در روزهایی که آلودگی هوا و ویروس آنفلوآنزا برای شهروندان شاخ و شانه می‌کشد به یک اتوبوس آمبولانس و چند اورژانس بیمارستانی سر زدیم

تبانی آلودگی ‌هوا و آنفلوآنزا

مه نیست که پایین آمده و خود را به زمین رسانده؛ سوزش چشم و گلو نیز همین را می‌گوید. چشم‌چشم را نمی‌بیند، آلودگی هوا خودش را ولو کرده توی فضای شهر. این روزها، همه شبیه شخصیت‌های فیلم «مه» شده‌ایم. آلودگی هوا، همه چیز را احاطه کرده است. این روزها داستان این فیلم در تمام کلانشهرهای کشور در حال وقوع است، حالا در مه ناشی از آلودگی هوا، نه هیولاهای عظیم‌الجثه که ویروس آنفلوآنزا در چند روز اخیر 19نفر را به کام مرگ کشانده و حدود 4000 نفر را بستری کرده است. در روزهایی که آلودگی هوا، نفس همه مردم شهر را گرفته، سراغ آمبولانس‌های سیار و اورژانس چند بیمارستان رفته‌ایم تا ببینیم هیولایی که در مه پنهان شده، چطور قربانی می‌گیرد.
کد خبر: ۱۲۴۰۲۵۷

ساعت 15 و 30 دقیقه عصر، خیابان‌های مرکز شهر شلوغ است. در تمام خیابان‌های اصلی منتهی به میدان انقلاب، ماشین پلیس قرار دارد. اثری اما از اتوبوس آمبولانس در میدان ا‌نقلاب نیست. از مأمور راهنمایی و رانندگی درباره استقرار آمبولانس می‌پرسیم. با تعجب جواب می‌دهد: «مگر اینجا آمبولانس مستقر بوده است؟» میدان را دور می‌زنیم. از کارگر شمالی، به سمت خیابان انقلاب و از خیابان انقلاب به سمت کارگر جنوبی، طوافی انجام می‌شود. عابران پیاده، زن و مرد، ماسک به صورت، تند و با عجله از خیابان عبور می‌کنند، یکی، دو نفر سرفه می‌کنند و سریع رد می‌شوند. شلوغی اما در تقاطع کارگر جنوبی و خیابان انقلاب بیشتر می‌شود. در میان شلوغی، پسر جوانی بی‌حال، روی صندلی نشسته و ماسک سفیدی به صورت زده است. یک پلاکارد سفید در دست دارد و هرازچندگاهی، آن را بالای سرش می‌گیرد و نگاه کم‌رمقش را به چشمان عابرین می‌دوزد. اگر از او درباره اتوبوس آمبولانس بپرسید، صدایش آرام به گوش می‌رسد: «اتوبوس آمبولانس حدود ساعت 11 بود که از اینجا رفت.»
وقت استراحت
سراغ اتوبوس آمبولانس را تلفنی از اطلاعات اورژانس تهران می‌گیریم. شخصی که تلفن را جواب می‌دهد، می‌گوید براساس برنامه‌شان اتوبوس حالا در میدان انقلاب مستقر است. اثری اما از اتوبوس نیست. چشم به چپ و راست می‌چرخانیم. جز دو آمبولانس سفیدرنگ سیار که میدان را دور می‌زنند و به طرف خیابان کارگر شمالی، می‌پیچند، خودروی بهداشتی -درمانی دیگری در خیابان‌های این نقطه از شهر،
پیدا نیست.
در نهایت پس از ده دقیقه اتوبوس آمبولانس، با خط‌ها و علامت مثبت قرمزرنگ روی پیشانی، آرام از خیابان بالا می‌آید و درست روبه‌روی در شمالی، ایستگاه متروی انقلاب پارک می‌کند. راننده اتوبوس اورژانس می‌گوید: «رفته بودیم ناهار و استراحت.» اسمش عباس خالدی و کارشناس فوریت‌های پزشکی است.
حالا ساعت ۴ بعدازظهر است و خیابان‌ها شلوغ‌تر هم شده است. می‌گوید: «پیک ساعت کاری ما در صبح‌ها و از ساعت ۸ تا ۱۰ است.» یعنی زمانی که کارمندان به ادارات مراجعه می‌کنند. در همین دو ساعت هم ۴۰بیمار با تنگی نفس، سرگیجه، سرفه و درد در قفسه سینه به آمبولانس مراجعه کرده‌اند. عصرها هم از ساعت ۱۷ تا ۱۹، سرشان شلوغ می‌شود. او می‌گوید در روزهای دودی، به طور متوسط، صد نفری مراجعه‌کننده دارند. درست است که هوا آلوده است و اتوبوس آمبولانس و آمبولانس‌های مستقر در میادین و نقاط آلوده شهر برای رسیدگی به بیمارانی که مشکل تنفسی دارند، خدمات می‌دهند اما خالدی می‌گوید که بسیاری از بیماران‌شان هم با علائم آنفلوآنزا مراجعه می‌کنند. هر کسی که به اتوبوس آنها مراجعه کند، اول از همه علائم حیاتی‌اش بررسی می‌شود و بعد دارودرمانی و گذاشتن ماسک اکسیژن از دیگر کارهایی است که برای احیا انجام می‌شود.
کارشناس فوریت‌های پزشکی توضیح می‌دهد که اگر احیا در آمبولانس جواب نداد، درخواست کمک می‌کنند و بیمار به مراکز درمانی و بیمارستان منتقل می‌شود. خالدی و همکارانش تا به حال، برای چند بیمار درخواست کمک کرده‌اند.
در جست‌وجوی ماسک
خیلی‌ها با کنجکاوی اطراف اتوبوس آمبولانس می‌چرخند، به نظر می‌رسد برخی خجالت می‌کشند، اما هستند افرادی که پا‌پیش می‌گذارند؛ یک زن میانسال حرف را قطع می‌کند و از آنها می‌پرسد: «شما ماسک هم دارید؟» خالدی جواب منفی می‌دهد و می‌گوید: «بیشترین سؤالی که مردم از ما می‌پرسند همین است، این که ماسک فیلتردار به آنها می‌دهیم یا خیر.»
مراجعان با مشکلات بیشتری هم به آنها مراجعه می‌کنند. کسانی که آلودگی، راه نفس‌شان را تنگ کرده است. پیرمردی با رنگ و روی پریده، با دستانی لرزان، جلوی در اتوبوس می‌ایستد و سرفه می‌کند.
خالدی و همکارش کمک می‌کنند تا پیرمرد سوار اتوبوس شود و بعد او را می‌نشانند روی یکی از تخت‌های قرمزرنگ اتوبوس به جای صندلی‌های اتوبوس، دو تخت تاشو به دیوار تکیه داده‌اند. چند کپسول اکسیژن و کمد مثبت‌نشان هم در بالای تخت نصب شده است. در انتهای تخت‌ها، دری نیمه‌باز حائل بخش دیگر اتوبوس است. کمی آن طرف هم اتاقک دیگری است که دو تخت در آن قرار داده‌اند.
چند محفظه دارو هم در آن بخش قرار دارد. پنجره‌های اتوبوس مسدود شده است. محفظه‌های دارو در بالای تخت‌ها جاخوش کرده و چند بسته آمپول روی آن قرار دارد. پیرمرد کوتاه و صدادار نفس می‌کشد. فشار خونش را می‌گیرند و بعد تخت را باز می‌کنند و او را می‌خوابانند روی تخت و اکسیژن را روی صورتش می‌گذارند: «نفس بکش... آرام... نفس بکش...» پیرمرد آرام و بی‌صدا نفس می‌کشد و کارشناسان اورژانس نبض، فشار خون و تعداد نفس‌هایش را از نو بررسی می‌کنند. عقربه‌های توی آمپر کپسول سفیدرنگ اکسیژن بالا و پایین می‌رود و اکسیژن فیس‌فیس کنان از شلنگ مخصوص خود را به ماسک می‌رساند تا پیرمرد نفسی تازه کند. یک ربعی زمان می‌برد تا رنگ و روی پیرمرد برمی‌گردد. خون می‌دود توی صورتش و نفس‌هایش منظم‌تر و آرام‌تر شنیده می‌شود. پیرمرد تشکری می‌کند و با دستانی لرزان، از پله‌های اتوبوس پایین می‌رود. خالدی توضیح می‌دهد که افرادی با 18 تا ۷۵ سال، به اتوبوس آنها مراجعه می‌کنند اما این کارمندان ۴۰ تا ۴۵ سال هستند که بیشترین تعداد مراجعه را دارند. حالا هوا تاریک شده است. هنوز غروب نشده، اما غبار در فضا می‌پیچد و همه جا را تاریک می‌کند.
جولان آنفلوآنزا
بیمارانی که در اتوبوس آمبولانس حالشان خوب نشود به ناچار به مراکز درمانی مجهزتر منتقل می‌شوند، مراکزی که این روزها در کنار افرادی که نفس‌شان از آلودگی هوا گرفته با ویروس آنفلوآنزا نیز دست و پنجه نرم
می‌کنند.
در خیابان انقلاب، آمبولانس‌ها در لاین اتوبوسرانی با چراغ روشن، می‌رانند. تعدادشان از روزهای دیگر بیشتر است. دو سه دقیقه یک‌بار، دو سه آمبولانس با آرم معاونت بهداشت یا با آرم بیمارستانی خاص، فرمان را می‌چرخاند توی خط ویژه اتوبوس و با صدای آژیر نگرانی، اتوبوس‌ها را به کناری می‌کشاند تا سریع خود را به مقصد برساند.
در خیابان‌ها مردم کم و بیش ماسک به صورت زده‌اند. بخش اورژانس بیمارستان دی اما تعداد کسانی که ماسک به صورت زده‌اند، بیشتر است. همه پرستاران و کارکنان بخش اورژانس با ماسک، صورت خود را پوشانده‌اند. اورژانس شلوغ است. همه تخت‌ها پر است. پیرزنی، ماسک به صورت زده، با کمری خم، سرفه‌کنان وارد اورژانس می‌شود. یک دختر جوان هم دستش را گرفته است. دختر، پیرزن را روی صندلی‌ می‌نشاند. سرفه و صدای خس‌خس نفس‌های پیرزن فضا را پر می‌کند. بعد از پذیرش، پیرزن را به اتاق معاینه می‌برند. مسؤول پذیرش اورژانس می‌گوید:‌ «امروز در اورژانس، صد بیمار پذیرش داشتیم که از بین آنها 35 نفرشان با علائم آنفلوآنزا
مراجعه کرده‌اند.»
علائمی که او می‌گوید با بدن درد، سرگیجه و سرفه همراه است؛ علائمی شبیه به سرماخوردگی و تنگی نفس ناشی از آلودگی هوا. پیرزن با برگه‌ای در دست، راهی آزمایشگاه می‌شود، برایش آزمایش نوشته‌اند. آن طرف یک زن جوان، نوزادش را در بغل گرفته است و گریه می‌کند. مرد جوانی کنارش ایستاده است. بغض کرده و آرام دستش را روی شانه زن جوان گذاشته است. پیرزنی آرام در گوش پیرمرد کنار دستش می‌گوید: «بچه‌اش آنفلوآنزا گرفته است.»
نفس تنگی و هوای آلوده
«تعداد مراجعانی که عکس قفسه سینه دارند، زیاد شده است.» این را پذیرش بخش رادیولوژی از پشت ماسک نازکی می‌گوید که به صورت زده است. او البته آمار دقیقی درباره تعداد پذیرش عکس قفسه سینه نمی‌دهد، اما تاکید می‌کند که در روزهایی که آلودگی هوا فراگیر می‌شود، تعداد مراجعانی که با تنگی نفس مراجعه می‌کنند، بیشتر است. مرد جوانی، دفترچه بیمه‌اش را به پیشخوان پذیرش تحویل می‌دهد. روی نسخه‌اش درخواست عکس قفسه سینه نوشته شده است. سرفه خشکی می‌کند. چند مراجعه‌کننده‌ای که کنارش ایستاده‌اند، ناخودآگاه از او فاصله می‌گیرند و خیره نگاهش می‌کنند.
زن جوانی، سریع دستمال کاغذی‌اش را جلوی بینی می‌گیرد. مرد میانسالی هم به سراغ مایع ضدعفونی که در دیوار کنار پذیرش نصب شده است، می‌رود و چند قطره از مایع غلیظ روی دستانش می‌ریزد و مایع را به همه نقاط دستانش می‌رساند. مادری هم از توی کیفش، ماسک مچاله‌ای را بیرون می‌کشد و روی صورت دختربچه پنج، شش سال‌هاش را می‌پوشاند.
کارشناس رادیولوژی عکس سی‌تی‌اسکن بیماری را تحویل می‌دهد و آمار بالای عکس ریه و سی‌تی ریه را تایید می‌کند و می‌گوید: «امروز از یکی از بیماران مبتلا به آنفلوآنزا سی‌تی‌اسکن گرفتم.» او توضیح می‌دهد که ریه بیمارش، اسفنجی بوده و بیماری بیش از نیمی از ریه‌اش را درگیر کرده است. مرد لاغراندامی را روی صندلی ویلچر نشانده‌اند و روی صورتش ماسک زده‌اند. مرد از درد به خود می‌پیچد. او را به بخش آزمایشگاه می‌برند. باید از او هم آزمایش بگیرند.

آلودگی، آنفلوآنزا را بیشتر می‌کند

سرش شلوغ است. با روپوش سفید، در بین اتاق معاینه و پذیرش در رفت و آمد است. چند قدم برمی‌دارد به طرف اتاقک پذیرش و نام بیماری را می‌گوید و پرونده پزشکی‌اش را می‌گیرد. چند صفحه ورق می‌زند. امضایی می‌نشاند روی یکی از صفحه‌ها و خودکارش را می‌سراند روی برگه کاغذ و دارویی می‌نویسد.
بعد چند قدم برمی‌دارد به سمت اتاق اورژانس بیمارستان ایرانشهر می‌رود و حال بیماری را که در بخش اورژانس بستری شده است، می‌پرسد. می‌گوید:‌ «در آلودگی هوا، ابتلا به آنفلوآنزا هم بیشتر می‌شود.» این را پزشک اورژانس می‌گوید و از بیمارانی صحبت می‌کند که با درخواست او در بخش عفونی بیمارستان، بستری شده‌اند. آمار دقیقی نمی‌دهد، اما می‌گوید تعدادشان زیاد است. او حتی می‌گوید: «یکی از بیمارانمان امروز جانش را از دست داد.» این پزشک معالج توصیه می‌کند بهترین کار این است که مردم از خانه بیرون نیایند و در خانه بمانند. پزشک معتقد است: «بسیاری از ماسک‌هایی که مردم به صورت می‌زنند، مناسب نیست. ماسک‌های استاندارد باید از داروخانه‌ها تهیه شود.»
پزشک اورژانس مصرف سبزیجات و شیر را در روزهای آلوده، پیشنهاد می‌دهد و تاکید می‌کند که قبل از مصرف مواد غذایی، دست‌ها باید شسته شوند. مرد تنومندی، دختربچه کوچکی را در دستانش گرفته است و به درون اورژانس می‌دود. زنی با چشمان گریان، به دنبال مرد می‌دود. دختربچه مدام سرفه می‌کند. پزشک پرونده‌ای را که در دست دارد روی میز پذیرش می‌گذارد و پا می‌چرخاند به طرف اتاق معاینه، تا بیمار را مداوا کند.

لیلا شوقی

جامعه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها