسیقی هم بودم و آکاردئون می‌زدم. نمایشنامه می‌نوشتم، شعر می‌خواندم و...

همان زمان نوجوانی فکر می‌کردید 50 سال در رادیو بمانید؟
نه، اصلا فکر نمی‌کردم اما عشق و علاقه من را نگه‌داشت. ولی در هر مقطعی از رادیو امتحان می‌دادم و دوره می‌دیدم، مرتب با امتیاز بالا فارغ‌التحصیل می‌شدم. از آنجا که برای ساخت برنامه‌های کودک هم خلاقیت داشتم و از ایده‌های جذاب استفاده می‌کردم، دوستان در رادیو به من تاکید کردند برای برنامه‌های کودک مناسب هستم. به همین دلیل وارد کار کودک شدم و هر از گاهی در طول این سال‌ها برنامه‌های بزرگسالان هم تهیه کردم، از جمله نمایش‌های رادیویی.

ژاله صادقیان و مژگان عظیمی از کسانی بودند که هنگام کودکی در برنامه سلام کوچولو با شما همکاری داشتند. فکر می‌کردید روزی آنها تا این میزان در حرفه‌شان موفق شوند؟
من با بچه‌های زیادی کار کردم و حین کار مشخص می‌شد علاقه‌مند هستند یا نه. به هر حال تا مقطعی با بچه‌ها هستم و بعد که بزرگ‌تر می‌شوند از آنها خداحافظی می‌کنم اما وقتی می‌دیدم بچه‌هایی مستعد هستند، حتما برای برنامه‌های نوجوان معرفی می‌کردم. ژاله صادقیان و مژگان عظیمی هم با استعداد بودند و مسیرشان را پیدا کردند و با علاقه ادامه دادند. صادقیان که به ادبیات، شعرخوانی،اجرا و... پناه برد، عظیمی هم وارد دنیای دوبله شد.

حالا که رادیو 81 ساله شده، چه حسی نسبت به این رسانه دارید؟
رادیو گرچه 81 ساله است اما هنوز پیر نشده است و همچنان با حضور همکاران جوان از ایده‌های نو بهره‌مند می‌شود و  می‌تواند جوان و سرزنده به مسیرش ادامه بدهد.
 
منبع: فاطمه عودباشی - رسانه / روزنامه جام جم 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها